کمونیستها و مسألهٔ ستم جنسی
و. ای. لنین
سخنرانی در جمع کارگران زن (فوریه ۱۹۲۰)
زن و زحمتکش در یک چیز مشترک هستند، هر دو ستمدیده و زجرکشاند. در شکل این ستم در طی زمان و در کشورهای مختلف تغییراتی پدید آمده، اما همچنان پایدار مانده است. در طی تاریخ، این ستمدیدگان گاه به این ستم آگاهی یافته و همین آگاهی تغییرات و بهبودیهایی را در شرایط زندگی آنها بهوجود آورده است. اما آنها نمیتوانستند علل واقعی این ستم را تمیز دهند و بشناسند. این شناخت، چه دربارهٔ زن و چه دربارهٔ زحمتکش، در قرن ما پدید آمده است. میبایست بیش از هر چیز نظام واقعی، و قوانین اجتماعی را که پایههای پیشرفت آن بودهاند، شناخت و از این راه امید داشت که بتوان نهضتی بهوجود آورد که این شرایط نادرست را پایان دهد.
اهمیت و گسترش چنین نهضتی به آگاهی قشرهای بیحق و به میزان آزادی که آنها از آن برخوردارند بستگی دارد. در این هردو مورد، موقعیت زن، چه بهدلیل آداب اجتماعی و پرورشی که زن میبیند، و چه به نسبت آزادی که زن از آن برخوردار است، از موقعیت زحمتکش پایین تر است. گذشته از این، شرایطی که نسل اندر نسل وجود داشته اند خود به عادات پابرجایی بدل میشوند که از طریق وراثت و تربیت، وضعیت موجود را برای هر دو طرف «طبیعی» جلوه میدهند. بدین طریق زن حتی امروز موقعیت پست خود را، همانند پدیدهای که خود به خود روشن و طبیعی است، میپذیرد و بهزحمت میتوان به او ثابت کرد که این وضع برای او ننگین است و باید بکوشد که … از همهٔ حقوقی که مرد از آن برخوردار است، برخوردار شود.
هرچند نقاط مشترک بسیاری میان وضع زن و زحمتکش مرد وجود دارد، اما یک تفاوت اساسی میان آنها هست. زن اولین موجود انسانی است که به اسارت درآمده است. او پیش از آن که بردهای وجود داشته باشد، برده شده بود. هر وابستگی اجتماعی در وابستگی اقتصادی ستمکش در برابر ستمگر ریشه دارد…. تکامل اجتماعی انسان این را به ما آموخته است. موضوع زن یکی از صور این وابستگی اجتماعی است…. زن چه مقامی در ساختمان اجتماعی داشته باشد؟ چگونه می توان همهٔ نیروی خود، همهٔ استعداد خود را تکامل بخشد تا بتواند در اجتماع انسانی، یک عضو کامل دارای همهٔ حقوق باشد و فعالیت خود را به کمال برساند؟ از نظر ما حل این مسأله در گرو پاسخ یک سؤال دیگر است: انسان باید چه نوع سازماندهی اجتماعی داشته باشد تا بهجای ستم، بهره کشی، احتیاج و فقر … انسانی آزاد و اجتماعی، از نقطه نظر جسمی و سازمانی کاملاً تندرست بهوجود آید؟ بدین ترتیب، مسألهٔ زن برای ما یکی از جنبههای مسألهٔ اجتماعی بهطور کلی است که امروز همهٔ اندیشهها و همهٔ افکار را به حرکت درآورده است. این مسأله نمیتواند راه حل نهایی خود را بیابد مگر اینکه تضادهای اجتماعی از میان برداشته شوند و دردهای ناشی از آن از بین بروند…. باید با ایجاد تغییرات در جامعهٔ امروزی و نو کردن قوانین، این وضع را جور دیگری ساخت…. از این راه است که بردگی زنان، که وابسته به مزدشان است، و بردگی جنسی که به شرایط مالکیت وابسته است، از بین خواهد رفت.
زنانی که به ار نهضت بورژوایی زن مشغولند درک نمی کنند که این تغییر پایهای تا چه حد اساسی و ضروری است. آنها تحت تأثیر مقام ممتازی که در اجتماع دارند، در نهضت زن پرولتاریایی و خواست های کاملاً متفاوت آن، گرایشهای خطرناک و نادرست می بینند که باید با آن مبارزه کرد. بدین ترتیب، تفاوت طبقاتی که مغاکی میان کارگران و سرمایهداران بهوجود آورده است، در نهضت زن نیز اثرات خود را نمایان میسازد، و به همان اندازه که به مرور وضع حادتر میشود، این اثرات هم بیشتر میگردد.
اگوست ببل
سرمایه داری زن را از خانه بیرون نکشیده و در کار تولید اجتماعی وارد نکرده است تا او را آزاد نماید، بلکه میخواهد از او بیشتر و وحشیانهتر از مردان بهرهکشی کند. زن استثمار شده بهدست سرمایهداری، با فقر و رنج یک زحمتکش دست بهگریبان است، علاوه بر این که باید بار همهٔ زنجیرهای گذشته را نیز با خود بکشد. فقر اقتصادی زن تشدید شده است. بهجای اینکه پدر یا شوهر، که قانوناً بر او حاکم هستند، نان او را بدهند، او باید زندگیش را خود تأمین کند، و تحت این عنوان که نیازمندیهای او کمتر از مرد است، مزدش هم کمتر از مرد است. هنگامی که کار هر روزیش در اداره و مدرسه پایان مییابد، تازه کار در خانه آغاز میشود. مادر شدن، که مقدسترین کارها و پرارزشترین کار اجتماعی است، در جامعهٔ سرمایهداری به سرچشمهٔ رنجهای هولناک اقتصادی و جسمی بدل میشود. این وضع غیرقابل تحملی که زن دارد، خطر بزرگی برای تولید نسل است. اما این اسارت هولناک و پر از رنج، نوید پایان یافتن اسارت او را در بطن خود دارد، اسارتی که با بهوجود آمدن مالکیت خصوصی پدیدار شده است و تنها با از میان برداشتن آن ناپدید خواهد شد.
پل لافارگ
قدرت شوروی نخستین و تنها قدرتی است در سراسر جهان که همهٔ قوانین پوسیدهٔ بورژوایی، قوانین ننگینی که بر فروداشت قانونی زن و امتیازات مرد، به خصوص در قلمرو ازدواج و روابط با کودک صحه می گذاشت، لغو نموده است….
برابری زن و مرد در برابر قانون، وجود دارد، اما این کافی نیست. برابری در برابر قانون هنوز برابری در زندگی نیست. کارگر زن باید برابری خود را با کارگر مرد نه تنها در برابر قانون، بلکه در زندگی هم بهدست آورد. و برای رسیدن به این هدف، کارگران زن باید سهمی هرچه بزرگتر در ادارهٔ سازمان های عمومی و دولت داشته باشند…. پس هرچه میتوانید بیشتر نمایندهٔ زن برای شوراها انتخاب کنید، چه کمونیست و چه غیرحزبی، این اهمیتی ندارد…. باید در شورای مسکو عدهٔ کارگران زن زیادتر باشد! باید پرولتاریای مسکو ثابت کند، که آماده است هر اقدامی بکند و هر کاری را که باید، در راه مبارزه علیه نابرابری و علیه تحقیر بورژوایی نسبت به زن تا پیروزی دنبال نماید. پرولتاریا نمیتواند خود را بهطور کامل آزاد سازد بدون آن که آزادی کامل را برای زنان بهدست آورد.