دموکراسی بورژوایی
… اگر فکر سلیم و تاریخ را مورد تمسخر قرار ندهیم، آنگاه روشن است که تا زمانی که طبقات گوناگون وجود دارند، نمی توان از «دموکراسی خالص» سخن بهمیان آورد، بلکه فقط میتوان از دموکراسی طبقاتی سخن گفت….
«دموکراسی خالص» عبارت کاذبانهٔ فرد لیبرالی است که کارگران را تحمیق میکند. آنچه در تاریخ سابقه دارد دموکراسی بورژوایی است که جایگزین فئودالیسم میگردد و دموکراسی پرولتری است که جایگزین دموکراسی بورژوایی میشود….
دموکراسی بورژوایی در عین این که نسبت به نظامات قرون وسطایی پیشرفت تاریخی عظیمی بهشمار میرود، همواره دموکراسی محدود، سر و دم بریده، جعلی و سالوسانه باقی میماند (و در شرایط سرمایهداری نمیتواند باقی نماند) که برای توانگران در حکم بهشت برین و برای استثمارشوندگان و تهیدستان در حکم دام و فریب است….
نهتنها دولت باستانی و فئودالی، بلکه «دولت انتخابی معاصر هم آلتی است برای استثمار کار مزدوری توسط سرمایه» (اثر انگلس دربارهٔ دولت، ص ۱۶). «دولت چیزی نیست جز ماشینی برای سرکوبی یک طبقه توسط طبقهٔ دیگر و در جمهوری دموکراتیک هم این نقش وی به هیچوجه کمتر از نقش آن در رژیم سلطنتی نیست» (از پیشگفتار انگلس برای کتاب مارکس بهنام «جنگ داخلی»). حق انتخاب همگانی «نمودار نضج طبقهٔ کارگر است. چنین حقی بیش از این نمیتواند چیزی بدهد و با وجود دولت کنونی هرگز نخواهد داد» (اثر انگلس دربارهٔ دولت، ص. ۱۶)….
قوانین اساسی دولتهای معاصر را بردارید، ادارهٔ امور آنها، آزادی اجتماعات یا مطبوعات و «برابری افراد در برابر قانون» را درنظر گیرید و ببینید که چگونه در هر گام با سالوسی دموکراسی بورژوایی که هر کارگر شریف و آگاه از آن مطلع است، روبرو هستید. حتی یک دولت دموکراتیک، ولو دموکراتیکترین دولت ها هم، وجود ندارد که در قوانین اساسی آنها روزنه یا قیدی یافت نشود که امکان بهکار بردن ارتش علیه کارگران و برقراری حکومت نظامی و غیره را، «در صورت برهم زدن نظم»، و در واقع در صورتی که طبقهٔ استثمارشونده وضع بردهوار خود را «برهم زند» و بکوشد خود را از حالت بردگی خارج سازد، برای بورژوازی تأمین نکند….
… حزب حاکمهٔ بورژوایی مصون داشتن اقلیت را فقط برای حزب بورژوایی بهرسمیت می شناسد ولی برای پرولتاریا در مورد هر مسألهٔ جدی، عمیق و اساسی، بهجای «مصون داشتن اقلیت» حکومت نظامی یا تالانگری حاصل میگردد….
پارلمان بورژوازی را در نظر گیرید … [آیا] هرقدر دموکراسی تکامل بیشتری یافته باشد، به همان نسبت بورس و بانکداران پارلمانهای بورژوازی را بیشتر تابع خود نمیسازند؟ از اینجا چنین نتیجه نمیشود که نباید از پارلمانتاریسم بورژوایی استفاده کرد (و بلشویکها با احراز چنین موفقیتی از آن استفاده کردهاند که میتوان گفت هیچ حزبی در جهان از این لحاظ بهپای آنان نمیرسد…). ولی از اینجا نتیجه میشود که فقط لیبرال میتواند محدودیت تاریخی و مشروط بودن پارلمانتاریسم بورژوایی را فراموش کند…. تودههای ستمکش در دموکراتیکترین کشور بورژوایی هم در هر گام با تضاد فاحشی میان برابری ظاهری که دموکراسی سرمایهداران اعلام میدارد و هزاران محدودیت واقعی و حیله و نیرنگی که پرولترها را به بردگان مزدوری بدل میسازد، روبرو هستند. همین تضاد است که چشم تودهها را در مورد کذب و سالوسی سرمایهداری میگشاید. همین تضاد است که مبلغین و مروجین سوسیالیسم، آن را در برابر تودهها فاش میسازند….
سیاست خارجی را در نظر گیرید. در هیچ کشور بورژوایی این سیاست آشکارا نیست. همهجا تودهها را فریب میدهند. در فرانسهٔ دموکراتیک، در سوئیس، در آمریکا و انگلستان، این عمل با دامنهای صدبار وسیعتر و ماهرانهتر از سایر کشورها انجام می گیرد….
ساختمان دولت را در نظر گیرید … سرمایهداران در دموکراسی بورژوایی با هزاران دوز و کلک، که هرچه دموکراسی «خالص» تکاملیافتهتر باشد دوز و کلک ها هم ماهرانهتر و صائبتر است، تودهها را از شرکت در کشورداری و آزادی اجتماعات و مطبوعات و غیره دور میسازند…. راه شرکت در پارلمان بورژوایی … بهوسیلهٔ هزاران مانع و رادع به روی توده های زحمتکش مسدود است….
شوراها ـــ سازمان بلاواسطهٔ خود تودههای زحمتکش و استثمارشونده ـــ هستند که این امر را برای آنان تسهیل مینمایند که خودشان دولت را بهپا دارند و به هر نحوی بتوانند کشورداری کنند….
دموکراسی پرولتری یک میلیون بار دموکراتیکتر از هر دموکراسی بورژوایی است؛ حکومت شوروی یک میلیون بار دموکراتیکتر از دموکراتیکترین جمهوری بورژوایی است.
تنها کسی ممکن است این موضوع را متوجه نگردد که یا خادم آگاه بورژوازی باشد و یا از لحاظ سیاسی کاملاً مرده باشد و حیات واقعی را از خلال گرد و غبار کتب بورژوایی نبیند و خرافات بورژوا دموکراتیک در تار و پود وجودش رسوخ کرده باشد ….
تنها کسی ممکن است این موضوع را متوجه نگردد که قادر نباشد از نقطه نظر طبقات ستمکش مسأله را طرح نماید….
منتخب آثار فارسی، جلد ۹، صفحات ۲۱ ـ ۳۰