محرومان جامعهٔ ما انتظار دارند که به خواستهای فوری آنان پاسخ داده شود
از بررسی همه جانبهٔ تحولات اخیر در چارچوب رشد جنبش انقلابی اینطور می توان نتیجه گرفت که این تحولات محصول یک برخورد طولانی دو گرایش نیرومند در دوران پس از قیام بهمن ماه، یعنی دوران تثبیت قدرت حاکمهٔ انقلابی است…. خلق می خواست که پایه های اجتماعی و قانونی نظام استبدادی وابستهٔ سلطنتی درهم شکند و بجای آن نظامی که حامی حقوق مردم زحمتکش باشد برقرار شود؛ نظامی که در آن شرایط برای پایان دادن به همهٔ محرومیت های اجتماعی و ملی تأمین گردد. خلق می طلبید که رژیم پلید ساواکی جای خود را به رژیمی که آزادی های اجتماعی را در همهٔ زمینه ها نه تنها برای سرمایه داران و زمینداران و روشنفکران وابسته به آن اقشار، بلکه در مرحلهٔ اول برای خلق، یعنی همان نیروی عظیمی که انقلاب را انجام داده و به پیروزی رسانده است، تأمین گردد. بالاخره، خلق می طلبید که در نظام اقتصادی کشور تغییرات بنیادی در جهت تأمین حقوق حقهٔ زحمتکشان شهر و روستا داده شود. خلق می خواست که اقتصاد ما از وابستگی به اقتصاد غارتگر امپریالیستی رهایی یابد و در جهت خودکفایی و رشد در همهٔ زمینه های کشاورزی و صنعتی، آزادانه و مستقیماً گسترش یابد. اینها بود عمده ترین خواست های توده های دهها میلیونی جامعهٔ ما، یعنی کارگران، دهقانان و سایر زحمتکشان و خرده تولیدکنندگان کوچک شهر و اکثریت مطلق کارکنان فکری در مدارس، بیمارستان ها و کارمندان میهن پرست دولت، و همچنین سربازان و درجه داران و بخش های قابل توجهی از افسران که علی رغم سی سال جدایی از خلق و خدمت به رژیم طاغوتی، در دوران انقلاب به جبههٔ متحد خلق پیوستند و در راه حفظ منافع خلق و میهن گام گذاشتند….
روشن است که شرکت طبقات گوناگون خلق در جنبش انقلابی ایران در عین اینکه زیر شعارهای مشترک ملی و دموکراتیک و خلقی گسترش یافته، دارای انگیزه های همگون و همانند نیست.
حال این سؤال پیش می آید که آن یکپارچگی که جنبش انقلابی ایران در جریان سرنگون کردن رژیم از خود نشان داد، تا چه وقت ادامه خواهد یافت و موضعگیری اقشار و طبقات گوناگون در جریان تحول آینده چگونه خواهد بود؟….
سخن کوتاه! محتوی نبرد اجتماعی که اکنون در کشور ما جریان دارد عبارت است از تعمیق سمتگیری انقلاب در دو جهت اصلی آن، یعنی در جهت مبارزه برای ریشه کن کردن تسلط امپریالیستی، در جهت ایجاد تغییرات بنیادی برای محدود کردن غارتگری سرمایه داری و بزرگ مالکی و بهبود شرایط زندگی توده های میلیونی محرومان….
امروز دیگر کمتر کسی است که به اهمیت عظیم جهانی انقلاب تاریخی میهن ما توجه نداشته باشد و نداند که این انقلاب ضربهٔ هولناکی بر پیکر امپریالیست های سراسر جهان و به ویژه بر پیکر امپریالیسم آمریکا و فرزند نامیمونش صهیونیسم وارد ساخته است. این ضربه تنها این نیست که یکی از مهم ترین پایگاه های نظامی و غارتگری امپریالیسم آمریکا درهم شکسته شده است. تنها در این نیست که این درهم شکستگی در منطقه ای روی داده است که برای تمام دنیای امپریالیستی غرب و ژاپن، به علت اینکه بخش عظیم سوخت و انرژی آن کشورها از این منطقه تأمین می شود، دارای اهمیت حیاتی ـــ تکیه می کنیم، اهمیت حیاتی ـــ است. اهمیت این ضربه از این هم بالاتر است. انقلاب ایران به همهٔ خلق های محروم جهان، در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین، نشان داد که می توانند با اتحاد و فداکاری، حتی با دست های خالی، وحشتناک ترین رژیم های خونخوار و غارتگر فاشیستی را درهم کوبند. انقلاب ایران نشان داد که امپریالیسم، با وجود همهٔ ددمنشی اش، با وجود همهٔ زرادخانه ها و جنگ افزارهایش، با وجود همهٔ ناوها و هواپیماها، و بمب های اتمی مرگ آورش، با وجود همهٔ سازمان های مخوف جاسوسی و خرابکاریش، با وجود حمایتی که از خائنین به جبههٔ ضدامپریالیستی … می گیرد، در مقابل قیام متحد خلقی ناتوان است…. شکست امپریالیسم در کوبا، ویتنام، آنگولا، موزامبیک …. و بالاخره در ایران، بهترین شاهد این واقعیت تاریخی زمان ما است. ولی این ضعف تاریخی و استراتژیک روزافزون دنیای امپریالیستی به آن معنا نیست که امپریالیسم دیگر آنطور زبون و ناتوان شده که نمی تواند در اینجا و آنجا به حملهٔ متقابل دست زند و جنبش های پیروزمند خلقی و ملی را با شکست روبرو سازد. امپریالیسم، و در پیشاپیش آن امپریالیسم آمریکا، مار زهرآگین زخم خورده ولی بسیار خطرناکی است و در جامعهٔ ما هنوز پایگاه های بسیار دست نخورده در اختیار دارد….
امپریالیسم آمریکا و دستیارانش می کوشند با تشدید فشار در همهٔ زمینه های مناسبات علنی دولتی، یعنی در زمینه های مناسبات سیاسی ـ تجاری، مالی … زندگی عادی را در کشور مختل سازند، تنگناهای خطرناک به وجود آورند و از این راه به ناخشنودی بیافزایند و به وسیلهٔ عوامل خود در داخل جامعه، از این ناخشنودی ها برای تقویت توطئه های ضدانقلابی بهره برداری نمایند. امپریالیست ها و ضدانقلاب می کوشند با تمام نیرو از ضعف ها، کمبودها و کوتاهی مقامات حاکمه در برآوردن آن بخش از خواست های طبقات محروم جامعه که امکان برآوردنش موجود است، به ناخشنودی مردم دامن زنند و از آن به سود خود بهره گیری نمایند. پیروزی ضدانقلاب در اندونزی، سودان، شیلی و مصر، نمونه های گویای تاریخ معاصر ما در این زمینه اند.
در چنین شرایطی، حتی یک لحظه به خواب رفتن و دچار سرگیجهٔ پیروزی شدن میتواند بزرگترین و محکمترین پیروزیها را بر باد دهد. تجربهٔ انقلاب های پیروز شده از یک سو، و تجربهٔ تلخ و دردناک انقلاب های شکست خورده، با روشنی نشان می دهد که تنها اتحاد همهٔ نیروهای انقلابی و قاطعیت و پیگیری در سرکوب ضدانقلاب است که می تواند پیروزی های انقلاب را تضمین کند….
برای حفظ دستاوردهای انقلاب و تثبیت و تحکیم و گسترش آن، سرکوب توطئه ها، سرکوب کارگزاران و وابستگان و نو وابستگان به امپریالیسم، امری حیاتی و تأخیر ناپذیر است. هرگونه مماشات و یا تأخیر در این زمینه می تواند انقلاب شکوهمند ما را لااقل با دشواری های روزافزون روبرو سازد و غفلت از آن انقلاب را با خطر شکست روبرو خواهد ساخت…. تجربهٔ دردناک انقلابات ناکام خلقی در کشورهای دیگر جهان به اندازهٔ کافی درس برای شناختن این خطر عظیم به ما داده است ـــ کوتاهی در این امر گناهی است نابخشودنی….
این رهنمود را که قلم ها و تفنگ هایتان را از روی یکدیگر بردارید و همه با هم متوجه … امپریالیسم آمریکا سازید، باید همیشه مورد نظر داشت.حزب تودهٔ ایران این اتحاد عظیم را در دو مقطع مورد توجه قرار می دهد، یکی در مقطع نیروهای سیاسی فعال در مبارزه علیه دشمنان انقلاب و دیگر در مقطع تجهیز جبههٔ نیروهای خلق برای شرکت هرچه وسیع تر و فعال تر و پیگیرتر در این مبارزهٔ زندگی و مرگ که در جلوی ما قرار دارد.و اما در مقطع دوم، تحکیم اتحاد را برای نبرد انقلابی اینطور می فهمیم که باید شرایط ضروری را فراهم آورد تا آنکه نیروهای عمده ای که در انقلاب شرکت دارند و پایه های پیروزی انقلاب روی گردهٔ توانا و رنجدیدهٔ آنان استوار است، بدون تزلزل در این موضعگیری بایستند. انقلاب بر روی گردهٔ توانای زحمتکشان شهر و روستا استوار است و بازوی نیرومند این توده های میلیونی «مستضعفین»، پیروزی انقلاب را تضمین می نماید.برای حفظ این پشتیبانی بی دریغ، باید به خواست های آنان هرچه سریع تر، هرچه قاطع تر، هرچه همه جانبه تر پاسخ داد، و در آنجا که نمی شود فوری خواست های بحق آنان را برآورد، باید آنان را قانع کرد.نیروهای انقلابی زحمتکشان باید دیگر ببینند و با پوست و گوشت خود حس کنند که از امتیازات «کاخ نشینان» چیزی کم می شود و از محرومیت های «کوخ نشینان» چیزی می کاهد. انقلابی که نتواند خواست های بحق نیروهای میلیونی پشتیبان خود را گام به گام، حتی کم کم ولی مدام و محسوس، برآورده سازد، پایگاه توده ای خود را از دست خواهد داد.گرانی هزینهٔ زندگی، چهارنعل به پیش می تازد و زندگی زحمتکشان حقوق بگیر هر روز دشوارتر می شود. باید [به این مسأله] بی درنگ، و با دور بینی به این شکل که فردا به دردی بزرگ مبدل خواهد شد، توجه عمیق کرد.به میلیون ها دهقان بی زمین و کم زمین و ورشکسته که به شهرها روی آورده اند، باید بدون وقفه زمین و آب و بذر و کود و نان داد تا بتوانند به رشد تولید کشاورزی کمک کنند و نتیجهٔ انقلاب را با تجربهٔ شخصی دریابند و از آن با جان و دل دفاع نمایند. باید برای بلای بیکاری هرچه زودتر علاجی پیدا کرد…. باید در راه پایان داده به محرومیت های ملی گام های فوری و چشمگیر برداشت و نقشه های شوم ضدانقلاب را که می کوشد این محرومیت ها را به سود توطئه های خود به کار گیرد نقش بر آب کرد. باید … شرایط آزادی خلق را از هر جهت فراهم کرد ـــ باید از هرگونه دست اندازی گروه های افراطی راست به آزادی های فردی و اجتماعی قاطعانه جلوگیری کرد. باید در مورد حقوق زنان ایران، که با کمال تأسف در قانون اساسی مصوب مجلس خبرگان نادیده گرفته شده است، فکر کرد و راه تأمین این حقوق را مشخص نمود.با سیاست «بزک نمیر بهار میاد ــ خربزه و خیار میاد» نمی توان پیش رفت…. محرومان جامعهٔ ما انتظار دارند که به خواست های فوری آنان پاسخ داده شود. آنچه برآوردنی است برآورده شود و در مورد آنچه که با امکانات روز برآوردنی نیست، با نشان دادن نقشه و دورنمای کار، به آنان توضیح داده شود. مسلماً اگر اینطور عمل شود، هیچ گروه مخرب و یا حادثه جویی نمی تواند از ناخشنودی زحمتکشان بهره گیری نماید.این ها است شرایط ضروری برای تأمین اتحاد بزرگ جبههٔ خلق. تنها از راه توجه و برآوردن این خواست ها است که می توان ضدانقلاب را منفرد ساخت و سرکوب نمود.حزب تودهٔ ایران، همانطور که نشان داده است، تمام نیروی خود را برای به وجود آوردن این اتحاد بزرگ، یعنی جبههٔ متحد خلق، به کار خواهد برد و در این راه از هیچگونه فداکاری فروگزار نخواهد کرد.