نامه یک رفیق پیر به نسل جوان توده‌ای: من هنوز در خانه خود جایی دارم

Print Friendly, PDF & Email

بسیاری مرا بنام توده‌ای می‌شناسند اعم از رفقای توده‌ای و یا دیگران. این مسئله بزرگ‌ترین افتخار زندگی من بوده است.

پس از سکوت طولانی و نگرانی از آنکه زندگی‌ام پایان یابد بدون آنکه حرفی زده باشم، براساس آموزش حزبم که همیشه به ما آموخته بود که باید با شجاعت بر خطاها انگشت گذاشت و اشتباهات را بیان کرد، حق خود می‌دانم که در این نامه نظراتم را بیان کنم و رفتار اعمال شده  در این سالهای اخیر  را محکوم کنم.

رفقای گرامی، دوستداران حزب توده ایران، من یک توده‌ای قدیمی هستم. من دکتر رحیم احمدی، متولد سال ١٣٠٨ هستم. در این دوران پیری و با بیماری سختی که در گیر آن هستم، همچنان خود را توده‌ای می دانم. هرگز در زندگی‌ام جز در راه حزب توده ایران قدم بر نداشته‌ام. تمام ذرات وجودم آنچنان که زنده یاد خسرو روزبه می‌گفت، از عشق به حزب توده ایران آکنده بوده است. من از بهمن ١٣٢٧ به عضویت سازمان جوانان حزب توده ایران درآمدم. بیش از ۶۰ سال در گرداگرد حزب توده ایران فعالیت داشته‌ام. با بسیاری از رهبران خردمند حزب از نزدیک آشنا بوده‌ام و بقول بعضی‌ها فرزند این حزب بوده و در دامن آن بزرگ شده‌ام.

من شاهد دوران پرعظمت حزبم بوده‌ام. دوره‌ای که جوانان با شور و شوق فراوان دسته دسته به حزب روی می‌آوردند. حزب ما برای آنها دانشگاهی بود که در آن از دانش سیاسی برخوردار می‌شدند. آنها فرا می‌گرفتند که  هرگز در مقابله با مخالفانشان توهین و فحاشی نکنند. بر کوبندگی استدلال‌شان تکیه کنند و نه بر خشونت کلام. بی‌جهت از کلمه خائن، نفوذی و عامل بیگانه استفاده نکنند. بقول رفیق طبری، به جهت اخلاقی بحث اهمیت دهند: «جهت اخلاقی بحث از جهت منطقی و سیاسی آن اهمیت کم‌تری ندارد. طرف شما و همه کسانی که احیاناً ناظر بحث هستند، باید برتری روحی و اخلاقی شما را در کنار برتری منطقی و سیاسی حس کنند».

حزب ما را این‌چنین تربیت می‌کرد و از جوانان می‌طلبید که به انسانهایی طراز نوین تبدیل شوند و همیشه با دیگران با احترام رفتار کنند.

همیشه از ما خواسته می‌شد که دلیل دلسردی و یا احیاناً کجروی یک فرد حزبی با دقت بررسی شود. آیا در این امر اشتباهات و ندانم‌کاری مسئولین بالای حزبی نقش داشته و یا عوامل دیگری در کار بوده است. به ما آموخته بودند که با اعضای حزب همیشه مانند بهترین گوهرهای جامعه ایران که به‌سوی ما آمده‌اند برخورد شود.

متأسفانه آنچه امروز در حزب می‌بینم جز باعث درد و رنج من نمی‌شود. گویا تمام آموزه‌های حزبی فراموش شده. از متانت و «برتری روحی و اخلاقی» که طبری از آن سخن می‌راند خبری نیست. گویا حزب عزیز ما لانه لومپن‌ها شده است.

بخش بزرگی از اسناد کنگره ششم حزب صرف محکوم کردن این یا آن فرد شده است. هرگز سطح اسناد حزب ما تا این حد تنزل نکرده بود. و تازه آنهایی که محکوم شده‌اند گویا هرگز مسئولیت حزبی نداشته و همین رهبری کنونی آنها را وارد گود نکرده بود.

کنگره ششم ادامه کجروی است که از کنفرانس کابل آغاز شد: انتصاب افراد به رهبری حزب بدون هیچ اصولی و سپس اخراج آنها با پلید و نفوذی خواندنشان. اگر یک فرد «نفوذی» به رهبری حزب راه می‌یابد کسی که او را انتخاب کرده به اندازه همان فرد مسئولیت دارد. ورود این همه افراد «نفوذی» به رهبری حزب خود بهترین دلیل محکومیت کسانی است که آنها را نفوذی می‌خواند. هیچ کاروانسرایی به بی‌در و پیکری رهبری حزب ما در سالهای اخیر نبوده است.

در مقابل چنین صحنه‌ای چه می‌توان گفت. تنها عضو باقی‌مانده هیئت سیاسی حزب از رهبری ایران، آقای خاوری، در تمام این مدت سکان رهبری را در دست داشته است. آیا محکومیت و اخراج هر عضو رهبری که در این مدت اتفاق افتاده در درجه اول دلیل محکومیت خود وی نمی‌باشد؟ رهبری حزب توده ایران صفحه شطرنج نیست که یک مهره را وارد و سپس اخراجش کنی. در تمام طول تاریخ حزب ما تا زمان رهبری آقای خاوری تنها دو انشعاب در حزب رخ داده بوده که تازه یکی از آنها ریشه در انشعاب جنبش جهانی داشت. از زمان کنفرانس کابل دسته دسته افراد اخراج شده‌اند. بعضی از آنها مانند سیاوش کسرائی از معتبرترین چهره‌های مردمی حزب ما هستند.

بخش مهمی از اسناد کنگره به محکوم کردن علی خدائی اختصاص داده شده است. من نه او را می‌شناسم و نه از او دفاع می‌کنم. اما مگر همین رهبری او را به عضویت کمیته مرکزی انتخاب نکرد؟ مگر همین رهبری مسئولیت سازمان کابل را به وی نسپرد؟ مگر فرهاد عاصمی با همین فرد، دوره جدید راه توده را منتشر نکرد؟ چگونه می‌توان به قضاوت کسانی اطمینان کرد که تا همین دیروز فردی را امین مهم‌ترین کارهای خود می‌کردند و امروز اورا جاسوس جمهوری اسلامی می‌خوانند. آیا اگر علی خدائی جاسوس باشد این خود بهترین دلیل محکومیت آقای خاوری و فرهاد عاصمی نیست؟ فرهاد عاصمی در مقالاتش بر علیه علی خدائی او را «دزد» و «حیله‌گر» خطاب می‌کند و نشریه او را «قلابی» می‌خواند. واقعا آدمی در مقابل «عظمت» کلمات و «کوبندگی» منطق کلام فرهاد عاصمی حیران می‌ماند!  وای از آنچه بر سر حزب ما آمده! هیهات.

اساس خود این امر که اسناد یک کنگره به محکوم کردن این فرد و یا آن فرد تنزل یابد خود بهترین نشانگر سطح اندیشه و فرهنگ آنهائی است که آنرا تنظیم کرده‌اند. یعنی تمام مسائل جهان و ایران تحلیل شد و تنها مانده بود چنین دعواهای شخصی‌ای. آیا کدامیک از پنجاه و دو حزب کمونیست و مترقی‌ای که به اعتبار گذشته حزب به این کنگره پیام فرستاده‌اند، اسنادی در این سطح غیرسیاسی و شخصی در کنگره‌های خود منتشر می‌کنند ؟

من نامه‌ام را خطاب به جوانان حزب توده ایران تمام می‌کنم. پایان دادن به این وضعیت کار دشواری است که به‌عهده شما گذاشته شده. بدانید که همانگونه که پیر پرنیان‌اندیش ماگفته است «امروز نه آغاز و نه پایان جهان است». حزب ما حوادث بسیاری دیده است و آنچه امروز اتفاق می‌افتد هم یکی از لحظه‌های دردناک آنست. مهم ادامه دادن مبارزه است. جهان مجدداً به چپ می‌چرخد و فرودستان و زحمتکشان مبارزه و مقاومت را ادامه می‌دهند. حزب ما باید برای وظیفه تاریخی که به عهده‌اش گذاشته شده، آماده باشد. نگذارید که این وقایع زهر تلخ ناامیدی در قلبتان بریزد و به اعتقادتان خدشه وارد کند.

این سخنان مردی است که همه عمرش با عشق به حزب توده ایران زندگی کرده است و امروز در آستانه مرگ قرار دارد. بدانید که آینده از آن شماست.

رفیق توده‌ای شما،
رحیم احمدی
چهاردهم فروردین ١٣٩٢
بوتروپ ـ آلمان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *