آنچه در حزب گذشت: بخش اول ـــ از یورش به حزب توده ایران تا برگزاری «پلنوم ۱۸» در آذر ۱۳۶۲

Print Friendly, PDF & Email

همانطور که در مقدمهای بر «آنچه در حزب گذشت» اشاره کرده بودیم، حیات ۳۰ سال اخیر حزب را از زاویهٔ بحرانهای ادواری در زندگی آن میتوان به سه مرحله تقسیم کرد: سالهای ۶۵-۱۳۶۲؛ از سال ۱۳۶۵ تا اواخر ۱۳۷۰، و از بهمن ۱۳۷۰ تاکنون. ما در این بخش بیان رویدادهای حزبی مربوط به مرحلهٔ اول (سالهای ۶۵-۱۳۶۲) را آغاز میکنیم و به تشریح مهمترین وقایع زندگی حزبی در فاصله یورش دوم به حزب تودهٔ ایران تا برگزاری «پلنوم ۱۸» در آذر ۱۳۶۲ میپردازیم. ابتدا توضیحاتی درباره ٔ نشریه «راه توده» میدهیم که تنها ارگان مطبوعاتی حزب در این فاصله زمانی بود، سپس مختصری درباره فعالیتهای «کمیته برون مرزی حزب توده ایران» میگوئیم و در پایان درباره مسأله مهم تدارک و برگزاری «پلنوم ۱۸» خواهیم نوشت.

در مقدمهای بر «آنچه در حزب گذشت» آوردیم: «ما درباره وقایع حزبی مرحلهٔ اول و بخش عمدهٔ مرحلهٔ دوم از حیات حزب در ۳۰ سال اخیر، به توضیحات محدود و انتشار برخی از اسناد اکتفا خواهیم کرد. دلیل اصلی این امر نیز آن است که خود در این وقایع حضور مستقیم نداشتهایم». بر این اساس، فاکتها و مطالب مستندی را که در ادامه میخوانید مبتنی بر دانستههای ما، اسناد رسمی منتشره در «راه توده» (دورهٔ اول) و کتب و نامههای برخی از رفقای شرکت کننده در «پلنوم ۱۸» است.

 

۱– نشریه «راه توده»(۱)

در ۸ مرداد ۱۳۶۱، اولین شماره دوره اول «راه توده» منتشر شد. در «اطلاعیه در مورد انتشار راه توده» اهداف و وظایف این نشریه چنین تعریف شده است:

با توجه به نیاز حیاتی به نظریات حزب توده ایران … هواداران حزب … در خارج از کشور بر آن شدند که … یک هفتهنامه منتشر نمایند تا دستکم به بخش کوچکی از … نیاز مبرم ایرانیان خارج از کشور به در دست داشتن تحلیلهای علمی پیرامون حال و آینده انقلاب پاسخ گویند.

این نشریه وظیفه اصلی خود را انتقال نظریات حزب توده ایران بر پایه اسناد منتشر شده آن حزب از داخل به خارج از کشور میداند…». (تأکیدها از ماست)

این نشریه به سردبیری رفیق عباس ندیم (عضو اصلی کمیتهٔ مرکزی) آغاز بهکار کرد و پس از مدتی مسؤولیت سردبیری  آن به رفیق فرهاد عاصمی (عضو مشاور کمیتهٔ مرکزی و منتخب پلنوم وسیع ۱۷ کمیته مرکزی حزب توده ایران در تهران) سپرده شد.

بهدنبال یورشهای جمهوری اسلامی به حزب، دستگیری بخش اعظم رهبری آن و مهاجرت هزاران تودهای، وظایف سنگینی در مقابل این نشریه قرار گرفت. «راه توده» در عمل تبدیل به بلندگوی حزب در خارج از کشور گردید و فعالیت آن در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۳۶۳، بیش از ۸ ماه پس از برگزاری «پلنوم ۱۸»، با انتشار صدمین شماره پایان یافت.

در پیام «کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران» خطاب به هیأت تحریریه و کارکنان «راه توده»، مورخ ۲۲ مرداد ۱۳۶۳، چنین آمده است:

… با انتشار نامهٔ مردم … اینک وظیفه جدیدی در زمینه برخورد با مسایل دانشجویان و جوانان … از طرف رهبری حزب در رأس وظایف راه توده قرار میگیرد…. (تأکید از ما است)

آخرین شمارهٔ «راه توده»، در مطلبی تحت عنوان «انتشار نخستین دورهٔ راه توده پایان یافت»، خطاب به خوانندگان خود نوشت:

بنا به تصمیم کمیته مرکزی حزب توده ایران، نخستین دوره راه توده با انتشار صدمین شماره آن به پایان میرسد … امروز با انتشار دوباره نامه مردم … وظایفی که شرایط ویژه تاریخی بر عهده راه توده گذاشته بود، پایان یافت. دومین دورهٔ این نشریه، در آینده نزدیک بهصورت ماهنامه انتشار خواهد یافت. (تأکید از ماست)

برخلاف آنچه که در بالا نقل شد، مرکزیت سازمان رسمی حزب تصمیم خویش دربارهٔ وظایف جدید «راه توده» را هیچگاه اجرا نکرد، انتشار «راه توده» برای همیشه متوقف شد و حتی هیچکدام از رفقای «راه توده» برای کار مطبوعاتی به «نامهٔ مردم» منتقل نشدند.

۲– کمیتهٔ برون مرزی حزب تودهٔ ایران

بهطور کلی، فعالیت «کمیتهٔ برون مرزی» را میتوان به دو مرحلهٔ زمانی تقسیم کرد: قبل و بعد از یورشهای جمهوری اسلامی به حزب تودهٔ ایران.

قبل از یورشها

مدتی پس از برگزاری پلنوم وسیع ۱۷ کمیتهٔ مرکزی، رفیق خاوری به خارج از کشور آمد. به ایشان نمایندگی حزب تودهٔ ایران در مجلهٔ «صلح و سوسیالیسم» و سرپرستی امور حزب در خارج از کشور سپرده شد.

«کمیتهٔ برون مرزی» با ترکیب رفقا عباس ندیم، آشوت شهبازیان، فرهاد عاصمی (اعضای اصلی و مشاور کمیتهٔ مرکزی) و دو تن از کادرهای حزبی مقیم آلمان شروع به فعالیت کرد. این کمیته، علاوه بر انتشار «راه توده»، تشکیلات حزبی در کشورهای غربی را سرپرستی میکرد. «کمیتهٔ برون مرزی» تحت نظارت دکتر فریبرز بقایی، معاون شعبهٔ روابط بینالمللی حزب، فعالیت میکرد. مسؤولیت این شعبه تا زمان یورشها با رفیق ژیلا سیاسی بود.

بعد از یورشها

 با دستگیری بخش اعظم اعضای رهبری حزب، وضعیت جدیدی ایجاد شده بود. رفیق خاوری بنا به مسؤولیتی که توضیح داده شد، بهطور مستقیم سرپرستی «کمیتهٔ برون مرزی» را بهعهده گرفت. رفیق ژیلا سیاسی نیز پس از جان بهدر بردن از موج دستگیریها و مهاجرت، به ترکیب کمیته اضافه شد.(۲)

کمیتهٔ برون مرزی حزب تودهٔ ایران» اولین بیانیهٔ خود را تحت عنوان «به قانونشکنی پایان دهید» در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۲، یک روز پس از اعلام «انحلال» حزب توسط دادستان کل انقلاب، و در اعتراض به این تصمیم حکومت، منتشر کرد («راه توده»، شمارهٔ ۴۱، ۲۳ اردیبهشت ۱۳۶۲).

در داخل کشور، بخشی از رفقایی که دستگیر نشده بودند اقدام به تشکیل «کمیتهٔ داخلی حزب» کردند. «کمیتهٔ برون مرزی» در اطلاعیهٔ ۱۲ تیر ۱۳۶۲ خود تحت عنوان «خطاب به همهٔ سازمانها، مسؤولین و اعضاء حزب در ایران»، بدون نام بردن از «کمیتهٔ داخلی»، نسبت به فعالیت این رفقا عکسالعمل نشان داد. در این اطلاعیه، ضمن تأکید درست بر اصول کار سازمانی در شرایط مخفی و برشمردن این اصول، همچنین آمده است:

سازمانهای حزبی، شاخههای حزبی، مسئولین و اعضای حزب در داخل کشور مجاز به دادن هیچنوع اعلامیه و سندی به نام مرکزیت نیستند.

اسناد رسمی حزب، تا برگزاری پلنوم هجدهم، آن اسنادی است که توسط کمیتهٔ برون مرزی حزب منتشر میشود … این اسناد … در راه توده منتشر میشود …. («راه توده»، شمارهٔ ۵۰، ۲۴ تیر ۱۳۶۲)

رفیق خاوری از همان ابتدا حساسیت بیش از اندازه و همراه با سوءظن نسبت به رفقای «کمیتهٔ داخلی» در پیش گرفت. گرچه این حساسیت از نظر رعایت اصول سازمانی صحیح بود، اما روند امور نشان داد که افراط در حساسیت و سوءظن ایشان موردی نداشته است. چنین برخوردی متأسفانه «مشکلی» بهنام «کمیتهٔ داخلی» ایجاد کرد که تنها در جریان «کنفرانس ملی» در خرداد ۱۳۶۵ راهحلی برای آن پیدا شد.

نکتهٔ دیگر، برخورد به رفقای دربند رهبری حزب بود. رفیق خاوری از همان ابتدا با نظری منفی نسبت به رفقایی که در «شوهای تلویزیونی» پس از یورش دوم جمهوری اسلامی به حزب شرکت داده شده بودند برخورد کرد. برخورد منفی ایشان بهویژه در مورد رفیق محمدعلی عمویی از همان ابتدا شدیدتر بود. نقطهٔ اوج این شیوهٔ رفتار، که در طول ۳۰ سال اخیر ادامه یافته است، انتشار مقالاتی با امضاهای ناشناخته در سایتهای «صدای مردم»، «نوید نو»، و تصویب سند «سی سال از یورش وحشیانه رژیم ولایت فقیه برای نابودی حزب توده ایران میگذرد» در «کنگره ششم» سازمان رسمی حزب، در سال ۱۳۹۱ است.
 
اولین عکسالعمل رسمی نسبت به رفقای دربند رهبری در قالب اعلامیهٔ «کمیتهٔ برون مرزی»، تحت عنوان «به اعضاء و هواداران حزب»، در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۶۲ («راه توده»، شماره ۶۱، ۸ مهر ۱۳۶۲) نشان داده شد. در این اعلامیه چنین میخوانیم:

تعدادی از رفقای قهرمان ما تاکنون در زیر شکنجههای وحشیانه بهشهادت رسیدهاند و بسیاری از آنها ایثارگرانه از آرمانهای والای حزب قهرمانشان دفاع میکنند…. [اما] شکنجهگران همهٔ وسایل جهنمی و «تدابیر ارشادی» خود را … بهکار گرفته و افرادی از قربانیان …را واداشتهاند، تا آنچه را که شکنجهگران میخواهند، بی کم و کاست تکرار کنند. بهوضوح دیده میشود که این «اعترافات» فرسنگها از سیاق و شیوهٔ تفکر و قلم این قربانیان فاصله دارد … [و] حاکی از شکسته شدن این عده از قربانیان در زیر شکنجههای وحشیانهٔ قرون وسطایی استاز اینرو کمیتهٔ برون مرزی حزب تودهٔ ایران اعلام میکند، که رفقای دربند، از اعضای رهبری حزب، تا هنگامی که در اسارت و زیر شکنجه هستند دارای هیچگونه مسئولیت عملی در سازمان نمیباشند و سخنان و توصیهها و اقداماتشان … فاقد هرگونه اعتبار است». (تأکیدها از ماست)

این تقسیمبندی رفقای دربند رهبری به «قهرمان» و «شکسته»، اثرات مخربی بر مجموعهٔ زندگی و فعالیت حزب در ۳۰ سال پس از یورشهای جمهوری اسلامی گذاشته است، که در آینده و در بیان مقاطع مختلف زندگی سه دههٔ اخیر حزب دربارهٔ آن سخن خواهیم گفت. نکتهٔ دیگر آن است که نه فقط برای تودهایها بلکه برای هر فردی روشن بود که رفقای دربند رهبری بهعلت حضور در زندان دارای مسؤولیت سازمانی نبودند، در عینحال که جایگاه حقوقی آنها بهعنوان عضو کمیتهٔ مرکزی محفوظ بود. همچنین، در زمان صدور اطلاعیهٔ فوق، تنها اظهارات علنی انجام شده در «شوهای تلویزیرنی» مورد نظر بود و بیاعتباری این اظهارات نیز مانند روز روشن بود. بنابراین این سؤال پیش میآید که صدور اطلاعیهٔ فوق برای توضیح واضحات و همچنین تقسمبندی رفقای زندانی به «قهرمان» و «شکسته» چه هدفی را دنبال میکرد؟ پاسخ این پرسش را رفقایی که چنین تصمیماتی گرفتهاند به پیشگاه تاریخ و حزب بدهکارند.

تدارک و برگزاری «پلنوم ۱۸»

۱- گسترده بودن یورشهای جمهوری اسلامی به حزب و پیامدهای ژرف آن، وضعیت و روحیهٔ خاصی را بر تودهایها و حزبشان حاکم کرده بود. خواست احیا ارگانهای حزبی تنها در فعالیت پرشور بخشی از رفقا در داخل کشور خود را نشان نداد، بلکه آغاز خروج سریع حزب از شرایط تحمیل شده بر آن، آرزوی تمام تودهایها و دوستداران حزب توده ایران بود.

در این میان حضور رفیق خاوری در بیرون از کشور باعث قوت قلب و امید به بازسازی ارگانهای حزبی بود. ایشان بهعلت تحمل ۱۵ سال زندان در زندانهای رژیم شاه و بهدلیل تبلیغاتی که حزب در سالهای پیش و پس از انقلاب دربارهٔ او کرد، در میان تودهایها چهرهای معتبر و محبوب بود. اعتباری که هیچیک از رهبرانی که قبل یا بعد از یورشها مقیم خارج از کشور شده بودند، از جمله دو دبیرکل سابق حزب، رفقای فقید رادمنش و اسکندری، از آن برخوردار نبودند. نفوذ رفیق خاوری بر قلوب تودهایها نهتنها نقطهٔ امید بود، بلکه وظیفهٔ بسیار سنگینی را بر دوش ایشان میگذاشت.

نگارندگان این سطور کوچکترین شکی در انگیزهٔ مثبت رفیق خاوری برای پاسخ به ضرورتی که تاریخ برخلاف میل ایشان در مقابلشان قرار داده بود ندارند. اما سؤال این است که رفیق خاوری تا چه حد توانست حتی در گام نخست که سر و سامان بخشیدن به ساختار مرکزی حزب بود، از عهده وظیفه تاریخی خود برآید؟ ما کوشش میکنیم در سطور زیر در حد توان، امکانات و اطلاعات خویش به این پرسش پاسخ دهیم. همین جا یکبار دیگر از تمام رفقایی که اطلاعاتی در این زمینه دارند، درخواست میکنیم که به ما در تکمیل آنچه نوشته شده و در آینده مینویسیم، کمک کنند و اشتباهات احتمالی ما را نیز تصحیح نمایند.

۲- بنا به دو اطلاعیهٔ «کمیتهٔ برون مرزی حزب توده ایران»، برگزاری پلنوم از وظایف «کمیتهٔ برون مرزی» بود. در اطلاعیهٔ ۱۲ تیر ۱۳۶۲ آمده است:

اسناد رسمی حزب، تا برگزاری پلنوم هجدهم، آن اسنادی است که توسط کمیتهٔ برون مرزی حزب منتشر می شود….

و در اعلامیهٔ ۳۱ شهریور ۱۳۶۲ چنین میخوانیم:

رهنمودهای حزبی توسط ارگانهای صلاحیتدار حزبی، که بهتدریج سازمان داده میشود، به اطلاع رفقا خواهد رسید. تا بهوجود آمدن این ارگانها، فعلاً کمیتهٔ برون مرزی وظایف عاجل کمیته مرکزی حزب توده ایران را بهعهده گرفته است.

اما برگزاری «پلنوم ۱۸»، با دور زدن «کمیتهٔ برون مرزی»، بهوسیلهٔ رفیق خاوری و رفقای دیگری سازماندهی شد. بر اساس قراین بعدی بر این باوریم که این رفقای دیگر باید رفیق فقید صفری و رفیق لاهرودی بوده باشند. اما ما مطلب مستندی در اینباره نداریم و این موضوعی است که تنها رفیق خاوری میتوانند به آن پاسخگو  باشند.

۳- چرا بر اجلاس مزبور نام «پلنوم ۱۸» گذاشته شد؟ اکثریت اعضای رهبری حزب در زندان بودند. لذا نهادن نام پلنوم بر اجلاس موسوم به «پلنوم ۱۸» کاری برخلاف اصول و پرنسیبهای شناخته شدهٔ حزبی بود.

یادآوری گوشهای از تاریخ حزب در اینجا ضروری است. کنگرهٔ دوم حزب در اردیبهشت ۱۳۲۷ تشکیل شد و اعضای کمیتهٔ مرکزی را انتخاب کرد. تا زمان «غیرقانونی» اعلام شدن حزب تودهٔ ایران توسط رژیم شاه در بهمن ماه همان سال، کمیتهٔ مرکزی سه پلنوم برگزار کرد. اما با مهاجرت بخش بزرگی از رفقای مرکزیت پس از آغاز زندگی مخفی حزب، تنها اقلیتی از کمیته مرکزی در ایران باقی ماندند. دقیقاً بهعلت همین در اقلیت بودن، پلنوم چهارم حزب ۴ سال پس از کودتای ۲۸ مرداد و با حضور  اکثریت اعضای کمیتهٔ مرکزی در مهاجرت تشکیل شد.

اینها پرسشهایی است که بارها از سوی پیشکسوتان تودهای و بسیاری دیگر پس از برگزاری «پلنوم ۱۸» مطرح شد و هنوز بیپاسخ مانده است. چرا اجلاسی که اقلیت کمیتهٔ مرکزی در آن حضور داشتند، پلنوم نامیده شد؟ آیا نمیشد همین اعضای باقیماندهٔ کمیته مرکزی را به نشستی عادی و نه پلنوم فراخواند، از آنها نظرخواهی کرد و احیاناً نشست وسیعتری را با حضور بخشی از کادرهای حزبی ـــ همانگونه که در پلنوم وسیع چهارم انجام شد ـــ فراخواند و با آنان بهمشورت نشست؟ آیا لازمهٔ گرداندن چرخ امور حزب در گرو نقض اصول و پرنسیبهای سازمانی، آنهم در سطح برگزاری پلنوم کمیتهٔ مرکزی بود؟ آیا نهادن عنوان پلنوم بر اجلاس موسوم به «پلنوم ۱۸» بهطور خودبهخود بهمعنای نقض حقوق رفقای دربند رهبری، که در آن مقطع اکثریت آنها در قید حیات بودند، نبود؟ تأکید میکنیم که این وظیفهٔ رفقای تصمیم گیرنده است که به این پرسشها و سؤالهای احتمالی دیگر پاسخ دهند.

۴- دربارهٔ ترکیب «پلنوم ۱۸»: برخی از رفقایی که در این اجلاس شرکت داده شدند، یا دیگر عضو کمیته مرکزی نبودند، یا در ابقای عضویت آنها در مرکزیت در جریان پلنوم وسیع ۱۷ کمیته مرکزی ابهام وجود داشت.

الف ـ در رابطه با رفیق فقید صفری

برای همگان روشن بود که رفیق فقید حمید صفری در پلنوم وسیع ۱۷ کمیتهٔ مرکزی حزب توده ایران از ترکیب رهبری حزب کنار گذاشته شد. دعوت او به «پلنوم ۱۸»، برگماری مجدد وی به عضویت در کمیتهٔ مرکزی و سپس عضویت در هیأت سیاسی و مقام دبیر دومی سازمان رسمی حزب، تخلف بزرگی بود که مورد اعتراض بسیاری از تودهایها، از جمله تعدادی از رفقای پیشکسوت عضو کمیتهٔ مرکزی حزب قرار گرفت. ما از میان مجموعهٔ اسناد منتشر شده در اینباره(۳)، بخشی از نامهٔ زندهیاد رفیق رحیم نامور، عضو اصلی کمیتهٔ مرکزی در پلنوم ۱۷ و از روزنامهنگاران قدیمی، را که در تاریخ ۹ مهر ۱۳۶۵ خطاب به «هیأت سیاسی» نوشته شده است، نقل میکنیم:

رفقای هیأت سیاسی کمیتهٔ مرکزی حزب توده ایران

امیدوارم مراتب زیر را که با سرنوشت حزب تودهٔ ایران ارتباط مییابد با برخورد مسئولانه و در آن حد که از بالاترین مقام حزبی انتظار میرود مورد توجه قرار دهید.

در شهریور ماه گذشته از طرف رفیق خاوری دبیر اول حزب تودهٔ ایران یک جلسهٔ عمومی مرکب از اعضای حزب مقیم کابل بهمنظور آشنا ساختن آنها با جریان کنفرانس ملی و سیاست و خط مشی حزب تشکیل گردید. در این جلسه از طرف یکی از اعضای حزب مسئلهٔ اخراج رفیق صفری از کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران مطرح گردید و توضیح خواسته شد که پس از یورش دوم به حزب و کشانده شدن افراد رهبری به سیاهچال زندان توسط دولت جمهوری اسلامی، چنین کسی چگونه و با کدام مجوز در مقام دبیر دومی حزب قرار گرفت. کاری که با روح اساسنامهٔ حزبی مغایر است.

در این جلسه و در پاسخ به این پرسش بود که رفیق خاوری دبیر اول حزب تودهٔ ایران برای نخستین بار پس از سکوت چند ساله بعد از یورش، رسماً تأیید کرد که رفیق صفری بهعلت استنکاف از بازگشت به ایران که مورد خواست رهبری بود، در پلنوم ۱۷ از ترکیب کمیتهٔ مرکزی برکنار شد. رفیق خاوری همچنین با تکیه بر موقعیت خود در آن زمان (عضو هیأت سیاسی و دبیر کمیته مرکزی) تأکید کرد که خود ایشان هم به اخراج رفیق صفری رأی موافق داده است.

رفیق خاوری بهمنظور توجیه این دعوت از یک اخراجی از کمیتهٔ مرکزی ادعا کردند که گویا پیش از تشکیل پلنوم هجدهم تحقیقاتی دربارهٔ اخراج رفیق صفری شده و معلوم گردیده اخراج ایشان از کمیته مرکزی درست نبوده و با این بیان هم تصمیم پلنوم ۱۷ و هم رأی خود به این تصمیم را تخطئه کردند….

موضوع اخراج رفیق صفری و سپس بازگرداندن ایشان و قرار دادن ایشان در مقام دبیر دومی حزب، بهصورت گستردهای در محافل حزبی بحث همهجانبهای را توأم با نارضایتی شدید اکثریت قریب بهاتفاق رفقای مقیم کابل برانگیخت…. به این جهت، برای اینکه بتوانم توضیحی ولو در حد ساکت کردن رفقا به آنها بدهم از رفیق خاوری دبیر اول حزب که مدعی شد گویا در تحقیقات بعدی برائت رفیق صفری به اثبات رسیده است تقاضا دارم لطفاً به پرسشهای زیر پاسخ بدهند.

۱- از …[زمان تشکیل] پلنوم ۱۷ تا … [زمان موجودیت] کمیته برون مرزی … ایشان طبق بیان صریح خودشان در جلسهٔ عمومی شهریور گذشته در جریان اخراج رفیق صفری از ترکیب کمیتهٔ مرکزی بودند و خودشان هم به اخراج رفیق صفری رأی موافق دادهاند و بعد از … به دام افتادن رفقای رهبری که کمیتهٔ برون مرزی اعلام موجودیت کرد بهفکر رسیدگی به وضع رفیق صفری افتادند.

۲- این رسیدگی به چه صورت، چه وقت، و در کدام کمیسیون صلاحیتدار انجام شد؟ اعضای این کمیسیون چه کسانی بودهاند؟ کدام سند رسمی از طرف چنین کمیسیونی منتشر شده؟ چرا اعضای کمیتهٔ مرکزی قبلا در جریان قرار نگرفتهاند؟

۳- اسناد مورد رسیدگی این کمیسیون آیا پیش از یورشها به حزب بهدست آمده است؟

الف: اگر اسناد پیش از یورش بهدست آمده چرا آنها را تسلیم مرکز رهبری حزب در ایران نکردهاند تا برائت رفیق صفری تأیید شود؟

ب: اگر اسناد بعد از یورش بهدست آمد به چه علت تسلیمکنندگان مورد مؤاخذه قرار نگرفتهاند که چرا تا آن موقع اسناد را افشا نکردهاند؟

۴- در این رابطه سراپای استدلالها مبنی بر برائت رفیق صفری مبتنی بوده است به شهادت شفاهی دو نفر از رفقا، رفیق عباس [ندیم] و رفیق عاصمی، و ادعا شده است که گویا رفیق صفری طی نامهای به رهبری آمادگی خود را برای حضور در پلنوم ۱۷ اعلام داشتهاند و گفته شده این نامه در اختیار رفیق عباس [ندیم] قرار دارد، و هیچگاه روشن نشده است که نامهٔ رفیق صفری بهعنوان رفقای رهبری در ایران، چگونه بهدست رفیق عباس [ندیم] افتاده که هیچگاه در ایران نبوده است.

نکتهٔ دیگر در این رابطه این است که چنین نامهای هیچگاه به هیچ مرجعی برای رسیدگی تسلیم نشده و جز اظهارات شفاهی رفقا عباس[ندیم] و عاصمی هیچ دلیل دیگری برای این موضوع وجود نداشته است.

ممکن است رفیق خاوری دبیر اول حزب استدلال کنند که رفیق صفری در حد یک عضو صلاحیت و توانایی فعالیت داشته است. در این صورت چرا این نظریه را با رهبری در مرکز در میان ننهادهاند تا در کمیتهٔ برون مرزی در زیر نظر رهبری از ایشان استفاده شود.

۵- رفیق خاوری دبیر اول حزب با کدام مجوز و بر اساس کدام رأی کمیسیون تحقیق و کدام مقام صلاحیتدار از رفیق صفری عضو اخراجی از کمیته مرکزی خواستار همکاری شده است؟ آیا این کار خودسرانه و بر خلاف اصول و اساسنامه حزب نبوده است؟

۶- بههنگام تشکیل پلنوم ۱۸، رفیق خاوری با کدام مجوز یک فرد اخراج شده از کمیته مرکزی را در کنار دیگران جای داد، پیش از اینکه کار او مورد رسیدگی قرار گرفته و استحقاق او برای شرکت در پلنوم محرز شده باشد؟

رفیق لاهرودی، که بنابر قراین موجود بههمراه رفقا خاوری و صفری نقش اصلی را در تدارک و برگزاری «پلنوم ۱۸» داشت و همگان بر روابط نزدیک او و رفیق صفری اذعان دارند، در کتاب خاطرات خویش («یادماندهها و ملاحظهها»، ناشر: فرقهٔ دمکرات آذربایجان، باکو، ۱۳۸۶) مهر تأیید بر امتناع رفیق صفری از بازگشت به ایران، یعنی دلیل اخراج این رفیق از کمیتهٔ مرکزی، میزند:

… من از طریق مسکو برای دیدار با انوشیروان ابراهیمی به برلین میرفتم…. با انوشیروان ابراهیمی و منوچهر بهزادی (این دو برای ملاقات با خانوادهشان به برلین شرقی آمده بودند)، دکتر جودت و حمید صفری ملاقات کردم…. ابراهیمی و بهزادی و جودت به ایران بازگشتند. صفری از بازگشت امتناع ورزید و این بهانهای شد برای اخراج وی …. (صفحات ۴-۶۶۳، تأکید از ماست).

ب ـ در رابطه با رفقای فرقهٔ دمکرات آذربایجان ایران

در پلنوم وسیع ۱۷ کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران، علاوه بر رفقایی که ساکن ایران بودند، بر عضویت رفقا ایرج اسکندری، رضا رادمنش، اردشیر آوانسیان، داوود نوروزی، عباس ندیم و آشوت شهبازیان (که همگی در پلنوم حضور نداشتند و مقیم خارج از کشور بودند) در کمیتهٔ مرکزی تأکید شد. لذا بر اساس این تصمیم پلنوم ۱۷، رفیق لاهرودی و سایر اعضای مرکزیت حزب از فرقهٔ دمکرات آذربایجان ایران که کماکان در آذربایجان شوروی سکونت داشتند، دیگر جزو ترکیب کمیتهٔ مرکزی محسوب نمیشدند. مهمترین سند در این زمینه اظهارات رفیق لاهرودی در کتاب خاطرات خویش است:

در پلنوم ۱۷ (فروردین ۱۳۶۰) حتی یک نفر هم از نام مهاجرین فرقهٔ دمکرات آذربایجان داخل لیست ۷۸ نفری اعضای اصلی و مشاور کمیتهٔ مرکزی حزب توده ایران بهچشم نمیخورد. (ص ۶۶۲)

در جایی دیگر، رفیق لاهرودی دربارهٔ عدم بازگشت خود به ایران چنین مینویسد:

در مینسک، یکی از مهاجرین ضمن انتقاد از من اظهار داشت، برای لاهرودی از ایران پاسپورت فرستاده شد، اما او از رفتن به کشور خودداری نمود. رفیق خاوری نیز در این جلسه حضور داشت. من از پاسخ دادن به این حرف نادرست خودداری کردم. یادآور میشوم که تقی موسوی دوبار بهشکل مخفیانه برای دیدن زن بیمارش به باکو آمد. در یکی از این مسافرتها مشخصات خود را با چند عکس از طریق موسوی به ایران فرستادم. سندی که کیمنش به من داد شناسنامه بود، نه پاسپورت. (ص ۶۶۴)

این رفیق دربارهٔ انتخاب خود به عضویت کمیتهٔ مرکزی در پلنوم ۱۷ چنین نوشته است:

بنا به اطلاع دقیق از منابع موثق، لاهرودی بدون آنکه نامش در لیست اعضای کمیتهٔ مرکزی منظور شود در پلنوم ۱۷ به عضویت کمیتهٔ مرکزی حزب انتخاب شده بود. (ص ۶۷۲)

و بالاخره رفیق لاهرودی اسامی اعضای اصلی کمیته مرکزی از فرقه دمکرات آذربایجان، غیر از خود ایشان را که در «پلنوم ۱۸» حضور داشتند، چنین برمیشمارد:

لطفعلی اردبیلیان، عظیم عزیززاده، مارتیک گرگوریان … منتخب پلنوم ۱۵…. (صفحات ۲-۶۷۱)

رفیق لاهرودی توضیح نمیدهد که چرا بدون هیچگونه شهادتی و بدون تلاش مضاعفی از طرف رفیق خاوری (به آن صورت که رفیق خاوری دربارهٔ رفیق صفری انجام داد) عضویت ایشان در کمیتهٔ مرکزی، که خود زیر سؤال میبرد، بهعنوان امری مسلم در «پلنوم ۱۸» پذیرفته شد؟ ایشان توضیح نمیدهد که چگونه سه رفیق دیگر فرقه (رفقا اردبیلیان، عزیززاده و گریگوریان) سر از شرکت در «پلنوم ۱۸» درآوردند؟ آیا انتخاب آنها در پلنوم ۱۵، بیش از ۵ سال پیش از پلنوم ۱۷، دلیلی بر عضویتشان در کمیتهٔ مرکزی در زمان تشکیل «پلنوم ۱۸» بود؟

برگزاری «پلنوم ۱۸»، بهترتیبی که گفته شد، جز یک تخلف بزرگ سازمانی و نقض اصول و پرنسیبهای تشکیلاتی حزب نبود. مسؤولیت اصلی پاسخگویی در این زمینه با رفیق خاوری است که پس از نزدیک به ۳۰ سال، هنوز مسؤولیت خود را در این زمینه در پیشگاه حزب نپذیرفتهاند.

ایشان میتوانست پس از یورشها، آن بخش از اعضای کمیتهٔ مرکزی منتخب پلنوم وسیع ۱۷ را که عضویتشان در رهبری مسجل بود و از قبل در خارج از کشور بهسر میبردند، یا با جان بهدر بردن از دستگیریها مهاجرت کرده بودند، به نشستی فراخواند و برای بازسازی ارگانهای مرکزی حزب با آنها بهمشورت بنشیند، و همچنین ادهاعای کسانی مانند رفیق فقید صفری و رفقای فرقهٔ دمکرات آذربایجان را نیز در این نشست مورد بررسی قرار دهد.

با نقض فاحش اصول سازمانی در برگزاری «پلنوم ۱۸»، جایگزینی «رهبری جدید» بهجای رهبری دربند حزب و فاصله گرفتن از مشی سیاسی دوران ۶۱-۱۳۵۷، بازسازی حزب بر پایههای لرزانی بنیاد نهاده شد که آثار آن را در تمام طول ۳۰ سال اخیر شاهد بودهایم.

ما در بخش بعدی «آنچه در حزب گذشت» با انتشار سند سیاسی مصوب «پلنوم ۱۸» و بازگویی واقعیاتها دربارهٔ جریان این اجلاس، به گفتار خویش ادامه میدهیم.

ــــــــــــــــــــ
زیرنویسها

۱- آنچه تحت عنوان «راه توده» دورهٔ دوم در مهر ۱۳۷۱ «با وظیفهای نوین دورهٔ دوم فعالیت خود را آغاز» کرد (سرمقاله تحت عنوان «سلامی دوباره»)، ارتباطی با «راه توده» دورهٔ اول و سازمان رسمی حزب ندارد. «راه توده» جدید بر اساس تصمیم و ابتکار فردی رفقا علیرضا خدایی و فرهاد عاصمی منتشر شد.

۲- آقایان بابک امیرخسروی و فرهاد فرجاد آزاد تنها در یک جلسه و برای ساعاتی در «کمیتهٔ برون مرزی» شرکت کردند.

۳- رفقای مختلفی به مسایل مربوط به «پلنوم ۱۸» پرداخته و نظرات خود را منتشر کردهاند. از جمله: رفقای فقید ایرج اسکندری («خاطرات سیاسی»، نوشتهٔ ایرج اسکندری، بهکوشش علی دهباشی، تهران، ۱۳۶۸)، و اردشیر آوانسیان (نامه به «رفقای گرامی علی خاوری، اکبر شاندرمنی، فروغیان، بابک امیر خسروی و نوروزی». این نامه برخلاف خواست نویسنده در اردیبهشت ۱۳۶۶ توسط آقای امیرخسروی منتشر شد) و اکبر شاندرمنی (استعفانامهٔ ایشان از عضویت در  «هیأت سیاسی» که در نشست مرداد ۱۳۶۵ این هیأت ارائه شد).

 
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *