اطلاعیهٔ هیئت سیاسی کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران (۲۵ خرداد ۱۳۶۴) [*]

Print Friendly, PDF & Email

اخیراً جزوهای در ۶۳ صفحه زیر عنوان «نامه به رفقا» بدون امضاء و گویا از جانب «بخشی از اعضاء کمیتهٔ مرکزی» با نقض اساسنامهٔ حزب و زیر پا گذاردن موازین حزب طبقهٔ کارگر در میان اعضاء و هواداران حزب پخش شد. متعاقب آن نامهای در ۸ صفحه، این بار خطاب به «اعضاء کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران» به امضاء سه نفر از رفقا بابک امیرخسروی، فریدون آذرنورو فرهاد فرجاد اعضاء اصلی و مشاور کمیتهٔ مرکزی انتشار یافت.

بررسی مضمون جزوه و نامه جای کوچکترین تردیدی باقی نمیگذارد که هردوی آنها از طرف منبع واحدی تنظیم شده است.

از مدتی پیش، یعنی بلافاصله پس از یورش به حزب، رفقا بابک امیرخسروی و فرهاد فرجاد موضع گروهی خاصی را در پیش گرفتند. رفیق فریدون آذرنور که مدتی بعد از ایران خارج شد (و تاکنون هیچ توضیحی در این باره به هیئت سیاسی نداده است) به این دو رفیق پیوست.

موضع خاص رفقا امیرخسروی و فرجاد که مغایرت آشکار با موازین حزبی داشت، بههنگام شرکت در جلسهٔ «کمیتهٔ برونمرزی» رسماً مطرح شد. پس از رد مواضع آنان از جانب دیگر رفقا، هردوی آنان جلسهٔ کمیته را ترک کردند.

رفقا بابک امیرخسروی و فرهاد فرجاد (ر. آذرنور بهعلت نداشتن گذرنامه در پلنوم هجدهم حضور نداشت) در پلنوم هجدهم که اینک آن را قبول ندارند شرکت فعال داشتند و بههنگام مذاکرات پیرامون [قطعنامهٔ پلنوم] پیشنهاداتی ارائه کردند و برخی از آنها نیز بهتصویب رسید.

پس از پایان پلنوم هجدهم کمیتهٔ مرکزی، فعالیت گروهی این رفقا علیه خطمشی سیاسی حزب که بهتصویب اکثریت قاطع شرکتکنندگان در پلنوم رسیده بود و حمله به هیئت سیاسی منتخب آن و نیز مجموعهٔ سیاست حزب در گذشته به اشکال ضدتشکیلاتی تشدید شد. علیرغم توضیحاتی که در پلنوم هجدهم و بعد از آن داده شد، این رفقا در مواضع نادرست خود باقی ماندند و حاضر نشدند از آن عدول کنند.

هیئت سیاسی کمیتهٔ مرکزی با توجه به وضع دشوار حزب و بهمنظور جلوگیری از شکاف در رهبری، کوشید تا با نرمش کامل رفتار کند و بر این اساس از هرگونه عکسالعمل شدید خودداری کرد. [؟؟؟؟] جلسهای با حضور دو نفر از اعضاء هیئت سیاسی و رفقا امیرخسروی و فرجاد، مسائل مورد [بحث تفصیلی] قرار گرفت و نمایندگان هیئت سیاسی کوشش زیادی برای اقناع رفقا به رعایت اصول و موازین حزبی کردند. متأسفانه تمام این کوششها بهعلت لجاجت رفقا امیرخسروی و فرجاد بینتیجه ماند و نرمش هیئت سیاسی کمیتهٔ مرکزی [بهمثابه مجری] قطعنامههای پلنوم هجدهم، بویژه مواد مربوط به حفظ پنهانکاری و مراعات اکید انضباط حزبی موجب آن نشد که این رفقا ضمن حفظ نظرات خود به موازین و مقررات حزبی احترام بگذارند.

صرفنظر از اغتشاش فکری و نفی و رد همهٔ ارگانهای حزبی از موضع نیهیلیسم مطلق، تنظیمکنندگان هر دو «نامه» با زیر پا گذاردن موازین اخلاقی از شیوههای مطرود برچسبزنی و تهمت و افترا، هم به اعضاء کمیتهٔ مرکزی در بند، هم به اعضاء کمیتهٔ مرکزی کنونی و نیز اعضاء و کادرهای حزب که در شرایط سخت [تر از] اختناق گذشته و بعد از آن در کشور مبارزه میکردند، دریغ نورزیدند. و اما شیوهٔ پخش [«نامه»ها] که از مجاری غیرتشکیلاتی انجام گرفت، آشکارا دارای خصلت فراکسیونیستی است.

هدف اصلی نویسندگان «نامه»های یاد شده که اساس تبلیغات خود را بر آن قرار دادهاند، زیر علامت سؤال بردن مجموعهٔ استراتژی و تاکتیک حزب در طی ۴۳ سال دوران فعالیت خود، اعتراض به [؟؟؟؟] انترناسیونالیسم پرولتری و همچنین اصول سازمانی حزب، یعنی موجودیت حزب تودهٔ ایران است.

هیئت سیاسی کمیتهٔ مرکزی در اینجا قصد بحث با نویسندگان «نامه»ها را ندارد و فقط روی مواردی که مستقیماً در جهت خدشهدار کردن حزب و کمیتهٔ مرکزی آن و نقض اساسنامه است، تکیه میکند.

در «نامه بهاعضاء کمیتهٔ مرکزی» رفقای امضاءکننده «قانونیت و مشروعیت» پلنوم هجدهم را نفی کرده و با بهکار بردن اصطلاح «پلنوم کذایی» تصمیمات متخذه در آن را حاصل استفاده از «ماشین رأی» اعلام داشتهاند که توهین آشکار به اعضاء اصلی و مشاور کمیتهٔ مرکزی است. در همینجا باید خاطرنشان ساخت که رفقا بابک امیرخسروی و فرهاد فرجاد در کلیهٔ موارد رأیگیری شرکت داشتهاند.

این رفقا در نامهٔ گروهی فعالیت هیئت سیاسی کمیتهٔ مرکزی را که در شرایط مخفی ادامه دارد وارونه جلوهگر ساخته و در مواردی دانسته و یا ندانسته اسرار حزبی را بازگو میکنند. و این در حالی است که هیئت سیاسی کمیتهٔ مرکزی با پیروی از قطعنامههای پلنوم هجدهم دایر بر حفظ اسرار حزبی، قادر به پاسخگویی نیست.

امضاءکنندگان این «نامه»ها که رهبران حزب را قبول ندارند، حزب را لجنمال میکنند و جز گروه سهنفری خود کسی را بهرسمیت نمیشناسند، مدعی هستند که کوچکترین شرکت عملی در رهبری و حیات حزب ندارند. باید توضیح داد که رفقای نامبرده مدتهاست که در حیات حزب شرکت دارند، ولی خود محور فعالیتهای خویش را بر شرکت گروهی قرار دادهاند. مثلاً در «نامه» آنها چنین گفته میشود.

«ما چارهای نداریم جز اینکه به کادرهای حزبی تفهیم نمائیم که انتظار فوقالعادهای از این باقیمانده … کمیتهٔ مرکزی نداشته باشید. ناچاریم این حقیقت دردناک را تذکر بدهیم که باقیماندگان کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران بههیچوجه قادر به رهبری حزب در شرایط بحرانی نیست، تا این که شاید کادرهای حزبی متوجه مسوولیت خطیر خود شده و برای نجات حزب از بحران کنونی فعالانه دست بهکار شده و پای بهمیدان نهند. خصوصاً آنکه گردانندگان کنونی حزب که از هرگونه شرکت واقعی، مسوولانه و دمکراتیک کادرها در امور حزب و شرکت دادن آنان در رهبری اکراه دارند و با آنها بهچشم مجریان چشم و گوش بسته به دستورات و رهنمودهای «بالا» نگاه میکنند».

علیرغم توهینی که به مجموعهٔ کمیتهٔ مرکزی شده است، همهٔ رفقا میدانند که هماکنون صدها نفر از اعضاء حزب هم در داخل و هم در خارج از کشور ادارهٔ امور سازمانها را طبق موازین خاص کار مخفی بهعهده دارند. آنها «مجریان چشم و گوش بستهٔ» رهنمودهای «بالا» نیستند، بل داوطلبانه و مسؤولانه مبارزه میکنند و حزب از آنان ابتکارات بیشتری را طلب میکند. آنها نیز مانند هیئت سیاسی بر اساس بنیادین مرکزیت دمکراتیک تصمیمات اکثریت را بهمورد اجرا میگذارند. وانگهی دعوت از کادرها و همهٔ اعضاء و هواداران حزب (چنان که در «نامه به رفقا» قید شده است) برای «فعالانه دست بکار شدن» و نادیده گرفتن کمیتهٔ مرکزی حزب چیزی جز تشویق فراکسیونیسم، محفلبازی و فرقهگرایی نیست.

رفقای گروه سهنفری کادرهای حزب را به «باتجربه» و «بیتجربه» تقسیم میکنند و کادرهای «باتجربه» را دعوت به ایجاد ارگان تازهای در کنار ارگان رسمی حزب میکنند و این نظر تضاد صریح با اساسنامهٔ حزب دارد. اگر شیوهٔ پیشنهادی آنها بهمورد اجرا در آید، هر حوزهٔ حزبی و حتی هر فرد حزبی بهصورت مرکزی در میآید که مستقل از کمیتهٔ مرکزی وجود دارد. این عمل یعنی افشاندن بذر تفرقهٔ سازمانی، یعنی بههم زدن وحدت اراده و عمل حزب، یعنی از بین بردن انضباط حزبی و بالاخره منفجر کردن حزب از درون، که خواست اساسی دشمنان سوگندخوردهٔ حزب تودهٔ ایران بوده و هست.

هیچ عضو حزبی در هر مقامی که باشد حق ندارد فقط به نظرات شخصی خود استناد جوید و بر آن اساس بهمیل خود عمل کند. در این صورت راه برای هرگونه خودسری و هرگونه محفلبازی باز خواهد شد. رفقای سهگانه این اصل لنینی را بهفراموشی سپردهاند.

کوبیدن کمیتهٔ مرکزی حزب، آن هم با پیش گرفتن روش سرهمبندی دروغ و تزویر، نفی کلیهٔ فعالیتهای آن، زیر سؤال بردن سیاست و مشی حزب پرافتخار ما در کلیت آن طی ۴۳ سال مبارزهٔ پیگیر و سرسخت، جز بهمعنی وارد آوردن ضربه به حزب از درون، جز توهین به خاطرهٔ تابناک هزاران شهیدی که جان خود را در راه آرمانهای حزب قربانی کردهاند، جز توهین به هزاران تودهای دربند و هزاران عضو و هوادار حزب نبوده و نیست.

نفی مرکزیت حزب تودهٔ ایران بهمعنی نفی سازمان حزب و مآلاً نفی حزب تودهٔ ایران است. این بههیچوجه بهمعنی دفاع از این یا آن شخص نیست، بلکه بهمعنی دفاع از کمیتهٔ مرکزی و هیئت سیاسی منتخب آن است که تا پلنوم و یا هر مرجع صلاحیتدار آینده، وظیفهٔ خطیر حفظ موجودیت و ادامهٔ پیکار حزب در قبال توطئههای رژیم جنایتپیشهٔ جمهوری اسلامی و عمال امپریالیسم در سختترین شرایط تاریخ حزب بهعهدهٔ آن گذاشته شده است.

کمیتهٔ مرکزی وقتی رهبری حزب را بهعهده گرفت که رژیم «ولایت فقیه» هزارها نفر از اعضاء حزب و از آن جمله اکثریت اعضاء هیئت سیاسی و کمیتهٔ مرکزی را روانهٔ سیاهچالها کرده و دهها نفر از فرزندان حزب تودهای ما را به جوخههای اعدام سپرده و یا زیر شکنجههای وحشیانه بهقتل رسانده بود. اگر کوشش کمیتهٔ مرکزی و همهٔ اعضاء و هواداران حزب که فداکارانه پرچم پرافتخار حزب را بهدست گرفته و به مبارزهٔ سخت و پیگیر در راه دفاع از زندانیان سیاسی پرداختند نمیبود، اگر دفاع جانانهٔ همهٔ احزاب کمونیستی و کارگری از حزب ما بر پایهٔ انترناسیونالیسم پرولتری و نیز همبستگی نیروهای مترقی و دمکرات نمیبود، بیشک رژیم نقشهٔ اهریمنی خود را دایر به کشتار جمعی تودهایها بهمورد اجرا میگذارد.

هیئت سیاسی کمیتهٔ مرکزی وقتی کار خود را آغاز کرد که دشمنان طبقاتی ما سرگرم پایکوبی و شادی بودند و «انحلال» حزب قهرمان ما را جشن گرفته بودند. آشفتگی شدیدی در سازمانهای حزبی بهوجود آمده بود. کار کلیهٔ ارگانهای تبلیغی و ترویجی حزب مختل شده بود. هزاران نفر از اعضاء و هواداران حزب مجبور به جلای وطن شده و در سراسر جهان، از استرالیا و ژاپن و هندوستان گرفته تا اروپا، آمریکا و کانادا پراکنده بودند. جابجا کردن این رفقا بهناچار یکی از وظائف هیئت سیاسی بود. افزون بر این هیئت سیاسی کمیتهٔ مرکزی میبایست در این فاصله سازمانهای حزبی را در داخل و خارج کشور احیاء و تجدید سازمان کند. انتشار مستمر ارگانهای تبلیغی و ترویجی حزب را تدارک ببیند و وظائف بس دشواری را که در پلنوم هجدهم کمیتهٔ مرکزی بهعهدهاش گذاشته شده بود، اجرا کند. هیئت سیاسی میبایست با در نظر گرفتن شرایط کشور، طبق رهنمود صریح پلنوم هجدهم که در قطعنامههای مربوطه منعکس است، به تحلیل جامع اوضاع کشور بپردازد و در انطباق با آن شعار اساسی حزب را عرضه دارد. این تحلیل هماکنون تحت عنوان بیانیهٔ مشترک در دست اعضاء و هواداران است.

اعضاء گروه سهنفری در سراسر نوشتههای بیش از ۷۰ صفحهای خود نهتنها این مسائل را دانسته و فهمیده سرپوش گذاشتهاند، بلکه هیئت سیاسی را فاقد توان شمرده و بدون کوچکترین عذاب وجدان کار عظیمی را که هزاران عضو و هوادار حزب در داخل و خارج از کشور با فداکاری و از جان گذشتگی انجام دادهاند تا پرچم پرافتخار حزب تودهای خود را افراشته نگاه دارند، با یک چرخش قلم نفی کنند. آنها چنان از مراعات «دمکراسی کامل» و «پلنوم بزرگ» سخن میگویند که انگار حزب ما نه در شرایط کاملاً مخفی و زیر ضربهٔ دشمنان و با امکانات محدود، بلکه در شرایط آزاد و با امکانات وسیع فعالیت میکند. تصادفی نیست که آنها حتی کلمهای دربارهٔ ضرورت کار در ایران بهمثابه هدف و وظیفهٔ اصلی حزب ننوشتهاند. تمام کوشش گروه سهنفری متوجه آن است تا اعضاء و هواداران حزب را غرق در گذشته کنند و از تفکر و اندیشیدن به آینده باز دارند. در این زمینه تا آنجا پیش رفتهاند که کوشیدهاند با تکیه بر اشتباهات و نواقص کار حزب، که هرقدر هم بزرگ باشند جنبهٔ فرعی [داشته] و تعیینکنندهٔ ماهیت حزب ما بهعنوان حزب طراز نوین طبقهٔ کارگر ایران و [حقانیت] آن نیستند، حزب تودهٔ ایران و راه و روش انقلابیاش را در طی ۴۳ سال موجودیت، تخطئه کنند.

ممکن است بعضی از رفقا ندانسته علیه رهبری موضع بگیرند، ولی ما موظفیم تأکید کنیم که دشمنان حزب آگاهانه رهبری حزب تودهٔ ایران را آماج گرفتهاند و از همه طرف آن را میکوبند. هدف نیز چنان که تجربیات گذشته نشان میدهد، همیشه و در همهٔ موارد عبارت از کوبیدن حزب تودهٔ ایران است.

نباید فراموش کرد که حزب ما نهتنها ضربهٔ شدید خورده است، بلکه در برابر دشمنانی قرار گرفته است که با استفاده از کلیهٔ شیوههای مرئی و نامرئی برای جلوگیری از احیاء مجدد سازمانهای حزبی و انسجام درونی آن، بهره میگیرند. برای مقابله با دشمن وجود یک سازمان متشکل و منسجم ضرورتی حیاتی دارد. سازمانی که در آن انضباط آهنین و مراعات موازین حزبی از صدر تا ذیل حکمفرما باشد. اساسنامهٔ حزب فرد فرد اعضاء و هواداران حزب را صرفنظر از مقام حزبی، موظف میکند تا نظریات خود را فقط و فقط از مجرای حزبی ارائه دهند. محتوی مارکسیستی ـ لنینیستی حزب عبارت است از وحدت ایدئولوژیک، وحدت اراده و عمل و وحدت انضباط. و این نیز بهمعنی وحدت تمامسازمانی است. هر شکل از ارائهٔ نظر که تشکل حزبی را نادیده بگیرد و به آن صدمه برساند ناقض اصل مرکزیت دمکراتیک بوده و مردود و محکوم است. و نیز روشن است که وجود دو خطمشی متفاوت در درون رهبری حزب طراز نوین طبقهٔ کارگر با وحدت سازمانی حزب مغایرت دارد.

هیئت سیاسی با در نظر گرفتن مجموعهٔ آنچه گفته شد و با توجه به این که سه رفیق نامبرده، حزب را در مقابل عمل انجام شده قرار داده و همچنان فعالیتهای ضدحزبی خود را در خفا دنبال میکنند و بدینسان موجودیت حزب را در این شرایط حساس زیر سؤال بردهاند و با توجه به این که این رفقا ارگانهای رسمی حزب را نفی میکنند و عملاً مرکز جدیدی را با آدرس مشخص برای تماس ایجاد کردهاند متفقاً مبادرت به اتخاذ تصمیمات زیر کرد.

۱. هیئت سیاسی کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران اعلام جمعی رفقا بابک امیرخسروی، فریدون آدرنور و فرهاد فرجاد را دایر بر عدم قبول کمیتهٔٔ مرکزی، هیئت سیاسی، تصمیمات پلنوم کمیتهٔ مرکزی، عمل غیرتشکیلاتی و تخلف صریح از وظائف سازمانی اعضاء حزب تودهٔ ایران مصرح در بندهای الف ــ ب ــ ج و د مادهٔ ۴ و تبصرهٔ ۱ بند الف از مادهٔ ۱۵ اساسنامهٔ حزب میشمارد.

۲. هیئت سیاسی کمیتهٔ مرکزی اعلام جمعی رفقای گروه سهنفری را دایر بر تشویق اعضاء و هواداران حزب به گروهبندی و محفلبازی بهمثابه موضعی ضدتشکیلاتی، ضدحزبی و مضر به وحدت و مصالح حزب تودهٔ ایران شدیداً محکوم میکند.

۳. هیئت سیاسی کمیتهٔ مرکزی، اقدامات رفقای نامبرده را دایر بر داشتن پلاتفرم ویژه که در «نامههای فوقالذکر انتشار یافته، تشکیل جلسات مخفی برای تدوین و تنظیم «نامه»ها، کوشش برای ایجاد ارتباطات مخفی با برخی از اعضاء و هواداران حزب و جلب آنها به موضع ضدحزبی خود، اشاعهٔ اخبار ناصحیح و تحریکآمیز دربارهٔ پلنوم هجدهم و رهبری حزب، همچنین تکثیر و پخش اوراق از طریق ضدتشکیلاتی و ضدحزبی را محکوم میکند.

۴. هیئت سیاسی کمیتهٔ مرکزی اعمال این افراد را مخالف مصالح حزب و اقدامی علیه موجودیت حزب تودهٔ ایران و وحدت سازمانی آن ارزیابی میکند. زیرا عدم قبول کمیتهٔ مرکزی و هیئت سیاسی آن و دعوت «کادرهای باتجربه» برای بهدست گرفتن «سرنوشت حزب» از طریق ایجاد ارگان جدید و مآلاً حزب جدید با غصب نام حزب تودهٔ ایران در وراء رهبری رسمی موجود، معنی و مفهومی جز کوشش برای از هم پاشاندن حزب نمیتواند داشته باشد.

بنا به مراتب فوق و با توجه به اهمیت موضوع، هیئت سیاسی کمیتهٔ مرکزی طبق مادهٔ ۸ اساسنامهٔ حزب تصمیم گرفت.

الف. بابک امیرخسروی، فریدون آذرنور و فرهاد فرجاد را از عضویت اصلی و مشاور کمیتهٔ مرکزی تا تصمیم نهائی پلنوم کمیتهٔ مرکزی معلق اعلام کند.

ب. تصمیم اتخاذ شده را به استحضار افراد نامبرده و به اطلاع کلیهٔ سازمانهای حزبی برساند.

هیئت سیاسی کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران
۲۵ خرداد ۶۴

ــــــــــــــــــــــــ
[*] توضیح «مهر»: این متن از روی یک سند چاپ شده بر روی کاغذ، که بخشهایی از آن بر اثر مرور زمان کمرنگ شدهاند، تایپ مجدد شده است. بهمنظور حفظ اصالت سند، در مواردی که در مورد کلمه یا کلماتی تردید داشتهایم آن را در درون کروشه [ ] قرار دادهایم و در جاهایی که عبارات اصلاً قابل خواندن نبودهاند، آنها را با علامت سؤال مشخص کردهایم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *