دربارهٔ کئوپراسیون

Print Friendly, PDF & Email

لنین، مجموعهٔ آثار و مقالات، انتشارات حزب تودهٔ ایران
ترجمه: محمد پورهرمزان
با سپاس از «یک رفیق»

یک) بنظر من در بین ما به مسئله کئوپراسیون توجه کافی مبذول نمیشود. تصور نمیرود همه این نکته را درک کنند که پس از انقلاب اکتبر و مستقل از «نپ» (برعکس، بههمان مناسبت لازم است گفته شود: همانا به برکت «نپ») کئوپراسیون اکنون برای ما اهمیتی استثنایی کسب میکند. در آرمانهای کئوپراتورهای قدیمی خیالبافی فراوان است. آنها غالباً بهسبب خیالبافی خود خندهآورند. خیالبافی آنها در چیست؟ در اینکه این افراد اهمیت اساسی و حیاتی مبارزهٔ طبقهٔ کارگر را در راه برافکندن سلطهٔ استثمارگران درک نمیکنند. اکنون در کشور ما این برافکندن صورت گرفته است و اینک بسیاری از آن چیزهایی که در آرمانهای کئوپراتورهای قدیمی خیالبافانه، رمانتیک و حتی مبتذل بوده، به واقعیت عاری از هرگونه رنگ آمیزی مبدل میشود.

در کشور ما، حال که قدرت حاکمه دولتی در دست طبقه کارگر است و کلیه وسائل تولید به این قدرت حاکمه دولتی تعلق دارد، واقعأ تنها وظیفه ای که باقی مانده جلب اهالی به کئوپراسیون است.هر آینه اهالی بحد اکثر به کئوپراسیون جذب گردند، آنوقت خود بخود سوسیالیسم به هدف خود میرسد. همان سوسیالیسمی که سابقأ موجب ریشخند ، تبسم و بی اعتنائی بجای افرادی میگردید که بحق معتقد به ضرورت مبارزه طبقاتی، مبارزه در راه احراز قدرت سیاسی و غیره بودند. باری همه رفقا بخوبی درک نمیکنند که کئوپراتیوی کردن روسیه برای ما چه اهمیت عظیم و بی کرانی کسب میکند. ما در نپ نسبت به دهقان ، بعنوان یک بازرگان و نیز نسبت به اصل بازرگانی خصوصی گذشت کردیم و اهمیت عظیم کئوپراسیون هم (بر خلاف آنچه که فکر میکنند) بویژه از اینجا ناشی میگردد. در واقع جلب بحد کافی پردامنه و عمیق اهالی روسیه به کئوپراسیون در شرایط تسلط نپ، تمامی آنچیزیست که برای ما لازم است زیرا ما اکنون به آنمرحله ای از درآمیختن منافع خصوصی یعنی منافع بازرگانی خصوصی با وارسی و نظارت آن از جانب دولت و آن مرحله ای از تبعیت آن از منافع همگانی دست یافته ایم، که سابقأ سد راه عمده بسیار و بسیار زیادی از سوسیالیستها بود. در واقع حاکمیت دولت بر کلیه وسائل بزرگ تولید، حاکمیتی که امور آن در دست پرولتاریا است، اتحاد این پرولتاریا با میلیونها دهقان خرده و خرده پا و تأمین رهبری این پرولتاریا بردهقانان و غیره ـــ مگر این تمام آن چیزی نیست که لازمست برای اینکه ما بوسیله کئوپراسیون ، که سابقأ بعنوان پدیده سوداگرانه ای آنرا مورد تحقیر قرار میدادیم و اکنون نیز بهنگام نپ از جهت معینی حق داریم آنرا مورد تحقیر قرار دهیم، جامعه کامل سوسیالیستی را بنا نمائیم؟ این هنوز ساختمان جامعه سوسیالیستی نیست ولی تمام آن چیزی است که برای این ساختمان ضروری و کافی میباشد.

و همین کیفیت است که از طرف بسیاری از کارکنان پراتیک ما بدان کم بها داده شده است. در بین ما به کئوپراسیون با بی اعتنائی می نگرند و این نکته را درک نمیکنند که کئوپراسیون اولأ از لحاظ اصولی ( مالکیت وسائل تولید در دست دولت)، ثانیأ از لحاظ انتقال به نظامات نوین از طریقی که برای دهقانان ساده تر ، آسانتر و مفهوم تر باشد، چه اهمیتی فراوانی دارد.

و حال آنکه نکته عمده باز هم در اینجاست. فرق است بین خیالبافی در باره تشکیل انواع انجمنهای کارگری برای ساختمان سوسیالیسم و آموختن شیوه عملی ساختمان این سوسیالیسم بنحویکه هر دهقان خردپائی بتوانددر این ساختمان شرکت جوید. این همان مرحله است که ما اکنون بدان دست یافته ایم، و تردیدی نیست که با وجود نیل بدان بینهایت کم از آن استفاده می کنیم.

ما در جریان انتقال به نپ راه افراط پیمودیم.ولی نه بدان معنی که جای زیادی برای اصل صنایع آزاد و بازرگانی آزاد اختصاص دادیم. بلکه بدین معنا که ضمن انتقال به نپ کئوپراسیون را فراموش نمودیم و اکنون به کئوپراسیون کم بها میدهیم و داریم اهمیت عظیم کئوپراسیون را در مورد دو جنبه ایکه فوقأ برای اهمیت مزبور ذکر کردیم، فراموش مینمائیم.

اکنون من قصد دارم با خواننده در این باره صحبت کنم که بر اساس این اصل «کئوپراتیوی» هم اکنون عملأ چه چیزی میتوان و باید انجام داد، با کدام وسائلی میتوان و باید هم اکنون این اصل «کئوپراتیوی» را بنحوی بسط داد، که اهمیت سوسیالیستی آن برای همه و هر کس روشن گردد؟

باید به کئوپراسیون از لحاظ سیاسی چنان ترتیباتی داد که کئوپراسیون نه تنها بطور کلی و همیشه از مزایای معینی برخوردار باشد بلکه این مزایا جنبه صرفأ مالی داشته باشد (میزان ربح بانکی و غیره) . باید کئوپراسیون را از آنچنان قرضه های دولتی برخوردار نمود که از قرضه هائی که ما به بنگاههای خصوصی و حتی به صنایع سنگین و غیره میدهیم نیز ولو اندکی هم شده بیشتر باشد.

هر نظام اجتماعی تنها در نتیجه پشتیبانی مالی طبقه معینی پدید می آید. یادآوری صدها و صدها میلیون روبلی که برای پیدایش سرمایه داری ” آزاد” صرف گردید، لزومی ندارد.اکنون ما باید درک کنیم و به این درک جامه عمل بپوشانیم که در حال حاضر آن نظام اجتماعی که باید از آن بیش از حد عالی پشتیبانی کنیم نظام کئوپراتیوی است. ولی پشتیبانی باید به معنای واقعی این کلمه انجام گیرد. بدین معنا که کافی نیست که این پشتیبانی بمفهوم پشتیبانی از هر گونه معاملات کئوپراتیوی درک گردد. بلکه باید بمفهوم پشتیبانی از آن معاملات کئوپراتیوی درک گردد که در آن واقعأ تودههای واقعی اهالی شرکت میجویند. دادن جایزه به دهقانی که در معاملات کئوپراتیوی شرکت میجوید بدون شک شیوه صحیحی است. ولی اصل مطلب در آنست که باید ضمنأ شرکت او و آگاهی او و کیفیت عالی کار او نیز مورد وارسی قرار گیرد. هنگامیکه یک کئوپراتور به ده میرود، و در آنجا فروشگاه کئوپراتیوی تشکیل میدهد، اهالی بمعنای اخص کلمه در این امر هیچگونه اشتراکی ندارند ولی در عین حال اهالی ، به تبعیت از مناقع خود ، میکوشند تا اشتراک در آنرا بیازمایند.

این امر دارای جهت دیگری نیز هست. از نقطه نظر یک اروپائی «متمدن» (و قبل از همه با سواد ) برای ما انجام کار بسیار کمی مانده است تا بدون استثناء همه را واداریم در معاملات کئوپراتیوی اشتراک جویند ، آنهم نه شرکت پاسیف بلکه شرکت فعال. اصولأ برای ما ” فقط ” یک چیز باقی مانده است : و آن اینکه اهالی کشور را بحدی ” متمدن ” سازیم که تمام مزایای اشتراک همگانی در کئوپراسیون را درک کنند و امر این اشتراک را روبراه سازند. «فقط» همین مانده است. اکنون برای انتقال به سوسیالیسم هیچگونه خردمندی دیگری لازم نیست. ولی برای اجراء همین ” فقط یک تحول کامل ، یک دوره کامل رشد فرهنگی برای همه توده خلق لازم است. لذا اصل ما باید چنین باشد : تا ممکن است کمتر فضل فروشی و تا ممکن است کمتر چم و خم. نپ از این لحاظ پیشرفتی محسوب میشود که با سطح عادی ترین دهقان همتراز میگردد و از وی چیزی بالاتر نمیطلبد. ولی برای آنکه ما از طریق نپ به عملی ساختن شرکت همه اهالی در کئوپراسیون نائل آییم یک دوران کامل تاریخی لازم است. در بهترین صورت ما میتوانیم این دوران را در عرض یک یا دو دهسال طی کنیم. ولی بهر جهت این یک دوران تاریخی خاصی خواهد بود و بدون این دوران تاریخی، بدون باسوادی همگانی ، بدون وجود یک میزان کافی فهمیدگی، بدون میزان کافی عادت دادن اهالی به استفاده از کتاب، بدون تأمین پایهٔ مادی این امر ، بدون مصونیت معینی مثلأ در مقابل خشکسالی و گرسنگی و غیره، ما نخواهیم توانست به هدف خود برسیم. تمام کار عجالتاً در این است که ما بتوانیم آن دامنه عمل وسیع انقلابی و آن شور و شوق انقلابی را که نشان داده و بمیزان کافی هم نشان داده و به کامیابی کامل منجر ساخته ایم (اینجا من تقریبأ آماده ام بگویم) با قابلیت تبدیل شدن به یک سوداگر فهمیده و با سواد که برای یک کئوپراتور خوب کاملاً کافی است، توأم سازیم. منظور من از توانائی تبدیل شدن به سوداگر توانائی تبدیل شدن به سوداگر با فرهنگ است. بگذار افراد روس و یا خود دهقانان که خیال میکنند: وقتی بازرگانی میکنند میتوانند سوداگر هم باشند، بگوش خویش بسپارند. این بهیچوجه درست نیست. دهقان بازرگانی میکند، ولی بین بازرگانی کردن و سوداگر با فرهنگ بودن فرق بسیاریست. دهقان اکنون به شیوه آسیائی بازرگانی میکند، ولی برای اینکه بتواند سوداگر باشد باید به شیوه اروپائی بازرگانی کند. یک دوران کامل او را از این موضوع جدا میکند.

خاتمه میدهم: باید یک رشته امتیازات اقتصادی ، مالی و بانکی به کئوپراسیون داده شود. پشتیبانی دولت سوسیالیستی ما از اصل نوین تشکل اهالی باید عبارت از این باشد. ولی بدینسان وظیفه فقط در رئوس مطالب مطرح شده است ، زیرا در اینجا تمام مضمون این وظیفه از نظر عملی هنوز نامعین و جزئیات آن توصیف نشده باقی مانده است. یعنی اینکه ما باید بتوانیم آن شکلی از جوائز (و آن شرایطی از اعطاء آنها) را که در ازاء ورود به کئوپراسیون میدهیم، آن شکلی از جوایز را که با در دست بردن آن ما میتوانیم باندازه کافی به کئوپراسیون کمک کنیم، و به پیدایش کئوپراتورمتمدن نائل آئیم ـــ پیدا کنیم. و اما نظام کئوپراتورهای متمدن در شرایط وجود مالکیت اجتماعی بر وسائل تولید و احراز پیروزی طبقاتی پرولتاریا بر بورژوازی همانا نظام سوسیالیستی است.

۴ژانویه ۱۹۲۳

دو) هر وقت من در باره سیاست اقتصادی نوین مطلبی نوشته ام پیوسته از مقاله سال ١٩١٨خود راجع به سرمایه داری دولتی نقل قول کرده ام. این امر بارها موجب بروز شک و تردید در برخی از رفقای جوان شده است. ولی تردید آنها بیشتر جنبه سیاسی ـ تجریدی داشته است.

بنظر آنها چنین میرسد که نمیتوان نظامی را که در آن وسائل تولید متعلق به طبقه کارگر است و حاکمیت دولتی به این طبقه تعلق دارد سرمایه داری دولتی نامید. ولی آنها متوجه نمیشدند که من عنوان «سرمایه داری دولتی» را اولأ برای بیان رابطه تاریخی خط مشی کنونی ما با آن خط مشی که من در مباحثه خود علیه کمونیستهای باصطلاح چپ تعقیب میکردم بکار میبردم و نیز در همان موقع اثبات میکردم که سرمایه داری دولتی از اقتصاد کنونی ما بالاتر خواهد بود: آنچه برای من اهمیت داشت برقراری ارتباط پیوسته بین سرمایه داری دولتی معمولی و آن سرمایه داری دولتی غیر معمولی و حتی بسی غیرمعمولی بود که هنگامیکه خواننده را به رشته سیاست اقتصادی نوین می کشاندم و در باره آن سخن میگفتم. ثانیأ برای من پیوسته هدف عملی اهمیت داشته است و هدف عملی سیاست جدید اقتصادی ما هم بدست آوردن امتیازات بود و امتیازات نیز در شرایط ما نوع خالص سرمایه داری دولتی محسوب میشد. باری بحث درباره سرمایه داری دولتی در نظر من چنین صورتی را داشت.

ولی باز یک جهت دیگر مطلب نیز وجود دارد که با در نظر گرفتن آن ممکن است سرمایه داری دولتی و یا لااقل مقابله با این سرمایه داری برای ما لازم شود، و آنهم مسئله کئوپراسیون است.

تردیدی نیست که کئوپراسیون در شرایط دولت سرمایه داری یک مؤسسه سرمایه داری کلکتیو است. همچنین تردیدی نیست که در شرایط زندگی اقتصادی کنونی ما، هنگامیکه ما بنگاه های سرمایه داری خصوصی را با بنگاههای پیکیر سوسیالیستی (که در آن وسائل تولید و نیز زمینی که در آن موسسه بر پاست و خود بنگاه من حیث المجموع متعلق به دولت  ست) ـــ البته فقط بر اساس زمین اجتماعی شده و تحت نظارت حاکمیت دولتی متعلق به طبقه کارگر ـــ پیوند میدهیم، در اینجا موضوع شکل ثالث بنگاههائی مطرح میشود که سابقاً از نظراهمیت اصولی استقلالی نداشتند و آن بنگاههای کئوپراتیو است. در سرمایه داری خصوصی بنگاههای کئوپراتیو در مقابل بنگاههای سرمایه داری، بعنوان بنگاههای کلکتیو در مقابل بنگاههای خصوصی، متمایزند. در سرمایه داری دولتی بنگاههای کئوپراتیو از بنگاههای سرمایه داری دولتی اولاً بعنوان بنگاههای خصوصی و ثانیأ بعنوان بنگاههای کلکتیو ممتازند. در نظام موجوده ما بنگاههای کئوپراتیو از بنگاههای سرمایه داری خصوصی بعنوان بنگاههای کلکتیو متمایزند ولی از بنگاههای سوسیالیستی، در صورتیکه در زمینی بر پا شده باشد که آن زمین و وسائل تولید به دولت، یعنی به طبقه کارگر تعلق داشته باشد، متمایز نیست.

همین نکته است که در بین ما هنگامیکه در باره کئوپراسیون بحث میشود، به اندازه کافی در مد نظر قرار نمیگیرد، فراموش میکنند که کئوپراسیون در سایه خصوصیت نظام دولتی ما اهمیت فوق العاده استثنائی کسب میکند. اگر امتیازات را که اتفاقأ بجاست گفته شود در کشور ما بسط قابل ملاحظهای نیافته، مجزا نمائیم ـــ آنوقت کئوپراسیون در شرایط ما اکثرأ کاملأ با سوسیالیسم تطبیق  میکند.

فکر خود را توضیح میدهم. خیالبافانه بودن نقشه های کئوپراتورهای قدیمی از ربرت آئوئن گرفته تا دیگران در چیست؟ در آنست که آنها آرزوی آن را داشتند که جامعه معاصر را بوسیله سوسیالیسم از راه صلح آمیز دگرگون سازند بدون آنکه مسئلهای اساسی نظیر مسئله مبارزه طبقاتی و تصرف حاکمیت سیاسی توسط طبقه کارگر و بر انداختن سلطه طبقه استثمارگر را در نظر گیرند. و بدینجهت ما حق داریم این سوسیالیسم کئوپراتیوی را سراپا خیالبافی و رومانتیک و حتی به سبب آرزوهای وی حاکی از اینکه با جلب اهالی به کئوپراسیون میتوان دشمنان طبقاتی را به همکاران طبقاتی و جنگ طبقاتی را به صلح طبقاتی (به اصطلاح صلح مدنی) مبدل ساخت، مبتذل بدانیم.

تردیدی نیست که از نقطه نظر وظیفه اساسی دوران معاصر حق بجانب ما بود، زیرا بدون مبارزه طبقاتی در راه احراز حاکمیت سیاسی، سوسیالیسم را نمیتوان عملی ساخت.

ولی ببینید که اکنون که دیگر حاکمیت دولتی در دست طبقه کارگر است و حاکمیت سیاسی استثمارگران برافکنده شده و همه وسائل تولید (بجز آنچه که دولت کارگری داوطلبانه موقتاً و بطور مشروط بعنوان امتیاز به استثمارگران میدهد) در دست طبقه کارگر است چقدر وضع تغییر کرده است.

اکنون ما حق داریم بگوئیم که رشد ساده کئوپراسیون برای ما (با استثناء «کوچکی» که در فوق ذکر شد) با رشد سوسیالیسم همسان است و در عین حال ناچاریم به دگرسانی اساسی نظریه خود در باره سوسیالسیم اعتراف کنیم. این دگرسانی عبارت از آنست که سابقأ ما مرکز ثقل را روی مبارزه سیاسی ، انقلاب ، تصرف قدرت حاکمه و غیره قرار میدادیم و می بایست هم قرار میدادیم. ولی اکنون مرکز ثقل تا آنجا تغییر می یابد که به کارهای صلح آمیز تشکیلاتی «فرهنگی» منتقل میگردد. اگر موضوع مناسبات بینالمللی و وظیفه ما برای مبارزه در راه خط مشی ما در مقیاس بین المللی در میان نبود من حاضر بودم بگویم که مرکز ثقل کار ما به فرهنگ پروری منتقل شده است. ولی اگر این امر را کنار بگداریم و نظر خود را به مناسبات داخلی اقتصادی محدئد کنیم آنوقت در کشور ما اکنون مرکز ثقل کارها واقعأ دارد به فرهنگ پروری منتقل میشود.

در مقابل ما دو وظیفه عمده قرار دارد که دورانی را تشکیل میدهد. این وظایف عبارتست از وظیفه تغییر دستگاه دولتی ما، که بتمام معنی به هیچ دردی نمیخورد و ما آنرا تمامأ از دوران گدشته بارث برده ایم: ما در عرض پنج سال مبارزه وقت نکرده ایم تغییری در این دستگاه بدهیم و وقت هم نمیتوانستیم بکنیم. وظیفه دوم ما عبارتست از فعالیت فرهنگی در بین دهقانان، و اما این فعالیت فرهنگی در بین دهقانان که یک هدف اقتصادی است، همانا عبارتست از جلب به کئوپراسیون. هرآینه جلب کامل به کئوپراسیون عملی شده بود ما اکنون با هر دو پا بر زمینه سوسیالیسم قرار گرفته بودیم. ولی این جلب کامل به کئوپراسیون لازمه اش با فرهنگ شدن دهقانان (و همانا توده عظیم دهقان) به آنچنان درجه ایست که نیل بدان بدون یک انقلاب کامل فرهنگی محال است.

مخالفین ما بارها به ما گفتهاند که ما با استقرار سوسیالیسم در کشوری که دارای فرهنگ کافی نیست کار بیخردانهای انجام میدهیم. ولی اشتباه آنها در آن بودکه ما کار را از آن انتهائی که از لحاظ تئوری انتظار میرفت ( در نظر فضل فروشان خشک مغز ) شروع نکردیم و تحول سیاسی و اجتماعی ما مقدم بر آن تحول فرهنگی و آن انقلاب فرهنگی شده است که بهر جهت اکنون در برابر آن ایستادهایم.

برای ما اکنون این انقلاب فرهنگی کافی است تا به کشوری کاملأ سوسیالیستی  بدل شویم، ولی این انقلاب فرهنگی برای ما مشکلات تصورناپذیری را خواه از لحاظ صرفأ فرهنگی (زیرا ما بیسوادیم) و خواه از لحاظ مادی در بر دارد (زیرا برای با فرهنگ شدن سطح معینی از تکامل وسائل مادی تولید و پایه مادی معینی لازم است).

۶ ژانویه ۱۹۲۳

ــــــــــــــ
نخستین بار در تاریخ ۲۶ و ۲۷ ماه مه سال ۱۹۲۳ در شماره های ۱۱۵ و ۱۱۶ روزنامه « پراودا » بهامضای ن.لنین بچاپ رسید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *