سخنرانی تاریخی نلسون ماندلا در کوبا — ۲۶ ژوئیه ۱۹۹۱

Print Friendly, PDF & Email

منبع: لو گران سوار، ۶ دسامبر ۲۰۱۳

توضیح «مهر»: در سال ۱۹۹۱، نلسون ماندلا، که ۲۷ سال از زندگیاش را در زندانهای رژیم آپارتاید در راه مبارزه برای آزادی خلق آفریقای جنوبی گذرانده بود، نخواست هواپیمایش در «بزرگترین دموکراسی دنیا» (ایالات متحده)، در «میهن حقوق بشر» (فرانسه)، یا در «تنها دموکراسی خاورمیانه» (اسرائیل، که تا واپسین لحظات شریک جرم رژیم آپارتاید باقی ماند) فرود آید. بلکه او مستقیم به کوبا رفت.

او در آنجا سخنرانی بهیاد ماندنیاش را که در زیر میخوانید در تاریخ ۲۶ ژوئیهٔ ۱۹۹۱ ایراد کرد که در آن توضیح میدهد چگونه و چرا مبارزه باید در کشورش ادامه یابد و آنچه که به خلق کوبا مدیون است.

از آنجا که ممکن است رسانههای گروهی این مدرک تاریخی مهم را در انبوه مطالبی که پس از درگذشت این مبارز بزرگ منتشر میکنند بهدست فراموشی بسپارند، «مهر» آن را در اختیار علاقهمندان میگذارد.

*    *    *

دبیر اول حزب کمونیست، صدر شورای دولتی و حکومتی کوبا، پرزیدنت جمهوری سوسیالیستی کوبا، فرمانده کل، رفیق فیدل کاسترو؛
انترناسیونالیستهای کوبایی که این همه برای آزادی قارهٔ ما انجام دادید؛
خلق کوبا، رفقا و دوستان:

امروز، بهویژه در یک چنین روز بزرگی از تاریخ انقلابی خلق کوبا، در میان شما بودن یک لذت و یک افتخار بزرگ است. امروز کوبا سالگرد فتح پادگان مونکادا را جشن میگیرد. بدون مونکادا، ارسال کشتی گرانما، مبارزه در کوههای سیررا مائسترا و پیروزی خارقالعادهٔ اول ژانویه ۱۹۵۹ هرگز وجود نمیداشت.  

امروز، این کوبای انقلابی است، این کوبای انترناسیونالیستی است، کشوری که اینهمه برای خلقهای آفریقا انجام داده است.   

مدتهای مدیدی است که ما آرزو داشتیم از کشور شما بازدید کنیم و احساسات بیاندازهمان را در مورد انقلاب کوبا، دربارهٔ نقشی که کوبا در آفریقا، در آفریقای جنوبی، و در دنیا ایفا کرده است، بیان کنیم.

خلق کوبا جای ویژهای در قلب خلقهای آفریقا دارد. انترناسیونالیستهای کوبایی، بهخاطر اصولی که از آن پیروی میکنند، سهمی بیسابقه و سخاوتمندانه در استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی در آفریقا داشتهاند.

از همان روزهای نخست، انقلاب کوبا بهتنهایی سرچشمهٔ الهام برای تمام خلقهای شیفتهٔ آزادی شد. ما فداکاریهای خلق کوبا را برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی میهنشان در رویارویی با کارزار ددمنشانهٔ امپریالیستی برای نابود کردن پیشرفتهای چشمگیر صورتگرفته توسط انقلاب کوبا را تحسین میکنیم.

ما نیز میخواهیم سرنوشتمان را در دست بگیریم. ما اطمینان داریم که خلق آفریقای جنوبی آیندهٔ خود را خواهد ساخت و پس از آزاد شدن از یوغ آپارتاید، خواهد توانست حقوق دموکراتیک خود را اعمال کند. ما مایل نیستیم پس از ناپدید شدن آپارتاید مشارکت مردمی متوقف شود. ما میخواهیم که آزادی، پویهٔ دموکراسی همواره ژرفتری را بگشاید.  

ما دستآوردهای خلق کوبا را در عرصهٔ حمایت اجتماعی تحسین می کنیم. ما بر دگرگونیهای کشور در زمینهٔ بیسوادی تحمیل شده، بهسوی سواد آموزی عمومی ارج مینهیم. ما پیشرفتهای شما را در زمینهٔ بهداشت، آموزش و پرورش و علم و دانش تقدیر میکنیم.

چیزهای بسیاری را از تجربهٔ شما فرا میگیریم. احساسات ما، بهویژه از تأیید شما در رابطه با پیوند تاریخیتان با قاره و خلقهای آفریقا، بر انگیخته می شود.

تلاشهای دائم شما برای ریشهکن کردن نژادپرستی بینظیر است.

اما مهمترین درسی که شما میتوانید به ما اهدا کنید این است که چالشها و مشکلات در پیش رو هرچه باشند، نباید دست از مبارزه کشید. مسأله انتخاب میان آزادی یا مرگ است!

میدانم که این روزها کشور شما با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکند، ولی ما به خلق مقاوم کوبا اعتماد داریم و میدانیم که بر این مشکلات فائق خواهد آمد، زیرا به خلقهای دیگر یاری رسانده است تا بر مشکلاتشان فائق آیند.

ما میدانیم که روحیهٔ انقلابی امروز، از مدتها پیش در کوبا بهوجود آمده بوده است و این روحیه توسط نخستین مبارزان راه آزادی برای کوبا و برای تمام خلقهایی که از سلطهٔ امپریالیسم رنج میبرند نگهداری میشده است.

ما نیز از زندگی و نمونهٔ خوزه مارتی الهام میگیریم؛ او نهتنها یک قهرمان کوبایی و آمریکای لاتینی است بلکه مورد احترام تمام کسانی است که برای آزادی خود مبارزه میکنند.

ما همچنین به چهگوارای بزرگ ارج مینهیم؛ کارهای انقلابی درخشان او، از جمله در قارهٔ ما، بیش از اندازه نیرومند بود که سانسور حاکم بر زندان بتواند آن را پنهان کند. زندگی چهگوارا الهامبخش تمام انسانهایی است که آزادی را گرامی میدارند. ما همواره یاد او را مورد ستایش قرار میدهیم.

ما با فروتنی زیادی به کوبا آمدهایم. ما با هیجان و تألم زیادی به کوبا آمدهایم. ما با احساس داشتن یک دین بزرگ نسبت به خلق کوبا به اینجا آمدهایم. کدامین کشور دیگری است که همانند خلق کوبا بتواند به داشتن اینهمه از خود گذشتگی و نوعدوستی که خلق کوبا در روابطش با آفریقا از خود نشان داده است، بهخود ببالد؟

چند کشور دیگر در دنیا هستند که از وجود کارکنان بهداشت یا آموزگاران کوبایی بهره میبرند؟ چند نفر از آنان در آفریقا زحمت میکشند؟

کدام کشوری است که کوبا را به یاری طلبیده و کوبا آن را برآورده نکرده باشد؟

چند کشور زیر تهدید امپریالیسم یا طی مبارزه برای آزادی ملی خود توانستند روی پشتیبانی کوبا حساب کنند؟

من هنوز در زندان بودم که برای نخستین بار دربارهٔ کمکهای انبوهی که نیروهای انترناسیونالیستی کوبایی به مردم آنگولا میرساندند شنیدم. هنگامی که در سال ۱۹۷۵ آنگولاییها از طرف نیروهای آفریقای جنوبی، جبههٔ آزادیبخش ملی آنگولا (اف.ان.ال.آ.، که از سوی سازمان سیا پشتیبانی میشد)، مزدوران گوناگون، نیروهای یونیتا و ارتش زئیر مورد حملهٔ هماهنگ قرار گرفته بودند، این کمکها بهاندازهای بود که بهسختی میتوانستیم آن را باور کنیم.

در آفریقا ما عادت داریم قربانی کشورهایی شویم که میخواهند کشورهایمان را تکهتکه کنند و حاکمیت ما را سست نمایند. در تاریخ آفریقا چنین سابقهای وجود نداشته است که خلق دیگری برای دفاع از یکی از ما بهپا خیزد.

ما همچنین میدانیم که این مسأله از یک کنش تودهای در کوبا سرچشمه میگرفت. ما اطمینان داریم آنهایی که در آنگولا جنگیدند و کشته شدند بخش کوچکی از تمام آنهایی را تشکیل میدهند که داوطلبانه به آنگولا رفته بودند. برای خلق کوبا، انترناسیونالیسم یک واژهٔ پوک نیست، بلکه چیزی است که ما دیدیم بهنفع بخشهای بزرگی از بشریت بهمرحلهٔ اجرا گذاشته میشود.

ما میدانیم که نیروهای کوبایی آماده بودند پس از دفع حملهٔ سال ۱۹۷۵ از آنگولا خارج شوند، اما تهاجم پی در پی پرتوریا این امر را غیرممکن ساخت.

حضور شما و تقویت نیروهایتان طی نبرد کویتو کواناواله دارای اهمیتی واقعاً تاریخی بود.

شکست ارتش نژادپرست پرتوریا در کویتو کواناواله، یک پیروزی برای تمام آفریقا بود!

شکست کمرشکن ارتش نژادپرست در کویتو کواناواله، به آنگولا امکان بهره بردن از صلح و استحکام حاکمیت خود را داد.

شکست ارتش نژادپرست، به خلق در حال مبارزهٔ نامیبی امکان داد که سرانجام استقلال خود را بهدست آورد.   

شکست تعیینکنندهٔ مهاجمان آپارتاید، افسانهٔ شکستناپذیری سرکوبگران سفیدپوست را نابود کرد.

شکست ارتش آپارتاید، الهامبخش تمام کسانی شد که در درون آفریقای جنوبی مبارزه میکردند.  

بدون شکست کویتو کواناواله، سازمانهای ما هرگز قانونی نمیشدند!

شکست ارتش نژادپرست در کویتو کواناواله، حضور مرا در اینجا امکانپذیر ساخت!

کویتو کواناواله، شاخصی در تاریخ مبارزه برای آزادی آفریقای جنوبی شد!

کویتو کواناواله، نقطهٔ عطفی در مبارزه برای آزاد سازی قارهٔ آفریقا و کشور ما از یوغ آپارتاید شد!

آپارتاید چیزی نیست که دیروز آغاز شده باشد. منشأ تسلط نژادپرستانهٔ سفیدپوستان به ۳۵۰ سال پیش بر میگردد؛ یعنی هنگامی که نخستین استعمارگران روند ناپایداری را آغاز نمودند و سپس خویها، سانها و دیگر خلقهای آفریقا  را که از نخستین اهالی کشور ما بودند، بهزیر سلطهٔ خود درآوردند.

فرآیند سلطه، از همان آغاز، یک رشته جنگهای مقاومت را در پی داشت که بهنوبهٔ خود مبارزهٔ آزادیبخش ما را بهوجود آورد. در یک تناسب قوای بینهایت نامتعادل، خلقهای آفریقا کوشیدند از زمینهای خود دفاع کنند. اما شرایط مادی و قدرت آتش برتر مهاجمان استعمارگر به شکست قلمرو قبایل از هم جدا شده انجامید.

این سنت مقاومت هنوز هم زنده است و یکی از سرچشمههای موجود برای مبارزهٔ کنونی ما است. ما همواره نامهای ماکانا، پیامبر بزرگ و جنگجویی را که در سال ۱۸۱۹بههنگام فرار از زندان رابر آیلند کشته شد، هینسا، سخوگونه، دینگانه، موشواشو و دیگران را که قهرمانان نخستین مقاومتها در برابر استعمارگران بودند، گرامی میداریم.

در چارچوب این روند غصب زمینها و سلطهٔ استعماری بود که در سال ۱۹۱۰، اتحادیهٔ آفریقای جنوبی بهوجود آمد. در خارج از کشور، آفریقای جنوبی کشوری مستقل بهنظر میآمد، اما در واقع، قدرت بهدست فاتحین سفیدپوست انگلیسی داده شده بود که در کشور مستقر شده بودند. در اتحادیهٔ آفریقای جنوبی جدید، آنها موفق شدند سرکوب نژادی و استثمار سیاهپوستان  را رسمی کنند.

ایجاد اتحادیهٔ آفریقای جنوبی، تصویب قانون زمین که بر اساس آن غصب زمینهای سدهٔ نوزدهم بهاصطلاح قانونی شده بود، انگیزهٔ نیرومندی را، که به روند شکلگیری کنگرهٔ ملی آفریقا در تاریخ ۸ ژانویه ۱۹۱۲ منتهی شد، در پی داشت.

من قصد ندارم تمام داستان کنگرهٔ ملی آفریقا را برایتان تعریف کنم. کافی است بگویم که در این هشتاد سال اخیر، ما شاهد تغییر و تبدیل کنگره بودهایم: از همان اوایل که در راستای اتحاد خلقهای آقریقا عمل می کرد، تا زمانی که به یک نیروی تراز اول در مبارزهٔ تودههای ستمدیده برای پایان دادن به نژادپرستی و ایجاد کشوری بدون برتری جنسیتی و نژادی و دموکراتیک بدل شد.

ترکیب اعضای آن نیز دگرگون شد: از اوایل که از گروه کوچکی از حرفهایها و مسؤولان تشکیل شده بود، تا زمانی که به یک سازمان واقعی تودهها بدل گردید.

اهداف آن نیز تغییر یافت: از هدف بهبود سرنوشت آفریقاییان، تا هدف دگرگونی بنیادین تمام آفریقای جنوبی برای تبدیل آن به یک کشور دموکراتیک برای همگان.

طی دههها، شیوههای بهکار گرفته شده برای بهثمر رساندن اهداف گستردهتر آن بیش از پیش خصلت تودهای بهخود گرفت؛ امری که بازتاب آن در رویآوری فزایندهٔ تودهها در بطن آن و در کارزارهای کنگرهٔ ملی آفریقا مشاهده میشود.

گاه افراد، با مراجعه به هدفهای اولیهٔ کنگرهٔ ملی آفریقا و ترکیب اولیهٔ آن، کنگرهٔ ملی آفریقا را یک سازمان رفورمیستی مینامند. واقعیت این است که بهوجود آمدن کنگرهٔ ملی آفریقا از همان ابتدا دارای پیامدهای عمیقاً انقلابی بوده است.

شکلگیری کنگرهٔ ملی آفریقا نخستین مرحله بهسوی ایجاد یک ملت جدید در آفریقای جنوبی بود. این مفهوم طی سالیان توسعه پیدا کرد و توصیف روشن خود را سی و شش سال پیش، در بیانیهٔ «منشور آزادی» خود یافت که بر اساس آن «آفریقای جنوبی متعلق به تمام کسانی است که در آن میزیند، سفید یا سیاه.» این در واقع رد بدون شبههٔ حکومت نژادپرستانهای که در کشور حکم فرمایی میکرد، و تأیید تنها بدیل قابل پذیرش بود، یعنی بدیلی که در آن نژادپرستی و ساختارهایش برای همیشه نابود شوند.

این دیگر معروف خاص و عام است که پاسخ حکومت به خواستهای دموکراتیک و برحق ما، متهم کردن رهبران ما به خیانت، و در آغاز دههٔ ۱۹۶۰ توسل به قتلعامهای کور بود. اینچنین بود که در پی منحل اعلام کردن سازمانهای ما، برایمان جای انتخاب دیگری باقی نمانده بود مگر آنچه که هر انسان، از جمله کوباییها، برای حفظ خود و شئون خود انجام میدهد، یعنی سلاح بهدست گرفتن و مبارزه کردن برای رهایی کشور از یوغ نژادپرستان.  

باید بیافزایم هنگامی که خواستیم سلاح بهدست بگیریم، با بسیاری از حکومتهای غربی تماس گرفتیم و از آنها کمک خواستیم. اما تنها موفق شدیم مسؤولان زیردست را ملاقات کنیم. هنگاهی که از کوبا بازدید کردیم، بالاترین مسؤولان کشوری ما را پذیرفتند و بلافاصله هر آنچه میخواستیم و به آن نیاز داشتیم در اختیارمان گذاشتند. این نخستین تجربهٔ انترناسیونالیستی کوبایی ما بود.

اما حتی هنگامی که اسلحه به دست گرفتیم، این امر در اولویتهای ما قرار نداشت. این رژیم آپارتاید بود که ما را مجبور به مبارزهٔ مسلحانه کرد. اولویت ما همواره حل مسألهٔ آپارتاید بهشیوهٔ مسالمتآمیز بود.

آمیزهٔ مبارزهٔ خلق ما در داخل کشور با مبارزهٔ رو بهگسترش با آپارتاید در سطح بینالمللی در سالهای  ۱۹۸۰، شرایط حل مسألهٔ آپارتاید را از طریق مذاکرات ایجاد کرد. شکست تعیینکنندهٔ کویتو کواناواله، تعادل نیروها را در منطقه دگرگون نمود و بهگونهٔ محسوسی توان رژیم پرتوریا را در ناپایدار کردن همسایگانش کاهش داد. این امر، همراه با مبارزهٔ ما در داخل کشور برای اینکه پرتوریا دریابد که باید مذاکرات را آغاز کند، سرنوشتساز بود.

تا هنگامی که رژیم آپارتاید درک نکند که بدون وجود آزادی، صلحی در میان نخواهد بود و ما از خواستهای خود چشمپوشی نخواهیم کرد، هیچ روند مذاکراتی نمیتواند بهنتیجهٔ ملموس برسد. آنها میباید درک کنند که ما هر رژیم مطابق با قانون اساسیای را که بخواهد امتیازات سفیدپوستان را حفظ کند، رد خواهیم کرد.

دلایلی وجود دارد که نشان میدهد ما هنوز موفق نشدهایم این مطلب را به حکومت بفهمانیم، و به آنها هشدار میدهیم که اگر به این موضوع توجه نکنند، ما از قدرتمان برای متقاعد کردنشان استفاده خواهیم کرد.

و این قدرت، قدرت خلق است. و در نهایت ما میدانیم که تودهها نهتنها این را میخواهند بلکه حق و حقوقشان را در یک آفریقای جنوبی غیرنژادپرست، غیرجنسیتی و دموکراتیک بهدست خواهند آورد.

اما ما تنها در جستوجوی یک هدف مشخص نیستیم. ما یک راه دقیق برای رسیدن به آن هدف پیشنهاد میکنیم، و این راهی است که در تمام درازایش، مداخلهٔ خلق را ایجاب میکند. ما فرآیندی را که به  پیمانی بیانجامد که از بالای سر خلق به امضاء رسیده باشد، و نقش مردم به کف زدن برای آن خلاصه شود، نمیخواهیم. حکومت بههر بهایی شده مقاومت میکند، زیرا این مطلب که قانون اساسی چگونه تهیه میگردد و چگونه مذاکرات پیگرفته میشود از یک نتیجهٔ دموکراتیک یا غیردموکراتیک جدایی ناپذیر است.  

حکومت کنونی میخواهد طی تمام روند گذار در قدرت باقی بماند. نظر ما این است که چنین شرایطی غیرقابل پذیرش است. این حکومت دارای اهداف دقیقی است و مجاز نیست از قدرتهای حکومتی خود بهمنظور رسیدن به اهداف خود و متحدانش برای تضعیف کنگرهٔ ملی آفریقا استفاده کند.

و این درست همان چیزی است که آنها انجام میدهند. آنها انحلال کنگرهٔ ملی آفریقا را ملغی کردند، ولی ما در شرایطی عمل میکنیم که از سایر سازمانها بهگونهای محسوس متفاوت است. ما همان آزادیهای سازماندهی را که سازمانهایی مانند اینکاتها و دیگر سازمانهای متحد رژیم آپارتاید دارا هستند، در اختیار نداریم. اعضای ما مورد حملههای مکرر قرار میگیرند و حتی بهقتل میرسند. اغلب، ما را از حق برگزار کردن جلسات و تظاهرات محروم میکنند. ما بر این اعتقادیم که فرآیند گذار میباید توسط حکومتی کنترل شود که نهفقط قادر و مایل باشد که شرایط آزادیهای سیاسی را ایجاد و نگهداری کند، بلکه میباید بهگونهای عمل کند که دوران گذار را بهسمت به وجود آمدن یک دموکراسی واقعی، و نه هیچ چیز دیگر، سوق دهد.

حکومت کنونی نشان داد که کاملاً مردد یا ناتوان از ایجاد جو مساعد برای مذاکرات است. حکومت پیمانهای مربوط به آزادی زندانیان سیاسی و بازگشت تبعیدیان را زیر پا میگذارد. این اواخر، حکومت امکان بهوجود آمدن وضعیتی را داد که طی آن جو وحشت و وفور خشونت بر علیه جماعتهای آفریقایی و کنگرهٔ ملی آفریقا بهعنوان یک سازمان، گسترش یافته است.

از سال ۱۹۸۴ تاکنون، بیش از ده هزار نفر در اثر ایجاد این جو خشونت کشته شدهاند. و فقط امسال، این شمار به دو هزار نفر میرسد. ما همواره اعلام داشتهایم که این حکومت، که تا این اندازه به نیروی پلیس حرفهای خود مینازد، کاملاً قادر است به این جو خشونت پایان بخشد و مسببان آن را تحت پیگرد قانونی قرار دهد. آنها در این باره تنها مردد نیستند بلکه ما مدارک قانعکنندهای در اختیار داریم که توسط رسانههای مستقل منتشر شده است و همدستی مقامات را با مسببان خشونت ثابت میکند.

خشونت در کوششی روشمند بهکار گرفته شده است تا شرایط عمل اینکاتها را بهعنوان متحد بالقوهٔ حزب ملی بهبود بخشد. اکنون دیگر مدارک قانعکنندهای وجود دارد که واریز وجوهی را توسط حکومت (یعنی پول شهروند عادی) به اینکاتها ثابت میکند.

همهٔ اینها لزوم بر پا ساختن حکومت موقت اتحاد ملی را برای نظارت بر فرآیند گذار نشان میدهد. برای رهبری این دورهٔ حساس، حکومتی باید بر پا شود که از پشتیبانی لایههای گستردهٔ مردم برخوردار باشد. حکومتی که بتواند مواظب باشد ضدانقلابیون نتوانند در روند مورد توافق خللی ایجاد کنند و مواظب باشد که باز نویسی قانون اساسی در جوی انجام شود که از سرکوب، ارعاب و ترس بهدور باشد.

ما براین اعتقادیم که قانون اساسی باید به دموکراتیکترین شیوهٔ ممکن باز نویسی شود. به اعتقاد ما، این امر فقط با انتخاب نمایندگان در مجلس مؤسسانی قابل اجراست که آنها بهنمایندگی برای این مهم برگزیده شده باشند. سازمانهایی وجود دارند که نمیپذیرند کنگرهٔ ملی آقریقا بزرگترین سازمان نمایندهٔ کشور است. اگر این مطلب صحت دارد، آن را از طریق برگزاری انتخابات ثابت کنند.

برای اطمینان از اینکه افراد عادی جامعه بتوانند در این فرآیند وارد شوند، ما پیشنهادهای مربوط به قانون اساسی و طرحهای حقوقی خود را در میان مردم پخش میکنیم و آنها را به بحث در بارهشان میکشانیم. ما میخواهیم که این پیشنهادها و طرحها در تمام ساختارهای اتحاد ما، یعنی کنگرهٔ ملی آفریقا، حزب کمونیست آفریقای جنوبی، کنگرهٔ سندیکاهای آفریقای جنوبی، و بهگونهای کلی، در میان مردم عادی بهبحث گذاشته شود. بدینسان، هنگامی که مردم به کنگرهٔ ملی آفریقا رأی میدهند تا نمایندهٔ آنان در مجلس مؤسسان شود، نهتنها میدانند کنگرهٔ ملی آفریقا به گونهای کلی چه چیزی را نمایندگی میکند، بلکه همچنین میدانند که ما خواستار کدام قانون اساسی هستیم.

این پیشنهادهای قانون اساسی طبیعتاً بر پایهٔ مشاوره با اعضایمان، با متحدانمان و با مردم عادی باز نگری خواهند شد. ما میخواهیم چنان قانون اساسیای بنویسیم که از پشتیبانی گستردهٔ تودههای مردم، از صداقت و احترام، بر خوردار باشد. ما تنها در صورتی میتوانیم به هدف خود برسیم که بهسوی مردم برویم.

برای جلوگیری از این خواستهای بهجا، کوششهای گوناگونی برای تضعیف و ناپایدار ساختن کنگرهٔ ملی آفریقا صورت گرفته است. خشونت خطرناکترین آنها است، اما شگردهای موذیانهتری نیز وجود دارد. در حال حاضر کارزار وسوسهانگیزی در رسانههای رقبای سیاسی و همچنین نزد شمار زیادی از حکومتهای غربی دربارهٔ اتحاد ما با حزب کمونیست آفریقای جنوبی آغاز شده است. روزنامهها از تعمق دربارهٔ شمار کمونیستها در بطن قوه اجرائیهٔ ملی باز نمیایستند و ادعا میکنند که ما توسط حزب کمونیست رهبری می شویم.

کنگرهٔ ملی آفریقا حزب کمونیست نیست، بلکه جنبش آزادیبخش گستردهای است که کمونیستها و غیرکمونیستها را در بر میگیرد. هر فردی که به کنگرهٔ ملی آفریقا وفادار باشد، انضباط و اصول سازمانی آن را بپذیرد و رعایت کند، حق دارد به سازمان تعلق یابد.

روابط ما با حزب کمونیست بهعنوان یک سازمان، بر پایهٔ احترام متقابل بنا شده است. ما در بهثمر رساندن اهداف مشترک با حزب کمونیست متحد شدهایم، اما به استقلال و هویت مشخص یکدیگر احترام می گذاریم. کوچکترین تلاشی از سوی حزب کمونیست در راستای اخلال در کنگرهٔ ملی آفریقا صورت نگرفته است. کاملاً برعکس، ما از این اتحاد نیرومندتر میشویم.

ما بههیچوجه قصد نداریم به توصیههای کسانی که به ما القاء میکنند به این اتحاد پایان دهیم گوش فرا دهیم. چه کسی این توصیههایی را که ما نخواسته بودیم به ما میدهد؟ عمدتاً کسانی که هرگز به ما کوچکترین کمکی نکردهاند. هیچیک از توصیهکنندگان فداکاریهایی را که حزب کمونیست برای مبارزهمان کرده است، انجام نداده است. این اتحاد موجب تقویت ما شده است و ما این اتحاد را نیرومندتر خواهیم کرد.

ما در مرحلهای از مبارزهمان هستیم که پیروزی در دسترسمان قرار دارد. اما باید مطمئن شویم که این پیروزی از دستانمان بیرون کشیده نخواهد شد. ما باید اطمینان حاصل کنیم که رژیم نژادپرست حداکثر فشار را تا پایان احساس نماید و درک کند که باید جای خود را واگذار کند، و اینکه روند صلح، آزادی و دموکراسی مقاومتناپذیر است.

بههمین خاطر است که تحریمها باید نگهداشته شود. وقت آن نیست که به رژیم آپارتاید غرامت پرداخته شود. برای چه چیزی باید به آنها غرامت پرداخت؟ برای لغو قوانینی که بهعنوان جنایت بینالمللی شناخته شده است؟ آپارتاید هنوز هم در کشور حکم فرما است. باید رژیم را مجبور کرد که آن را نابود کند. و تنها هنگامی که روند آن بازگشت ناپذیر شود است که ما میتوانیم کم کردن فشارها را در نظر بگیریم.

ما از رفتار دولت بوش بسیار نگرانیم. دولت بوش یکی از معدود حکومتهایی بود که در مورد مسألهٔ تحریمها با ما در تماس دائم بود و ما بهگونهای روشن اعلام کردیم که برداشت تحریمها زودهنگام است. با وجود این، بدون مشورت با ما، دولت بوش بهسادگی به ما اعلام کرد که تحریمهای آمریکا برداشته خواهد شد. در نظر ما، این رفتار پذیرفتنی نیست.

در چنین چارچوبی است که ما بهویژه دوستیمان را با کوبا گرامی میداریم. رفیق فیدل، هنگامی که دیروز شما اعلام کردید هدف شما، هدف ماست، میدانم که این احساس از ژرفای قلب شما میآید و این احساس همهٔ خلق کوبای انقلابی است.

شما در کنار ما هستید زیرا دو سازمان ما، حزب کمونیست کوبا و کنگرهٔ ملی آفریقا، برای تودههای ستمدیده مبارزه میکنند، برای اینکه ثروت از آن کسانی باشد که آن را بهوجود میآورند. خوزه مارتی، قهرمان بزرگ شما، اعلام کرده بود: «میخواهم سرنوشتم را با تنگدستان زمین در هم آمیزم.»

ما، کنگرهٔ ملی آفریقا، همواره در کنار تنگدستان و بیحق و حقوقها خواهیم بود. نهتنها در کنار آنان خواهیم ماند بلکه کاری خواهیم کرد که دیر یا زود آنها بتوانند در کشوری که در آن زاده شدهاند حکومت کنند. بر اساس منشور آزادی: «این خلق است که حکومت میکند.» و هنگامی که آن روز فرا رسد، این امر نهتنها در پرتو تلاشهای ما، بلکه بهلطف همبستگی، پشتیبانی و حمایتهای خلق بزرگ کوبا، صورت گرفته است.

باید به سخنانم با یادآوری رویدادی که همهٔ شما شاهد آن بودید پایان دهم. رفیق فیدل کاسترو مرا با اهداء بالاترین نشان افتخاری که این کشور میتواند اهدا کند مفتخر کرده است. با فروتنی بسیار آن را دریافت میکنم زیرا فکر نمیکنم شایسته آن باشم. این جایزهای است که میباید به تمام کسانی که استقلال خلقشان را بهدست آوردهاند داده شود. ولی این شناسایی که خلق آفریقای جنوبی برپا است و برای آزادیاش مبارزه میکند سرچشمهٔ نیرو و امید است. ما صادقانه امیدواریم که در زمانهای آینده شایستهٔ اعتمادی باشیم که این جایزه نشانگر آن است.

زنده باد انقلاب کوبا!
زنده باد رفیق فیدل کاسترو!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *