پاسخی به رفیق آرمان و دفاع او از احمدینژاد
نویسنده: رستگار
ـــ
رفیق آرمان!
متأسفانه در قالب تحلیل مارکسیستی ـ لینینیستی، و باز متأسفانه بهعنوان یک تودهای، از یکی از سیاهترین و تبهکارترین باندهای درون رژیم ولایت فقیه، یعنی باند احمدینژاد، دفاع کردهاید. نه آن زمان که میلیونها نفر در سال ۸۸ به خیابانها ریختند و با شجاعت تمام، نه تنها باند دزد و فاسد احمدینژاد، بلکه ولی فقیه حامی وی را نیز محکوم کردند، و نه حال که خیانتها و دزدیهای کلان این باند توسط جناحهای دیگر حاکمیت با سند و مدرک، علنی و اثبات شده است، از واقعیت درس نگرفتید و همچنان و مصرانه از تحلیل نادرست و اسلوب ناکارآمدتان دفاع میکنید. طرفه آنکه بیمهابا کسانی را که با شما همنظر نیستند، اپورتونیست مینامید.
گفتنی است که در این اندیشۀ نادرست، شما تنها نیستید و مارکسیستهایی هم بهویژه در محافل دانشگاهی آمریکا وجود دارند که چون شما مجذوب ظاهر ضدامپریالیستی شخص احمدینژاد هستند و هر حرکت و جنبش دموکراتیکی را در ایران به امپریالیستها نسبت میدهند.
اما وقتی فاکتهای مسلم در این چند ساله نیز نمیتوانند ماهیت عمکرد سیاه و ضدمردمی باند احمدینژاد را بر شما عیان و ثابت کنند تا بر نادرستی نظرات خود اعتراف کنید، دیگر چه باید کرد؟ چه خوب گفتهاند: هیچ گوشی سنگینتر از گوشی نیست که نخواهد بشنود.
رفیق آرمان! درست در شرایطی که جان مردم از تورم رسمی ۴۹ در صدی ـــ در واقع خیلی بیشتر از این نرخ ـــ به لب رسیده است و یارای زیستن ندارند، جنابعالی، ماجراجویانه و از کنار گود، اظهار میدارید: «قدرت گرفتن آقای روحانی و نرمش رهبری و عقبنشینی ذلیلانهٔ آنها دقیقاً خواست همان جنبش ده سالهٔ شما و رهبران آنهاست.» به تعبیر شما مردم بهجان آمده باید بهدنبال ادعاهای بیمحتوا و پوچ احمدینژاد که امپریالیسم را در شرف نابودی اعلام میکرد، و یا تحریمها را کاغذ پارهای بیش نمیدانست، میرفتند تا شما خوشتان بیاید و نامش را بگذارید «مبارزهٔ ضدامپریالیستی رئیسجمهور ملی»!
مبارزات قهرمانانۀ دموکراتیک و دلیرانۀ مردم ایران در سال ۸۸ و تداوم آن در سالهای بعد، ریخته شدن خون پاک فرزندان میهن، و شکنجه و حبس و زندانی شدن صدها نفر از مبارزان، اگر هم به قول شما از «جنبش ده سالهٔ شما و رهبران آنها» متأثر بوده باشد، اما در اصل محصول سالها مبارزهٔ مردم ایران بوده است، نه ساخته و پرداختۀ این و آن؛ و این مبارزات در ماهیت خود، نماد اعتراض مردمی ستمدیده به استبداد طولانی، کشت و کشتار، واپس نگهداشتن کشور و مردم آن، حاکم کردن ریا و تقلب بهجای اهداف و ارزشهای انقلاب ۵۷ بوده است، همچنین، نماد مبارزه بر علیه مصادرۀ آزادیهایی بوده است که در سال ۵۷ برای آن انقلاب کردند. این مردم قهرمان در جهت استیفای حقوق اساسی خود هرگز از پا ننشستند و نخواهند نشست.
از نشان دادن «نرمش رهبری» متأسف هستید و آن را بهعنوان «عقبنشینی ذلیلانه … خواست همان جنبش ده ساله شما و رهبران آنها» تعبیر میکنید. بهجای آنکه باند احمدینژاد و رهبر حامی وی را محکوم کنید که مسبب خانه خرابی و تیرهروزی مردم بهویژه زحمتکشان بودند، کسانی که ۷۰۰ میلیارد دلار در آمد نفت و سایر امکانات و ثروتهای کشور را به باد فنا دادند؛ بهجای آنکه کسانی را محکوم کنید که به غیردموکراتیکترین شکل ممکن در زیر پرچم رژیم ولایت فقیه و بدون ذرهای اعتقاد به حقوق اساسی و دموکراتیک مردم ایران، بر آنها همچون پادشاهان حکومت میکنند، آنانی را محکوم کنید که بدون ذرهای اعتقاد به لزوم مشارکت فعالانۀ مردم در مبارزۀ سیاسی و در صحنههای مبارزۀ با امپریالیسم با دست خود ایران را به حضیض ذلت کشاندند و سرانجام هم خود تن به مصالحه و مذاکره دادند. جنابعالی، جنبشی را محکوم میکنید که سرکوب شد، فرزندانش کشته شدند و بسیاری از فعالان و رهبرانش به زندان افتادند، جنبشی که کوچکترین سهمی در پیدایش این «عقبنشینی ذلیلانه» نداشت. طبق تعریف شما، گویی قرار بود مردم تماشاچی اعمال ننگین کارگزاران رژیم ولایت فقیه باشند و هرگز هم دم نزنند، مبادا که رژیم ولایت فقیه تضعیف شود.
جملات مشعشع شما همچون: «تغییر رویکرد تاکتیکی امپریالیسم متکی بر بهرهگیری از جنبش سبز و عملکرد آن در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی، منجمله تضعیف رئیسجمهور ملی یعنی احمدینژاد بوده است که تلاش شد در کودتای سبز سرنگون گردد» واقعاً جز بازی با کلمات چیز دیگری نیستند. این چه تعبیر بیمسما و بیمعنایی است که اعتراضات افتخارآفرین سال ۸۸ مردم را حتی بدتر از دادستانهای پروندهساز و دروغگوی رژیم، «کودتای سبز» میخوانید؟ این چه ادبیات سیاسی است و چه سنخیتی با ادبیات کمونیستها دارد؟ آیا میلیونها معترض به تقلب در انتخابات سال ۸۸ و تحمیل احمدینژاد کم رأی با طراحی کامل و با حمایت رهبر و بهدست وزیر کشور وقت، سردار سپاه صادق محصولی، اصولاً دیگر جایی برای «رئیسجمهور ملی» خواندن احمدینژاد باقی گذاشته است؟ یا فقط از ماشین تحلیل شما و حسین شریعتمداری است که احمدینژاد متقلب، بهصورت «ملی»، آنهم «با ۶۳ درصد» رأی مردم، بیرون میآید؟
یعنی شما نمیدانید که اقتدار ملی از حضور قدرتمند مردم در صحنه حاصل میشود، نه صندوقهای تقلب رأی؟ این رژیم ولایت فقیه بود که بهخاطر کارگزار محبوبش، با زیر پا گذاشتن رأی مردم، سرکوب و حبس و حصر، آنها را از صحنه خارج کرد و با واردات ۷۰ میلیارد دلاری در سال، با حاکم کردن باندهای سیاه دزد و غارتگر و باند احمدینژاد بر اموال و سرنوشت مردم، شرایط «عقبنشینی ذلیلانه » را فراهم کرد.
از کدام «تغییر رویکرد تاکتیکی امپریالیسم متکی بر بهرهگیری از جنبش سبز و عملکرد آن در حوزهٔ اقتصاد و سیاست خارجی» حرف میزنید؟ مگر جنبش سبز دولتی تشکیل داده بود که عملکردی در حوزهٔ اقتصاد و سیاست داشته باشد؟!
طمع امپریالیسم به جنبشهای دموکراتیک بهدلیل تنوع نیروهای سیاسی فعال در آن امر عجیب و غریبی نیست و از ابتدای انقلاب ۵۷ همه با الفبای آن آشنا هستند. اما به اعتراف مقامات آمریکایی، این رهبران اصلی جنبش سبز بودند که حاضر به همکاری یا درخواست حمایت از امپریالیستها نشدند و «تغییر رویکرد تاکتیکی امپریالیسم متکی بر بهرهگیری از جنبش سبز» را عقیم گذاشتند.
این هم از آن تعبیرهای دهان پرکن است که: «البته شبه کودتا در انتخابات اخیر بهوقوع پیوست و نرمش را با توسل به نیروی مؤتلف جنبش سبز یعنی اتاق بازرگانی، رقم زد». اگر منظورتان از «شبه کودتا» تأیید روحانی توسط خامنهای است، باز باید گفت که مردم از انتخاب روحانی توسط رأی خودشان خوشحال شدند، همان مردمی که بههیچوجه زیر بار ریاست جمهوری احمدینژاد نمیرفتند. علیرغم اعمال نظارت استصوابی، باز مردم نهتنها از انتخاب روحانی ناراضی نشدند، بلکه آن را نشانۀ پشت سر گذاشتن دوران سیاه ۸ سالۀ احمدینژاد تلقی کردند، به خیابانها ریختند و شادمانی کردند و «احمدی بای بای» گفتند. حال شما با کلمات بازی کنید و اسم آن را هرچه خواستید بگذارید.
مردم ایران با آگاهی کامل از اینکه این خود رژیم ولایت فقیه بود که با سیاستهای ضدمردمی و مستقل از مردم، که سالها است آنها را فقط برای راهپیمایی و شرکت در انتخابات فرمایشی میخواهد، با دست خود شرایط پذیرش مذاکره و پذیرش توافقنامه را برای خود و در نتیجه برای مردم ایران رقم زد. مردم از اینکه حاکمیت تن به «نرمش قهرمانانه» داد، ناراحت نیستند بلکه خوشنودند. درست است که خوشنودی رهبران رژیم ولایت فقیه با خوشنودی مردم از پذیرش توافقنامه منطبق شده است، ولی این انطباق با انگیزههای کاملاً متفاوتی رخ داده است و ماهیت این دو پدیده متفاوت است.
آخرین پروندۀ احمدینژاد، یعنی پروندۀ خلافکاریهای سعید مرتضوی در مجلس افشا شده است. احمدینژاد حتی علیرغم اثبات مجرمیت مرتضوی در دادگاههای رژیم در ایفای نقش آمر اعمال خشونت علیه معترضان تا حد کشته شدن فرزندان میهن، و افتخار وی به صدور فرمانهای حبس و ضرب و شتم دستگیرشدگان در سال ۸۸، مرتضوی را به پاس زحمات گرانقدرش در تحکیم پایههای ریاست جمهوری احمدینژاد، بر رأس سازمان تأمین اجتماعی گماشت تا هرچه خواست با حق بیمههای آغشته به رنج کارگران انجام دهد. هماکنون پروندۀ رسوایی این اختلاسگر بزرگ توسط مجلس افشا شده است.
رفیق آرمان! نامبرده در کمال آگاهی ولی بیخبری بیمهشدگان تأمین اجتماعی، بیش از ۱۳۰ شرکت متعلق به شرکت سرمایهگذاری سازمان تأمین اجتماعی (شستا)، را به یک فرد کاملاً مشهور به زدوبند با وزارت اطلاعات بهنام بابک زنجانی واگذار کرد.
گذشته از به خاک سیاه نشاندن مردم از طریق اجرای پروژههای نئولیبرالی همچون طرح هدفمندسازی یارانهها بهدست دولت احمدینژاد و تهی کردن جیب مردم بهنفع سرمایهداران، که امثال شما باید پاسخگوی آنها باشید، بد نیست جنابعالی یادی بکنید از دهها پروندهٔ دزدی و اختلاسی که به معاونان و اعوان و انصار دور و نزدیک رئیسجمهور تعلق دارد؛ از پرونده اختلاس در بیمهٔ ایران گرفته تا اختلاس ۳۲۰۰ میلیاردی و تا برداشت ۱۶ میلیاردی خود رئیسجمهور از اموال مردم برای ساختن دانشگاه بینالمللی به نام خود!!
رفیق آرمان! حال با جانبداری از این باندهای سیاه که جز به خاک سیاه نشاندن مردم، جزغارت اموال مردم، هنر دیگری ندارند، منصفانه بگویید که کیست که متأسفانه با استفاده از ادبیات مارکسیستی و بازی با کلماتی همچون «اپورتونیسم»، «کودتای سبز»، «تغییر رویکرد تاکتیکی امپریالیسم»، و سایر کلمات دهان پرکن، با قالب کردن امثال احمدینژاد بهعنوان «رئیسجمهور ملی» خاک به چشم مردم میپاشد؟ کیست که از صداقت تودهای بیبهره است؟
رفیق آرمان! تأسف من از دم زدن شما از مارکسیسم است: گفتههای شما چیزی جز استفادهٔ فرصتطلبانه از مکتب انقلابی مارکسیسم بهعنوان سنگری برای دفاع از سرکوبگریهای رژیم ولایت فقیه و دارودستۀ حجتیهای احمدینژاد نیست.