پرواز قهرمان پیکار بر ضد آپارتاید

باور نمی‌کند دل من مرگ خویش را
نه، نه، من این یقین را باور نمی‌کنم
تا همدم من است نفس‌های زندگی
من با خیال مرگ دمی سر نمی‌کنم

……

بسیار گل که از کف من برده است باد
اما من غمین
گل‌های یاد کسی را پرپر نمی‌کنم
من مرگ هیچ عزیزی را
باور نمی‌کنم

(کسرایی)

نلسون ماندلا ۹۵ سال زیسته و چه زیستنی پرفراز و نشیب و باشکوه، ۲۷ سال در زندان و تبعید در جزیره روبن به سر برد، همه‌گونه سختی و تحقیر را تحمل کرد، طعم تلخ محرومیت‌های گوناگون را چشید ولی شیرینی باورمندی به آرمان بزرگش همچنان سرزنده و پاپدار نگهش داشت. او به سختی‌ها و محرومیت‌های دوران زندان درازمدتش همچون فرصتی برای خودسازی می‌نگریست و این راز سالم و توانمندیش بود. سخن گفتن از ضرورت تحمل انفرادی‌های درازمدت و بسیاری «بایدها» و «نبایدها» چندان دشوار نیست و می‌توان به راحتی به زبان آورد اما

شکسته استخوان داند بهای مومیایی را.

ماندلا نه‌ تنها دل در گرو تلاش برای رهایی خلق محروم آفریقای سیاه داشت، که نسبت به هر اسیر بند ظلم و ستم در هر گوشه جهان همدردی و احساس وظیفه می‌کرد. نگارنده خود یکی از برخوردارشوندگان از حاصل کوشش‌های آن مرد بزرگ هستم و همواره سپاسگزار تلاش‌های او. باشد که زندگی و رفتار ماندلا الگوی عملکرد دوستدارانش باشد، که بهترین نوع ارزش‌گذاری، پیروی از شیوه زندگی مبارزاتی و درس‌های عملی زندگی او است. پیکر ماندلا که به خاک سپرده شد فانی است ولی او در آثار و نتایج زندگیش ماندگار و باقی است.

عموی وادی سیاه

به جستجوی راه پرگریوه سحر
جوانی‌اش ورای میله‌های خوفناک شب به باد رفت
و عاقبت میان بستری به گسترای عشق
سبد سبد گل سپیده را به برگرفت
میان نوشباد خسته خاطران
سوار بادپا سمند سرخ فتح شد
ولی عموی ما، عموی آسیا…؟!

(اباذر غلامی)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *