آیا ایالات متحدهٔ آمریکا ضدحملهای را در آمریکای لاتین آغاز کرده است؟
واشنگتن به مقاومتها و واقعیتهای جدیدی برخورده است
نوشته: ژان اورتیز
منبع: لو گران سوار
۳ ژانویه ۲۰۱۴
از همان ماه مه سال ۲۰۱۳، پرزیدنت اوباما دیگران را آگاه کرده بود که «آمریکای لاتین یک موقعیت ممتاز برای ایالات متحده است.» طی نخستین دورهٔ ریاست جمهوری او، ایالات متحده بیش از حد سرگرم جنگهایش در عراق، افغانستان و لیبی بود و از فشارهایش بر روی حیاطخلوت خود، که بهآهستگی از حیطهٔ قدرتش خارج میشد، کاسته بود. از آن زمان به بعد، اثرگذاری واشنگتن در آمریکای لاتین تا آن حد کم شده بود که یک ضدحملهٔ امپریالیستی را به اشکال گوناگون از سوی آمریکا ایجاب میکرد. امپراتوری از این پس در گرفتاری به سر میبرد و امیال سلطهجویانهاش بیشتر از هر زمان در تاریخ زیر سوال برده شده بود. با وجود این، ایالات متحده از باز پس گرفتن سرزمینهای از دست رفته در منطقهای که چندین دولت به سیاستهای پسا نئولیبرالی و حتی ضدسرمایهداری روی آوردهاند، صرفنظر نکرده است.
قلب ضدحملهٔ آمریکای شمالی در ونزوئلای بولیواری قرار گرفته است که باید حکومت آن را از طریق یک استراتژی شیلیمانند، فرسودگی و ناپایدار کردن، جنگ اقتصادی و کودتای خزنده، سرنگون کرد. این استراتژی، افزون بر اشکالات درونکشوری مانند ارتشاء، دیوانسالاری و ناامنی، که به یاری آن میآیند، موجب اختلال اقتصادی میشود که بیش از حد به در آمد حاصل از نفت و واردات وابسته است.
کارفرمایان، بخش خصوصی و بورژوازی انگلی تقریباً ۷۰ درصد اقتصاد کشور را زیر کنترل خود دارند. آنها کمبودهای ساختگی کالاهای اساسی، خرابکاریهای اقتصادی، افزایش توجیهناپذیر بهای اجناس و غیره را بهوجود میآورند و سپس همهٔ اینها را بیشرمانه با تحقیر طبقاتی تمام، به پرزیدنت مادورو، این «رانندهٔ بیسروپای اتوبوس» و این «کارگر نالایق» نسبت میدهند.
ولی همین کارگر بسیار سیاسی و کاملاً لایق، که به ریاست جمهوری رسیده است، دقیقاً تمام مشکلات را برعهده گرفته و بهگونهای جمعی حکومتی بسیار نزدیک به تودهها را پی گرفته است. پراتیک انقلابی حکومت خیابانی وی، ساختمان یک دولت محلی، برپا ساختن محلهها (نوعی حکومت محلی) که قدرت را به شهروندان میسپارد و فرآیند ساختمان سوسیالیسم سدهٔ بیست ویکم را از طریق پویهای دموکراتیک، سرعت میبخشد. دولت سرانجام برای روبهرو شدن با تورم مزمن، سوداگری، فساد و ارتشاء شایع و ناامنی بهارث رسیده از پیشینیان، تصمیماتی عینی گرفته است. کمیتههای دفاع اقتصاد مردمی، که عنصر نوینی از قدرت تودهای بهشمار میآیند، شهروندان را برای مقابله با جنگ اقتصادی از طریق کنترل کارگری، خود مختاری، و … آماده میکنند.
چاوزگرائی و حزب نیرومند او، حزب سوسیالیست متحدهٔ ونزوئلا، آهسته آهسته بر آسیب ناشی از درگذشت چاوز (رهبری با وجههای استثنایی و قامت سیاسی بسیار بزرگ) فائق میآیند. آنها از ماتم جمعی یتیم بیرون آمدهاند، هنوز دورهٔ نقاهت را میگذرانند، اما انرژی خود را بازیافتهاند و آمادهٔ کسب پیروزیهایی جدیدند. انتخابات ۸ دسامبر گذشته آزمون سیاسی بسیار پراهمیتی بود.
استراتژی بازپسگیری ایالات متحده همچنین از پاتک ایالات متحده به درهمپیوستگی قارهای در حرکت، که در واقع در حال گذار از لحظات سختی است، میگذرد. واشنگتن نوعی قلاب را، که یک منطقه عظیم مبادلهٔ آزاد و بازار مصرفی بزرگی است، برقرار کرده است. این منطقهٔ مبادلهٔ آزاد شامل اتحاد پاسیفیک، پیمان همکاری ترانسپاسیفیک، تقلیدی از طرح مشترک ماوراء اطلس ایالات متحده و اتحادیهٔ اروپا میشود. هدف این مجموعه (شامل شیلی، مکزیک، کلمبیا، پرو، کانادا، مالزی، ویتنام، زلاند نو، و غیره) از هم پاشاندن پیمانهای آلبا، اوناسور و سلاک، و مجبور کردن کشورهای آمریکای لاتین به گرویدن به پیمانهای جدید بسیار لیبرال اقتصادی، سیاسی و ژئو استراتژیک است. افزون بر آن، این بازتنظیم امپریالیستی امکان میدهد که «اولویت به کسب سود شرکتهای فراملیتی»داده شود. (از سخنرانی پرزیدنت کوررآ در روز ۸ دسامبر در پاریس)
ولی این بازگشت واشنگتن در منطقه، با تناسب نیروهای جدیدی بر میخورد که بر پایهٔ شور و شعف تودههای رهاییبخش مردمی که همواره پویا هستند، جا دارند. در شیلی، میچل باچلت، که از پشتیبانی کمونیستها برخوردار است، انتخاب میشود. در هندوراس، در ماه ژوئن ۲۰۰۹، پرزیدنت سلایا قربانی کودتایی شد که با پشتیبانی آمریکا صورت گرفته بود. دستکاریهای انجام شده پس از رأیگیری ۲۴ نوامبر ثابت میکند که باراک اوباما، راستگرایان هندوراسی، شبهنظامیان، نیروهای سرکوبگر، و الیگارشی محلی به هر بهایی که شده نمیخواهند پیروزی نامزد انتخاباتی حزب جدید، «لیبرتاد ای رفونداسیون» (آزادی و بنیادی دوباره) را که در نظرخواهیها در مقام نخست قرار گرفته بود و در پی اعلام نخستین نتایج رایها، خود را پیروز انتخابات اعلام نموده بود، ببینند. این حزب طرفدار فدرالیسم است، و با شهامت بسیار خود را پیرو سوسیالیسم معرفی میکند. خانم اکسیومارا کاسترو، نامزد انتخاباتی حزب نام برده، دقیقاً همسر پرزیدنت سلایا نیز هست که در پی کودتای آمریکایی سرنگون شد. انتخاب این خانم به ریاست جمهوری هندوراس، برای واشنگتن، سازمان سیا و پنتاگون، ناپذیرفتنی است! بر اساس اظهارات رژیم غیرقانونی کنونی در هندوراس، «خ. او. فرناندس»، ثروتمند بزرگ کشور و از طرفداران کودتا، در رأس نظرخواهیها قرار گرفته است. ولی خلق هندوراس نمیتواند با چنین مطلبی موافق باشد.
در برزیل، پرزیدنت «دیلما روسف» بر علیه جاسوسی الکترونیکی شنودها، که از سوی «آژانس امنیت ملی» آمریکا صورت گرفته و خانم روستف از قربانیان آن بوده است، و هم چنین بر علیه شرکت نفتی پتروبراس، برخاسته است. او در سخنرانیاش از تریبون اجلاس سازمان ملل در روز ۱۶ اکتبر ۲۰۱۳، واشنگتن را به هتک حاکمیت ملی کشور خود متهم کرد. بههمین دلیل، خانم روستف مسافرت رسمی خود را به واشنگتن، که در پی دعوت پرزیدنت اوباما برنامهریزی شده بود، لغوکرد.
بازتنظیم ایالات متحده در آمریکای لاتین، قطبی شدن جامعه را از لحاظ اجتماعی و سیاسی تشدید میکند و ثبات قاره را، که از بسیاری از جنبهها مورد غبطهٔ دیگران است، تهدید میکند: رشد اقتصادی، سیاستهای باز توزیع، وارد کردن اقشار تنگدست در فعالیتهای جامعه، حاکمیت ملی، پسرفت فقر و تنگدستی، تخریب مناسبات مبتنی بر سلطه، اولویت عنصر سیاسی، جستوجوی پویههای پسا سرمایهداری، بازگشایی کارگاههای سوسیالیستی سدهٔ بیست و یکم، گذر از تخیلات به سوی اقدامات.
فعالان سیاسی آمریکای لاتین جملهای بهجا را تکرار میکنند: «امروز شما اروپاییان هستید که حیاطخلوت ایالات متحدهٔ آمریکا بهشمار میآیید.”