امیر اطیابی، مصاحبهٔ آقای آزادگر و ختم کلام

Print Friendly, PDF & Email

بینام آشنا ـــ

دوست عزیز امیر و دوستان عزیز «امیرها»،

نکات مورد اعتراض من در شیوه ارائه بحث «آنچه در حزب گذشت» در این سایت در سه نوشته قبلیام بسیار مشخص بیان شده بود:

۱ـ برای بررسی درباره یک فرایند تاریخی (در اینجا بهطور مشخص تجزیه و تضعیف حزب) میبایست متدولوژی مشخصی داشت. برای روشنتر شدن مسئله، چند نمونه ذکر میکنم:

الف) اگرفقط بر اساس اسناد مکتوب کار میکنیم، استفاده و استناد به این اسناد باید تابع ضابطه تعریف شدهای باشد. گزینش و دستچین کردن اسناد کار را بی اعتبار میسازد. کاربرد و ارائه این اسناد میبایست مستدل باشد.

ب) اگر ترکیبی از اسناد و مصاحبه و روشهای دیگر مورد نظر است قاعدتاً ارائهدهنده این بررسی باید شکل ساماندهی روایت خود و استدلالش برای انتخاب موارد مختلف را ارائه کند.

ج) انتخاب موارد مصاحبه و محتوای آن می بایست در راستای دنبال کردن بحث عمومی باشد. این که آقایان آزادگر یا فرهاد امروز یعنی بعد از حدود سی سال چه می اندیشند و چه راهی را دنبال می کنند مورد نظر این بررسی نبوده است. ارائه مواردی که مرتبط با جریانات گذشته حزب نیست تنها بحث را و تمرکز بر اصل موضوع را به انحراف می برد.

روشنتر بگویم و قبلاً هم بارها تأکید کردهام که دوستان سایت مهر، حال که این بررسی را تقبل کردهاند میبایست ابتدا مجموعهای از نوشتهها و نامهها و بیانیهها، و خلاصه هر سند مکتوب مرتبط با بحث که قابل دسترس است، را بهعنوان اسناد دست اول در سایت قرار میدادند. سپس روایت و تحلیل را بنا بر تقدم زمانی رویدادها ارائه میکردند و هرجا نیاز بود به این اسناد ارجاع میدادند. نامههای سرگشاده گروه بابک، دردنامه رفیق شاندرمنی،نامه مهم رفیق آوانسیان، نامه ناخدا انور و در کنار آن پاسخهای رهبری وقت حزب مانند «ما و وازدگان سیاسی» و نظایر آن، اگر در سایت موجود بود برای بسیاری از دوستان مراجعهکننده کار را راحتتر و بحث را معتبرتر میساخت. در این صورت مصاحبه با فرهاد یا آزادگر یا هر فرد جداشده از تفکر تودهای میتوانست در کنار این اسناد ارائه شود و بهجای انتشار این مصاحبهها در جریان اصلی بحث و صفحه اول سایت، دوستان سایت مهر به آنها استناد می کردندو ارجاع می دادند. در این صورت اطلاعات قابل استفاده این آقایان در اختیار همه قرار می گرفت و هر کس علاقهمند بود میتوانست با استفاده از لینک مطلب به آن مراجعه کند.
 
۲ـ وقتی بعد از سی سال دوستانی برای بررسی دغدغه همه پویندگان راه حزب پا پیش گذاشتهاند و میخواهند تا حد امکان در این زمینه روشنگری کنند، باید با دقت و مسئولیت و در نظر گرفتن همه جوانب این کار را دنبال کنند. بسیاری از مخاطبان در داخل کشور از کم و کیف این جدلها و برخوردهای ناروا با دوستان خارج از تشکیلات رسمی حزب آشنا نیستند. برای روشنگری خیلی سنجیدهتر باید بحث را ارائه کرد. اما دوستان سایت مهر بهگونهای بحث را جلو میبرند که گویا همه خوانندگان مانند آقای اطیابی یا دوستان دیگر خارج کشور ماجراها را میدانند و حال با ارائه مطالب ظاهراً جدیدی در مورد کمیته داخلی و همچنین یکی دو مصاحبه با اسامی جنجالی مانند فرهاد میتوانند بر جذابیت سایت بیافزایند. قبلاً هم تاکید کردهام که بسیاری از دوستان داخل کشور با توجه به مشکلات سرعت اینترنت با فیلتر، بهویژه در شهرستانها، تازه از تفاوت راه توده با نامه مردم مطلع شدهاند و ارزیابی دوستان سایت از سطح اطلاع بسیاری از دوستداران حزب در داخل نسبت به ماجراهای درون حزبی نادرست وناقص است. به همین دلیل اگر میخواهیم این بحث مخاطبان بیشتری داشته باشد باید در شیوه ارائه بحث دقت زیادتری داشته باشیم.

۳ـ هر کسی مختار است به هرمرام و مسلکی که خود صحیح میداند باور داشته باشد. هر کس گذشته ای دارد. اما آنچه در بسیاری از ما مخاطبان و خوانندگان مطالب این سایت مشترک است تفکر تودهای است. اعتقاد عمیق به راهی است که رفتیم. بههمین دلیل، دغدغه مشترک ما هم یافتن دلایل این تشتت و تفرقه است، تفرقه در میان باورمندان به راه حزب. در تاریخ ۴۲ساله حزب تا زمان سرکوب نهایی ۱۳۶۲ نیز چه بسیار افرادی که از این راه کناره گرفتند و مسیری دیگر را انتخاب کردند. عده بیشتری اما گرد کار سیاسی را قلم گرفتند و زندگی بیخطر یا آرامتر را ترجیح دادند. چه بسیار از این افراد که در شرایط پس از انقلاب به جریان مبارزه بازگشتند و با دشوار شدن شرایط مجددا کناره گرفتند. موضوع بحث این سایت این دسته از دوستان ما نیست. حداقل در اهداف اعلام شده به این موارد اشاره نشده بود. قرار اینگونه تعریف شد که چرا من و شما، علیرغم باور و عشق به مسیری که طی کردیم، دچار تشتت و پراکندگی هستیم. آقایان فرهاد و آزادگر اساساً دیگر باوری به اساس حزب و تحلیلهایش نداشتهاند. بدون آن که برخوردهای سرکوبگرانه و از بالا با این افراد را نادیده بگیریم، اما مسئله اصلی ما اخراج و یا کنارهگیری باورمندان به حزب است. چرا باید در میان این موج انبوه کسانی را برجسته کنیم که اتفاقاً مشکلات دیگری هم داشته اند. این کج سلیقگی در طرح موضوع تنها آب به آسیاب همان جریانی میریزد که بانی همه این سرکوبها و فشارها بوده است.

دوست عزیز امیر و دوستان عزیز «امیرها»،

پاسخهای امیر به نوشته من به حدی بیربط ، پرخاشگرانه و سرکوبگرانه است که ترجیح دادم در بالا بهجای هم کلامیهای بی فایده، دوباره موارد مورد نظرم را بیان کنم و از ادامه این بحث با امیر و البته سایت مهر اجتناب کنم. زیرا واقعا معتقدم «در خانه اگر کس است یک حرف بس است». در نتیجه این آخرین نوشته من در این سایت خواهد بود، اما قبل از آن تأکید میکنم که من معتقد نیستم «هر که با ما نیست برماست». البته شما میتوانید به زور این را به من یا هرکس دیگری که دلتان می خواهد بچسبانید. مختارید. من برای آقای آزادگر، فرهاد و بسیاری از دوستان قدیم دلم خون است. میدانم که آنها نیز مثل ما در برههای از عمر خود با چه شور و عشقی در این مسیر گام زدهاند و به هر دلیلی از آن کناره گرفتهاند. من با آنها مخالفم. در جای خود با آنها بحث و جدل میکنم، اما شخصاً نمیتوانم نسبت به آنها کینهای داشته باشم. در نوشته اولم تأکید کردم که همه ما هویت مشترکی داریم و این امر را نمیتوان نادیده گرفت.

دوستان عزیز، ایکاش در بحثها به دنبال نقاط مشترک میبودیم. ایکاش هنگام نوشتن، به جلو بردن یک امر مشترک اولویت میدادیم. قلم را از افتادن به ورطه خودنمایی، خطابه سرایی، انگ چسبانی و تعمیمهای بیمورد حفظ میکردیم. من نیز مانند امیر و «امیرها» معترض روشهای سرکوبگرانهای هستم که به تشتت امروزین ما منجر شده است. اما آیا من با امیر نقطه مشترکی داریم؟ با برچسبهایی که از او دریافت کردم پاسخ به این سؤال اکنون برایم مشکل شده است.

موفق باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *