ویژهنامه «اندیشه پویا»: فرج سرکوهی و تورج حیدری بیگوند
در ماههای اخیر ما شاهد اوج گرفتن دوبارهی یورش ایدئولوژیک و فکری به «چپ» در ایران هستیم. نشریات، روزنامهها، هفتهنامهها و ماهنامههای مجاز در جمهوری اسلامی حتی ضرور میدانند تا ویژهنامههایی چند صد صفحهای پیرامون احزاب و سازمانهایی منتشر کنند که در گذشته مدعی برچیده شدن بساط آنها در ایران شده بودند. این محافل، از هر رنگی که باشند، سیاه و سبز و بنفش، اکنون گویا باز با توجه به ژرفای منجلابی که ایران را در آن فرو بردهاند، چنین میپندارند که هنوز نشان دادن لولوی سوسیالیسم کارساز است و از وزیر اطلاعات «دولت تدبیر» گرفته تا سلف «پایداری» آن انگشت اتهام را بهسوی سازمانهایی نشانه گرفتهاند که برجستهترین نماد حضورشان خاک گورستان جمعی خاوران است. چنانکه علوی وزیر اطلاعات دولت روحانی اخیرا اعتراف کرد «هنوز رسوبات اندیشه سوسیالیستی در جامعه ما کم و بیش باقی مانده» است.
ماهنامه «اندیشه پویا» شماره ۱۱ خود را به حزب توده ایران اختصاص داده بود تا نویسندگان گمنام و نامدار، صفحات این ماهنامه را عرصه تاخت و تاز بیرقیب خود سازند. شماره ی ۱۲ این ماهنامه اکنون سازمان چریکهای فدایی خلق ایران را آماج خود قرار داده و بههمان منوال داستان سگ و سنگ را تکرار کرده است. مقالهی «فدائیان جهل» سردبیر این نشریه واکنشهای بسیاری را سبب شد. واکنشهای بجا و نابجا، احساسی و اینجا و آنجا عاقلانه. اما هنوز این واکنشها نه از دید کیفی بسنده است و نه در خور این سازمان. آنهم از آن جهت که تمام رهبران قدیم و جدید این سازمان خوشبختانه در قید حیاتند، و مانند حزب توده ایران نیست که هم دست را بریده و هم قلم را شکسته باشند.
فرج سرکوهی که خود یکی از قربانیان فاجعهای بود که مورد او زیر مجموعهی قتلهای زنجیرهای قابل جمع است، در «اخبار روز» در واکنش به این لجنپراکنیهای بودار مقالهای نوشت که واکنش به آن نیز دامنهدار بود. او این ترفندها را کار «فرهنگیکاران» امنیتی خواند و از پی آن برآمد تا خدشهای را که بر صورت پیشگامان فدایی وارد آمده بود ترمیم کند. او نوشت آنها «فدائیان جهل» نیستند، بلکه اندیشهشان از مرزهای محدود سالهای چهل و پنجاه فراتر میرود و آبستن طرح «چپ نو»یی است که میتواند برای امروز نیز زاینده باشد. او این ردپا را بهویژه در آثار «امیر پرویز پویان» جستجو میکند و مییابد و خطی به پهنای کرهی زمین میکشد و تا آن را به رزمآوران آمریکای جنوبی پیوند دهد. مقالهی «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقاء» مهمترین اثر اوست و در کنار آثار مسعود احمدزاده و بیژن جزنی نماد استخوانبندی فکری حرکت چریکی در ایران.
متأسفانه پس از گذشت بیش از چهل سال از آغاز رویگردانی این گروهها از استراتژی مبارزه مسلحانه ما نه تنها نقدی اجمالی نسبت به این راه و روش و نوع اندیشه را سراغ نداریم، بلکه واکنشهای احساسی اصحاب این گروه نشان میدهد تا چه اندازه کوشش برای پردهپوشی واقعیت اشتباهآمیز این خط مشی هنوز دست بالا را دارد. آنچه که فرج سرکوهی در این مقاله «نقد مبانی نظری تئوریهای گذار انقلابی از بینش چپ سنتی به بینش چپ نو» یاد میکند و مابهازایی را برای آن در آمریکای لاتین مییابد که گویا امروز شریک قدرت در این قاره است، در اولین نگاه به این دسته از آثار و نگاهی ژرفتر به واقعیت سیاسی بسیاری از کشورهای یاد شده نشان میدهد که نه تنها کوچکترین خویشاوندی میان آن وجود ندارد بلکه تنها عنصر وصل کنندهشان گذشتهی آرمانخواهی رزمجویانهای بوده است که به سد قدرتمند قدرت و مالکیت برخورد، یکی زندگیاش را فدا کرد و دیگری آرمانش را.
اثری که اکنون در پیش روی دارید، نقدی است بر نوشتهی مسعود احمدزاده که تورج حیدری بیگوند آن را در فرایند بازبینی مشی چریکی که فرجام آن به حزب تودهی ایران کشید نگاشته است. مطالعهی دوبارهی این اثر نشان میدهد که پویش فکری رفیق تورج حیدری بیگوند عمیقتر و دامنهدارتر از موضوعی است که مورد بررسی قرار داده است و بیهیچ تردیدی اگر فرصت مییافت تا در دیگر حوزههای اندیشهی مبارزاتی عمیق شود میتوانست آثار درخشانی از خود برجای گذارد. زنده یاد تورج حیدری بیگوند زنده نماند تا نقد خود به آثار پویان را نیز به آخر برساند، اما این اثر نیز بر خلاف ادعای فرج سرکوهی در مقالهای که برای بیبیسی به مناسبتی دیگر نوشته نه حرکت از احکام پیشینی بلکه نقد و زیر علامت سؤال بردن این احکام است. نقد مارکسیسم سنتی اغلب بهمعنای گسستن فکری از سنت اندیشگی مارکسیسم است و بجای نفی دیالکتیکی آن بازگشت به سنت فکری پیشا مارکسیستی جلوه میکند که برای پارهای سیمایی مدرن و نوین دارد، غافل از آنکه بس کهنه و نخ نماست.
برای مطالعه کتاب تئوری «تبلیغ مسلحانه» انحراف از مارکسیسم ـ لنینیسم، اثر رفیق شهید تورج حیدری بیگوند، به فایل پیوست مراجعه کنید.