«آنچه در حزب گذشت»: بخش هفتم ـــ ارزیابی تحریریهٔ «مهر» از مرحلهٔ اول حیات حزب تودهٔ ایران در سه دههٔ اخیر (قسمت دوم)

Print Friendly, PDF & Email

در نخستین قسمت این ارزیابی، ما به روندهای تشکیلاتی و سازمانی مرحلهٔ اول زندگی حزبی در ۳۰ سال اخیر و پیامدهای آن برای حزب پرداختیم و در این قسمت چگونگی و دلایل طرح شعار «سرنگونی جمهوری اسلامی» را مورد بررسی قرار میدهیم.

شعار «سرنگونی جمهوری اسلامی» چگونه به حزب تحمیل شد؟

شعار «سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی» نخستین بار در «بیانیهٔ مشترک کمیته مرکزی حزب تودهٔ ایران و کمیتهٔ مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)»، به تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۴، مطرح شد [این بیانیه در بخش «اسناد تاریخی حزب توده ایران» سایت «مهر» منتشر شده است]. از بررسی مجموعهٔ تحلیلها و اسناد حزبی که پیش از این تاریخ، و همچنین بعد از آن تا زمان برگزاری «کنفرانس ملی» در خرداد ۱۳۶۵، منتشر شدهاند، نمیتوان ضرورت طرح شعار «سرنگونی» را، که بهمعنای تغییر استراتژی سیاسی حزب بود، نتیجه گرفت. این شعار در «پلنوم دی ۱۳۶۶» به شعار «سرنگونی رژیم ولایت فقیه» و در «پلنوم فروردین ۱۳۶۹» به شعار «طرد رژیم ولایت فقیه» تبدیل شد. در طول سالهای ۶۸-۱۳۶۵، شرایط سیاسی کشور در مجموع روند منفیتری پیدا کرده بود. تغییر بیشتر و تعیینکنندهٔ توازن قوا در هیأت حاکمه بهسود نمایندگان جناحهای بورژوازی تجاری و بوروکراتیک، و فاجعهٔ ملی کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ از مهمترین عوامل تسریع این روند منفی بود. فاکتها و تحلیلهای منتشرهٔ حزبی پس از «کنفرانس ملی» تا «پلنوم فروردین ۱۳۶۹» نیز بر همین سیر منفی کلیت روندهای سیاسی در میهن ما دلالت داشت و نمیتواست از نظر تحیلی دلیلی برای تعدیل شعار محوری حزب از «سرنگونی جمهوری اسلامی» به «طرد رژیم ولایت فقیه» باشد. بنابراین میتوان بهراحتی نتیجه گرفت که صدور «بیانیهٔ مشترک» حزب و سازمان در اردیبهشت ۱۳۶۴، نه بر پایهٔ تحلیلهای سیاسی، بلکه به علل دیگری بوده است.

چگونگی و علل صدور این «بیانیهٔ مشترک» یکی از مواردی است که متأسفانه اطلاعات فوقالعاده محدودی دربارهٔ آن در نزد تودهایها وجود دارد. در اینباره نظرات گوناگونی مطرح شده است که ما به توضیح و بررسی آنها میپردازیم و در پایان علت واقعی صدور «بیانیهٔ مشترک» حزب و سازمان را بیان خواهیم کرد.

۱ـ نظریهای که از جمله از سوی برخی وابستگان «حزب دمکراتیک مردم ایران» بهگوش میرسد این است که طرح شعار «سرنگونی جمهوری اسلامی» از سوی حزب تودهٔ ایران، بر اساس سیاست دیکته شده از سوی اتحاد شوروی بوده است. استدلال اصلی حامیان این نظر آن است که تغییر استراتژی سیاسی حزب  بدون توافق رفقای اتحاد شوروی ممکن نمیبود.

ما نمیتوانیم از لحاظ منطقی با این نظر موافق باشیم. زیرا، اولاً، سیاست اتحاد شوروی بر اساس استراتژی معینی که مبتنی بر تقویت جبههٔ ضدامپریالیستی در سطح بینالمللی بود، تعیین میشد. جایگاه جمهوری اسلامی در این استراتژی روشن بود و تضعیف حکومت ایران بهسود اتحاد شوروی نبود. ثانیاً، سیر رویدادها در ایران از آذر ۱۳۶۲ (تاریخ برگزاری «پلنوم ۱۸») تا زمان صدور «بیانیهٔ مشترک»، دلیلی بر تغییر در سیاست عمومی اتحاد شوروی نسبت به جمهوری اسلامی بهدست نمیدهد. اگر موضوع اعدام رفیق ناخدا افضلی و ۹ تودهای دیگر در اسفند ۱۳۶۲ بهجرم «جاسوسی» برای اتحاد شوروی بهعنوان دلیلی برای تغییر سیاست کشور شوراها نسبت به حکومت ایران ذکر شود، باید گفت اولین گامها برای طرح شعار «سرنگونی جمهوری اسلامی» حدود یک سال بعد از اعدام این رفقا برداشته شد. ثالثاً، بر اساس استدلال مدافعان دیکته شدن این شعار از سوی اتحاد شوروی، باید تغییر شعار حزب در یک سال و نیم پس از «کنفرانس ملی» نیز از سوی رفقای شوروی تعیین شده باشد. لذا مدافعان این نظریه باید بتوانند دلایل سیاسی تغییر شعار از «سرنگونی جمهوری اسلامی» به «سرنگونی رژیم ولایت فقیه» را در نزد شورویها، توضیح دهند.

وابستگان «حزب دمکراتیک مردم ایران» نیز نباید فراموش کنند که مؤسسین همان حزب بودند که در زمان حضورشان در تشکیلات حزب تودهٔ ایران، در نامهای تحت عنوان «نامه به رفقا»، حدود ۶ ماه قبل از انتشار «بیانیهٔ مشترک» حزب و سازمان، برای اولین بار شعار سرنگونی جمهوری اسلامی را طرح کردند.

۲ـ بر اساس اطلاعات موجود، ترکیب اعضای تحریریهٔ «نامه مردم» از زمان انتشار اولین شمارهٔ دورهٔ جدید آن در ۱۷ خرداد ۱۳۶۳، تا برگزاری «کنفرانس ملی» در خرداد ۱۳۶۵،بهقرار زیر بود: رفیق فقید صفری و ۳ رفیق دیگر، که هر سه  در قید حیاتند. اعلامیهها و اسناد کمیتهٔ مرکزی و اجلاسهای حزبی، حتی بخشنامههای تشکیلاتی، در تحریریهٔ «نامهٔ مردم» و زیر نظر رفیق صفری تهیه میشد. «بیانیهٔ مشترک حزب و سازمان» تنها موردی بود که بدون طرح قبلی در تحریریه، جهت انتشار در اختیار این ارگان قرار گرفت. این امر موجب اعتراض یکی از رفقای تحریریه شد که اعلام کرد برای شعار «سرنگونی» قلم نخواهد زد. رفیق صفری، در گفتوگوی مفصلی که با این رفیق داشت، اظهار نمود که خود وی نیز با شعار «سرنگونی جمهوری اسلامی» موافقت ندارد و بهعلت فشار رفیق فروغیان و رفقای کمیتهٔ مرکزی مستقر در افغانستان این شعار مطرح و «بیانیه مشترک» صادر شده است. رفیق صفری پیشنهاد مبارزهٔ مشترک درون حزبی را برای پیشبرد مخالفت با شعار مذکور به رفیق عضو تحریریه داد، و برای نمونه، در اولین شمارههای «نامهٔ مردم» پس از انتشار «بیانیه مشترک»، مقالهای دربارهٔ حاکمیت و نیروهای پیرامون آن منتشر شد که مفاد آن مغایر با شعار سرنگونی بود.

عدم موافقت رفیق صفری با شعار «سرنگونی جمهوری اسلامی» مطلب درستی است. تغییر این شعار در اجلاسهای بعدی که سیر آن توضیح داده شد، با توجه به نقش درجه اول این رفیق در تعیین سیاستهای حزب، نشاندهندهٔ این موضوع است. اما، این نقش بیبدیل رفیق صفری در تعیین مشی سیاسی حزب از قبل از «پلنوم ۱۸» آغاز شده بود و تا مرگ وی ادامه پیدا کرد و منحصر به دوران پس از «کنفرانس ملی» نبود. بهعبارت دیگر، نقش درجه اول رفیق صفری در تعیین سیاستهای حزب در اردیبهشت ۱۳۶۴، زمان صدور  «بیانیهٔ مشترک»، نیز وجود داشت و عمل میکرد. ثانیاً، آنچه رفیق صفری در مورد میزان تأثیرگذاری رفیق فقید فروغیان و رفقای مستقر در افغانستان در تغییر استراتژی سیاسی حزب گفته است، نادرست است. ذکر واقعیاتی در این زمینه ضروری بهنظر میرسد.

رفقا خدایی، مسؤول سازمان حزب در افغانستان، و فروغیان، دبیر کمیتهٔ مرکزی و رابط هیأت دبیران با سازمان افغانستان، که مدت زیادی را در این کشور میگذراند، در مقطع زمانی صدور «بیانیهٔ مشترک» نهتنها موافق سرنگونی جمهوری اسلامی بودند، بلکه با تحرکات مسلحانه اقلیتهای قومی ایران نیز موافقت داشتند. اما نکته اینجا است: اولاً در مقایسه با رفیق صفری، رفیق فروغیان نه توان و نفوذ سیاسی ضرور و نه قدرت سازمانی لازم را برای تأثیرگذاری جدی در تعیین مشی سیاسی حزب داشت. رفیق خدایی نیز در آنزمان عضو مشاور کمیته مرکزی بود و فاقد اهرمهای لازم برای سیاستگزاری حزبی بود. بنابراین، آنچه رفیق صفری به رفیق عضو تحریریهٔ «نامه مردم» دربارهٔ نقش و تأثیرگذاری رفقای مستقر در افغانستان در طرح شعار سرنگونی گفته است، نمیتواند بیانگر حقیقت باشد.

۳ـ ما در قسمت اول «ارزیابی تحریریهٔ «مهر» از مرحلهٔ اول حیات حزب تودهٔ ایران در سه دههٔ اخیر» دربارهٔ ادعای «گزارش سیاسی کمیتهٔ مرکزی به کنفرانس ملی حزب تودهٔ ایران» مبنی بر نظرخواهی از اعضاء در مورد شعار «سرنگونی جمهوری اسلامی» نوشتیم: «روشن نیست که در وضعیت از همگسیختگی و پراکندگی تشکیلاتی ناشی از ضربهٔ رژیم به حزب، بهویژه در حالت قطع ارتباط نسبی با رفقای داخل کشور، و زندانی بودن رفقای رهبری و بسیاری از کادرهای حزب، همهپرسی از بدنهٔ حزب در آن مقطع تا چه حد میتوانسته پایهٔ واقعی داشته باشد و این نظرخواهی چه بخش از بدنهٔ حزب را دربر گرفته است». چنانچه نظرخواهی از بدنه حزبی دربارهٔ طرح شعار سرنگونی، به آن صورت که در «گزارش سیاسی کمیتهٔ مرکزی به کنفرانس ملی حزب تودهٔ ایران» ادعا شده است، بهعمل آمده بود، نتایج این نظرخواهی باید بهدست تحریریهٔ «نامهٔ مردم» میرسید و رفقای عضو این ارگان از چنین امری مطلع میشدند. در صورتیکه بر اساس اطلاعات موجود چنین اتفاقی نیافتاده است.

بهعلاوه، همانطور که در قسمت اول «ارزیابی تحریریهٔ «مهر» از مرحلهٔ اول حیات حزب نوشتیم، در نظرخواهی پیرامون شعار سرنگونی، کمیتهٔ مرکزی شرکت کننده در «پلنوم ۱۸» نیز محلی از اعراب نداشت. در مورد نظرخواهی از اعضای ۵ نفرهٔ هیأت سیاسی در زمان صدور «بیانیهٔ مشترک»، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۴، جدا از اینکه از رفیق فقید نوروزی نظرخواهی شده باشد یا نه (ما اطلاعات روشنی در مورد این نظرخواهی در دست نداریم)، اطلاع داریم که وی مخالف این شعار بود. رفیق لاهرودی با رفقا خاوری و صفری بهطور مشترک عمل میکرد. در مورد مواضع رفیق فروغیان نیز در بالا توضیح دادیم. نتیجهای که میتوان گرفت این است که «بیانیهٔ مشترک» و طرح شعار سرنگونی یا حاصل تصمیم مشترک هیأت سیاسی یا نتیجه عمل مشترک رفقا خاوری و صفری بوده است. با توجه به اینکه «گزارش سیاسی کمیتهٔ مرکزی به کنفرانس ملی حزب تودهٔ ایران» عملاً به دور زدن کمیتهٔ مرکزی برای صدور «بیانیهٔ مشترک» اعتراف کرده است، احتمال اقدام مشترک رفقا خاوری و صفری و اطلاع رفیق لاهرودی از این امر بیشتر به واقعیت نزدیک است. در این مورد فقط توضیحات رفیق خاوری میتواند روشنگر موضوع باشد.

۴ـ یکی از اعضای تحریریهٔ «مهر»، برای روشن شدن چگونگی و دلایل صدور «بیانیهٔ مشترک» حزب و سازمان و طرح شعار «سرنگونی جمهوری اسلامی»، در تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۹۲ با رفیق فرخ نگهدار، دبیر اول وقت سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) تماس گرفت.

چکیدهٔ زیر از سخنان رفیق نگهدار، که بهاطلاع ایشان رسیده است، با موافقت وی منتشر میشود:

«خاوری و صفری در مهر ماه ۱۳۶۳ برای شرکت در پلنوم کمیتهٔ مرکزی سازمان به تاشکند آمدند. بحث اصلی پلنوم بر سر اتخاذ موضع در رابطه با جمهوری اسلامی بود. بخشی از اعضای کمیته مرکزی آنموقع سازمان از شعار سرنگونی دفاع میکردند. من و بخشی دیگر با شعار «شکستن سلطهٔ ارتجاع در حکومت» موافق بودیم. خاوری و صفری از نظرات من و رفقای همفکرم حمایت کردند و این نظرات در پلنوم پیش رفت. تاکید می کنم که شعار سرنگونی در درون کمیته مرکزی سازمان  حامیان قوی داشت. به یاد میآورم که برخی از آنها در پلنوم مهر ۶۳ از فشار حزب برای تصویب نشدن شعار سرنگونی بهشدت برافروخته بودند و بههمین علت برای مدتی جلسه پلنوم را به اعتراض ترک کردند.

«در بهمن ۱۳۶۳، خاوری تلفنی با من در تاشکند تماس گرفت و دربارهٔ ضرورت روشنتر کردن سیاستمان دربارهٔ نظام جمهوری اسلامی و صدور یک «بیانیهٔ مشترک» در این زمینه صحبت کرد. اواسط اسفند ۱۳۶۳، طرح «بیانیهٔ مشترک» از سوی حزب ارسال شد و بهدست من رسید. اواخر اسفند همان سال، خاوری و صفری به تاشکند آمدند و بحث دریارهٔ «بیانیهٔ مشترک» و طرح شعار سرنگونی آغاز شد و دو روز بهطول انجامید. موافقین این شعار در سازمان خوشحال شدند. اکثر افرادی نیز که به حزب نظر مساعد داشتند، نظر مثبت خود را اعلام کردند. من نگران بودم و بحث تندی بین من و با خاوری و صفری صورت گرفت. از آنها سؤال کردم که آیا تحلیل شما نسبت به جمهوری اسلامی تغییر کرده است؟ دو نفر پاسخ دادند، بله تغییر کرده است. پرسیدم، پس چرا هیچ تحلیلی در این زمینه بیرون ندادید؟ چرا الان این موضوع را طرح میکنید؟ خاوری و صفری گفتند وضعیت تغییر کرده است. مطلبی از طرف امیرخسروی، آذرنور و فرجاد تحت عنوان «نامه به رفقا» پخش شده است و آنها دو ایراد به حزب گرفتهاند: وابستگی به شوروی و عدم طرح شعار سرنگونی از سوی حزب. حزب ما باید نشان دهد که مخالفت این سه نفر، نه با مشی سیاسی حزب، بلکه بهعلت ضدیتشان با اتحاد شوروی است.

«برخی ممکن است تصور کنند که شعار استراتژیک و خط مشی سیاسی حزب توده ایران تحت تاثیر مواضع رهبران حزب کمونیست شوروی تعیین میشد. چنین تصوری غیرواقعی است. آنچه من شاهد بودهام آنست که شعار سرنگونی هیچ ربطی به مواضع شورویها نداشت. به عینه دیدم که چگونه تحلیلهای ما و حزبیها بر ارزیابیهای شورویها تأثیر میگذاشت. مثلا وقتی ما شعار سرنگونی دادیم اولیانوفسکی هم در این ارزیابی که میتوان انقلاب ایران را بهسوی سمتگیری سوسیالیستی سوق داد دیگر صحبتی نمیکرد.

«به نظرم این فاجعه بود که بهدلیل مسأله داخلی حزب، شعار استراتژیک آن تغییر کند.  

«سازمان چند ماه قبل از آن پلنوم داشت و تشکیل دوبارهٔ نشست کمیتهٔ مرکزی عملی نبود. لذا بهطور انفرادی از مرکزیت نظرخواهی کردیم و اکثریت رفقا به «بیانیهٔ مشترک» رأی مثبت دادند و این بیانیه در فروردین ۱۳۶۴ تصویب و در اردیبهشت همان سال انتشار بیرونی یافت.

«بههر حال حرف من پیش نرفت و من بر اساس اصول «سانترالیسم دموکراتیک» مدافع و مجری و سخنگوی سیاستی شدم که برای عدم تصویب آن جنگیده بودم.

«تا خرداد ۱۳۶۴، نه از حزب و نه از سازمان کسی در دادگاههای جمهوری اسلامی به جرم تودهای یا فدایی بودن اعدام نشده بود. ناخدا افضلی و ۹ نفر دیگر با تهمت جاسوسی اعدام شدند. بعد از آن، سازمان مرتب اعدامی داشت و رفقای ما در زندان هزینه این بیمسؤولیتی را با گوشت و پوست و جان خود پرداختند.

«این تأسف وقتی جانگزاتر میشود که میبینیم همان رفقا تنها چند سال بعد خودشان شعار سرنگونی را کنار میگذارند.»

گفتههای رفیق نگهدار با واقعیات همخوانی دارد. «نامه به رفقا»، بدون امضاء، از سوی آقایان آذرنور، امیرخسروی و فرجاد در پاییز ۱۳۶۳ در تشکیلات حزب پخش شد. قبل از انتشار این نامه، مواضع رسمی حزب و رفقا خاوری و صفری همان بود که در پلنوم مهر ۱۳۶۳ کمیتهٔ مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) طرح شد و مخالف شعار «سرنگونی جمهوری اسلامی» بود. حدود سه ماه بعد از این پلنوم سازمان، برای اولین بار ضرورت طرح شعار سرنگونی از طرف رفیق خاوری در گفتوگو با آقای نگهدار مطرح شد. در ۱۹ اسفند ۱۳۶۳ اولین نامهٔ آقایان آذرنور، امیرخسروی و فرجاد، با امضاء، بهطور علنی منتشر شد. «بیانیهٔ مشترک» در اردیبهشت ۱۳۶۴ انتشار یافت و یک ماه بعد، یعنی در خرداد همان سال، اطلاعیهٔ هیأت سیاسی مبنی بر تعلیق آقایان آذرنور، امیرخسروی و فرجاد از عضویت در کمیتهٔ مرکزی حزب صادر شد (این اطلاعیه در بخش «اسناد تاریخی حزب تودهٔ ایران» سایت «مهر» قابل دسترسی است).

ما دیرتر و در بیان واقعیاتهای زندگی حزبی در فاصله سالهای ۷۰-۱۳۶۵، دربارهٔ تأثیر طرح شعار «سرنگونی جمهوری اسلامی» از سوی سازمان رسمی حزب بر مبارزات تودهایها در داخل کشور، بهویژه در زندانها، و همچنین چگونگی برخورد حکومت به حزب ما، اعضای آن و رفقای دربندمان سخن خواهیم گفت.

در «کنفرانس ملی»، با تکیه بر جو غالب چپروانه و عکسالعمل عصبی نسبت به سرکوبهای جمهوری اسلامی در میان فعالین و کادرهای حزبی، و همچنین فضای غالب در سازمان فدائیان (اکثریت)، شعار «سرنگونی جمهوری اسلامی»، که بیش از ۱۳ ماه قبل در «بیانیهٔ مشترک» طرح شده بود، این بار بهتصویب «عالیترین ارگان حزبی» رسانده شد. در ظاهر چنین بهنظر میرسد که این کار صرفاً بر اساس ملاحظات تشکیلاتی، و نه ارزیابی سیاسی، و گویا تنها بهمنظور حفظ وحدت حزب از طریق تمکین ظاهری به خواست اعضاء، و ساکت کردن صدای کسانی که از حزب جدا شده بودند یا از تشکیلات برکنار گردیده بودند، صورت گرفته است. اما، در واقع، رفقا خاوری و صفری و دیگر دستاندرکاران اصلی حزب، با استفاده از جو غالب در میان شرکتکنندگان در «کنفرانس ملی»، سیاستی را که بیش از ۱۳ ماه قبل بهصورت خودسرانه بهپیش برده بودند، از «پشتوانه» سازمانی برخوردار کردند. اما «وحدت» ظاهری ناشی از این کار، حتی یک روز هم عمر نکرد. چرا که در اولین نشست پلنوم کمیتهٔ مرکزی منتخب «کنفرانس ملی»، که در همان روز پایانی «کنفرانس ملی» برگزار شد، این «وحدت» بهشکلی آشکار نقض گردید. در نخستین اجلاس کمیته مرکزی، در دی ماه ۱۳۶۶، تاریخ مصرف شعار «سرنگونی جمهوری اسلامی» به پایان رسید و این شعار کنار گذاشته شد.

در اینکه روند حرکت به سمت تغییر مشی سیاسی حزب و طرح شعار سرنگونی نتیجهٔ عملکرد فردی رفقا خاوری و صفری در این مرحله از تاریخ حزبمان بوده است تردیدی نیست. با توجه به اثرات زیانبار طرح شعار «سرنگونی جمهوری اسلامی» برای حزب تودهٔ ایران و همهٔ تودهایها، وظیفهٔ پاسخگویی در مورد شرایط و دلایل اتخاذ این شعار و صدور «بیانیهٔ مشترک» با سازمان فدائیان (اکثریت) در این زمینه، اکنون تنها بر دوش رفیق خاوری است.

در عین حال، جنبهٔ منفی طرح شعار سرنگونی جمهوری اسلامی تنها در اثرات زیانبار آن برای حزب و تودهایها خلاصه نمیشود. طرح این شعار در عینحال بیانگر عدول کامل از اسلوب تحلیل علمی ـ طبقاتی، که همواره راهنمای خط مشی سیاسی حزب تودهٔ ایران بوده است، نیز هست. ما در بخش بعدی جمعبندی خود از مرحلهٔ اول تاریخ سیسالهٔ اخیر حزب، به مبانی نظری غیرمارکسیستی ـ لنینیستی این شعار، که متأسفانه تا امروز همچنان پایهٔ تحلیلها و سیاستهای رهبری کنونی حزب را تشکیل میدهند، خواهیم پرداخت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *