پاسخی به رفیق زمان: تفرقه در میان تودهایها دشمن شادکن است!

Print Friendly, PDF & Email

رستگار ـــ

نامهٔ دلسوزانهٔ رفیق زمان حاوی نکات مهمی است که مایلم از طرف خود به آنها پاسخ دهم و از رفقای مسؤول سایت «مهر» میخواهم که در صورت موافقت، آن را منتشر کنند.

با خوشنودی تمام، این جملات عمیق و مسؤولانهٔ رفیق زمان از نامهٔ ارسالی ایشان در تاریخ ۲ اردیبهشت ۹۳ به سایت «مهر» را مجدداً بازگو میکنم که «گفتوگوها و ابراز دیدگاههای انتقادی باید با پاسداشت و بهرسمیت شناختن تفاوت دیدگاهها فقط و فقط با هدف دستیابی به انسجام انجام گیرد نه تفرقه و جدایی». وظیفۀ خود میدانم که با همدلی کامل، این جملات ارزشمند، که هر گفتگویی را تنها با هدف والای انسجام حزب، نه تفرقه و جدایی در حزب، مجاز میداند، بسیار ارج نهم.

در آغاز بحث، تأسف عمیق خود را از فضای مسمومی که مدتهای مدیدی است بر فضای سیاسی اپوزیسیون بهطور عام، و بر فضای گفتگوی بین تودهایها بهطور خاص، حاکم است، اعلام کنم. سالها است که متأسفانه بسیاری از بحثهای رفیقانهٔ ما تودهایها نیز بهنحو دیگری تعبیر و تفسیر میشوند و فضای حاکم بر گفتگوها آکنده از پیشداوریها و بغضهای بیمعنا است. بهعنوان نمونه، در اینجا توجه خوانندۀ محترم را به مکاتباتی که بین برخی از رفقا در سایت «مهر» در ماههای اخیر انجام شد، ارجاع میدهم تا ببینید رفقایی که روزی جانشان بههم گره خورده بود، و ظاهراً اختلاف نظر چندانی هم با هم ندارند، در عمل چگونه با بیحوصلگی و بیطاقتی با یکدیگر بهجای گفتگو، مشاجره کردند و سرانجام نیز قهر و کنارهگیری از بحث را  جایگزین گفتوگوی رفیقانه کردند! امیدوارم رفیق زمان، با سعهٔ صدری که در نامهشان موج میزند، با حوصله و خوشبینی به این یادداشت نظر کنند.

رفیق زمان در بخشی از نامهٔ خود نوشتهاند: «در مورد انتشار نامههای سه نفر از رفقای غایب … چنانچه خود رفقا تمایل به افشای نامههایشان داشتند میتوانستند جهت درج و انتشار آن در جراید اقدام کنند که خوشبختانه این کار را نکردند. بنابراین اقدام رفقای سایت مهر را در باز کردن و انتشار نامهها اصولی و منطقی نمیدانم.»

قطعاً نظر رفقای نویسندۀ این اعتراضنامهها بر انتشار عمومی و علنی آنها، حداقل در زمان نوشتنشان، نبوده است. واقعیت آن است که این نامهها بهطور عمده توسط کسانی ـــ خواه نویسنده و خواه دیگری ـــ منتشر شدند که دیگر هیچگونه وابستگی به حزب نداشتند و چه بسا هدفی هم جز ضربه زدن به حزب نداشتند. نمونۀ بارز این افراد که راه دشمنی با حزب را در پیش گرفتند، آقای بابک امیرخسروی است. این درست است که با انتشار این نامهها دوست و دشمن از محتوای آنها باخبر شدند و قطعاً نسخههایی از آنها نیز به آرشیو وزرات اطلاعات و سایر دشمنان حزب رفت. وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی تاکنون، هزاران صفحهٔ لجنپراکنانه علیه احزاب و گروههای سیاسی مبارز ایرانی منتشر کرده است. آقای امیرخسروی هم بیش از دو دهه است که با هدف ضربه زدن به حزب تودهٔ ایران، مطالب بسیاری را برای انتشار در اختیار روزنامهها و سازمانهای انتشاراتی وابسته به حکومت قرار داده است.

تا آنجا که حافظهام یاری میکند، سایت «مهر»، که هدف وحدت و انسجام حزب تودهٔ ایران را دنبال میکند، تاکنون اسنادی را منتشر کرده است که قبلاً توسط کسان دیگری بهطور علنی منتشر شدهاند.

اما سؤال اینجاست، چرا دلسوزان و هواداران حزب نباید برای توضیح مشکلاتی که حزب امروزه با آنها مواجه است بتوانند به این نامهها رجوع و به آنها استناد کنند؟ آیا هواداران حزب، بیگانهتر و نامحرمتر از دشمنان حزب هستند؟ آیا پس از آن که این نامهها منتشر شدند، باید چشم خود را بر آنها میبستیم و خود را از اطلاع از مفاد آنها که بعضاً توسط رفقای قدیمی و از سر نیکخواهی کامل نوشه شدهاند و هدف تعالی حزب را دنبال میکردهاند، محروم میکردیم؟ آیا آنها حاوی هیچ حقیقتی نبودند؟ یا برعکس، بهعنوان بخشی از مخاطبان واقعی و اصلی نامهها و اسناد منتشره، ما باید آنها را با دقت میخواندیم و تجزیه و تحلیل میکردیم تا سره از ناسره جدا شود و در جهت وحدت و انسجام حزب از آنها بهرهبرداری گردد؟

در اینجا لازم به یادآوری است که بین رفقای تودهای در مورد اسناد درون حزبی و درون تشکیلاتی، اختلاف نظر وجود دارد و کم نیستند رفقایی که معتقدند حزب باید اسنادی را که به سالهای دور مربوط میشود، جهت ارتقای دانش سیاسی و تاریخی و اطلاع رفقای حزبی منتشر کند و این کار لطمهای به حزب نمیزند.

رفیق زمان در بندی از نامهٔ خود گفته است: « پاسخ رفیق کامران را به رفیق بهادر خواندم. متأسفانه ایشان در پاسخگویی … اظهار داشتند دیگر زمان «لاپوشانی» گذشته است در صورتیکه باید بدانند رازداری اسرار درون حزبی لاپوشانی نیست، انظباط حزبی و احترام به اصل سانترالیسم دموکراتیک است.»

برداشت من از پاسخ رفیق کامران این نیست که مسؤولان سایت «مهر» و رفیق کامران با رازداری اسرار درون حزبی مخالفاند و بخواهند اسنادی از حزب را منتشر کنند که نباید منتشر شوند. برداشت من از «لاپوشانی » مدنظر رفیق کامران، بحث و گفتگو دربارۀ مسایل و مشکلاتی است که حزب تاکنون با آنها مواجه بوده است، نه انتشار اسرار حزبی. وی ـــ به اعتقاد من قدری هم ایدهآلگرایانه ـــ خواهان شفافیت حزب در بیان حقایق است تا بار دیگر امثال گورباچفها و شواردنادزهها و یلتسینها و بابک امیرخسرویهای دیگری از دل حزب بیرون نیایند و آن را یکسره و برای همیشه به نابودی نکشند. مسؤولیت تأمین چنین شفافیتی در درجه اول به دوش رهبری فعلی حزب است.

کافی است به نامهٔ رفیق آرداشس آوانسیان مراجعه شود تا روشن گردد که رهبری این دورۀ حزب و مشخصاً رفیق خاوری و رفیق صفری تا چه میزان از رعایت اصول و موازین حزبی، عدول کردهاند و عدم شفافیت را جایگزین آنها کرده بودند، تا روشن شود که رفقای مسؤول حزبی در بالاترین سطوح رهبری تا چه حد پایبند «انظباط حزبی و احترام به اصل سانترالیسم دموکراتیک» مورد نظر رفیق زمان بودهاند. درد اصلی نویسندگان منتقد نامهها عدم رعایت همین چند کلمۀ ناقابل یعنی عدم رعایت «انظباط حزبی و احترام به اصل سانترالیسم دموکراتیک» از سوی بالاترین مسؤولین حزبی بوده است.

دردآورتر اینکه نهتنها رهبری حزب به آن نامههای دلسوزانه توجهی نکرد، بلکه رویههای مورد انتقاد آن رفقا سالهای طولانی تداوم پیدا کرده است و موجب خسرانهای جبرانناپذیر بسیاری بر پیکر حزب شده است. اما چرا نباید دربارۀ اقدام تصحیحی لازم توسط رهبری در آن زمان و همچنین تدوام چنین رویههایی از آنها سؤال شود؟

اما مهمترین بخش نامهٔ رفیق زمان، بخشی است که به شعار سرنگونی پرداخته و ضمن  تأیید این شعار، نفی آن را نشانۀ تأیید جمهوری اسلامی دانسته است: «متأسفانه شما در تحلیل شعار «سرنگونی …» بدون توجه به وضعیت و شرایط سیاسی جامعه که ظرفیت پاسخگویی دو طرف ندارد، نکات کلی و پایههای علمی مارکسیستی را طوری در بیان رد این شعار بکار بردید که نتیجه آن برای اکثر خوانندگان بدبینی، سردرگمی و ناامیدی بار آورده و میآورد (مانند: نظام، رژیم، طبقه، قشر، دولت و جایگاه و عملکرد روحانیت) که علیرغم خواست شما متن دفاعیه از جمهوری اسلامی و ولایت فقیه را انعکاس میدهد».

اتفاقاً رفقای سایت «مهر» در نقد «شعار سرنگونی جمهوری اسلامی»، علاوه بر اثبات فقدان بنیادهای نظری مارکسیستی ـ لنینیستی طرح این شعار توسط رهبری حزب،  توانستند با زحمت قابل ستایشی با ریشهیابی تاریخی و شهادت کسانی هم چون فرخ نگهدار، دبیر اول وقت سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، طرح بسیار سطحی و واکنشی شعار «سرنگونی جمهوری اسلامی» را عیان سازند و این خود خدمتی بزرگی به تاریخ حزب است.

اما طرح شعار «سرنگونی جمهوری اسلامی»، کار پیش پا افتادهای نبود که بتوان از کنار آن بهسادگی گذشت. شاید لازم به یادآوری باشد که شعار سرنگونی رژیم شاه، توسط حزب تودهٔ ایران در شهریور سال ۱۳۵۷ با تشخیص استقرار وضعیت انقلابی، مطرح و بهمیان تودههای مردم برده شد که با تعمیق قیامهای مردمی در بهمن ۵۷ و سرنگونی رژیم شاه، درستی این شعار ثابت شد. حزب تنها سازمان انقلابی بود که از دیدگاه مارکسیستی ـ لنینیستی، حاکم شدن وضعیت انقلابی را تشخیص داد و شعار سرنگونی رژیم شاه را متناسب با آن مطرح کرد.

صحبت اصلی سایت «مهر» در نقد طرح «شعار سرنگونی جمهوری اسلامی» در سالهای ۶۴ و بعد از آن، این است که طرح این شعار در این دوره، نه ناشی از استقرار وضعیت انقلابی در کشور، بلکه بهطور شگفتانگیزی به خواست تعداد بسیار بسیار محدودی از رهبران حزب مربوط میشود که در واکنش به کشمکش تشکیلاتی با جریان «چپنمای» گروه آقای بابک امیرخسروی، از آنها بهعاریت گرفته شد.

حال اگر از قبل بیان این تاریخچه و زحمات ارزشمند رفقای سایت «مهر»، نادرستی آن شعار واکنشی و عاریهای ثابت میشود، باید از آن خشنود بود یا ناراحت؟ بهواقع کدام یک موجب افسردگی و نامیدی شدند: طرح شعار نادرست «سرنگونی جمهوری اسلامی» یا اثبات نادرستی این شعار؟ آیا این شعار موجب ارتقای جنبش اعتراضی و جنبش کارگری و کمونیستی در ایران بعد از ضربه به حزب شد و قیامی را درپی داشت؟ یا بالعکس رفقای تودهای و اکثریتی فعال در داخل کشور را در موضع دشوار مبارزه با رژیم بویژه در زندانها قرار داد؟ آیا گذشت قریب به ۳۰ سال، زمان کافی برای اثبات نادرستی آن شعار واکنشی نبوده است؟ آیا نباید رفقا در داخل کشور، بهویژه آنها که زیر حکم اعدام بودند، سؤال میکردند که کدام وضعیت انقلابی منجر به اتخاذ این شعار شده است؟

اینکه باید از تمامی اشکال مبارزۀ سیاسی با بورژوازی بوروکراتیک که دست در دست بورژوازی تجاری، تمامی دستاوردهای انقلاب را به یغما برده و هزاران مبارز را به خاکوخون کشیدند، استفاده  کرد، یک چیزاست و طرح شعار سرنگونی بهطور عمده قهرآمیز و مسلحانه، یک چیز دیگر. طرح دلبخواه و ذهنی شعار سرنگونی در شرایط عدم استقرار وضعیت انقلابی در کشور، چیزی نبود جز از دست دادن فرصتهای تاریخی برای تدارک نیروها برای مبارزه، تقلیل دادن مبارزه بر اساس آموزههای مارکسیستی ـ لنینیستی به دیدگاههای شخصی و ذهنی دور از تودهها. این شعار چیزی نبود جز روی آوردن رهبری حزب بعد از سال ۶۲ به همان سکتاریسمی که رهبری پیشین به خون خفته حزب، سایر احزاب و گروهها را از آن منع میکرد.

حزب تودهٔ ایران از فردای پیروزی انقلاب با چپگرایی سکتاریستی ـــ جدا از تودهها ـــ  احزاب و گروههایی که یا به مارکسیسم ـ لنینیسم اعتقاد نداشتند یا از این دیدگاه در تحلیل خود استفاده نمیکردند، مخالفت و از آنها انتقاد کرد. اگر نادرستی دیدگاههای بیگانه با مارکسیسم ـ لنینیسم گروههای سکتاریست نیاز به اثبات دارد رفیق زمان میتواند آن را مطرح کند.

باید از رفیق زمان پرسید که آیا نقد شعار «سرنگونی جمهوری اسلامی» بهمعنای دفاع از رژیم ولایت فقیه و جمهوری اسلامی است؟ آیا عدم طرح شعار سرنگونی رژیم شاه توسط حزب تا سال ۵۷ بهمعنای سازش حزب با رژیم شاه بود، چنانکه گروههای سکتاریست در آن زمان مطرح میکردند؟

از رفیق زمان سؤال میکنم چرا باید شفاف کردن معنای مفاهیمی همچون نظام، رژیم، حاکمیت، دولت و غیره موجب گمراهی تودهایها شود؟ آیا تکیه بر روشها و مفاهیم مارکسیستی ـ لنینیستی میتواند حزب را در تعیین استراتژی و تاکتیک مبارزاتی راهنمایی کند یا طرح شعار بسیار کلی و غیرعملی «سرنگونی جمهوری اسلامی» که سنخیتی با واقعیت نداشته است؟

آیا رفقایی همچون رفیق زمان سؤال کردهاند که چرا رهبری حزب تحلیل جامعی از آرایش نیروهای سیاسی و طبقاتی را بعد از سال ۶۲ ارایه نداده است و چرا در قبال رویدادهای مهم ۲۵ سال اخیر موضع انفعالی داشته است؟

در اینجا به عبارات آخر نامۀ رفیق زمان نگاه دقیقتری میاندازیم: «شعار سرنگونی یک خواسته مبارزاتی است و برای رسیدن به آن از همه شیوههای مبارزاتی بر اساس شرایط جامعه میتوان استفاده کرد. متأسفانه در تحلیل شما عنوان شد که حزب تودهٔ ایران «بدون توجه به شرایط جامعه و … اعلام جنگ پارتیزانی و خیابانی داده است.» در صورتیکه باید بدانید که حزب تودهٔ ایران شیوههای مبارزه را هیچوقت مجرد انتخاب و اعلام نکرده است. حتی با توجه به شرایط سالهای انقلاب «مشی اتحاد و انتقاد» را اعلام و عمل کرد. سؤال این است آیا شما هنوز هم به مشی اتحاد و انتقاد در این شرایط اعتقاد دارید؟»

لازم به توضیح است که منظور سایت «مهر» از نقد شعار سرنگونی، انتقاد از طرح شعار «سرنگونی جمهوری اسلامی» در سال ۶۴ بوده است، نه انتقاد از حزب در طول عمر آن. همچنین طرح شعار نادرست سرنگونی در سال ۶۴ نشان داد که رهبری احزاب از جمله حزب تودهٔ ایران به هیچوجه از اشتباه مصون نیستند و هرگونه غفلت از ارزیابی واقعی اوضاع سیاسی و اجتماعی میتواند موجب تحلیل غلط و طرح شعار نادرست شود. انتقاد به رهبری بعد از سال ۶۲ بهطور ریشهای، عدول از دیدگاه مارکسیستی ـ لنینیستی در ارزیابی واقعبینانه شرایط و تن دادن به بازیهای سیاسی و کشمکشهای درون تشکیلاتی بوده است که سایت «مهر» سعی میکند آن را مستند کند.

در پاسخ به اعتراض دیگر رفیق زمان باید گفت که اولاً کسی بهجز رهبری حزب به  «صورت جلسات حزبی» دسترسی ندارد تا بتواند آنها را تجزیه و تحلیل کند و ثانیاً آنچه مورد ارزیابی و نقد قرار میگیرد، موضع رسمی حزب و عملکرد حزب است نه نظر جناحهای آن که ممکن است در صورت جلسات ضبط شده باشند.

همچنین لازم به توضیح است که نظر رفیق زمان مبنی بر «مسایل و مطالب ارزشمند نظری مارکسیسم ـ لنینیسم باید در فرصت بهتر و در شرایط  کنگرهٔ حزبی مناسب مطرح شود.» با آنچه که در زندگی حزبی، تجربه کرده و آموختهایم، منطبق نیست. چنین نیست که گویا نظرات و مسایل تئوریک، فعالیتی جدا از زندگی حزبی و توسط افرادی خاص انجام میشوند و همانها باید در کنگرههای حزبی به آنها، آن هم در «کنگره مناسب حزبی» بپردازند. برعکس، طرح مسایل تئوریک، نه تنها به جلسات و کنگرههای حزبی منحصر نمیشوند، بلکه از طریق حوزهها و نشریات و رسانههای  حزبی در سراسر جهان و برای همهٔ مردم منتشر میشوند. این روش عام حزب است تا در درجۀ اول اعضاء و هواداران حزب را به تئوریهای مورد نیاز مجهز کند و آنها را متفکر و روشمند بهبار آورد. الحق که حزب در گذشته از این جهت سرآمد همۀ احزاب و گروههای سیاسی در ایران بوده است.

نکتهٔ دیگری که در نامهٔ رفیق زمان قابل بررسی است، مقولۀ روحانیت است. روحانیت را در کنار طبقات سرمایهدار بوروکرات یا سرمایهداری تجاری یا طبقۀ زمینداران و فئودالها یا طبقه کارگر، بهمثابه یک طبقه قلمداد کردن به اغتشاش آرایش طبقاتی میانجامد که آثار زیانبار جدی سیاسی داشته است و دارد. طبقات اجتماعی در ارتباط با مالکیت بر ابزار تولید تعریف میشوند، نه ثروت به تنهایی. کلیت روحانیت هیچوقت بهتنهایی طبقه نبوده است. روحانیت، قشری است که لایههای مختلف آن به  طبقات بالای جامعه تا خردهبورژوازی تهیدست، تعلق داشتهاند. با وجود آن که  قشری از روحانیون دارای مال و منال زیادی بوده و هستند، ولی باید آنها را در داخل طبقات در نظر گرفت نه خارج از آنها.

اما سخنی نیز دربارۀ سیاست «اتحاد و انتقاد» حزب از مقطع سال ۵۷ تا ۶۲ که امروزه به ادبیات سیاسی وارد شده است. بر پایۀ تحلیل طبقاتی حزب در دوران پس از انقلاب، در میان جناحهای موسوم به «قشری، واقعبین و روشنبین»  درون حاکمیت برآمده از انقلاب ایران، حزب از نیروهای دمکرات و کمابیش انقلابی موسوم به واقعبین و روشنبینی حمایت میکرد که از انقلاب و دستاوردهای آن دفاع میکردند و ضدامپریالیسم هم بودند. با غلبۀ طبقات ارتجاعی بوروژوازی بوروکرات و تجاری بر جناحهای خردهبورژوازی در حاکمیت ایران و راندن آنها از حاکمیت به حاشیههای حکومت و به مناصب و پستهای دولتی و حکومتی، بهعبارت دیگر با حل ارتجاعی نبرد «که بر که» بهنفع نیروهای مرتجع در اواخر دهۀ ۶۰، دیگر سیاست «اتحاد و انتقاد»، موضوعیتی نداشته و منتفی بوده است. همۀ جناحهای اصلی حاکمیت، یعنی نمایندگان طبقاتی که قدرت را در دست دارند، و رژیم ولایت فقیه بهطور کلی، منافع آنها را نمایندگی میکند، در مواضع کاملاً ارتجاعی قرار دارند که باید با آنها مبارزه کرد و آنها را بهطور کامل افشا کرد.

بنابراین استراتژی صحیح مبارزه سیاسی دراین مرحله، مبارزه با طبقات مرتجع سرمایهداری حاکم و افشای رژیم ولایت فقیه بهمثابه نمایندهٔ آنها است. پیگیری این سیاست اصلی، که مستلزم تشکیل جبههٔ متحد ضد رژیم ولایت فقیه است، منافاتی با حمایت از اقدامات درست و مثبت دولتها و ارگانها در جهت منافع زحمتکشان یا مفید به مبارزات سیاسی یا کسب حقوق اجتماعی آنها ندارد.

و اما نکتهٔ آخری که رفیق زمان بهعنوان هشدار مطرح میکند این است که «آنها (مخالفین، وزارت اطلاعات و …) از ملاحظه مشاجرات شما زهرخند زده و دهنکجی میکنند و بهطور مسلم برای مقاصد خویش استفاده میکنند. کار را به جایی ختم نکنید که صرفاً آلت دست آنان شوید.»

باید از هشدار رفیق زمان ممنون بود. بهنظر من سایت «مهر» تا اینجا سعی کرده است که به شیوهٔ مورد نظر ایشان عمل کند و امیدوارم در بقیهٔ راه نیز موفق باشد. اما باید توجه داشت که آنچه بیش از هر چیز دیگری، دشمن را شاد میکند، تفرقه در میان تودهایها به اشکال مختلف است که متأسفانه برخی از سایتهای هوادار حزب مانند «صدای مردم» و «نوید نو» در سالهای اخیر در مقابل چشمان باز رهبری حزب، در این کار «پیشتاز» بودهاند.

امیدوارم رفیق زمان هرگونه کاستی قلم را بر من ببخشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *