ویژهٔ اول ماه مه: مصاحبه با یکی از رهبران جنبش سندیکایی ایران

Print Friendly, PDF & Email
«مهر»: با سلام و تبریک به‌مناسبت اول ماه مه روز جهانی کارگر. می‌خواستیم از فرصت استفاده کنیم و نظر شما را دربارهٔ برگزاری جشن اول ماه مه قبل و پس از انقلاب بدانیم.

اجازه بدهید من هم فرا رسیدن روز همبستگی کارگران جهان را به شما دست‌اندرکاران سایت «مهر» تبریک و تهنیت عرض کنم.

شما می‌دانید که تاریخ معاصر ایران به‌غیر از یکی دو دورهٔ کوتاه مدت همیشه همراه بوده است با حکومت‌های استبدادی و سرکوب‌گر. در چنین شرایطی کارگران به هیچ‌وجه امکان برگزاری جشن اول ماه مه را به‌شیوهٔ علنی نداشتند. ولی این به آن معنی نبود که جشن را بر‌گزار نمی‌کردند. مثلاً در دورهٔ محمدرضا پهلوی، به‌ویژه پس از کودتای آمریکایی سال ۳۲ که سندیکاها و در رأس آن‌ها شورای متحدهٔ مرکزی سرکوب و قلع و قمع شده بودند و اجازه هرگونه فعالیت صنفی ـ سندیکایی و از جمله برگزاری مراسم اول ماه مه ممنوع اعلام شده بود، فعالان کارگری علی‌رغم خطراتی که داشت به‌شیوه‌های ابتکاری دست می‌زدند. بخشی از این شیوه‌ها را به‌عنوان نمونه می‌توان نام برد:

    • پخش شیرینی در کارگاه‌ها و کارخانه‌ها.
    • جمع شدن ناگهانی سر یک ساعت معین که از قبل سازمان‌دهی شده بود، همراه با سخنرانی کوتاه و خواندن قطع‌نامه‌ای که خواسته‌های کارگران در آن گنجانده شده بود و اعلام همبستگی با کارگران سراسر جهان.
    • سر کار نیامدن خیلی از کارگران به بهانه‌های مختلف.
    • تجمع در اماکن دور از چشم پلیس مثل کاروانسراها، کوره‌پزخانه‌ها، باغات، کوه و دشت، و….

تا این‌که تحت مبارزات کارگران و نیروهای مترقی و فشارهای بین‌المللی، رژیم کودتا مجبور شد در سال ۱۳۳۹ نوعی از سندیکاهای زرد را که زیر نظر دولت باشند بپذیرد و به‌دنبال آن روز تولد رضاشاه را به‌عنوان روز کارگر اعلام کرد. گرچه حرکت شاه برای کارگران قابل قبول نبود ولی آن را به‌عنوان یک عقب‌نشینی ارزیابی کردند و سعی شد از این روزنه استفاده کنند تا رژیم را به عقب‌نشینی‌های بیشتری وادار نمایند.

«مهر»: آیا موفقیتی هم کسب کردند؟

البته موفقیت‌های چشم‌گیری به‌دست آوردند. اعتصابات گوناگون دههٔ ۴۰ و به‌خصوص دههٔ پنجاه که به انقلاب بزرگ بهمن رویید را نمی‌توان از نظر دور داشت. رژیم تلاش کرده بود تا جلوی هرگونه تشکل کارگری را بگیرد تا کارگران خاطرات دههٔ ۳۰ را، که تحت رهبری شورای متحدهٔ مرکزی توانسته بودند موفقیت‌های بزرگی به‌دست آورند، فراموش کنند. از جمله، برای اولین بار قانون کاری را به مجلس بردند و به تصویب نمایندگانی رساندند که اکثریت نزدیک به‌اتفاق آنان نمایندگان بازار و فئودال‌های بزرگ و افراد مرتجع و ضدکارگر بودند. این قانون البته در اجرا با موانع بزرگی از سوی رژیم، به‌ویژه پس از کودتا، روبه‌رو شد و پس از انقلاب جای خود را به قانون کار جدیدی داد، و باید اذعان کرد هنوز بسیاری از مواد آن پس از گذشت بیش از ۶۵ سال اجرا نشده است. با وجود این، رژیم کودتا مجبور شد تن به عقب‌نشینی بدهد. پذیرفتن روز ۱۱ اردیبهشت به‌عنوان روز کارگر و تشکیل خانهٔ کارگر که محل تجمع سندیکاهای فرمایشی بود، و برگزاری مراسم روز کارگر در استادیومی به‌نام استادیوم کارگران که اغلب شاه و خانواده‌اش هم شرکت می‌کردند، همه ناشی از ترس رژیم از جنبش کارگری ایران بود که شاه و ساواک تلاش می‌کردند مسیر آن را منحرف کنند. اما این‌طور نشد از دل همان تشکل‌های شاه‌ فرموده فعالین کارگری بیرون آمدند که در جریان انقلاب نقش به‌سزایی داشتند.

«مهر»: شما از سندیکاهای فرمایشی یا به‌اصطلاح «زرد» اسم بردید که در درون آن‌ها نیروهای فعال کارگری هم توانستند رشد کنند. آیا با توجه به جوّ اختناق و سرکوب، سندیکاهای مستقل هم توانسته بودند شکل بگیرند؟

طی سال‌های بعد از ۱۳۳۹ که رژیم مجبور شده بود نوعی از تشکل کارگری را ولو تحت کنترل شدید بپذیرد، میان فعالان کارگری که برخی از آن‌ها از اعضای شورای متحدهٔ مرکزی بودند و عده‌ای که بعدها گام در این راه گذاشته بودند اختلاف نظر به‌وجود آمد. عده‌ای معتقد بودند با توجه به جوّ سرکوب که امکان سندیکاهای مستقل را نمی‌دهد باید رفت درون سندیکاهای زرد و در آن‌جا فعالیت کرد، و این کار را نیز کردند. عده‌ای دیگر معتقد بودند که باید علی‌رغم جوّ سرکوب برای تشکیل سندیکاهای مستقل مبارزه کرد ولو این‌که مورد فشار و سرکوب قرار بگیریم. این بحث‌ها تا آستانهٔ انقلاب ادامه داشت. البته عدهٔ معدودی هم هر دو نظر را رد می‌کردند که زیاد تأثیر نداشتند. در همین راستا، علی‌رغم تمام محدودیت‌ها و فشارهای ساواک که منجر به دستگیری برخی از فعالان سندیکایی هم می‌شد، سندیکاهای مستقل شکل گرفتند، که در تهران به‌طور مثال می‌توان از سندیکاهای بافندهٔ سوزنی و فلزکار مکانیک نام برد.

«مهر»: می‌توانید از فعالیت این سندیکاها نمونه‌هایی بیاورید؟

از عملکرد سندیکای بافندهٔ سوزنی به‌دلیل آشنایی بیشتری که دارم نمونه‌هایی ذکر می‌کنم. مثلاً این سندیکا هر هفته روزهای چهارشنبه جلسهٔ عمومی داشت. کارگران در جلسه شرکت می‌کردند، مشکلات خود را مطرح می‌کردند، اعضای هیأت مدیره بی‌دریغ دنبال شکایت‌ها را می‌گرفتند و همیشه با کارفرماها و وزارت کار و امور اجتماعی درگیر بودند. به همین خاطر، هیچ کارفرمایی حاضر نمی‌شد به آن‌ها کار بدهد. آن‌ها اغلب بیکار و از لحاظ زندگی همیشه در مضیقه بودند، ولی به هیچ‌وجه عقب‌نشینی نمی‌کردند.

در این سندیکا طبق قانون کار انتخابات صورت می‌گرفت و هر کارگری آزادانه می‌توانست کاندید شود و رأی بدهد. وزارت کار مجبور بود به‌خاطر حمایت کارگران انتخابات را تأیید کند، ولی در امور اجرایی سندیکا همیشه کارشکنی می‌کرد. از دیگر فعالیت‌های این سندیکا برگزاری جشن روز جهانی کارگر بود و روز اول ماه مه را در حالی برگزار می‌کرد که رژیم شاه به هیچ‌وجه این روز را به‌رسمیت نمی‌شناخت و به انواع گوناگون تلاش می‌کرد تا از برگزاری این مراسم جلوگیری کند، ولی موفق نمی‌شد.

«مهر»: مراسم اول ماه مه چگونه برگزار می‌شد؟

مدت‌ها قبل از روز اول ماه مه کمیتهٔ تدارکات تشکیل می‌شد. این کمیته وظیفه داشت تا سخنرانی‌ها و قطع‌نامه را تنظیم، سالن را آذین‌بندی و شعارهای مناسب این روز را که خواسته‌های کارگران را بازتاب می‌داد نصب کند. از ساعت‌ها قبل، پخش موسیقی شور و حالی دیگر به منطقه می‌داد. ساواک و کلانتری محل که سعی به درهم ریختن مراسم داشتند، به همسایه‌ها بارها فشار می‌آوردند تا شکایت کنند، اما به‌جز چند مورد معدود کسی با آن‌ها همکاری نمی‌کرد. سراسر لاله‌زار نو پر می‌شد از پاسبان‌ها و افراد مشکوک تا با ایجاد جوّ رعب و وحشت کسی شرکت نکند. اما علی‌رغم همهٔ این تمهیدات، تعداد زیادی از کارگران، دانشجویان و اهالی محل با روحیهٔ شاد و تبریک‌گویان شرکت داشتند. یادم هست، اگر اشتباه نکنم سال ۱۳۵۵ بود که خیابان لاله‌زار نو مملو شده بود از جمعیت و شور و حال عجیبی برقرار بود، در حالی که در استادیوم کارگران مراسم فرمایشی شاه‌ فرموده برگزار می‌شد و با وجود شرکت سرشناس‌ترین خوانندگان، در مراسم خمودگی و بی‌حالی خاصی حکم‌فرما بود.

در هر حال، مراسم با سرود آغاز می‌شد. سپس سخنرانی‌ها و در پایان قطع‌نامه. در قطع‌نامه معمولاً خواسته‌های کارگران ایران و جهان آورده می‌شد و با خواندن هر بند آن کارگران با تشویق تأیید می‌کردند. یادم هست در اول ماه مه سال ۵۷ یکی از بندهای قطع‌نامه حمایت کارگران ایران از انقلاب ثور افغانستان بود که شور و هیجان خاصی به مراسم داد. در انتها نیز فیلم و یا گروه موسیقی تدارک دیده می‌شد.

«مهر»: با توجه به کاری که انجام می‌گرفت، ساواک چه عکس‌العملی نشان می‌داد؟ آیا واکنش آن‌ها علنی بود یا به‌شیوه‌های دیگر عمل می‌کردند؟

اشکال مختلفی به‌کار می‌گرفتند. به کارفرماها فشار می‌آوردند که فعالین سندیکا را از کار بیکار کنند و اگر بیکارند کار ندهند. در حل آن دسته از مشکلات کارگران که نمایندهٔ سندیکا شرکت داشت اخلال می‌کردند. در جلسات عمومی تلاش می‌کردند آشوب به‌پا کنند و این مسأله را بهانه کنند که سندیکا مخلّ آسایش مردم محل می‌شود و باید بسته شود. یا صاحب ملک را زیر فشار قرار می‌دادند تا ملک خود را تخلیه کند. مرتب عناصری از سازمان کارگری و خانهٔ کارگر می‌فرستادند و این افراد با تهدید و تطمیع تلاش می‌کردند تا از فعالیت سندیکاهای مستقل جلوگیری کنند. دستگیری و زندانی کردن بعضی از فعالین سندیکا به‌بهانهٔ هواداری از سازمان‌های سیاسی مخالف رژیم هم یکی دیگر از شیوه‌ها بود.

این‌ها بخشی از اذیت و آزار علنی رژیم و سنگ‌اندازی بر سر راه فعالیت‌های سندیکاهای مستقل بود. ولی با همهٔ این مشکلات سندیکاها راه خود را ادامه می‌دادند و هرچه می‌گذشت، بیشتر خود را به حکومت تحمیل می‌کردند. در آستانهٔ حرکت توده‌های مردم در سال ۵۷، فعالین کارگری که در دامان تشکل‌های مستقل کارگری آموزش دیده بودند، همراه با روشنفکران و دانشجویان در سازمان‌دهی اعتصابات سراسری و تظاهرات توده‌ای نقش ارزنده‌ای ایفا کردند.

«مهر»: می‌توانید از نقش سندیکای بافندهٔ سوزنی قبل از انقلاب مواردی را ذکر کنید؟

سندیکای بافندهٔ سوزنی به همراه دیگر تشکل‌های مستقل کارگری تلاش می‌کرد تا نقشی در سرنگونی رژیم شاهنشاهی ایفا کند. پس از شب‌های شعر گوته که حرکت‌های اجتماعی آرام آرام شکل می‌گرفت، مسؤولین سندیکا تلاش کردند تا با روشنفکران، دانشجویان و هنرمندان نزدیکتر شوند و بدین ترتیب فعالیت صنفی را با حرکت‌های اجتماعی و سیاسی پیوند زنند. کمیته‌ای از افراد مورد اعتماد تشکیل شد تا تمام این روندها را پیگیری کند و تقسیم کاری شکل گرفت تا هر نفر بخشی از این ارتباطات را به‌عهده بگیرد. این کمیته ابتدا هر هفته و بعدها هر روز آنچه دیده بود بررسی و تحلیل می‌کرد و وظایف روز بعد هر فرد را معین می‌کرد.

در آستانهٔ انقلاب ما توانسته بودیم نزدیکی‌های خوبی با روشنفکران، هنرمندان و مخصوصاً با دانشجویان دانشگاه‌های تهران و صنعتی برقرار کنیم. با دانشجویان توانستیم در کارخانجات و دانشگاه‌ها سخنرانی‌هایی ترتیب دهیم. در جاهایی که اعتصاب صورت می‌گرفت شرکت می‌کردیم. جزوهٔ «آنچه یک کارگر باید بداند» را توزیع می‌کردیم و جزوهٔ «چگونه سندیکا تشکیل دهیم» هم که توسط سندیکای بافندهٔ سوزنی منتشر شد، به افرادی که می‌خواستند سندیکا تشکیل دهند کمک زیادی کرد. سندیکا نه‌تنها ستادی شده بود برای حرکت‌های انقلابی بلکه ستادی بود برای تشکیل سندیکاهای مستقل.

سندیکای بافندهٔ سوزنی در تمام بحث‌های روشنفکری شرکت می‌کرد و در آن فضای مه‌آلودی که جامعه روشنفکری را گرفته بود تلاش می‌کرد تا مسیر درست و واقع‌بینانه‌ای را نشان دهد. به همین دلیل توانسته بود میان روشنفکران اتوریتهٔ خاصی ایجاد کند، تا جایی که سازمان‌های سیاسی تلاش می‌کردند تا این سندیکا را به خود منتسب کنند. شهادت محمد جانجانیان در روز ۲۱ بهمن ۵۷ هنگام تسخیر رادیو، که معلوم شد از اعضای سازمان نوید وابسته به حزب تودهٔ ایران بوده است، نقطه پایانی به این مباحث گذاشت.

این بود گوشه‌ای کوتاه و مختصر از فعالیت سندیکای بافندهٔ سوزنی به‌عنوان نمونه‌ای از فعالیت سندیکاهای مستقل قبل از انقلاب، که اگر بخواهم توضیح واضحات بدهم از حوصلهٔ این بحث خارج است.

«مهر»: در این‌جا این تصور پیش می‌آید که فعالین سندیکاهایی مثل سندیکای بافندهٔ سوزنی از افراد سیاسی و وابسته به حزب تودهٔ ایران بوده‌اند. آیا شما این نظر را تایید می‌کنید؟

خیر اصلاً چنین نبوده و نمی‌تواند باشد. در سندیکای بافندهٔ سوزنی و در رأس آن افرادی بودند که هیچ تعلق فکری به حزب نداشتند و حتی از سیاست دور بودند. سندیکاها نمی‌توانند کار احزاب را انجام دهند. کارفرمایان و دولت‌های مدافع آنان همیشه تلاش می‌کردند با انگ زدن به سندیکاها اجازه فعالیت را از آن‌ها بگیرند. اما این طبیعی است که عناصر آگاه طبقهٔ کارگر گرایش به احزاب بورژوازی و دولت‌های مدافع منافع آن‌ها پیدا نخواهند کرد و اگر قرار باشد عضو یا هوادار حزبی شوند، طبیعی است آن حزب، حزبی است که از منافع آن‌ها و خانواده‌هاشان دفاع کند. در هر حال، گرایش سیاسی کارگران و دیگر زحمتکشان نمی‌تواند مانع عضویت آن‌ها در سندیکاها شود، مگر این‌که فعالیتی برخلاف منافع سندیکا انجام دهند.

«مهر»: پس از انقلاب و در فضای جدیدی که به‌وجود آمده بود چگونه فعالیت می‌کردید؟

انقلاب همه‌چیز را دگرگون کرده بود. فضای نسبتاً بازی برای فعالیت‌های سیاسی به‌وجود آمده بود. احزاب و سازمان‌ها هرکدام به‌دنبال سهم‌خواهی از انقلاب بودند. ضدانقلاب هم تلاش‌های بی‌امانی را برای سرکوبی یا حداقل انحراف انقلاب انجام می‌داد. دشمنان طبقهٔ کارگر به یک‌باره دوست و دلسوز آن شده بودند و سعی می‌کردند با نام انقلاب و حتی مارکسیسم کارگران را به جنگ انقلاب بفرستند. از سوی دیگر، نیروهای تنگ‌نظری که شرایط جامعه آن‌ها را به‌درون حاکمیت رانده بود، حاضر نبودند در جهت همکاری با نیروهایی که نقشی تعیین کننده‌ در سرنگونی رژیم داشتند قدمی بردارند.

زحمتکشان کشور به‌ویژه کارگران که بیشترین نقش را در انقلاب داشتند، پس از انقلاب با بستن و تعطیلی بسیاری از کارخانجات و کارگاه‌های تولیدی، که سرمایه‌داران مالک آن‌ها سرمایه‌های خود را برداشته و فرار کرده بودند، مواجه شدند. فعالین کارگری در چنین فضایی می‌بایست چاره‌جویی کنند. سندیکای ما تلاش بی‌امانی را به‌کار گرفت تا نگذارد ضدانقلاب به مقاصد خود که همانا رو در رو قرار دادن کارگران و زحمتکشان با انقلاب بود موفق شود، و برای این کار، تشکیل سندیکاهای مستقل و صندوق‌های همیاری و تلاش برای ایجاد صندوق بیکاری کارگران را در سرلوحهٔ کار خود قرار داد. در مدتی کوتاه ده‌ها سندیکا در محل سندیکای بافندهٔ سوزنی فعالیت خود را آغاز کردند. همین سندیکاها در جشن اول ماه مه بعد از انقلاب با پلاکارد خود شرکت کردند. این مراسم باشکوه، بازتاب جهانی داشت. حضور نمایندگان سندیکاهای جهانی، از جمله ث.ژ.ت، و حضور نمایندگان خبرگزاری‌های معتبر جهانی در این مراسم نشان از اهمیت آن داشت.

«مهر»: می‌شود کمی در مورد تدارک اولین جشن اول ماه مه پس از انقلاب توضیح دهید؟

همانطور که قبلاً اشاره کردم محل سندیکای بافندهٔ سوزنی مرکزی برای هسته‌های اولیه سندیکاها به‌ویژه سندیکاهای صنوف شده بود. بسیاری از صنوف طی یکی دو ماه دارای سندیکا شده بودند و یا حداقل هیأت مؤسس داشتند. از همین سندیکا کمیتهٔ تدارک برگزاری جشن اول ماه مه ۱۳۵۸ در محل سندیکای بافندهٔ سوزنی تشکیل شد. ما برای این‌که بتوانیم پس از سال‌ها رژهٔ متحد طبقه کارگر را تدارک ببینیم تماس‌هایی با سازمان چریک‌های فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق گرفتیم تا آن‌ها هم نمایندگان کارگری خود را بفرستند و آن‌ها نیز آمدند، ولی بعد از چند روز شرکت، بر سر بعضی از شعارها اختلاف ایجاد شد و جلسه را ترک کردند.

علی‌رغم این، کمیتهٔ تدارکات به‌کار خود ادامه داد. مراسم از میدان توپخانه با شکوه و عظمت خاصی برگزار شد. بیش از ۶۰ سندیکا با پلاکارد خود شرکت داشتند. شعارها در دفاع از انقلاب و خواسته‌های کارگران و زحمتکشان، از جمله آزادی‌ها و تدوین قانون کار انقلابی داده می‌شد و در پایان نیز با قطع‌نامه‌ای که مورد تأیید حاضران قرار گرفت، مراسم به‌پایان رسید.

«مهر»: کدام تشکل‌های کارگری در راهپیمایی اول ماه مه شرکت داشتند؟

تا آنجا که حافظهٔ من یاری می‌کند، بعضی از این تشکل‌ها از قرار زیر بودند: بافندهٔ سوزنی، گروه‌های ساختمانی، شهرداری‌ها، نانوایی‌ها، نقاش‌های ساختمانی، شرکت واحد، برق، خیاط‌ها، فلزکار مکانیک، چاپخانه‌ها، کفاش‌ها، تاکسیرانی، هنرمندان، انبارهای عمومی، شرکت نفت تهران، سیمان تهران، نجارها و …. اضافه کنم که حضور کارگران کارخانه‌ها که هنور تشکلی نداشتند در روز مراسم چشم‌گیر بود.

در سال‌های بعد، زیر رهبری انجمن همبستگی که رهبری سندیکاها را به‌عهده گرفته بود، جشن اول ماه مه علی‌رغم فشارها و تضیقاتی که ایجاد می‌کردند به‌شکل منظم‌تر وبهتر برگزار می‌شد تا این‌که در سال ۱۳۶۲ با یورش عمومی به نیروهای آزادی‌خواه و تشکل‌های کارگری امکان برگزاری این مراسم به‌طور علنی از کارگران گرفته شد.

«مهر»: آیا بعد از انقلاب تشکل‌های کارگری مثل سندیکای بافندهٔ سوزنی در عرصهٔ احقاق حقوق زحمتکشان توانستند گام‌هایی بردارند یا موانعی هم وجود داشت؟

موانع بر سر راه تشکل‌های کارگری بسیار بود. اولین مانع کسانی بودند که انقلاب به منافع آن‌ها ضربه زده بود. دومین مانع کسانی بودند که با برداشت ارتجاعی از دین با هر حرکت انقلابی که منافع توده‌های مردم را دربر می‌گرفت مخالف بودند. این گروه به هیچ‌وجه تشکل کارگری را قبول نداشتند و ندارند زیرا رابطه کارگر و کارفرما را تراضی طرفین می‌دانند و دیگر هیچ. این کاری است که توکلی هنگامی که وزیر کار وامور اجتماعی بود می‌خواست انجام دهد، که با مقاومت سرسختانه کارگران روبرو شد و مجبور به عقب‌نشینی گردید. سومین مانع دوستان انقلاب بودند. این دوستان با برداشت نادرستی که از سندیکا داشتند علیه آن تبلیغات راه می‌انداختند و شورا را تبلیغ می‌کردند. البته بعدها نظرشان تصحیح شد که البته کمی دیر شده بود.

اما با این همه، سندیکاها و از جمله سندیکای ما تلاش کردند تا در جهت ایفای حقوق کارگران کارهایی انجام دهند. ابتدا فشار را برای تأسیس صندوق بیکاری به‌کار گرفتیم. دومین هدف تدوین قانون کار انقلابی بود که کارگران مطالبه می‌کردند. در این رابطه ما پیش‌نویس قانون کاری را آماده کردیم و در دیداری که با زنده‌یاد داریوش فروهر هنگامی که وزیر کار بود، داشتیم ارایه دادیم و با او در مورد مشکلات کارگران مفصل بحث کردیم. نظرات او در پاره‌ای از مسایل با ما متفاوت بود، ولی در کلیت نظرات ما را می‌پذیرفت. او اشاره کرد که وزارت کار ده‌ها قانون کار از سراسر جهان گرد آورده و در حال مطالعه هستند و به‌زودی پیش‌نویس قانون کار برای تصویب به مجلس ارایه خواهد شد.

از دیگر فعالیت‌های سندیکا وادار کردن وزارت کار و امور اجتماعی به این بود که هیأت حل اختلاف به‌جای ادارات کار در محل سندیکا تشکیل شود. این کار صورت گرفت و هفته‌ای دوبار نمایندهٔ وزارت کار در محل سندیکا حضور پیدا می‌کرد. کارگران شاکی و کارفرما حاضر می‌شدند تا به کار آن‌ها رسیدگی شود. این امر توانسته بود بازتاب وسیعی در میان کارگران داشته باشد و درصد عضویت سندیکا را یک‌باره بالا برد.

از دیگر کارهایی که سندیکا انجام داد وادار کردن وزارت کار وامور اجتماعی به پذیرفتن نماینده کارگران در هیأت حل اختلاف از طریق انتخابات بود. در نتیجه، در آبان سال ۱۳۵۹، در محل ادارهٔ کل وزارت کار و امور اجتماعی در پیچ شمیران نمایندگان تشکل‌های کارگری دعوت شدند تا این کار صورت بگیرد. انتخابات صورت گرفت و نماینده سندیکای بافندهٔ سوزنی با اکثریت آرا انتخاب شد. اما فردای همان روز به‌بهانهٔ واهی، او و سه تن دیگر از اعضای هیأت مدیرهٔ سندیکا توسط سپاه دستگیر و برای مدت نزدیک به چهل روز در مقر سپاه پاسداران نگهداری شدند. وقتی که این افراد زیر فشار کارگران، که کمیته دفاع از آنان تشکیل داده بودند و با پخش اعلامیه خواهان آزادی آنان گردیده بودند، آزاد شدند و وزارت کار و امور اجتماعی از حضور نماینده بافندهٔ سوزنی در هیأت حل اختلاف جلوگیری کرد، تازه علت دستگیری معلوم شد.

«مهر»: چه فشار و تضییقات دیگری بر سر راه فعالیت تشکل‌های صنفی وجود داشت؟

بارها به سندیکای ما حمله شد. چندین بار تعدادی از اعضای هیأت مدیره دستگیر شدند ولی پس از مدتی آزاد می‌شدند. یک بار، در روزی که جلسهٔ عمومی بود حمله کردند و با اتوبوس شرکت‌کنندگان را به زندان اوین بردند. آن‌ها را خیلی اذیت و آزار کردند. در حالی که کارگران زن و مرد را کف سالن سرد خوابانده بودند، لاجوردی با چکمه از روی شکم آنها رد می‌شد و مثل یک فاتح جنگ با قهقهه فحش‌های رکیک می‌داد. پس از چند روز اکثریت افراد آزاد شدند، ولی تعدادی از جمله اعضای هیأت مدیره بیش از سه ماه در زندان ماندند. لاجوردی و دار و دسته‌اش زیر فشار می‌خواستند از کارگران تعهد بگیرند که در جلسات عمومی سندیکا شرکت نکنند.

عناصر ضدکارگر که در ارگان‌های دولتی نفوذ کرده بودند هر روز به فشارهای خود می‌افزودند، تا این‌که در اواخر سال ۱۳۶۱ شبانه یورش آوردند و تمام اموال سندیکا را با خود بردند و درب آن را ابتدا پلمب و سپس صاحب ملک را وادار کردند تا قرار داد خود را با سندیکا یک‌جانبه لغو کند و در اختیار کس دیگری قرار دهد. این مسأله برای دیگر تشکل‌های صنفی هم رخ داد.

«مهر»: با تشکر.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *