«آنچه در حزب گذشت»: بخش ۱۲ ـــ جنبش اعتراضی در سازمان‌های حزبی پس از «پلنوم دی‌ماه ۱۳۶۶»

Print Friendly, PDF & Email

همان‌طور که در پایان بخش اول مصاحبه با رفیق محمد حقیقت اعلام کردیم، قبل از انجام بخش دوم مصاحبه با این رفیق، که مسایل حساس‌ترِ شروع اعتراض‌های بی‌سابقهٔ حزبی در تشکیلات و واکنش هیأت سیاسی؛ پایان جنگ ایران و عراق و موضع‌گیری‌های هیأت سیاسی در سال پایانی جنگ؛ کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ به‌طور عام و قتل‌عام رهبری دربند حزب به‌طور خاص؛ آغاز روند فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی و تأثیر آن در حزب، و …، را دربرمی‌گیرد، به انتشار اخبار و اسناد اعتراضات وسیع بدنهٔ حزب می‌پردازیم.

مدت زمان بسیار کوتاهی پس از برگزاری «پلنوم دی‌ماه ۱۳۶۶» موج اعتراض، اعضاء، کادرها و تعدادی از اعضای مرکزیت حزب را دربرگرفت. جنبش اعتراضی از یک‌سو ریشه در بحران حاکم بر حزب داشت، و از سوی دیگر به‌طور مشخص در مخالفت با مصوبات اجلاس مذکور، به‌ویژه «آیین‌نامهٔ اجرایی مصوب پلنوم دی‌ماه کمیتهٔ مرکزی پیرامون تغییرات در اساسنامهٔ حزب تودهٔ ایران در انطباق با مادهٔ ۳۷ مربوط به شرایط کار مخفی»، بود.

اعتراض‌ها در ابتدا جنبهٔ تشکیلاتی داشت. ولی همراه با طرح «نواندیشی» از سوی میخائیل گارباچف و برخی دیگر از رهبران حزب کمونیست اتحاد شوروی، مسایل نظری و ایدئولوژیک نیز در ابتدا به‌تدریج و با آغاز روند سقوط اردوگاه سوسیالیستی، به‌صورتی پررنگ از سوی معترضین مطرح شد.

اعتراض اعضاء و کادرهای حزبی از کابل آغاز شد. ۲۷ نفر از این رفقا که اکثریت سازمان حزبی کابل را شامل می‌شدند، نامه‌ای دسته‌جمعی به تاریخ فروردین ۱۳۶۷ خطاب به هیأت سیاسی نوشتند. مسایل مطروحه در این نامه عمدتاً تشکیلاتی ـ سازمانی است. امضاکنندگان از حمایت ۳ نفر از اعضای مرکزیت مقیم کابل، رفقا محمدتقی برومند و نادر (جعفر) و آقای محسن حیدریان، برخوردار بودند (برای مشاهده نامه به فایل پیوست مراجعه کنید).

در کمتر از یک ماه، اکثریت اعضای سازمان حزب در باکو، ۹۰ نفر، طی قطع‌نامه‌ای، به‌تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۶۷، با بیان اعتراض خود به روند امور حزبی، پیشنهاد‌های تشکیلاتی مشخصی را برای برون‌رفت حزب از بحران، خطاب به «هیأت سیاسی، اعضای کمیتهٔ مرکزی و سازمان‌های حزبی» ارائه دادند، و از جمله برای اولین بار مسألهٔ برگزاری کنگره سوم حزب را مطرح ساختند. آقای حشمت‌الله رئیسی، که عضو کمیتهٔ مرکزی بود، از رأی‌دهندگان به قطع‌نامه بود (برای مشاهدهٔ قطع‌نامه به فایل پیوست مراجعه کنید).

قطع‌نامهٔ باکو انعکاس وسیعی داشت و به تشکیلات حزبی در مینسک و مسکو نیز سرایت کرد و مورد حمایت اکثریت اعضای حزب در مینسک قرار گرفت. این قطع‌نامه همچنین برای تعدادی از سازمان‌های حزبی در اروپای غربی فرستاده شد.

فعالین قطع‌نامه باکو روابط گسترده‌ای را برقرار کردند و علاوه بر واحدهای حزبی، با رفقای حزب کمونیست اتحاد شوروی و همچنین رهبری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) تماس گرفتند.

رفقای فقید اردشیر آوانسیان و حبیب‌الله فروغیان و همچنین رفیق محمدتقی برومند طی نامه‌هایی از قطع‌نامهٔ باکو حمایت کردند.

بدین ترتیب با نامهٔ ۲۷ تن از اعضای حزب در کابل، قطع‌نامهٔ ۹۰ نفر از توده‌ای‌های مقیم باکو و حمایت اکثریت اعضای حزب در مینسک و رفقایی در مسکو از آنها، اکثریت مهاجرین جدید توده‌ای (پس از یورش‌های جمهوری اسلامی به حزب تودهٔ ایران) در بلوک شرق به صف معترضین پیوستند.

هیأت سیاسی ابتدا کمیسیونی را برای رسیدگی به باکو فرستاد و سپس با تعلیق ۴ نفر از اعضای مرکزیت (رفقا محمدتقی برومند و نادر و آقایان حشمت‌الله رئیسی و محسن حیدریان) و اخراج بخشی از  معترضین در کابل و باکو، به اعتراضات پاسخ داد.

پس از «پلنوم دی‌ماه ۱۳۶۶» اعتراض اعضای حزب در اروپای غربی به‌شکل دیگری جریان یافت. ابتدا در نشستی با شرکت اعضای واحد حزبی برلین غربی (در زمان وجود اردوگاه سوسیالیستی، شهر برلین غربی به‌علت موقعیت خاص سیاسی و جغرافیایی سازمان حزبی جداگانه‌ای داشت) و رفیق صفری، با «آیین‌نامهٔ اجرایی مقررات کار مخفی» مخالفت شد. مدت کوتاهی بعد از صدور قطع‌نامهٔ باکو، اکثریت اعضای حزب در سازمان‌های باکو، مینسک، برلین غربی، آلمان غربی، انگلستان و فرانسه و همچنین رفقایی از سوئد، دانمارک و هلند، «جنبش نوسازی حزب تودهٔ ایران» را ایجاد کردند و اولین شمارهٔ «بولتن تدارک کنگرهٔ سوم» را در اردیبهشت ۱۳۶۸ منتشر ساختند. در مجموع ۶ شماره از این بولتن انتشار یافت (برای مشاهدهٔ پیشگفتار اولین شماره بولتن به فایل پیوست مراجعه کنید).

«جنبش نوسازی» همچنین با بخشی از اعضای معترض کمیتهٔ مرکزی، از جمله زنده‌یادان رفقا سیاوش کسرایی و غنی بلوریان، در ارتباط قرار گرفت. رفیق کسرایی همواره در جریان فعالیت‌های این رفقا و مورد مشورت آنها ‌بود.

رفقای عضو «جنبش نوسازی حزب تودهٔ ایران» در اروپای غربی در تشکیلات رسمی حزب حضور داشتند.

همراه با بدنهٔ تشکیلات حزبی، به‌صورت موازی، بحران در کمیتهٔ مرکزی نیز تشدید شد، به‌طوری‌که در آستانهٔ تشکیل «پلنوم فروردین ۱۳۶۹»، اکثریت مرکزیت حزب را دربرگرفت.

نکتهٔ حائز اهمیت آن است که در صف ظاهراً واحد اکثریت معترض کمیتهٔ مرکزی، که در مقابل رفقا خاوری، صفری و لاهرودی یک‌پارچه عمل می‌کردند، اختلافات به‌شدت عمیق سازمانی، سیاسی و ایدئولوژیک وجود داشت. در میان این رفقا و دوستان، از معتقدین به اصول مشی سیاسی حزب در سال‌های ۶۱-۱۳۵۷ تا طرفداران شعار سرنگونی جمهوری اسلامی؛ از معتقدین به حزب یک‌پارچهٔ کمونیستی در سراسر کشور تا هواداران احزاب مستقل اقلیت‌های ملی و جدایی فرقهٔ دمکرات آذربایجان ایران و رفقای کُرد از حزب؛ از معتقدین به ایدئولوژی مارکسیسم ـ لنینیسم تا افرادی که از لیبرالیسم حمایت کردند؛ از رفقایی که خواهان دمکراتیزه کردن سازمان حزبی بر مبنای اصول سانترالیسم‌ ـ دموکراتیک و اتخاذ راهکارهای دموکراتیک و متکی بر اعضای حزب در مقابله با بحران ناشی از روند فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی بودند تا دوستانی که معتقد بودند بازسازی حزب را باید از «اعادهٔ حیثیت از خلیل ملکی» آغاز کرد، مشاهده می‌شد. در بدنهٔ سازمان‌های حزبی، وضعیت کمابیش به‌همین صورت بود.

در تابستان ۱۳۷۰، ۵ نفر از اعضای هیأت اجرایی منتخب «پلنوم فروردین ۱۳۶۹» (رفقا علی خاوری، حمید صفری، امیرعلی لاهرودی و دو تن دیگر) به‌بهانهٔ خروج اعتراضی ۵ عضو هیأت اجرایی مخالف خویش از نشست نوبتی این ارگان، هیأت اجرایی را در عمل منحل کردند. در سازمان‌های حزبی اروپای غربی، با ایجاد تشکیلات جداگانه مرکب از رفقای مخالف «جنبش نوسازی»، در عمل توده‌ای‌های عضو «جنبش نوسازی حزب تودهٔ ایران» از تشکیلات حزبی کنار گذاشته شدند. چنین عملی برای «جنبش نوسازی» به‌معنای پایان امکان اصلاح امور از طریق درون سازمانی بود. این رفقا در مقابل دوراهی ایجاد تشکیلات موازی یا پایان فعالیت خود قرار گرفتند. و از آنجا که مخالف انشعاب در حزب تودهٔ ایران بودند، به اجبار تعطیلی فعالیت حزبی بر آنها تحمیل شد.

نکتهٔ مهم دیگر، وضعیت در درون صف مقابل بود. در صفوف اعضای باقی‌ماندهٔ حزب در سازمان‌های حزبی اروپای غربی، آمریکا و کانادا، که «کنگرهٔ سوم» با حمایت آن‌ها تشکیل شد، اکثریت قریب به‌اتفاق با معتقدین به هویت، تاریخ و ایدئولوژی حزب بود. اما در میان اقلیت کمیتهٔ مرکزی که در این صف قرار داشتند، از رفقایی با اصول عقیدتی مشابه اعضای باقی‌ماندهٔ حزب در سازمان‌های حزبی گرفته تا رفقایی که یا تحت تأثیر سیاست‌های رهبری جدید حزب کمونیست اتحاد شوروی بودند، یا فرصت‌طلبانه از این سیاست‌ها تبعیت می‌کردند، حضور داشتند. رفیق صفری و رفقای رهبری حزب از فرقهٔ دمکرات آذربایجان در گروه اخیر جای داشتند. اقلیت ناچیزی از مسؤولین حزبی در انگلستان و آلمان نیز با گروه اخیر هم‌نظر بودند. عقاید آن‌ها در گزارش هیأت سیاسی کمیتهٔ مرکزی به «پلنوم فروردین ۱۳۶۹»، و طرح‌های منتشره برای اساسنامه و برنامهٔ «کنگره سوم» که توسط رفیق صفری تدوین شد و مملو از انحرافات ایدئولوژیک بود، منعکس شده است.

بر بستر ناشی از بحران فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم، که همچون زلزله‌ای مهیب کل جنبش کمونیستی و مترقی بین‌المللی را تکان داد، گردانندگان اصلی حزب ما، به‌طور مشخص رفقا خاوری، صفری و لاهرودی، به‌جای درک این شرایط بی‌سابقهٔ تاریخی؛ به‌جای برخورد خونسردانه و احساس مسؤولیت کمونیستی و با درجه بالایی از برخورد منعطف با معترضین؛ به‌جای برگزاری جلسات توجیهی و انتشار یک ارگان درون حزبی فعال برای برخورد خلاق نظرات؛ به‌جای تعیین معیارهایی بر مبنای هویت تاریخی و آرمان‌های حزب برای جداسازی معتقدین به این هویت از مخالفان آن، و هدایت آرام و دموکراتیک حزب برای عبور از بحران جنبش جهانی کمونیستی، به تقسیم حزب بر اساس طرفداری یا مخالفت با خودشان پرداختند. این سه رفیق پس از انحلال هیأت اجرایی منتخب «پلنوم فروردین ۱۳۶۹»، به تصفیهٔ از نظر تاریخی بی‌سابقهٔ معترضین دست زدند و «کنگرهٔ سوم» را برگزار کردند. آن‌ها تر و خشک را با هم سوزاندند. رفقایی به‌شدت معتقد به حزب را راندند و این رفقا با درد و اندوهی جانکاه خانه‌نشین شدند. در مقابل، رفقا خاوری، صفری و لاهرودی راه را برای کسانی باز کردند که در جلسات رسمی حزبی عدم اعتقاد خویش به ایدئولوژی حزب را اعلام داشته بودند، و امروز نیز از سکانداران اصلی حزب هستند.

ما در بخش‌های بعدی «آنچه در حزب گذشت»، ابتدا وقایع حزبی را در فاصلهٔ «پلنوم دی‌ماه ۱۳۶۶» و «پلنوم فروردین ۱۳۶۹»، بیشتر شرح می‌دهیم؛ سپس به تشریح رویدادهای «پلنوم فروردین ۱۳۶۹»، فعالیت هیأت اجرایی منتخب آن و دیگر اتفاق‌های حزبی تا برگزاری «کنگرهٔ سوم»، بهمن ۱۳۷۰، می‌پردازیم و بیان تاریخچهٔ مرحلهٔ دوم حیات سه دههٔ اخیر حزب، از «کنفرانس ملی» تا «کنگرهٔ سوم» (۷۰ ـ ۱۳۶۵)، را به پایان می‌رسانیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *