بحران اوکرائین در منشور استراتژیکی آمریکا

Print Friendly, PDF & Email

نوشته:  گابریل گالیس (رئیس انستیتوی بینالمللی پژوهش برای صلح در ژنو)
ـــ منبع: لوگران سوار ، ۲ ماه مه ۲۰۱۴

واقعیت از دیدگاه غربی که با تأکید به خورد مردم داده میشود این است که پرزیدنت ولادیمیر پوتین قصد دارد در عین حال هم امپراتوری روسیه و هم اتحاد شوروی را بازسازی کند.

باراک اوباما، همانند فروشنده دوره گردی پرشور، در لحظاتی که داد و ستد بزرگ شراکت بین آتلانتیکی دربارهٔ بازرگانی و سرمایهگذاری بین اتحادیهٔ اروپا و ایالات متحدهٔ آمریکا  در جریان است، به بروکسل آمد تا به اروپائیان پیشنهاد جایگزینی گاز آمریکا را در عوض گاز روسیه بدهد.

برای کسی که به خود زحمت مرور و بازخوانی بهترین استراتژهای ایالات متحده را میدهد، این رویدادها نه ناگهانی است و نه غیرمنتظره. زبیگنیو برژزینسکی از همان سال ۱۹۷۷ در اثر اصلی خود بهنام «عرصهٔ بزرگ: آمریکا و باقی دنیا»، که در سال ۲۰۰۴ آن را تحت نام «گزینش واقعی» به روز درآورد، توضیح داد که چگونه میتوان منطقهٔ «اروپا ـ آسیا» را زیر کنترل در آورد: «اروپا عرصهای است که در آن مبارزه برای برتری جهانی صورت میگیرد.» برژزینسکی، که در لهستان به دنیا آمده و مشاور کارتر و اوباما بوده است، اظهار میدارد که هدف این کتاب ارائه دادن یک سیاست استراتژیکی یکپارچه و عقلانی برای آمریکا در عرصهٔ اروپا ـ آسیا است. فرضیات و استدلالهای او از دقت و موشکافی روشنفکرانه بسیاری برخوردار است. آمریکا، برای تسلط بر دنیا، باید در اروپا ـ آسیا، که در مرکز آن قرار دارد، حضور داشته باشد. اروپا سرپلی است برای دموکراسی در اروپا ـ آسیا و ایالات متحده باید با آلمان و فرانسه (او نقشهٔ جغرافیای دو کشور نامبرده را ضمیمه کرده است)، که جزو متحدان وفادار آمریکا ولی بهصورتی متفاوت، یعنی هوسباز و پرجنبوجوش هستند، با دقت رفتار کند. این امر پرزحمت خواهد بود: «هرچه که در آینده برایمان پیش آید، میتوان عاقلانه نتیجه گرفت که تسلط آمریکا بر قارهٔ اروپا ـ آسیا، با آشوبها و حتی برخوردهایی خشونتآمیز همراه  خواهد بود.»

مؤلف به پنج بازیگر ژئواستراتژیکی، یعنی فرانسه، آلمان، روسیه، چین و هندوستان، و همچنین به پنج محور ژئوپلیتیک، یعنی اوکرائین، آذربایجان، کره، ترکیه و ایران، اشاره دارد که دو حد توسعهٔ طراحی شده را تشکیل میدهند.

«حذف روسیه (از اتحادیهٔ اروپا و ناتو) میتواند نتایج سنگینی را در پی داشته باشد و به سیاهترین پیشگوییهای روسیه اعتبار بخشد. ولی سبک کردن اتحادیهٔ اروپا و ناتو اثرات ناپایدارکنندهٔ شدیدی را بهدنبال خواهد داشت.» برژزینسکی چنین برآورد میکند که «دو راهی، به گزینش بین تعادل تاکتیکی و  برنامهٔ استراتژیکی خلاصه میشود.»

محور ژئوپلیتیک اوکرائینی روندی طولانی در بر دارد: «اوکرائین طی مدت زمان ۲۰۰۵ تا ۲۰١۰ میتواند به نوبهٔ خود در موقعیتی قرار گیرد که مذاکرات را برای پیوستن به اتحادیهٔ اروپا و ناتو آغاز نماید.»  برژزینسکی توصیه میکند که «مثلث وایمار»، که در سال ۱۹۹۱ از فرانسه، آلمان و لهستان تشکیل شده بود، به اوکرائین گسترش یابد و «بهعنوان ستون فقرات امنیت اروپا تلقی گردد.» برژزینسکی سپس میافزاید: «در آن صورت، یک پرسش اساسی مطرح میشود : آیا این نمایشنامه در محیطی آرام اجرا میشود یا در چارچوبی آکنده از تنش با روسیه؟»

پاسخ به این پرسش را ما میدانیم. اما چالشی را که در برابر روسیه برانگیختهاند از ظرافتهای کمی بر خوردار است. «برای اینکه گزینش اروپا ـــ و در نتیجه گزینش آمریکا ـــ پربار باشد، روسیه باید دو الزام را برآورده کند :نخست اینکه بدون ابهام با گذشتهٔ امپراتوری خود بدرود گوید؛ و سپس از طفره رفتنهایش دربارهٔ گسترش پیوندهای سیاسی و نظامیش بین اروپا و آمریکا خودداری کند.» بهعبارت دیگر، یک خلع سلاح یکطرفه.

«بنجامین باربر»، مشاور سابق پرزیدنت کلینتون، در نسخهٔ نوین ملایمتری، بهگونهای سودمندانه دیدگاه آمریکا را کامل میکند. وی، که مخالف مصمم پرزیدنت جورج دبلیو بوش و نومحافظهکارها است، در اثر خود بهنام «امپراتوری ترس» (چاپ ۲۰۰۳)، «عقابهای» اجمالی و خشونتبار را در برابر «جغدهای» زیرک در شکارشان به هنگام عصر قرار میدهد. ولی این مطلب باقی میماند که جغدها نیز شکارچی هستند. «باربر»، بدون اینکه تحت تأثیر «دموکراسی بازار» که مورد علاقهٔ برخی از دموکراتها است، قرار گیرد، «دموکراسی پیشگیرانه» را به «جنگ پیشگیرانه» ترجیح میدهد: «خواستهٔ امکانپذیر ساختن گسترش دموکراسی، سازند تعیینکنندهٔ دموکراسی پیشگیرانه را بهعنوان سیاست امنیت ملی تشکیل میدهد. ولی اغلب خواستهٔ نامبرده را با خواستهای که به همان میزان شدید است، یعنی صادر کردن سرمایهداری و پرورش دادن بازارهای جهانی در هم میآمیزند…. در بخش بینالمللی، شاهد بازگشت دوران دزدهای اشرافی ـــ یعنی بانکهای شکارکننده یا سوداگران خارج از قانون ـــ خواهیم بود.»

محتوای پیمان همکاری بین اوکرائین و اتحادیهٔ اروپا بهخوبی ارادهٔ شکارکننده و غصب ثروتهای اوکرائین را با کمک فاسد کردن نخبگان جدید و بهنام «رقابت آزاد و تحریف نشده»، «تحرک زحمتکشان»، «بازیافت یا بازگرداندن سرمایهها به موطن اصلی، و همچنین سودهایی که از آنها بهدست آمده»، نشان میدهد. بخش نظامی، یعنی «ارتقاء همگرایی تدریجی در مورد سیاست خارجی و دفاعی» نیز فراموش نشده است.

آیا امپراتوری اروپا ـ آمریکا در راه است؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *