نگاهی به مشی حزب تودهٔ ایران پس از انقلاب

Print Friendly, PDF & Email

در آغازین سال‌های دههٔ ۵۰، با افزایش ناگهانی درآمدهای نفتی، رشد صنایع مصرفی و وابسته در ایران و به تبع آن شهرنشینی در ایران گسترشی چشم‌گیر یافت. با سرازیرشدن پول‌های نفتی به شهرها توازن درآمد در میان شهر وروستا به‌شکل بی‌سابقه و بنیادینی به‌هم خورد. ورود کالاها و ازجمله کالاهای کشاورزی به‌شکل گسترده کشاورزان را به خاک سیاه نشانده و کشاورزی سنتی ایران را به‌سمت نابودی سوق می‌داد. افلاس و فلاکت عامل دیگری برای سرازیر شدن توده‌های دهقانی به سمت شهرها شد. مهاجرت سیل‌آسای توده‌های دهقانی به سمت شهرهایی که کشش کافی برای پذیرش آنان را نداشت، به متورم شدن حاشیهٔ شهرها منجر شد. در اطراف این شهرها زاغه‌نشین‌هایی شکل گرفت که در آن‌ها نه از آب و برق خبری بود و نه از بهداشت و درمان اولیه. بیغوله‌هایی که ساکنانش به شبه‌انسان‌های اولیه بیشتر شباهت داشتند تا انسان امروزی. خاک سفید، گود عرب‌ها و دیگر حلبی‌آبادها در اطراف تهران نمونه‌هایی چند از این دست بودند. ساکنان این بیغوله‌ها که از فضای تنگ و بستهٔ روستا پا به شهرها می‌گذاشتند، شهررا بهشتی می‌یافتند که نه‌تنها از انواع ماشین لباسشویی و یخچال و تلویزیون و سینما  و نئون‌های رنگارنگ و … سرشار بود، بلکه حوریان بهشتی غرق در ماتیک و سرخاب در کنار مردانی با قدرت مافوق در اتوموبیل‌های رنگارنگ از این سوی شهر به آن سوی آن روان بودند .

با گسترش شهرنشینی و اختلاف طبقاتی در شهرها، ترکیب و ساختار اجتماعی ایران نیز دستخوش تغییر شد. تغییر توازن مدام جمعیتی بین شهر و روستا و از میان رفتن نقش سنتی روستا در تامین مایحتاج زندگی شهرنشینان ـــ به‌علت واردات بی‌رویه ــ به تشدید باز هم بیشتر این روند انجامید.

بیهوده نبود که اولین جرقه‌های انقلاب در تهران و در نواحی خارج از محدودهٔ خاک سفید و افسریه در اعتراض به تخریب آلونک‌های زاغه‌نشینان این منطقه صورت گرفت، که بازتاب نسبتا درخوری در روزنامه‌های آن زمان پیدا کرد. دومین جرقه را کانون نویسندگان ایران با برگذاری ده شب شعر زد. این جرقه خیلی زود با مرکز باروتی که از سال‌ها پیش در دانشگاه ها انباشته شده بود درهم آمیخت.

بخش قابل‌توجهی از نیروهای روشنفکری شهری تا این زمان جذب جنبش چریکی شده بودند و با  آن احساس همبستگی می‌کردند.

کانون دیگر قدرت نیروهای مذهبی بودند که به‌طور عمده در دو طیف سنتی و نیمه‌مدرن فعالیت می‌کردند . طیف سنتی آن در اطراف بازار، و گروه کوچکی از روحانیون ضدحکومتی (در مقایسه با انبوه روحانیونی که به جدایی دین از سیاست معتقد بودند) گرد آمده و گروه نسبتاً مدرن آن شامل جوانانی بودند که بیشتر تحت تأثیر افکار شریعتی و سازمان مجاهدین خلق قرار داشتند. در چنین شرایطی، انقلاب بهمن، که از نظر کمیت شرکت‌کنندگان در آن دست‌کم یکی از بزرگترین انقلاب‌های تاریخ بود، به‌وقوع پیوست.

حزب تودهٔ ایران به‌مثابه یکی از نیروهای شرکت‌کننده در این انقلاب روشی را در برخورد با حاکمیت برخاسته از انقلاب در پیش گرفت که هم در زمان خود و هم اکنون از سوی نیروهای گوناگون به اشکال مختلف مورد نقد قرار گرفته و می‌گیرد.

برای برخورد صادقانه با مشی حزب تودهٔ ایران پس از انقلاب  باید سه بخش مجزا را مورد بررسی قرار داد:

۱ـ تئوری عام
۲ـ شرایط ویژه
۳ـ چگونگی انطباق این دو بر یکدیگر

۱ـ تئوری عام:

مشی حزب تودهٔ ایران برمبنای اعتقاد به تئوری راه رشد غیرسرمایه‌داری، که تنها راه ممکن برای تعمیق انقلاب‌های ملی و دموکراتیک است، بنا شده بود. بنا بر این نظر، در صورت شکل‌گیری یک جبههٔ متحد از نیروهای انقلابی با شرکت حزب طبقهٔ کارگر در صحنهٔ داخلی و در اتحاد جهانی با کشورهای سوسیالیستی، در صورت تعمیق مدام انقلاب امکان گذار به سوسیالیسم وجود می‌داشت؛ و در غیر این‌صورت، انقلاب سرانجام شکست می‌خورد‌. دوران حد فاصل بین انقلاب ملی و دموکراتیک و سوسیالیسم دوران گذار بود. این دوران می‌تواند و می‌توانست با توجه به میزان رشدیافتگی یا عقب‌ماندگی جامعه، و نیز میزان مقاومت نیروهای ضدانقلاب داخلی یا خارج، یا هشیاری نیروهای داخلی و …، کندتر یا سریع‌تر رخ دهد. در این دوران، انقلاب یا به سوسیالیسم منتهی می‌گردد یا سرمایه‌داری بازتولید می‌شود. به‌هرحال، دو فرماسیون بیشتر وجود ندارد: سرمایه‌داری یا سوسیالیسم. حزب تودهٔ ایران، برای پیشبرد انقلاب ملی و دموکراتیک ایران، تشکیل جبههٔ متحد خلق را ضروری می‌دانست.

۲ـ شرایط ویژه:

انقلاب ملی و دموکراتیک در جامعهٔ ایران در شرایط زیرین رخ داده بود:

الف ــ ساختاراقتصادی – اجتماعی جامعه ایران:

• کشور دوران فئودالیسم راپشت سر گذارده ووارد مرحله سرمایه داری وابسته شده است.
• بقایای فئودالیسم در گوشه وکنار کشور دیده می شد.
• بورژوازی تجاری نقش عمده ای در کشور ایفا می کرد.

ب ــ ساختار سیاسی جامعهٔ ایران:

• از نظر سیاسی، دو سازمان حجتیه و ومؤتلفه سازمان‌یافته‌ترین جریان سیاسی ایران بودند .مؤتلفه دارای عقبهٔ اقتصادی بسیار قوی بود، و حجتیه دارای عقبهٔ امنیتی ساواکی قوی و در نیروهای مسلح نیز اعضایی داشت. این سازمان بسیار متشکل و گسترده بود. افراد این سازمان در همان ابتدای کار در ارگان‌های امنیتی نوپای انقلاب نفوذ کرده و سوابق اعضای خود را از میان بردند. سومین نیروی جدی هوادار مذهب، پاره‌ای از مراجع تقلید بودند که با آقای خمینی سر سازگاری نداشتند. از این میان، هواداران آقای شریعتمداری بلافاصله پس از انقلاب در حزب خلق مسلمان متشکل شدند. این نیروها هم به‌شدت با حزب تودهٔ ایران مخالف و خواهان نابودی آن بودند.

• دسته‌ها و عناصر باقیمانده از ساواکی‌ها و ارتشی‌های هوادار شاه و ….

• اکثریت مطلق روحانیت ایران غیرانقلابی بودند و به‌صورت موج‌سواران بر گردهٔ انقلاب سوار شدند. شمار روحانیونی که سابقهٔ مبارزاتی داشتند انگشت‌شمار بود. روحانیون سنتی در همان ابتدای کار در مجلس خبرگان حضوری سنگین یافتند. افکار ارتجاعی در میان سازمان روحانیت وزن سنگینی داشت. اما در میان معدود روحانیونی که سکان‌دار اصلی قدرت بودند، گرایش‌های تجددخواهانه دیده می‌شد .اکثریت مطلق این گروه نیز ضدیتی آشکار با حزب تودهٔ ایران داشتند.

• اکثریت شرکت‌کنندگان در انقلاب، که به‌طور عمده جوان بودند، دارای پایگاه طبقاتی شکل‌گرفته‌ای نبودند، و به دیگر سخن، دارای پایگاه طبقاتی سیال بودند. از این‌رو، ممکن بود تحت تأثیر نیروهای دیگر به راست یا چپ متمایل شوند. گرایش‌های چپ‌ستیزی در میان این دسته نیز بسیار قوی بود.

• بخش دیگری از این نیروها دارای پایگاه لمپنی بودند، که با خود انواع آنارشیسم و خصال و رفتارهای متناسب با این قشر اجتماعی را به‌همراه آورده بودند. اینان، در میان نیروهای کمیته، به انواع گوناگون آزار مردم از تجاوز تا چپاول اموال آنان می‌پرداختند. اینان نیز بنا به ماهیت خود با اندیشه‌های چپ سر ناسازگاری داشتند.

ج ــ نیروهای سیاسی که می‌بایست در جبههٔ متحد خلق شرکت کنند:

• حزب طبقهٔ کارگر
• سازمان فداییان خلق و پاره‌ای از گروه‌های کوچک چپ دیگر
• سازمان مجاهدین خلق
• نیروهای دموکرات انقلابی، شامل گروه‌های کوچکی چون جنبش مسلمانان مبارز و جاما و …، و هواداران انقلابی آیت‌الله خمینی.

مشی حزب برای سازماندهی این جبهه، سیاست اتحاد و مبارزه بود .

۳ـ انطباق تئوری عام با شرایط ویژه:

به‌علت نداشتن پایگاه وسیع توده‌ای، و نیز پیش داوری‌های عظیم نیروهای دیگر سیاسی که به‌علت خفقان دوران ستم‌شاهی و سرکوب‌های ناشی از آن ایجاد شده بود، نیاز به فعالیت علنی برای حزب یک ضرورت حیاتی بود. از این‌رو، حزب می‌بایست به نرمش بزرگی دست می‌زد تا از گزند انحصارطلبی نیروهای نوپای سیاسی، و توطئه‌گری‌های نیروهای ارتجاعی، در امان باشد. این نرمش‌ها نمی‌توانست بدون تأثیرات منفی در میان هواداران حزب و جریان‌های دیگر چپ باشد. از جملهٔ این نرمش‌ها، یکی تبدیل سیاست اتحاد و مبارزه به سیاست اتحاد و انتقاد بود. در نتیجه، به‌جای مبارزهٔ جدی با جنبه‌های ارتجاعی حاکمیت، به انتقادهای نرم از آن پرداخته می‌شد، و گاه پاره‌ای از خطاها اصلاً دیده نمی‌شد؛ خطاها و اعمالی که از سوی روشنفکران و جامعهٔ مدرن شهری به هیچ عنوان پذیرفتنی نبود.

از دیگر این نرمش‌ها، پذیرفتن ولایت فقیه در زمان حیات آقای خمینی بود که از نظر منطق دموکراتیک کار درستی نبود. طبیعی بود که این نقاط ضعف در سیاست حزب ـــ‌ که البته ناگزیر و اجباری بود، چرا که در غیر این‌صورت حزب به تقابل با حاکمیت می‌رسید و از انجام وظایف خود باز می‌ماند ـــ در میان دیگر نیروهای سیاسی بدگمانی و سوءتفاهماتی ایجاد می‌کرد، و در ذهن پاره‌ای از اعضا و هواداران نیز سردرگمی و آشفته‌فکری به‌وجود می‌آورد. به‌طوری که در اواخر دوران حیات نیمه‌مخفی حزب، رهبری آن، که متوجه پاره‌ای برداشت‌های غلط در میان اعضا و هواداران شده بود، ناچار شد که کمیتهٔ ویژه‌ای را برای توضیح نظر حزب در رابطه با تفاوت بین خط امام، و خط مردمی، ضد امپریالیستی و خلقی امام، تشکیل دهد.

نتیجه

از آغاز سال ۶۰، ستیزه‌جویی بین رییس جمهور وقت و حزب جمهوری اسلامی بالا گرفت. این درگیری‌ها منجر به سرکوب خونین مجاهدین خلق، که متحد رییس جمهور بودن، شد، که عکس‌العمل تروریستی آنان را به‌همراه داشت. نتیجهٔ این کشتار و ترور، از یک‌سو حذف شدن فیزیکی سازمان مجاهدین خلق از جبههٔ متحد خلق، از سوی دیگر رشد شدید گرایش‌های راست‌روانه در حاکمیت بود. سخنرانی‌های اکثریت مطلق رهبران آن‌روز جمهوری اسلامی، همه وهمه، به‌شدت بوی خشونت و خونریزی می‌داد. اندک زمانی پس از این واقعه، خرمشهر آزاد شد ولی حاکمیت جمهوری اسلامی بر ادامهٔ جنگ تا رفع فتنه از عالم و برقراری جمهوری اسلامی در عراق پای فشرد، و این سومین ضربهٔ سنگین به بدنهٔ نحیف انقلاب بود. با آشکار شدن مخالفت حزب با ادامهٔ جنگ، راست‌ترین جناح جمهوری اسلامی، در توطئه‌ای هماهنگ با دیکتاتوری نظامی پاکستان و سازمان‌های جاسوسی انگلستان، به هجوم گسترده‌ای علیه حزب تودهٔ ایران دست زد.

در تمام سال‌های جنگ، از نظر سیاسی، راست‌ها و قشریون به گسترش پایگاه‌های خود پرداختند، و از نظر اقتصادی، آنان، و به‌خصوص بازار، به فتح یکایک سنگرها دست زدند. با پایان جنگ و کشتار زندانیان سیاسی و عزل آقای منتظری از جانشینی آقای خمینی، دیگر جایی برای نیروهای انقلابی باقی نمانده بود. این زمان مصادف است با آغاز روند فروپاشی سوسیالیسم واقعاً موجود، و به این ترتیب  انقلاب حامی بیرونی خود را هم از دست داد. بنابراین، از این پس دیگر هیچ جای امیدی برای «احتمالی» که در ابتدای انقلاب وجود داشت، یعنی راه رشد غیرسرمایه‌داری، باقی نماند و راه سرمایه‌داری یگانه راهی بود که در پیش روی حاکمیت قرار گرفت.  

در طول دوران پس از جنگ، ساختار سیاسی ایران از نظر حقوقی با تفسیرهای افزوده شده بر قانون اساسی، به مراتب پس‌رفته‌تر از گذشته شده است. به‌جای ولایت فقیه، ولایت مطلقهٔ فقیه، که گاه تا حد ذوب شدن در آن باید مطیع‌اش بود؛ به‌جای نظارت شورای نگهبان، نظارت استصوابی این شورا؛ و به‌جای اصل ۴۴ قانون اساسی، تفسیر (بخوان تغییر سرمایه‌دارانه از آن)؛ و به‌جای قانون کار، مسخ و مثله کردن آن؛  و…، رایج شده است.

اما راه سرمایه‌داری در کشور در شرایطی پیش گرفته می‌شود که جنبه‌های گسترده‌ای از سرمایه‌داری ایران سرمایه‌داری وابسته است. این درست است که سرمایهٔ جهانی در ایران جایگاهی ندارد و سرمایهٔ موجود در سرمایه‌داری ایران سرمایهٔ داخلی است و نه سرمایهٔ آمریکایی وانگلیسی. اما اقتصاد کشور ما به‌لحاظ فنی وتکنیکی، و به‌لحاظ قطعات یدکی و مواد اولیه، به‌شدت وابسته به اقتصاد سرمایه‌داری جهانی است. این وابستگی در دوران موسوم به سازندگی به‌شدت گسترش یافت. اینک، اگر حکومت جمهوری اسلامی به بهبود روابط خود با غرب نپردازد، کشور را محکوم به عقب‌ماندگی می‌کند؛ ودر صورت بهبود این روابط، سرمایهٔ جهانی به‌سرعت در بازار تشنهٔ ایران جاری خواهد شد و کشور در سراشیبی سرمایه‌داری وابسته حرکت خواهد کرد. با توجه به خستگی اکثریت مردم و این‌که آنان به‌دنبال مجالی برای نفس کشیدن هستند، بعید به‌نظر می‌رسد که در چنین شرایطی، در کوتاه‌مدت مقاومتی جدی از سوی آنان انجام گیرد. تنها نیرویی که مقاومت خواهد کرد راست افراطی و بیگانه‌ستیز است.

اما بی‌گمان، با آشکار شدن عوارض ویرانگر این روند، بار دیگر در ایران مقاومتی همه‌جانبه شکل خواهد گرفت. ضعف جهان سرمایه‌داری باعث می‌شود که این نیروی جهانی، رقابت سنگین در منطقه و جهان، و رقابت شدید برای کنترل بازار، و به‌خصوص جنگ بر سر سهم کشورها از بازار، امکان اقتصاد شکوفا در ایران را محدود می‌سازد.

نتایج سیاست حزب تودهٔ ایران در عمل

حزب تودهٔ ایران با چند ده نفر فعالیت علنی خود را از سال ۵۸ آغاز کرد. و در انتهای سال ۶۱، زمانی که مورد هجوم قرار گرفت، فقط نزدیک به ده هزار نفر از اعضا و هوادارانش به زندان افتادند. هزاران نفر نیز کشور را ترک گفتند و شمار قابل‌توجهی نیز در ایران ماندند. چنین رشد غیرقابل‌تصوری فقط با فعالیت علنی ممکن بود. (توجه شود که حزب در طول کمتر از چهار سال عمر خود فقط چند ماه فعالیت علنی داشت و بقیهٔ آن فعالیت نیمه‌علنی و نیمه‌مخفی بوده است) و بهای این‌گونه فعالیت نیز همان بود که پرداخت شد. ضربه به حزب، به‌خصوص پس از آن‌که حزب با ادامهٔ جنگ مخالفت کرد، اجتناب‌ناپذیر بود. هشیاری و دقت بیشتر رهبری می‌توانست میزان ضربه را به‌مقدار زیادی کاهش دهد، اما به‌هرحال، از اصل ضربه گریزی نبود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *