تحریف تاریخ مبارزهٔ درون حزبی، به‌جای بهره‌گیری از تجربیات گذشتهٔ حزب‌

همان‌طور که در بخش‌ ۱۲ «آنچه در حزب گذشت» توضیح دادیم، پس از برگزاری «پلنوم دی‌ماه ۱۳۶۶»، «اکثریت مهاجرین جدید توده‌ای (پس از یورش‌های جمهوری اسلامی به حزب تودهٔ ایران) در بلوک شرق به صف معترضین پیوستند». ما همچنین در بخش «اسناد تاریخی حزب تودهٔ ایران» عکس‌العمل هیأت سیاسی به اعضاء و کادرهای معترض را که شامل چهار سند «بیانیهٔ هیأت سیاسی کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران پیرامون برخی مسایل درون حزب»، «جنگ روانی ـ تشکیلاتی علیه حزب تودهٔ ایران»، «مصوبهٔ هیأت سیاسی خطاب به امضاکنندگان قطع‌نامهٔ باکو» و «مصوبهٔ تشکیلاتی هیأت سیاسی کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران» است و همگی تاریخ خرداد ۱۳۶۷ را دارند، منتشر ساختیم.

 از میان این اسناد، «جنگ روانی ـ تشکیلاتی علیه حزب تودهٔ ایران» از همه مشروح‌تر (بالغ بر ۳۶ صفحه) است. در این سند، رفقای هیأت سیاسی در بخش «نگاهی به تاریخ» (ص ۳۱) با تذکر این نکته که «آنچه که برخی‌ها طی ۵ سال گذشته کرده‌اند و می‌کنند، حامل و حاوی هیچ نکتهٔ تازه‌ای نیست»، دست به مقایسه‌ای تاریخی با رویدادهای درون حزب در ۳۰ سال قبل از آن زدند و اعلام کردند «هدف نگاهی به اسناد و مدارکی است که تشابه دسته‌بندی‌های پس از کنفرانس ملی را با دسته‌بندی‌های پس از پلنوم وسیع چهارم نشان می‌دهد» (صص ۳۲ و ۳۳). این رفقا سپس با ذکر چند نقل‌ ‌قول کوتاه از «نشریهٔ مسایل حزبی، شمارهٔ ۶، بهمن ۱۳۳۷» نتیجه گرفتند «تاریخ به پدیده‌های همزاد، پوزخند می‌زند. حالا سی سال پس از حوادث مهاجرت گذشته، صدور قطع‌نامهٔ باکو و نامهٔ کابل به چه چیز جز شوخی تاریخ شبیه است؟» (ص ۳۵). بدین ترتیب رفقای هیأت سیاسی کوشیدند، از جمله، پشتوانهٔ تاریخی برای عملکرد خویش در برخورد به اعتراض‌های اعضاء و کادرهای حزب در سال ۱۳۶۷ جستجو کنند.

ما نسخهٔ کامل نشریهٔ «مسایل حزبی، شمارهٔ ۶، بهمن ۱۳۳۷» را نیز در بخش «اسناد تاریخی حزب تودهٔ ایران» منتشر ساختیم تا رفقای توده‌ای و خوانندگان «مهر»، به‌طور مستقل امکان مقایسهٔ عملکرد رهبری در هر دو مقطع تاریخی را داشته باشند.

رفقای هیأت سیاسی در جزوهٔ «جنگ روانی ـ تشکیلاتی علیه حزب تودهٔ ایران» با انتخاب گزینشی سه پاراگراف کوتاه از «نشریهٔ مسایل حزبی، بهمن ۱۳۳۷»، برخورد انعطاف‌آمیز رهبری سال ۱۳۳۷ حزب را نسبت به اعتراض اعضاء، واژگونه جلوه دادند تا آن‌را مشابه عملکرد خویش نشان دهند.

ما در اینجا قصد ورود به محتوی و ماهیت اعتراضات اعضای حزب در سال ۱۳۳۷ یا سال‌ ۱۳۶۷ را نداریم، همچنین وارد بحث دربارهٔ عملکرد آن بخش از اعضای رهبری که در سال ۱۳۶۷ در رأس معترضین قرار گرفتند یا از آنها حمایت کردند، نمی‌شویم. هدف ما در این‌جا تنها توضیح تفاوت ماهوی میان شیوهٔ برخورد رهبری به معترضین حزبی در دو مقطع تاریخی مختلف به فاصلهٔ ۳۰ سال است.

ابتدا بر پایهٔ اسناد، نگاهی به رویدادهای حزبی سال‌های ۳۷ـ۱۳۳۶ می‌کنیم:
    
پلنوم پنجم کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران، که در اسفند ۱۳۳۶ برگزار شد، قطعنامه‌ای دربارهٔ «تشتت فکری و اشکال مشخص انحرافات فکری در حزب» به تصویب رساند. این قطع‌نامه دارای سه بند به شرح زیر بود:

«۱ـ پلنوم تأکید می‌کند که در اثر عوامل زیرین تشتت فکری در حزب بروز کرده است:

الف ـ فشار ارتجاع و امپریالیسم
ب ـ شکست نهضت رهایی‌بخش‌ ملی و حزب ما
ج ـ اشتباهات بزرگ گذشتهٔ رهبری و واکنش ناصحیح در قبال آن.

«۲ـ در شرایط کنونی تشتت فکری، برخی نظریات انحرافی در نزد برخی از افراد حزبی مشاهده می‌شود. این افکار به‌طور کلی به‌صورت پاره‌ای از افکار مبالغه‌آمیز دربارهٔ نقش بورژوازی ملی در انقلاب دمکراتیک، نظریات نادرست دربارهٔ مسایل مربوط به ملت‌های داخل ایران، روش لاقیدانه نسبت به مراعات اکید مقررات حیات حزبی، قبول غیرنقادانهٔ تبلیغات دشمن، روش پاسیف نسبت به فعالیت حزبی و پاره‌ای از روش‌های انحلال‌طلبانه در مورد مسألهٔ حفظ موجودیت حزب تودهٔ ایران درآمده است. این انحرافات به‌طور عمده دارای محتوی گرایش به راست است.

«۳ـ پلنوم هیأت اجرائیه را موظف می‌کند که برای برحذر داشتن اعضاء حزب از هرگونه گرایش به راست یا چپ و به‌ویژه راست که خطر آن اکنون بیشتر است، دست به مبارزه ایدئولوژیک منظم و سنجیده بزند و با بالا بردن کیفیت کار و شیوهٔ بهبود رهبری خود از طرفی و با روش‌های اقناع و بر اساس تجدید تربیت صبورانهٔ افراد حزب از طرف دیگر، به‌تدریج به تصحیح اشتباهات فکری رفقای حزبی و ایجاد شور و خوش‌بینی انقلابی در آنها توفیق یابد.» (به نقل از نشریهٔ «مسایل حزبی»، شمارهٔ ۵، فروردین ۱۳۳۷)

پس از پلنوم مذکور و در طول سال ۱۳۳۷، بحران و اعتراض بسیاری از واحدهای حزبی در مهاجرت را دربر گرفت و از جمله به اشکال زیر بروز کرد:

ـــ تشکیل «مجامع وسیع»، خارج از چارچوب تشکیلاتی، از سوی «عده‌ای از رفقای حزبی مقیم یکی از مراکز عمدهٔ مهاجرت» «تحت عنوان بررسی به وضع رهبری» و «اتخاذ تصمیم دربارهٔ اهمیت و ترکیب رهبری آینده»؛

ـــ «یکی از حوزه‌های حزبی»، «در وراء کمیتهٔ مرکزی نظریات خاص خود را دربارهٔ برخی از مسایل داخلی حزب» «برای واحدهای دیگر و افراد حزبی» فرستاد؛

ـــ «برخی از اعضاء حزب به‌طور فردی یا جمعی مبادرت به جمع‌آوری امضاء ذیل اوراقی نموده‌اند که حاوی نظریات معینی دربارهٔ رهبری حزب و ترکیب آینده آن یا افراد مشخصی از رهبری است.» (با استفاده از نشریهٔ «مسایل حزبی»، شمارهٔ ۶، بهمن ۱۳۳۷)

۳۰ سال بعد، در بهار ۱۳۶۷، اعتراضات گسترده‌ای در حزب بروز کرد که در شکل تشابه زیادی با اعتراض‌های پس از پلنوم پنجم کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران داشت: تشکیل مجامع عمومی خارج از چارت تشکیلاتی، جمع‌آوری امضاء و صدور قطع‌نامه و درخواست ترکیب جدیدی برای هدایت حزب.

حزب ما هنوز از زیر آوار سهمگین یورش‌های رژیم جمهوری اسلامی بیرون نیامده بود که با سیاست‌های جدید رهبری حزب کمونیست اتحاد شوروی به زعامت گارباچف، که به زلزله‌ای در مجموعهٔ جنبش جهانی کمونیستی انجامید، مواجه شد.

گردانندگان اصلی حزب ما، به‌طور مشخص رفقا خاوری، صفری و لاهرودی، می‌بایست با درک این شرایط بی‌سابقهٔ تاریخی؛ با برخوردی مسؤولانه، صبورانه، خونسردانه و درجه بالایی از انعطاف نسبت به انتقادها و اعتراضات، با بحران عمیق حاکم بر حزب برخورد می‌کردند. آنها می‌بایست اولاً بحران را به‌رسمیت می‌شناختند و زمینه‌ها و دلایل عینی آن را برای اعضای حزب توضیح می‌دادند، ثانیاً عملکرد خویش را نقادانهٔ بازبینی می‌کردند و بالاخره با به‌کار بردن شیوهٔ اقناع، خودداری از تصمیم‌های حاد سازمانی نظیر تعلیق و اخراج، و با در پیش گرفتن سیاست جذب، به توضیح مسایل برای معترضین حزبی می‌پرداختند.

در هر کدام از گام‌های سه‌گانهٔ فوق، با ذکر نقل‌ ‌قول‌هایی از اسناد منتشره در «مهر»، عملکرد رهبری در سال‌های ۱۳۳۷ و ۱۳۶۷ را مقایسه می‌کنیم:

۱ـ به‌رسمیت شناختن بحران:

* نشریهٔ «مسایل حزبی» (بهمن ۱۳۳۷): «شکست حزب ما سرآغاز بحران داخلی حزب قرار گرفت. با آن‌که پلنوم‌های چهارم و پنجم کمیتهٔ مرکزی گام‌هایی در راه خروج حزب از بحران برداشتند، ولی هنوز نمی‌توان گفت این بحران کاملاً خاتمه یافته است…. اثرات مخرب بحران حزب و مزمن شدن آن وحدت صفوف حزب ما را کماکان در معرض مخاطره نگاه‌می‌دارد.» (ص ۱)

* جزوهٔ «جنگ روانی ـ تشکیلاتی …» ( خرداد ۱۳۶۷): «در حزب ما هیچ بحرانی از جمله بحران تشکیلاتی وجود ندارد…. این به‌معنای انکار وجود مشکلات و دشواری‌های جدی در راه حزب نیست. اما این مشکلات و دشواری‌ها ناشی از شرایط عینی است … یورش سبعانهٔ رژیم، جنگ روانی ـ تشکیلاتی دشمن طبقاتی، دشواری‌های پیشبرد خط مشی حزب، دستگیری اعضاء و هواداران حزب در داخل کشور، مهاجرت گسترده و …» (، ص ۱۲ و ۱۳).

۲ـ برخورد به عملکرد رهبری:

* جدا از تأکید قط‌نامهٔ پلنوم پنجم بر «بالا بردن کیفیت کار و شیوهٔ بهبود رهبری»، در نشریهٔ «مسایل حزبی» چنین می‌خوانیم: «رفقا … نقاط ضعف کار رهبری حزب را پیدا کرده و متذکر شوند. انتقاد در داخل حزب با پیدا کردن نواقص و معایب و غلبه بر آنها مهمترین طریقهٔ تکامل حزب است. کنترل از پایین اگر به‌درستی صورت گیرد، خواهد توانست فعالیت حزب را رونق بخشد، اشتباهات حزب را به‌سرعت اصلاح کند، نواقص کار را برطرف سازد.» (ص ۱۰)

* گردانندگان حزب نه تنها انتقادی را به عملکرد خود در ۴۷ صفحه اسناد منتشره در خرداد ۱۳۶۷، وارد ندانستند، بلکه بارها دربارهٔ افراد کمیتهٔ مرکزی که در رأس معترضین قرار گرفته بودند یا از آنها حمایت کردند، بدترین تعبیرها، کلمات و عبارات را به‌کار بردند، اقدامات آنها را «یورش خزنده» و در ادامهٔ «یورش‌های فاشیستی رژیم» به حزب نامیدند و اعتراضات را زمینه‌ساز «تشدید جنگ روانی» توسط «عناصر مشکوک و دشمنان طبقاتی» و «تهیهٔ خوراک تبلیغاتی» از جمله برای «رژیم جمهوری اسلامی» اعلام کردند. چنان‌که گفتیم ما در اینجا وارد بحث دربارهٔ عملکرد آن بخش از اعضای رهبری که در رأس معترضین قرار گرفتند یا از آنها حمایت کردند، نمی‌شویم و این‌ کار را به آینده و ارزیابی خود از مرحلهٔ دوم از حیات سه دههٔ اخیر حزب موکول می‌کنیم. اما فقط در اینجا تأکید می‌کنیم که این‌گونه عملکرد گردانندگان اصلی حزب در برابر اعتراضات را جز به سیاست راندن معترضین از صفوف حزب نمی‌توان تعبیر کرد.

۳ـ شیوهٔ برخورد به معترضین

* رهبری حزب در سال ۱۳۳۷، در اجرای قطع‌نامهٔ پلنوم پنجم دربارهٔ «تشتت فکری و اشکال مشخص انحرافات فکری در حزب»، ضمن تأکید و پافشاری بر اصول سازمانی حزب تودهٔ ایران، با پذیرش انتقاد از خود و ضرورت بهبود کیفیت و روش‌های فعالیت رهبری، صبورانه، با به‌کار بردن شیوهٔ اقناع به توضیح مسایل برای معترضین حزبی پرداخت. در نشریهٔ «مسایل حزبی، بهمن ۱۳۳۷» نام هیچ‌یک از معترضین ذکر نشد و در بخش‌نامهٔ هیأت اجراییه هیچ‌گونه تصمیم سازمانی علیه اعتراض‌کنندگان اعلام نگردید.

* ۴۷ صفحه اسنادی که هیأت سیاسی در خرداد ۱۳۶۷ دربارهٔ معترضین حزبی منتشر کرده است، با هدف «افشاگری» تهیه شده است. از توطئه عده‌ای از اعضای حزب پس از یورش‌ها در قالب فعالیت «کمیتهٔ داخلی» تا قصد «قبضهٔ رهبری» در «پلنوم دی‌ماه ۱۳۶۶». رفقای هیأت سیاسی در این «افشاگری»ها به‌راحتی از افراد نام می‌برند و حتی برخلاف موازین، آنها را عملاً از صفوف حزب بیرون اعلام می‌کنند. رفقای هیأت سیاسی در مصوبهٔ تشکیلاتی خود از صفت رفیق برای اعضای کمیتهٔ مرکزی که تعلیق‌شان کرده‌اند، استفاده می‌کنند. اما در متن سایر اسناد رفاقت فراموش‌شان می‌شود. به‌عنوان نمونه، چنین عبارتی را درباره رفیق برومند می‌خوانیم: «محمدتقی برومند نه تنها صلاحیت حضور در هیأت سیاسی و یا کمیتهٔ مرکزی، بلکه عضویت حزب پرافتخار توده‌ها را نیز ندارد».

گردانندگان اصلی حزب در سال ۱۳۶۷، در حین «افشاگری» دربارهٔ برخی از افراد معترض رهبری و فعالین اعتراضات حزبی، اعلام کردند: «طبیعی است که اکثریت قاطع امضاکنندگان قطعنامه فریب» خورده‌اند. یا نوشتند: «تعدادی از رفقای صادق … به پیروی از برخی اعتمادهای نابجا به این ارکستر ضدحزبی پیوستند و این خطا را تحت نام مبارزه درون حزبی برای خود توجیه کردند».

هیأت سیاسی در پایان ۴۷ صفحهٔ سند، تعلیق ۴ نفر از اعضای کمیتهٔ مرکزی، اخراج تعدادی از اعضا و انتقاد کتبی برای خودداری از اخراج عده‌ای دیگر را، با نام بردن از همهٔ این افراد، اعلام کرد.

بدین ترتیب، عکس‌العمل رهبران اصلی حزب در برابر اعتراضات در سال ۱۳۶۷ در نقطهٔ مقابل واکنش رهبری حزب در ۳۰ سال پیش از آن بود. ۳۰ سال بعد، دست‌اندرکاران اصلی حزب نه‌تنها از تجارب تاریخی حزب در مبارزهٔ درون حزبی استفاده نکردند، بلکه به تحریف و واژگون جلوه دادن این تجربیات پرداختند، تلاشی که نه‌تنها نتایج منفی بسیاری برای حزب تودهٔ ایران به‌بار آورد بلکه خیل عظیمی از اعضای حزب را از صفوف آن راند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *