لزوم پایبندی به موازین مبارزۀ ملی ـ دمکراتیک

Print Friendly, PDF & Email

بازانتشار مقالۀ بسیار مهم و تئوریک رفیق طبری تحت عنوان «لیبرالیسم، دمکراتیسم و پیوند آن با موضع‌گیرى ضدامپریالیستى» توسط سایت «مهر» را می‌توان نشانه دیگری مبنی بر پایبندی سایت «مهر» به موازین انقلابی ازجمله مرحلۀ انقلاب ملی ـ دمکراتیک ایران ارزیابی کرد.

بعد از گذشت سی و پنج سال از انقلاب بهمن ۵۷ و گذر انقلابیون ومبارزان دمکرات  از معبرهای صعب‌العبوری که با خون بسیاری از آنها نشانه‌گذاری شده ولی با پیروزی همراه نبوده است، باز- انتشار این مقاله که صلابت تئوریک خود را همچنان برای مارکسیست ـ لنینیست‌ها حفظ کرده وشالوده و اساس یک برنامه انقلابی مطابق با دوران ما را تشکیل می‌دهد، اما قطعاً به‌معنای کاربست بی کم و کاست آن بعد از گذشت ۳۵ سال از انقلاب در شرایط کنونی نیست. هدف ما در اینجا تکیه بر اصولی است که رفیق طبری آنها را جمع‌بندی کرده است.

نه‌تنها آن دسته از مبارزان سیاسی و سازمان‌های رزمنده‌ای که علی‌رغم اعلام پایبندی به مارکسیزم- لنینیزم، دچار ضعف دیرپای معرفتی بوده و هیچ‌گاه به مرحلۀ انقلاب ملی ـ دمکراتیک ایران اعتقاد نداشته‌اند و به حزب ما به‌خاطر اعتقاد و پایبندی آن به تئوری عام انقلاب‌های ضدامپریالیستی و مرحله ملی ـ دمکراتیک انقلاب ایران، انگ « اپورتونیزم» و «راست روی» و «خیانت» زده و می‌زنند، بلکه امروزه درمیان برخی از مبارزان توده‌ای نیز بحث مرحلۀ ملی ـ دمکراتیک انقلاب ایران و انجام وظایف ناتمام انقلاب بهمن ۵۷ با بی‌اعتنایی و کم توجهی بسیار مواجه است.

مروری در سایت‌ها و نشریات امروزی سازمان‌هایی که در دهۀ ۶۰ خود را مارکسیست ـ لنیننیست می‌نامیدند به‌وضوح عمق نفوذ دیدگاه‌های مغایر یا ضد مارکسیزم-لنینیزم و آرمان طبقۀ کارگر را آشکار کرده و نشان می‌دهد که تا چه اندازه جنبش کمونیستی و کارگری ایران در مجموع به قهقرا رفته است.

ظهور پدیده کم‌توجهی به مبانی تئوریک انقلاب‌های ملی ـ دمکراتیک، با توجه به سرکوب و درهم شکستن کین‌توزانۀ سازمان‌های انقلابی، به‌ویژه یورش وحشیانه و خائنانه به حزب تودهٔ ایران توسط نیروهای مرتجع حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، به‌هیچ‌وجه عجیب نیست. اما آن‌چه غیرقابل قبول است، دست شستن مبارزان، از جمله برخی از مبارزان توده‌ای، از تئوری انقلابی و تسلیم شدن به دیدگاه‌های رویزیونیستی و رفورمیستی است که سنخیتی با آرمان طبقه کارگر نداشته و ندارند.

جای تأسف بسیار است که دردورانی که ملی دمکرات‌های آمریکای لاتین بیش از دو دهه است که در سمت‌گیری‌های مترقی قارۀ آمریکای لاتین در مسیر مبارزه با امپریالیزم و کسب استقلال نقش اصلی را ایفا می‌کنند و امواج خروشان خلق‌های آمریکای لاتین را به حرکت درآورده‌اند، برخی از سازمان‌ها و مبارزان ایرانی، از جمله برخی از توده‌ای‌ها، از به‌کاربردن اصطلاحاتی هم‌چون دمکرات‌های انقلابی و مرحلۀ انقلاب ملی ـ دمکراتیک سر باز می‌زنند و آن را نشانۀ یک بیماری مزمن می‌دانند که باید با رهبری به‌خون خفته حزب در دهۀ ۶۰ به‌خاک سپرده شود. مروری ساده در برخی از سایت‌های منتسب به حزب تودهٔ ایران به‌وضوح نفوذ رویزیونیزم و وداع با تئوری‌ها و اندیشه‌های انقلابی را آشکار می‌سازد.

امروزه کم نیستند کسانی که به اعتبار مبارزات خود در گذشته و به صرف نفوذ دراین یا آن سایت، کاری جز انتشار نظرات رفورمیستی ورویزیونیستی نداشته و درعمل اندیشه‌های انقلابی را تخطئه می‌کنند. مبارزه با این مروجان ایدئولوژی‌های ضد مارکسیستی ـ لنینیستی در صفوف مبارزان و انقلابیون طبقه کارگر وظیفه‌ای انقلابی است که باید با قاطعیت  دنبال شود.

اما کاربست تئوری انقلابی در عمل کار ساده‌ای نیست. دشواری عمل انقلابی در پیاده‌سازی  احکام عام و خارایین انقلاب‌های ضدامپریالیستی، از جمله انقلاب‌های ملی ـ دمکراتیک، که رفیق طبری آنها را دراین مقاله به موجزترین شکل ممکن جمع‌بندی و فرموله کرده است، کاملاً آشکار است. ریشه برخی از انحرافات احزاب کمونیست در دوران معاصر را، علاوه برنفوذ آرمان‌های غیر کارگری در این  احزاب، می‌توان در کم بها دادن به تئوری انقلابی از یک سو، و  تحلیل اشتباه از شرایط مشخص ازسوی دیگر، نیز جستجو کرد.

مبارزۀ ایدئولوژیک نیازمند تئوری انقلابی است، و جمع‌بندی تئوریک رفیق طبری دراین مقاله می‌تواند آغازگر این مبارزه و تلاش برای زدودن انحرافاتی باشد که می‌توانند نه‌تنها یک حزب مارکسیستی- لنینیستی، بلکه نسل‌هایی از مبارزان را به انفعال و عمل غیرانقلابی بکشانند؛ خطری که مبارزان مارکسیست- لنینیست را همواره  تهدید می‌کند.

بندهای اول ودوم جمع‌بندی رفیق طبری دواصل مبارزه ضدامپریالیستی و مبارزه در راه آرمان طبقه کارگر را روشن می‌کند. بقیه اصول را با تمام اهمیت‌شان می‌توان راهکارهای اجرایی این دو اصل  تلقی کرد. خطرعمده کردن هر یک از این اصول به زیان اصول دیگر، که به‌طور عمده ریشه در خاستگاه طبقاتی نیروهای موجود در حزب دارد، خطری جدی است. امروز بسیار مشاهده می‌شود که یکی از این اصول عمده شده و بقیه اصول درعمل نادیده گرفته می‌شوند.

عمده کردن هریک از مقولات امپریالیزم یا حقوق دمکراتیک در تحلیل‌ها، و انعکاس آنها در خط مشی‌ها، از بزرگترین معضلاتی است که جنبش خلقی و ضدامپریالیست ما را گرفتار چنددستگی نموده است. این خطر نه‌تنها جنبش خلق ما بلکه حزب ما را نیز تهدید کرده ومی‌کند.  اگر چنین معضلی در سطح جنبش قابل درک باشد، اما در میان مبارزان توده‌ای پذیرفتنی نیست. اگر قابل درک است که در درون جنبش خلق دیدگاه‌های لیبرالی و همکارانه با امپریالیزم نفوذ داشته و حتی حاکم باشد ـــ بسیار نزدیک و شبیه به وضع موجود نیروهای سیاسی نماینده  بورژوازی ملی و لایه‌های راست و میانی بینابینی ـــ اما به‌هیچ‌وجه نمی‌توان چنین نفوذی را در درون حزب طبقه کارگر پذیرفت و تحمل کرد.

دست کم گرفتن خطر امپریالیزم و بیراهه رفتن احزابی همچون حزب کمونیست عراق در عراق اشغال شده توسط امپریالیزم آمریکا و پذیرش و توجیه نوعی هم‌زیستی با امپریالیزم آمریکا، نمونه ملموس و نزدیکی از نفوذ اپورتونیزم به درون حزبی است که سابقۀ سال‌های طولانی مبارزه با امپریالیزم و عمال آن را در تاریخ خود دارد. عمده کردن رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی در مقابل امپریالیزم می‌تواند مارا گرفتار چنین اپورتونیزمی کند. این خطری عینی است که به ویژه پس از روی کارآمدن اوباما از طریق حزب کمونیست آمریکا اشاعه پیدا کرد.

مطلق کردن خطر امپریالیزم نیز، که ریشۀ ایدئولوژیک عمیق‌تری دارد، می تواند منجر به افتادن در تلۀ حاکمیت هایی مانند حاکمیت جمهوری اسلامی شود که مبارزه با آمریکا یا انگلیس ـــ نه امپریالیزم ـــ را تبلیغ می کنند. ریشۀ معرفتی انحراف آن دسته از «هوادران سوسیالیزم علمی » را که به احمدی نژاد نمایندۀ منتخب حاکمیت جمهوری اسلامی متمایل شده‌اند در این جا باید جست.

خطر دیگری که ما را تهدید می‌کند عمده کردن بخشی از ارگان‌ها یا نیروهای درون حاکمیت به‌جای کل طبقات حاکم و مجموع ارگان‌های رژیم برآمده از این طبقات ارتجاعی است. چنان‌که مثلاً سپاه پاسداران یا انجمن حجتیه باعث و بانی وضع موجود تلقی شود. نقطه مقابل این انحراف دل بستن به این یا آن مقام سیاسی برآمده از انتخابات، همچون خاتمی یا هاشمی رفسنجانی یا روحانی، به‌مثابه عناصر متحول‌ساز کل حاکمیت است. در بیست سال اخیر، بخشی از نیروهای توده‌ای در دام این خطر گرفتار بوده‌اند. اعتنا به اختلافات سیاسی یک چیز است و دل بستن به این اختلافات به‌مثابه موتورمحرکه تحولات اساسی چیزی دیگر. دومی است که هم‌چون موریانه تاروپود اندیشه انقلابی را می‌جود و به‌مرور زمان از آن چیزی جز جسدی پوک باقی نمی‌گذارد.  

خطر دست کم گرفتن نیروهای بینابینی، چنان که مورد نظر رفیق طبری دراین مقاله است،  «تحت این بهانه که پرولتاری نیست» ( نقل قول از مقاله) از جمله خطرات جدی  است که غالباً با تأکید بر حفظ استقلال حزب یا سازمان طبقۀ کارگر ظاهر می‌شود. دست کم گرفتن جنبش سبز از جملۀ این اشتباهات مهلک توده‌ای‌هایی بود که به دمکرات‌های انقلابی و سیاستمداران لایه‌های بینابینی جنبش سبز بهای لازم را ندادند.

خطر دیگری که حرکت انقلابی را تهدید می‌کند افتادن در دام عمل‌گرایی صرف و دنباله‌روی محض از جنبش‌های خودبه‌خودی به‌رغم مجهز بودن به تئوری انقلابی است، که غالباً چنین نیست. تعریف و تمجیدهای بیجا و اغراق‌آمیز حزب کمونیست مصر از ژنرال السیسی در مقابله با اخوان‌المسلمین از این گونه انحرافات است .  

به یمن انتشار مقاله ارزشمند رفیق طبری، امید است  رفقای توده‌ای و سایر مبارزان طرفدار طبقۀ کارگر درگیر بحث های جدی در خصوص چندوچون مرحله اخیرانقلاب ایران با حفظ مواضع ضدامپریالیستی و دمکراتیک شوند. این بحث‌ها نه فقط مورد نیاز اکید توده‌ای‌های مبارزی است که دل در گرو تحقق وحدت اصولی در حزب‌شان دارند، بلکه به یقین می‌تواند در سهم توده‌ای‌ها در  تشکیل  جبهۀ متحد نیروهای  ضد ارتجاع نقش داشته باشد.

اما از هیچ‌یک از این انحرافات محتمل نباید هراسید. آن که عمل می‌کند اشتباه هم می‌کند و حتی می‌تواند به‌طور موقت به انحراف هم کشیده شود. پیروی از تئوری جامع انقلابی، به‌نحوی که توسط رفیق طبری فورموله شده است، تحلیل مشخص از شرایط مشخص، مبارزه مستمر ایدئولوژیک، و مبارزه عملی و روزمره همگام با توده‌ها، از جمله سنن حزب تودهٔ ایران و  مبارزان توده‌ای بوده است. این سنت‌ها باید به همت انقلابیون پیگیر و فداکار توده‌ای حفظ شوند و ضمن مبارزه به نسل‌های بعدی مبارزان منتقل شوند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *