ایالات متحده و شکنجه
ویلیام بلوم ـــ
منبع: سایت رسمی نویسنده، ۱۱ اوت ۲۰۱۴
ترور و شکنجه دو مورد از شایعترین مواردی هستند که دولتها به لاپوشانی و یا دروغگویی دربارهٔ آنها تمایل دارند، که هر دو عمیقاً بهشدت غیراخلاقی و غیرقانونی، حتی غیرمتمدنانه تلقی میشوند. پس از پایان جنگ جهانی دوم ایالات متحده تلاش کرده است تا بیش از ۵۰ تن از رهبران خارجی را ترور کند و جهان را به ورطۀ شکنجه کشانده است؛ آمریکاییها نه فقط خارجیها را بهطور مستقیم شکنجه کردهاند، بلکه تجهیزات شکنجه، کتابچههای راهنمای شکنجه، فهرستهای افرادی که قراراست شکنجه شوند را نیز فراهم کردهاند و مربیان آمریکایی شخصاً به هدایت و تشویق شکنجهگران، بهویژه در امریکای لاتین پرداختهاند.
از اینرو، میزان اعتبار این گفتهٔ رئیسجمهور اوباما در اول اوت در کنفرانس مطبوعاتی خود که: «کارهای زیادی را که انجام دادیم، در کل درست بودند، البته چند تایی از آدمها را هم شکنجه کردیم. معدود مواردی را هم انجام دادیم که بر خلاف ارزشهای ما بودند»، مشخص است. اگرچه وی در آن لحظه عملاً از کلمهٔ «شکنجه» استفاده کرد، نه «بازجویی تقویت شده» که اسم مستعار این عمل در دههٔ گذشته بوده است، اما دو دقیقه بعد اوباما هم عبارت «تکنیکهای فوقالعاده بازجویی» را بکار برد. عبارت «شکنجه برخی از آدمها» که لرزه بر اندام من میاندازد. آدمی از این موضوع بهطور بارزی احساس ناراحتی میکند.
اما همه اینها جزیی است. مهمتر از همه، این واقعیت است که حامیان آقای اوباما چندین سال او را بهعنوان کسی شناختهاند که به عمل شکنجه پایان داده است. وآنها مطلقاً حق چنین ادعایی را ندارند.
بلافاصله پس از نخستین مراسم معارفه رسمی ریاست جمهوری، آقای اوباما و لئون پانته آ، رئیس جدید سیا آشکارا اعلام کردند که «گرفتن اطلاعات تحت فشار» پایان نپذیرفته است. آنطور که لس آنجلس تایمز در آن زمان گزارش کرد: «سیا بنا به دستورالعملی که اخیراً اوباما صادر کرده است همچنان حق دارد به آنچه به «گرفتن اطلاعات تحت فشار» معروف است، به گروگانگیری پنهانی و انتقال زندانیها به کشورهایی که با آمریکا همکاری میکنند، مبادرت کند.»
ترجمهٔ انگلیسی «همکاری» عبارت است از «شکنجه». گرفتن اطلاعات تحت فشار نیز همان شکنجه توسط دیگران است. دلیل دیگری برای انتقال زندانیها به لیتوانی، لهستان، رومانی، مصر، اردن، کنیا، سومالی، کوزوو، یا جزیره دیه گو گارسیا در اقیانوس هند وجود نداشت. اینها بخشی از مراکز شناخته شده شکنجهاند که آمریکا فراوان از آنها دیدن کرده است. کوزوو و دیه گو گارسیا ـ که هر دو پایگاههای نظامی بسیار سری و بزرگ آمریکا را در خود جای داده اند ـ در صورتی که جاهای دیگری مانند آنها وجود نداشته باشد، به روی کسب و کار شکنجه کاملاً باز است. همین امر در مورد پایگاه گوانتانامو در کوبا صدق میکند.
افزون بر این، دستورالعملی که به آن اشاره شد، دستورالعمل شماره ۱۳۴۹۱، که در ۲۲ ژانویه ۲۰۰۹ صادر شد «حصول اطمینان از بازجوییهای قانونی» مفر قانونی بزرگی برای اعمال شکنجه باقی میگذارد. بهکرات گفته میشود که رفتار انسانی از جمله عدم شکنجه، فقط در مورد زندانیانی صدق میکند که در یک «مبارزه مسلحانه» دستگیر شدهاند. بنابراین، شکنجه توسط آمریکاییها در خارج از محیط «مبارزه مسلحانه» صریحاً ممنوع اعلام نشده است. اما در مورد شکنجه در محیط «فعالیت ضد تروریستی» اوضاع چگونه است؟
این دستورالعمل از سیا میخواهد که صرفاً ازآن دسته شیوههای بازجویی استفاده کند که رئوس کلی آن در کتابچه راهنمای اصلاح شدهٔ حوزه عملیاتی ارتش آمده است. اما، این کتاب راهنما حبس در سلول انفرادی، محرومیت ادراکی یا حسی، تحمیل فشارهای عاطفی فوق طاقت انسانی، محرومیت از خواب، القای ترس و ناامیدی، داروهای روانگردان، دستکاری محیطی مانند دما و سروصدا و موقعیتهای استرسآور را در رفتار با زندانیان و بازجویی آنها مجاز میداند.
پس از جلسه تحقیق و تفحص هیأتی از نمایندگان سنا از پانته آ، نیویورک تایمز نوشت که او «این احتمال را مطرح کرد که سیا میتوانست برای کاربرد خشنتر شیوههای بازجوییای که در کتابچهٔ راهنما تحت عنوان قوانین جدید بهصورت محدود آمده است، کسب اجازه کند …» آقای پانته آ همچنین اظهار داشت که سیا روش «گرفتن اطلاعات تحت فشار » دولت بوش را ادامه میدهد ـ دستگیری افراد مظنون به تروریست در خیابانها و فرستادن آنان به یک کشور ثالث. اما وی گفت که سیا از فرستادن فرد مظنون به کشوری که معروف به اعمال شکنجه یا سایر اعمالی است که «ارزشهای انسانی ما را نقض میکند» پرهیز میکند.
البته آخرین جمله بهطرز کودکانهای مزخرف است. کشورهایی که برای دریافت زندانیانی انتخاب میشوند که از آنها تحت فشار اطلاعات گرفته میشود، کشورهاییاند که درست به این دلیل انتخاب شدهاند که مایل و قادر به شکنجه این افرادند.
در دولت بوش یا اوباما هیچ مقام رسمی بههیچوجه بهدلیل ارتکاب شکنجه یا سایر جنایتهای جنگی در عراق، افغانستان و دیگر کشورهایی که علیه آنها مبادرت به جنگ کردهاند، مجازات نشده است. و میتوان اضافه کرد که هیچ بانکدار آمریکایی بهخاطر نقش ناگزیر خود در تحمیل شکنجه مالی در سطح جهان که از سال ۲۰۰۸ آغاز شد، مجازات نشده است. چه سرزمین سخاوتمندی است آمریکا. گرچه این امر در مورد جولیان آسانژ، ادوارد اسنودن، یا چلسی منینگ صدق نمیکند.
در آخرین روزهای ریاست جمهوری بوش، مایکل راتنر، استاد دانشکده حقوق کلمبیا و رئیس پیشین مرکز حقوق اساسی، خاطر نشان کرد: تنها راه پیشگیری از اعمال شکنجه در آینده این است که کسانی که مسئول آن بودند هزینهاش را بپردازند. من نمیفهمم که چگونه میتوانیم اعتبار اخلاقی خود را مجدداً احیا کنیم، در صورتی که اجازه میدهیم کسانی که در برنامه شکنجه فعالانه دخالت داشتند، آزادانه بهگونهای زندگی کنند که گویا هیچ خلافی از آنها سر نزده است.
در این جا مایلم بار دیگر به خوانندگان ارجمند، این کلمات را یادآوری کنم «مقاولهنامه منع شکنجه و سایر رفتارها یا مجازاتهای بیرحمانه، غیرانسانی یا رفتار تحقیرآمیز» در سال ۱۹۸۴ توسط سازمان ملل متحد تنظیم شد، در سال ۱۹۸۷ به مورد اجرا گذاشته شد، و آمریکا در سال ۱۹۹۴ آن را پذیرفت. طبق مادهٔ ۲ این مقاولهنامه: «هیچ شرایط استثنایی، اعم از وضعیت جنگی یا تهدید به جنگ، عدم ثبات سیاسی داخلی یا هرگونه حادثه غیرمنتظره عمومی، نمیتواند اعمال شکنجه را توجیه کند.» زبانی که بهطرز شگفتانگیزی روشن، صریح، و مبتنی بر اصول اخلاقی بهمنظور تعیین استاندارد برای دنیایی است که در آن احساس افتخار بهخاطر انسان بودن روز به روز دشوار میشود.
مقاولهنامه منع شکنجه برترین قانون کشور بوده است و همچنان خواهد بود. این قانون سنگ بنای قانون بینالمللی و اصلی است که همطراز با قانون منع بردهداری و نسلکشی است.
دادستان کل آمریکا اریک هولدر در ۲۶ ژوئیه ۲۰۱۳ اظهار داشت «آقای اسنودن شکنجه نخواهد شد. شکنجه در آمریکا غیرقانونی است.»
جان برنان، که در ژانویه ۲۰۱۳ از سوی پرزیدنت اوباما به مقام ریاست سیا منصوب شد از «گرفتن اطلاعات تحت فشار» بهعنوان «ابزاری کاملاً حیاتی» دفاع کرد و اظهار داشت که شکنجه اطلاعاتی تولید کرده است که «نجات بخش زندگی» بوده است.
اوباما، برنان را در سال ۲۰۰۸ برای این سمت کاندیدا کرده بود، اما جامعهٔ هواداران حقوق بشر در مورد پذیرش آشکار شکنجه از سوی برنان چنان فریاد اعتراضی به راه انداختند که برنان کاندیداتوری خود را پس گرفت. از قرار معلوم باراک اوباما از این واقعه درسی نیاموخت و این مرد را مجدداً در سال ۲۰۱۳ منصوب کرد.
طی جنگ سرد اول، مضمون رایج در لفاظیها این بود که شورویها مردم را شکنجه و آنها را بدون دلیل دستگیر میکنند، اعترافات جعلی میگیرند، و با بازداشتیهایی که در برابر دولت کمونیستی بیرحم، بییار و یاورند کارهای ناگفتنی انجام میدهند. مانند تمام دولتهای شرور دیگر، شکنجه چیزی بود که آدمهای بد، کمونیستها، را از آدمهای خوب، آمریکاییها و دولتشان متمایز میکرد. به همه ما یاد دادهاند که هر قدر هم که نظام آمریکا معیوب باشد، استانداردهای متمدنانهای داشت که دشمن به آن بیاعتنایی میکرد.