چرایی و چگونگی بازگشت حزب کمونیست ایتالیا به آغوش سوسیال دمکراسی
برگرفته از نشریهٔ آلمانی یونگه ولت (دنیای جوان)، ۷ نوامبر ۲۰۱۴
به قلم: Gerhard Feldbauer
اعلام پیامی توسط Achille Occhetto، در روز ۱۲ نوامبر سال ۱۹۸۹(۳ روز پس از فروریختن دیوار برلین) پیامدهای سنگینی را بهدنبال داشت. پیامی که برخی را شاد کرد؛ اما سبب آشفتگی خاطر بسیاری از اعضای صادق و ثابت قدم حزب شد.
دبیر کل وقت حزب کمونیست ایتالیا رسماً اعلام کرد که حزب به «خانه سوسیال دموکراسی» باز میگردد. انتخاب زمان اعلام این پیام این گمان را ایجاد می کند ـ و در تاریخنگاری بورژوایی همچنان مصرانه بر این باور تأکید میشود ـ که فرجام حزب کمونیست پرافتخار ایتالیا در سال ۱۹۹۱، فقط و فقط نتیجهٔ محتوم شکست سوسیالیسم در اروپا بوده است.
اما ریشهها عمیقترند. افول حزب کمونیست ایتالیا از مدتها پیش با درپیش گرفتن سیاست «سازش تاریخی» آغاز شد؛ سیاستی که در اواسط دههٔ هفتاد بهمنظور مشارکت با حزب دموکرات مسیحی در دولت اعلام شده بود. در آن زمان نمایندگان پرنفوذ حزب تحت لوای «کمونیسم اروپایی» با هدف تبدیل حزب کمونیست به یک حزب سوسیال دمکرات به تضعیف هویت اصلی حزب پرداختند. بنابر وعده حزب دموکرات مسیحی مبنی بر شرکت در دولت و اجرای پارهای اصلاحات اقتصادی و اجتماعی ـ وعدهای که هرگز عملی نشد ـ ، حزب کمونیست از مواضع بنیادی طبقاتی چشم پوشی کرد.
با پذیرش «قواعد بازی دموکراسی بورژوایی» و در انتظار دریافت پاداش جهت پذیرفته شدن در سیستم حزبی دموکراسی بورژوایی ، حزب کمونیست ایتالیا «راه ویژه سوسیالیسم» را اعلام کرد و اقتصاد بازار سرمایهداری را پذیرفت و تنها خواستار « انتقال دموکراتیک» مدل قدرت بورژوایی گردید.
حزب کمونیست ایتالیا اعلام کرد نه تنها به تعهدات ایتالیا بهعنوان همپیمان ناتو احترام خواهد گذاشت، بلکه این ادعای پوچ را علم کرد که ناتو در شرایط معینی بهمثابه سپر دفاعی راه ایتالیایی سوسیالیسم بکار خواهد آمد.
در مسیر گارباچف
ریشهٔ این فرایند را میباید در رویدادهای سالهای هشتاد جستجو کرد. انریکو برلینگوئر مرزهای معینی را در برابر رویزیونیستها گذاشته بود. پس از مرگ نابهنگام او بر اثر یک سکته قلبی در روز ۱۱ ژوئن ۱۹۸۴ حزب دیگر از کادر رهبری با وجههای همانند او برخوردار نبود. تحت تأثیر میخائیل گارباچف که در سال ۱۹۸۵ سمت دبیرکل حزب کمونیست اتحاد شوروی را بر عهده گرفت نیروهای راستگرای حزب بهطور قطعی بهمثابه تنها فراکسیون حاضر در رهبری قدرت را بدست گرفتند. در کنگرهٔ ۱۹۸۶ حزب، آلساندرو ناتا، جانشین برلینگوئر، به سوسیالیستها پیشنهاد کرد بههمراه کمونیستها در یک حزب نوین چپ متحد شوند. بنیتو کراکسی رهبر فاسد حزب سوسیالیست ایتالیا، که حزبش را در سال ۱۹۹۲ به سقوط اجباری کشاند، این پیشنهاد را رد کرد. با انتخاب آکیله اوکتّو بهسمت دبیرکلی حزب فرایند سوسیال دمکراتیزه شدن حزب به اوج خود رسید. حزب کمونیست ایتالیا که بهویژه از سالهای هفتاد بر استقلال از مسکو اصرار میورزید، و هرگونه ادعای رهبری و یا الگوبرداری از تجربیات شوروی را رد می کرد و از سال ۱۹۸۲ گسست خود را از حزب کمونیست اتحاد شوروی اعلام کرده بود، ناگهان گوش به فرمان مسکو شد و از مشی گارباچف پیروی کرد.
اوکتّو بلافاصله پس از انتخاب شدن بهسمت دبیرکلی حزب، کنگره مارس سال ۱۹۸۹ را بهمثابه «کنگرهٔ چرخش» اعلام کرد. گارباچف بهصورت چهرهٔ راهنمای او درآمد، تا به آنجا که اوکتّو در سخنرانی افتتاحیهٔ خود ده بار از او بهعنوان «پیامآور امید» یاد کرد. پیام ویدیویی گارباچف مورد استقبال پرشور اکثریت نمایندگان کنگره که گرایشات سوسیال دمکراتیک داشتند، قرار گرفت. کنگره در مصوباتش «رفورمیسم بنیادی و گسترده» را بهصورت راهنمای حزب اعلام کرد. اوکتّو تنها با دو رأی مخالف بار دگر در سمت خود ابقا شد. حتی گرایش کمونیستی که دارای هشت نماینده در کمیتهٔ مرکزی بود به او رأی داد.
رابطهٔ تنگاتنگ با حزب سوسیال دمکرات آلمان
اوکتّو در دسامبر سال ۱۹۸۹ فرایند «گسست با گذشته» را با دقت بیشتری تشریح کرد. او در روزنامه «اونیتا» (ارگان حزب که اخیراً تعطیل شد) علیه جبههٔ «نه گویان» که با «مرحلهٔ مؤسس یک تشکل نوین»، آنگونه که روند تأسیس یک حزب سوسیال دمکراتیک نامیده میشد، همراهی نمیکردند و خواهان نوسازی حزب بودند، موضع گرفت. به نوشتهٔ او «نوسازی حزب کمونیست ایتالیا کافی نیست». اما او در عینحال در جهت برقراری آرامش تلاش کرد. به نوشتهٔ او «مسأله بر سر انحلال حزب کمونیست ایتالیا نیست، بلکه ایجاد یک تشکل دمکراتیک نوین خلقی است که اصلاحگر باشد و خود را در برابر مولفههای مترقی لائیک یا کاتولیک محدود نکند، برای پرسشهای نو که از دنیای کار و فرهنگ و نیز جنبشهای جوانان و زنان، جنبشهای محیط زیست، صلح و یا جنبش خشونتزدایی مطرح میشود پاسخ داشته باشد». اوکتّو اطمینان داد که کمونیستها با «آرمانها و میراث سازمانی و سیاسی خود بانی این تشکل سیاسی خواهند بود»(اونیتا، ۲۴ دسامبر ۱۹۸۹). جورجو ناپولیتانو، رئیس جمهوری کنونی ایتالیا، که با سابقهترین عضو هیأت سیاسی حزب و طرفدار پر و پا قرص مشی رفورمیستی حزب از دههٔ هفتاد بود، دو هفته بعد بهروشنی گفت: «هدف از دگرگونی، هموار کردن راه بدست گرفتن قدرت دولتی است» (اونیتا، ۸ ژانویه ۱۹۹۰).
گامهای بعدی این هدف را ثابت می کند. به سفارش اوکتّو یک اقتصاددان ایتالیایی بنام میکِله سالواتی، که هرگز مناسبتی با حزب کمونیست ایتالیا نداشت «مانیفست برنامهای» حزب نوین را تدوین کرد. او روابط تنگاتنگی با حزب سوسیال دمکرات آلمان داشت و برنامهٔ بادگودسبرگ (برنامهای که در آن حزب سوسیال دمکرات آلمان گسست قطعی خود را از مارکسیسم اعلام کرد) این حزب راهنمای برنامهٔ نوین قرار گرفت که در آن از جمله چنین آمده بود: «سرمایهداران و کارپردازان به وظیفهای عمل میکنند که بهسود عامه است» و «مالکیت خصوصی ابزار تولید در بستر رقابت نقش سترگی ایفا میکند که عامالمنفعه است» (پائولو کیوفی، گردش به چپ، مسینا ۱۹۹۵). رویگردانی از موازین اولیه برنامهای در این کنگره که در روز ۳۱ ژانویه ۱۹۹۱ در ریمینی برگزار شد تا رأی به انحلال حزب کمونیست ایتالیا بدهد، در بسیاری از موارد اساسیتر از کنگره بادگودسبرگ بود. حتی با صرفنظر کردن از واژگانی چون «سوسیالیستی» و یا «سوسیال دمکراتیک» در نام حزب نوین: حزب جانشین حزب کمونیست ایتالیا نام خود را صاف و ساده حزب دمکراتیک چپ نهاد. سالواتی آشکارا اعلام کرد که برنامه بادگودسبرگ راهنمای برنامه نوین است که: «در سی سال اخیر آزمون خوبی را پس داده است». اوکتّو نامهای به ویلی برانت رهبر وقت انترناسیونال سوسیالیستها نوشت که در آن بر اهمیت «تجربه سوسیال دمکراسی» در تحول حزب کمونیست ایتالیا انگشت گذاشت.
پیامدهای فاجعه بار
پراکندگی جنبش کمونیستی در ایتالیا و فقدان نفوذ آن
کسانی که در کنگرهٔ ریمینی در سال ۱۹۹۱ به آغوش سوسیال دمکراسی پناه بردند هنوز خود را میراثدار آنتونیو گرامشی و سنت مترقی سوسیالیستی در ایتالیا می نامیدند. اما رهبری فرصت طلب حزب در سالهای بعدی هرآنچه را که از میراث رزمندهٔ سوسیالیستی باقی مانده بود بدور ریخت. در سال ۲۰۰۷ دمکراتهای چپ انشعاب کردند. اکثریت با حزب کاتولیکی میانه به اسم مارگریت متحد شده و حزب کنونی دمکرات را تأسیس کردند. دبیر این حزب از سال ۲۰۱۳ دمکرات مسیحی راستگرا ماتئو رنستزی (نخست وزیر کنونی ایتالیا) است که به اوراقچی معروف است و بقایای رهبران و نیز مواضع چپ حزب کمونیست ایتالیا را از حزب دمکرات بیرون ریخته است.
از آنجایی که مخالفان انحلال حزب نمیخواستند با میراث اپورتونیستی آن سروکاری داشته باشند انشعابات متعددی در حزب صورت گرفت. چنانکه امروز سه حزب کمونیست در ایتالیا وجود دارد: در سال ۱۹۹۱ حزب بازسازی کمونیستی تأسیس شد. در سال ۱۹۹۸ بخشی از حزب جدا شدند و حزب کمونیستهای ایتالیا را تأسیس کردند. در سال ۲۰۰۶ یک انشعاب تروتسکیستی از این حزب جدا و حزب کارگری کمونیستی را تشکیل دادند. در انتخابات سال ۲۰۰۸ کمونیستها که در سال ۱۹۷۶ دوازده میلیون (۳۴ درصد) رأی را به خود اختصاص داده بودند نتوانستند حتی ۴ درصد حدنصاب آراء را به خود اختصاص دهند و از آن زمان تاکنون در پارلمان حضور ندارند. تنها حزب کمونیستهای ایتالیا خود را پیرو مارکس و لنین و گرامشی میداند و خواهان بازسازی حزب متحد کمونیستی در این کشور است.