آمریکا در واقع امپراطوری بزرگی را نابود کرد

Print Friendly, PDF & Email

نویسنده: مایکل هادسون ــ
مترجم: م. نوری ــ

هرودوت در کتاب تواریخ (جلد اول ـ صفحۀ ۵۳)، داستان «کروزوس «پادشاه «لیدیه» را بازگو می‌کند که از سال ۵۸۵ تا ۵۴۶ پیش از میلاد بر سرزمین «لیدیه» واقع درغرب ترکیۀ فعلی، در «یونیه» در ساحل دریای مدیترانه حکمرانی می‌کرد. «کروزوس» شهر اِفِسوس، مِلیت و امپراطوری یونانی زبانِ همجوار آن را فتح کرد و از این راه به خراج و غنیمت عظیمی دست یافت که او را به یکی از ثروتمند‌‌‌ترین حکمداران آن زمان تبدیل کرد. اما این پیروزی و ثروت موجب نخوت و غرور او شد. این بار نگاه وی به شرق معطوف شد و در صدد برآمد امپراطوری پارس را تسخیر کند که حاکم آن کوروش کبیر بود.

«کروزوس» با مقادیر زیادی طلا و نقره معبد «دِلفی» را بنا نهاده بود. بنابراین از غیب‌گوی معبد پرسید که آیا او در جنگ با امپراطوری پارس موفق خواهد شد. «پوتیا»، غیب‌گوی نیایشگاه دلفی، پاسخ داد: «اگر علیه امپراطوری پارس وارد جنگ شوی، امپراطوری بزرگی را نابود خواهی کرد.»

پس «کروزوس» در سال ۵۴۷ قبل از میلاد به‌قصد فتح امپراطوری پارس روانۀ شرق شد. او ابتدا به پادشاهیِ تحت حکمرانیِ امپراطوریِ پارس، «فرنگیه» حمله کرد. کوروش برای دفع حمله، عملیات نظامی ویژه‌ای را علیه «کروزوس» آغاز نمود، او را اسیر گرفت و فرصت را غنیمت شمرده و با ضبط ذخایر طلای «لیدیه» سکۀ شاهنشاهی پارس را ضرب کرد. «کروزوس» حقیقتاً امپراطوری بزرگی را نابود کرد ولی آنچه که نابود شد امپراطوری خود وی بود.

حال این واقعۀ تاریخی را به وقایع امروز پیوند می‌زنیم، به تلاش دولت «بایدن» که در صدد است قدرت نظامی آمریکا را ابتدا علیه روسیه و متعاقب آن علیه چین به‌کار گیرد. رئیس جمهور ایالات متحده، مانند «کروزوس»، از مشاورین خود، یعنی سازمان سیا و اندیشکده‌های مرتبط با آن یاری طلبیده است. و این‌ها به‌جای برحذر داشتن وی از غرور و خودپسندی، فقط برای تحقق آرزوهای نئوکان‌ها، وی را ترغیب و به وی اندرز داده‌اند که حمله به روسیه و چین، تسلط آمریکا بر اقتصاد جهان را تثبیت و موجب فرارسیدن «پایان تاریخ» خواهد شد.

ایالات متحدۀ آمریکا، پس از این که کودتای سال ۲۰۱۴ اوکراین را ترتیب داد، نیروهای نیابتی ناتو را به شرق گسیل داشت، به اوکراین سلاح داد تا از طرفی جنگ قومیتی علیه روس‌زبانان اوکراین را به‌راه اندازد و از طرف دیگر پایگاه نظامی روسیه در کریمه را تبدیل به دژ ناتو کند. هدف این بلندپروازی «کروزوس»‌گونه، کشاندن روسیه به جنگ و تضعیف قدرت دفاعی آن، و همزمان نابودی اقتصاد و نابودی توان حمایتی آن کشور از چین و دیگر کشورهایی بود که در تلاش برای قطع وابستگی به سلطۀ آمریکا هستند.

پس از هشت سال تحریک روسیه، تهاجم تازه‌ای علیه روسیه تدارک دیده شد که قرار بود در فوریۀ ۲۰۲۲ در مرزهای روسیه به‌اجرا گذاشته شود. ولی روسیه برای دفاع از هموطنان روس‌زبان عملیات ویژۀ نظامی را آغاز کرد. ایالات متحده و متحدان آن در ناتو بلافاصله ذخایر ارزی روسیه در اروپا و آمریکای شمالی را توقیف کردند، و به این امید که نرخ برابری روبل سقوط خواهد کرد از همۀ کشورهای جهان خواستند واردات انرژی و غلات از روسیه را تحریم کنند. غیب‌گویان وزارت خارجۀ ایالات متحده روی این مسأله حساب باز کرده بودند که مصرف‌کنندگان روسیه قیام خواهند کرد و موجب سقوط دولت ولادیمیر پوتین خواهند شد، و در این بین امکانی برای ایالات متحده فراهم خواهد آمد تا مانند دوران پرزیدنت «یلتسین» در دهۀ ۹۰ میلادی، الیگارش‌های روسیه را به‌نیابت از خود بر سر کار آورد.

یکی از دستاوردهای جانبی مقابله با روسیه، تحکیمِ سلطۀ ایالات متحده بر کشورهای اروپای غربی بود. هدف این تاکتیک داخلی ناتو این بود که رؤیای تجارت و سرمایه‌گذاری بین اروپا و روسیه را که از طریق مبادلۀ محصولات صنعتی اروپا با مواد خام روسیه محقق می‌شد، نابود کند. و ایالات متحده با منفجر کردن خطوط لولۀ نورد ـ استریم و قطع امکان دسترسی اروپا به گاز ارزان روسیه، خط بطلانی بر این رؤیای اروپا کشید و در ضمن اقتصادهای برتر اروپا را وابسته به گاز مایع (LNG) خود کرد.

اروپا نه‌تنها مجبور به دادن یارانه به مصرف کنندگان انرژی شد تا از ورشکستگی صنایع جلوگیری کند، بلکه بخش بزرگی از تانک‌های «لئوپارد» آلمان، دیگر سلاح‌های معجزه‌آسای ناتو، و همچنین موشک‌های ایالات متحده در مقابله با ارتش روسیه منهدم شدند. کاشف به‌عمل آمد که راهبرد ایالات متحدۀ آمریکا نه‌فقط «جنگ تا آخرین اوکراینی» بلکه جنگ تا آخرین تانک، آخرین موشک و تا آخرین قطعه از تسلیحات ناتو بود.

انتظار این بود که انهدام تسلیحات ناتو بازار تازه و خوبی برای ثروتمند‌تر شدن مجتمع صنعتی ـ نظامی آمریکا باز کند. اعضای ناتو مکلف شدند بودجۀ نظامی خود را تا سه و حتی تا چهار درصدِ تولید ناخالص ملی افزایش دهند. اما کارایی ضعیف تسلیحات آمریکایی و آلمانی در جبهه‌های جنگ اوکراین ممکن است این انتظار را برآورده نکند و همزمان اقتصادهای اروپا دچار رکود شوند. به‌ویژه اقتصاد صنعتی آلمان، که به‌دلیل قطع روابط تجاری با روسیه آسیب دیده است. وزیر اقتصاد آلمان «کریستیان لیندنر» در مصاحبه‌ای با روزنامۀ «دی ولت» در ۶ ژوئن ۲۰۲۳ گفت که کشور وی دیگر حاضر به پرداخت پول بیشتری به بودجۀ اتحادیۀ اروپا، به‌نحوی که سابق بر این بزرگ‌‌‌ترین تأمین‌کنندۀ بودجۀ این اتحادیه بود، نیست.

بدون صادرات آلمان که عامل مهمی در تثبیت نرخ برابری یورو بود، و همزمان با خرید گازمایع گران‌تر از ایالات متحده و خرید تسلیحات نو به جای تسلیحات منهدم شده در جنگ اوکراین، موقعیت یورو تضعیف می‌شود. هرچه نرخ برابری یورو کاهش یابد، قدرت خرید صاحبان صنایع آلمان کاهش خواهد یافت، و علاوه بر آن کاهش بودجۀ رفاهی جهت تأمین تسلیحات و اعطای یارانۀ گاز به مصرف کنندگان، قارۀ اروپا را به‌سوی رکود سوق خواهد داد.

بنابراین، واکنش‌های ملی‌گرایانه در اروپا علیه سلطۀ ایالات متحده رو به افزایش است و به‌جای این که تسلط آمریکا بر اروپا تحکیم شود ممکن است این روند منجر به شکست آمریکا در اروپا شود، نه‌تنها در اروپا بلکه در همۀ کشورهای جنوب جهانی. و به‌جای این که به‌قول «بایدن» روبل تبدیل به زباله شود، این تراز تجاری و طلای روسیه است که افزایش می‌یابد. این امر در مورد دیگر کشورها نیز صادق است که در تلاشند از اقتصاد ملی خود دلارزدایی کنند.

این سیاست خود آمریکاست که اورواسیا و کشورهای جنوب جهانی را از مدار ایالات متحده دور می‌کند. تلاش گستاخانۀ آمریکا برای تداومِ تسلط بلامنازع بر جهان را فقط سیاست‌های غلط خود آمریکا می‌توانست به این سرعت مواجه با شکست کند. دولتِ بایدن ـ بلینکن و نولند موفق به تسریع روندی شد که ولادیمیر پوتین و شی‌ جین‌پین نمی توانستند در چنین مدت کوتاهی به آن دست یابند. یکی از این دو نفر حاضر شد آمریکا را به‌چالش کشد و جایگزینی برای نظم جهانی فعلی، که حول محور آمریکاست، بیابد. تحریم‌های اقتصادی علیه روسیه، ایران، ونزوئلا و چین حکمِ تعرفه‌های حمایتی را داشتند و این کشورها را مجبور به در پیش گرفتن سیاست خودکفایی در کشورهای خود کردند، کشورهایی که خارج از پیمان ناتو هستند و «جوزف بورل» مسؤول سیاست خارجی اتحادیۀ اروپا آن‌ها را «جنگل» نامید.

هرچند کشورهای جنوب جهانی از دهه‌ها پیش و از زمان برگزاری کنفرانس کشورهای غیرمتعهد در «باندونگ» (۱۹۵۵) از سلطۀ ایالات متحده ناخشنود بودند، ولی به‌دلیل فقدان اکثریت ناراضی نتوانستند جایگزین مناسبی به‌وجود آورند. حال با توقیف ذخایر دلاری روسیه در کشورهای ناتو، توجه کشورهای جنوب جهانی به این معضل جلب شده و آن‌ها را به این نتیجه رسانده که ذخیره به کردن ارز به دلار ابزاری کهنه برای پس‌انداز در عرصۀ جهانی است. و توقیف ذخایر طلای ونزوئلا در بانک انگلستان نشان داد که پوند استرلینگ و یورو هم می‌توانند مانند دلار تبدیل به سلاح شوند. راستی چه بر سر ذخایر طلای لیبی آمد؟

سیاستمداران آمریکایی از اندیشیدن به این قضایا سر باز می‌زنند. آن‌ها فقط می‌خواهند مخالفین خود را بمباران کنند، انقلاب رنگی به‌راه اندازند، یا با «بنیاد ملی دموکراسی» کودتا کنند و یا «یلتسین» جدیدی را در رأس قدرت در روسیه بنشانند تا اقتصاد را تقدیم الیگارش‌های همسو با آمریکا کند.

اما تنها چیزی که آمریکا باید از آن دوری کند چنین رفتاری است. آمریکا صنعتی‌زدایی از اقتصاد خود را پیش برد و تنها تصوری که از سرمایه‌گذاری خارجی دارد این است که با تمرکز انحصار تکنولوژی در دستان خود و کنترلِ تجارت نفت و غلاتِ جهان، درآمد منحصر به‌فردی کسب کند و آن را بهره‌وری اقتصادی بنامد و نه رانت‌خواهی.

آن‌چه به‌وقوع پیوسته تغییر در خودآگاهی جهان است. ما شاهدیم که اکثریت کشورهای جهان می‌خواهند با استقلال رأی تصمیم معقولانه‌ای اتخاذ کنند و خود تعیین کنند طالبِ چه نوع نظم جهانی هستند. هدف آن‌ها فقط یافتن جایگزینی برای دلار نیست بلکه ایجاد نهادهای جایگزینی برای صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی، نظام مالی سویفت، دیوان عالی بین‌المللی و به‌طور کلی ایجاد جایگزین‌هایی برای نهادهایی است که سیاستمداران آمریکا از چنگ سازمان ملل متحد درآورده و تصرف کرده‌اند.

نتیجۀ این روند چیزی در مقیاس تمدنی خواهد بود. ما شاهد پایان تاریخ نیستیم بلکه جایگزین نویی برای سرمایه‌داری مالی نئولیبرالِ حول محور آمریکا و اقتصاد بنجل آن، یعنی خصوصی‌سازی، جنگ طبقاتی علیه کار، و این طرز تفکر که پول و اعتبار به بخش کوچک طبقۀ مالی اختصاص یابد، به‌جای این که به‌عنوان دارایی عمومی در خدمت تأمین نیازهای اقتصادی و افزایش سطح زندگی مردم قرار گیرد.

طنز قضیه در اینجاست: هرچند آمریکا در موقعیتی نبود که جهان را به این سو هدایت کند، اما این نقش را برای خود قائل بود که جهان را به نظام امپریالیستی متصل نماید. چگونه ؟ به این ترتیب که روسیه را با اهرم اوکراین تصرف و تکنولوژی چین را که درصدد شکستن انحصار IT آمریکاست منزوی کند، ولی در این راه خود تبدیل به بزرگ‌‌‌ترین عامل تسهیل‌کننده‌ای شد که اکثریت جهان را به این سمت سوق داد.

* این مقاله ابتدا در تاریخ ۲۸ ژوئن ۲۰۲۳ در وب سایت Michael Hudson منتشر شده است.

منبع: وب سایت: آنتی‌کریگ، سوم ژوئیۀ ۲۰۲۳

https://antikrieg.com/aktuell/2023_07_03_amerikahat.htm

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *