واشنگتن مسبب گرم‌تر شدن روابط روسیه و کرۀ شمالی است

Print Friendly, PDF & Email

نویسنده: تد گالن کارپنتر ــ
مترجم: م. نوری ــ

دیدار سرانِ دو کشور روسیه و کرۀ شمالی، «ولادیمیر پوتین» و «کیم جونگ ـ اون» موجی از استیصال را در مسئولین سیاست خارجی هیأت حاکمۀ ایالات متحدۀ آمریکا و در رسانه‌های متحد آن به‌راه انداخته است. هشدارهایی که این دیدار را نشانۀ تقویت همکاری‌های نظامی مسکو و پیون یانگ ارزیابی می‌کنند و آن را تهدیدی امنیتی برای ایالات متحده و متحدان آن در اروپا و شرق آسیا می‌بینند روزبه‌روز بیشتر می‌شوند. اما تحلیلگران در عین حال چندان چاره‌ای برای این درد و درمان آن نمی‌یابند.

کسانی که زنگ خطر را به‌صدا در آورده‌اند قادر به دیدن این واقعیت نیستند که دولت «بایدن»، و در کل سیاست خارجی آمریکا، مسبب پیدایش این روند هستند. انگیزۀ مشترک غالب اتحادها وجود دشمن مشترک است. در این مورد مشخص، دشمن مشترک روسیه و کرۀ شمالی، ایالات متحدۀ آمریکا و متحدین نظامی مسلوب‌الارادۀ آن است. رهبری ایالات متحده هم در قبال مسکو و هم در قبال پیونگ‌یانگ سیاست غلط و ریاکارانه‌ای در پیش گرفت و برای هر دو کشور انگیزه‌ای قوی برای تقویت همکاری‌های امنیتی ایجاد کرد.

ایالات متحدۀ آمریکا و ناتو اقدامات تحریک‌آمیزی یکی پس از دیگری علیه مسکو به‌عمل آوردند که گسترش ناتو و دادن تسلیحات به اوکراین نقطۀ اوج آن بود. تجاوز ستیزه‌جویانه به منطقه‌ای که مسکو آن را به‌حق نه‌تنها منطقۀ نفوذ خود بلکه مرکزِ حوزۀ امنیتی خود ارزیابی می‌کند، همان‌طور که تحلیلگران تیزبین سال‌ها نسبت به آن هشدار می‌دادند، لاجرم عواقب وخیمی به‌بار می‌آورد. الحاق شبه‌جزیرۀ کریمه در سال ۲۰۱۴ و ورود نظامی به اوکراین ثمرۀ تلخ این سیاست بود.

سیاستمداران ایالات متحدۀ آمریکا و تبلیغات‌چی‌های ناتو همواره براین تأکید دارند که دخالت نظامی روسیه در اوکراین هیچ ربطی به نگرانی روسیه از گسترش ناتو نداشته است. اظهارات اخیر دبیرکل ناتو، «ینس استولتنبرگ»، خط بطلانی بر این ادعا کشید. او اذعان کرد که گسترش ناتو عامل مهمی در تصمیم روسیه به آغاز عملیات نظامی در فوریۀ ۲۰۲۲ بود.

ایالات متحدۀ آمریکا و متحدان آن به‌جای تغییر مسیر و انصراف از ادامۀ سیاستی که نتایجی فاجعه‌بار داشت تقابل با مسکو را باز هم شدید‌تر کردند. اکنون ناتو در جنگی نیابتی علیه نیروهای نظامی روسیه در اوکراین است و از هر طریق ممکن تلاش می‌کند روسیه را در سطح جهانی به کشوری از نظر سیاسی و اقتصادی حقیر بدل نماید. هرچند تلاش مزبور، به‌ویژه در کشورهای جنوب جهانی، ناکام مانده ولی صِرف اتخاذ چنین سیاستی فضای روابط میان روسیه و ایالات متحده را مسموم کرده و آن را به سطح سردترین روزهای جنگ سرد تقلیل داده است.

حال «پوتین» و نخبگان روسیه ایالات متحدۀ آمریکا را به‌عنوان دشمنی بیرحم ارزیابی می‌کنند که مصمم است کشور آنها روسیه را، به‌عنوان یک بازیگر جهانی مستقل و مهم، نابود کند. اعتراف نسنجیدۀ وزیر خارجۀ آمریکا، «لوید آستین»، مبنی بر این که هدف اصلی ناتو در جنگ اوکراین نه دفاع از این کشور بلکه تضعیف روسیه تا آن حدی است که دیگر خطری برای هیچ کشوری نباشد، تأییدی بود بر این تلقی روسیه که واشنگتن به‌دنبال تحقق اهداف سیاسی خبیثانه در روسیه است.

در چنین شرایطی، جای تعجب نیست که کرملین در هر گوشه‌ای از جهان به‌دنبال یافتن متحدین اقتصادی و نظامی باشد. حتی پیش از دیدار سران مسکو و پیونگ‌یانگ، رهبران روسیه به‌دنبال تقویت مناسبات با کشورهایی که حاضر به ایستادگی در برابر سلطۀ جهانی واشنگتن هستند بود. همکاری میان روسیه و ایران از آغاز جنگ اوکراین به‌شکل مشهودی عمیق‌تر شده است و تهران در کنار همکاری‌های دیگر و برای تقویت توان نظامی روسیه پهباد در اختیار آن کشور قرار می‌دهد. از این مهم‌تر افزایش همکاری‌های راهبردی و رو به رشد روسیه با چین است. هر دو کشور نه‌تنها مصمم به همکاری (هم با یکدیگر و هم با دیگر کشورها) هستند تا برتری مالی و اقتصادی واشنگتن را تضعیف کنند، بلکه همکاری‌های دوجانبۀ نظامی را نیز شدیداً افزایش داده‌اند. طی دو سال اخیر، این دو کشور رزمایش‌های متعددی انجام داده‌اند و دفعات و ابعاد آن‌ها را نیز بیشتر کرده‌اند.

با توجه به فضای خصمانۀ حاکم بر روابط ایالات متحدۀ آمریکا و روسیه، جای شگفتی نیست که رهبران روسیه کرۀ شمالی را به‌عنوان شریکی با ارزش ارزیابی کنند. کرۀ شمالی دارای ظرفیت گسترده و رشدیابنده‌ای برای تولید سلاح‌های متعارف است، و روسیه به‌دلیل جنگ اوکراین با خطر تحلیل رفتن موجودی تسلیحات روبه‌رو است. در مقابل دادن تسلیحات به روسیه، کرۀ شمالی خواستار کمک مالی و حمایت روسیه از برنامۀ اتمی و موشکی آن کشور است.

همان‌طور که واشنگتن برای روسیه انگیزۀ کافی برای همکاری‌های راهبردی با کرۀ شمالی به‌وجود آورد، مشوق‌هایی را هم برای همکاری با مسکو در اختیار پیونگ یانگ قرار داد. هرچند در دوران ریاست جمهوری «دونالد ترامپ» وعده‌های امیدوارکننده‌ای در جهت کاهش بحران در روابط بین ایالات متحدۀ آمریکا و پیونگ‌یانگ داده شد، اما نوعِ سیاست آمریکا در قبال کرۀ شمالی به همان روال ده‌های گذشته باز گشته است. سیاست «بایدن» در برابر کرۀ شمالی چیزی بیش از یک کپی‌برداری بی‌مزه از سیاست شکست‌خوردۀ قبل نیست. واشنگتن همچنان نابخردانه از کرۀ شمالی می‌خواهد که برنامۀ اتمی خود را تعطیل کند، و در مقابل به دادن وعده‌های توخالی، با این محتوا که در آینده تحریم‌ها کاهش خواهند یافت و گام هایی در راه عادی سازی روابط برداشته خواهد شد، بسنده می‌کند.

همزمان، همکاری میان ایالات متحدۀ آمریکا و کرۀ جنوبی (و همچنین میان ایالات متحده و ژاپن) به‌نحو چشمگیری افزایش یافته است. برای اولین بار پس از اوایل دهۀ هشتاد میلادی، یک زیردریایی مجهز به موشک‌های بالستیکِ آمریکا در کرۀ جنوبی پهلو گرفته است. چنین اقداماتی «کیم جونگ ـ اون» و متحدان او را به‌شدت عصبی و نگران می‌کند.

سیاست دولت «بایدن»، هم در قبال کرۀ شمالی و هم در قبال روسیه، سیاست خارجی شکست خورده‌ای است. یکی از قواعد بنیادین سیاستِ کارآمد و هوشمندانه این است که باید از اقداماتی که دو رقیب نابرابر را به‌سوی همدیگر سوق دهد پرهیز کرد. در سال‌های پیش از آغاز جنگ اوکراین، روسیه همواره در تلاش بود از رژیم «کیم جونگ ـ اون» و اعمالِ وی فاصله بگیرد. کرملین حتی با تحریم‌های بین‌المللیِ پیشنهادیِ آمریکا علیه پیونگ‌یانگ همراهی کرد. کرۀ شمالی هم به‌نوبۀ خود در پی عادی‌سازی روابط با ایالات متحدۀ آمریکا بود. اما سیاست ناکارآمد و گستاخانۀ واشنگتن هر دوی این روندها را معکوس کرد.

* این مقاله ابتدا در تاریخ ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۳ در Anti War منتشر شده است.

منبع: وب سایت آنتی‌کریگ، ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۳

https://antikrieg.com/aktuell/۲۰۲۳_۰۹_۱۸_washington.htm

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *