وداع با سهراب طاهر

Print Friendly, PDF & Email

سهراب طاهر نیز رفت. سرانجام پس از تحمل یک دوره طولانی بیماری، روز چهارشنبه ۴ ماه مه برابر با ۱۵ اردیبهشت ماه ۱۳۹۵ قلب سهراب طاهر، شاعر و نویسنده باسابقه و شناخته‌شده مردم آذربایجان از طپش باز ایستاد. 

سهراب طاهر که فعالیت‌های هنری خود را از دهه ۵۰ میلادی آغاز کرده بود، یکی از چهره‌های فراموش‌نشدنی هنر شعر دمکراتیک معاصر آذربایجان بود. 

سهراب طاهر در سال ۱۳۰۵ شمسی، در یک خانواده زحمتکش در شهر آستارا چشم بر جهان گشود. پدرش ابوالفضل که کارگر آهنگر بود، در سال ۱۹۲۰ به عضویت حزب کمونیست ایران درآمد و در صفوف آن حزب به مبارزه در راه رهایی زحمتکشان ایران پرداخت. اما دیری نپائید که توسط عوامل حکومت خودکامه و مستبد رضاخان میرپنج دستگیر شد و ابتدا به اردبیل و سپس به شهر کرمانشاه تبعید شد. 

سهراب که در آن زمان کودک خردسالی بیش نبود به اجبار به‌همراه خانواده‌اش به شهر کرمانشاه کوچ کرد و مدت ۱۰ سال از دوران جوانی خود را در شرایط تبعید در آن شهر گذراند. 

طبیعت زیبا، آثار تاریخی و برخوردهای صمیمانه مردم مهربان و خونگرم شهر کرمانشاه، زادگاه شاعر بزرگ میهن‌مان ابوالقاسم لاهوتی، آنچنان تأثیر نازدودنی در دل و جان سهراب جوان برجای گذاشت، که او تا آخرین دم حیات آن را فراموش نکرد. 

سهراب طاهر، دوره ابتدایی را درمدرسه‌های «سعادت» و «شاهپور» کرمانشاه که به زبان فارسی تدریس می‌شد گذراند و پس از به پایان رسیدن سال آخر تحصیل، به‌همراه پدرش در شرکت نفت ایران ـ انگلیس به‌عنوان کارگر شروع به‌کار کرد. 

سهراب جوان هم‌زمان با کار در شرکت نفت، در کتابخانه شهر که «ابن سینا» نام داشت  هم عضو شده بود، او به‌رغم سنگینی کار روزانه و خستگی ناشی از آن به‌طور مرتب و پیگیر به مطالعه کتاب‌هایی می‌پرداخت که از این کتابخانه به امانت می‌گرفت. او در کنار پرداختن به ادبیات شفاهی مردم، در عین‌حال با جدیت و پیگیری تمام به مطالعه ادبیات  زبان فارسی و کتاب‌های ترجمه شده از زبان‌های خارجی ادامه می‌داد. 

ورود نیروهای نظامی‌ متفقین به ایران و استقرار نیروهای نظامی ‌اتحاد جماهیر شوروی در آذربایجان ایران و متلاشی شدن حاکمیت استبدادی رضاخان، باعث رهایی هزاران  تن از کسانی شد که به نقاط مختلف ایران تبعید شده بودند. 

با خروج رضا شاه از ایران، خانواده سهراب طاهر نیز مانند هزاران نفر دیگر از تبعیدی‌ها توانستند آزادی خود را بازیابند. 

خانواده سهراب طاهر ابتدا از کرمانشاه به همدان آمدند، اما تنگ‌دستی و نیاز، آن‌ها را واداشت تا در «سلطان‌آباد»، «قم»، «تهران» و «تبریز» در جستجوی کار بگردند. 

سرانجام ابوالفضل پدر سهراب، موفق شد تا به‌همراه برادر خود در شهر تبریز یک دکان جوشکاری و الکتریکی باز کند. و این هم‌زمان بود با اوجگیری جنبش ملی و حق‌طلبانه مردم در آذربایجان ایران و رویدادهای انقلابی شورانگیزی که سرتاسر جامعه ایران و به‌ویژه آذربایجان را به حرکت درآورده بود. 

در چنین شرایط حاد و پُرتلاطمی‌، سهراب جوان، نمی‌توانست نسبت به حوادث و رویدادهای پیرامون خود بی‌تفاوت باشد و خود را از مسائل جاری مربوط به جنبش ملی و آزادیخواهانه مردمش که می‌رفت تا با کسب آزادی و خودمختاری ملی، طرحی نو دراندازد کنار بکشد. بنابراین او نیز مانند هزاران نفر دیگر سلاح به‌دست گرفت و در صف انقلاب رهایی‌بخش ملی مردم به نبرد پرداخت. 

سهراب طاهر، پس از تشکیل حکومت ملی آذربایجان، هم‌زمان با کار در کمیته مرکزی فرقه دمکرات آذربایجان به آفرینش هنری خود نیز ادامه داد، او در آثار هنری خود همواره وطن‌پرستی و عزم و اراده انقلابی خلق را می‌ستود و احساسات قلبی و میهن‌پرستانه خویش را بازتاب می‌داد. 

او به‌خاطر شرکت فعال در جنبش ملی ۲۱ آذر ۱۳۲۴ به دریافت مدال افتخار۲۱ آذر نائل گشت و هم‌زمان به عضویت فرقه دمکرات آذربایجان پذیرفته شد. 

او در سال ۱۳۲۵ برای تحصیل در مدرسه نظامی، به باکو پایتخت آذربایجان شوروی فرستاده شد، اما با شکست و به خاک و خون کشیده شدن جنبش ملی مردم آذربایجان در ایران، در جمهوری آذربایجان ماندگار شد و بعدها با تغییر رشته، به تحصیل در رشته طب پرداخت. 

سهراب طاهر در سال‌های ۵۹ ـ ۱۹۵۲ به‌هنگام  تحصیل در رشته زبانشناسی دانشکده دولتی آذربایجان با شعبه ادبی و هنری روزنامه آذربایجان نیز همکاری می‌کرد. در همین زمان بود که اولین کتاب شعر او با نام «آی ایشیقیندا» (در روشنایی ماه) از زیر چاپ درآمد. 

او در سال ۱۹۵۸ به عضویت اتحادیه نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی پذیرفته شد و یک سال بعد برای گذراندن یک دوره دوساله در موسسه عالی ادبیات ماکسیم گورکی که وابسته به اتحادیه نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی بود فرستاده شد.  

اقامت دوساله او در مسکو، در شکل‌گیری آفرینش هنری آینده شاعر نقش به‌سزایی ایفا کرد. او در آنجا توانست با بسیاری از شاعران و نویسندگان روس و دیگر خلق‌های برادر ساکن اتحاد شوروی از نزدیک آشنا شود. 

در سال‌های ۶۱ ـ ۱۹۵۹ دو کتاب از سروده‌های او به‌نام‌های «بولاق» (چشمه) و «سندن اوزاق دا» (دور از تو) در باکو به چاپ رسید. سهراب شاعر، در این دو کتاب، می‌کوشد  تا با به تصویر کشیدن و دادن نمونه‌های مشخصی از حوادث و رویدادهای مربوط به جنبش ملی و آزادیخواهانه مردم در آذربایجان ایران، اراده و عزم خلل‌ناپذیر آن‌ها را نشان دهد. 

سهراب طاهر از سال ۱۹۸۴ مدیر‌مسئول مجله آذربایجان و دبیر شورای شعر اتحادیه نویسندگان و از سال ۱۹۸۶ تا۱۹۹۱ رئیس شورای اتحادیه نویسندگان آذربایجان بود. 

او در سال ۲۰۰۶ میلادی مدال افتخار جمهوری آذربایجان را دریافت کرد و در سال ۲۰۱۰ از طرف اتحادیه نویسندگان و مترجمین شهر مسکو جایزه بین‌المللی مایاکوفسکی به او اهدا شد. 

سهراب طاهر همواره در کنار فعالیت‌‌های هنری خود به تلاش و فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی نیز می‌پرداخت. او در عین‌حال عضو کمیته مرکزی فرقه دمکرات آذربایجان بود. 

از سهراب طاهر تاکنون بیش از سی جلد کتاب شعر، رمان و داستان به چاپ رسیده است که در زیر به بخشی از آن‌ها اشاره می‌کنیم. 

ـ آی ایشیقیندا (در روشنایی ماه) ۱۹۵۶  

ـ حیات سئوگیسی (عشق به زندگی) ۱۹۶۱  

ـ حیات شیرین دیر (زندگی زیباست) ۱۹۶۳ 

ـ قیریلان زنجیرلر (زنجیرهای گسسته) ۱۹۶۵ 

ـ من سنی گورموشدوم (من تو را دیده بودم) ۱۹۶۷ 

ـ گَل گؤرؤشک (بیا همدیگر را ببینیم) ۱۹۶۸ 

ـ منیم یولوم (راه من) ۱۹۷۵ 

ـ ستارخان (دستانی درباره ستارخان) ۱۹۷۶ 

ـ آتش بولاقی (چشمه آتش) ۱۹۷۷ 

ـ اُلؤمدَن گؤجلؤ (تواناتر از مرگ) ۱۹۷۹ 

ـ انقلاب قارتالی (شاهین انقلاب) ۱۹۸۹ 

ـ وطن خاطیرینه (به‌خاطر وطن) ۱۹۹۸  

در دوره حاکمیت اتحاد جماهیرشوروی، کتاب‌های او به زبان‌های مختلف ملیت‌های ساکن اتحاد شوروی ترجمه و با تیراژهای بالایی به چاپ رسید. 

با درگذشت سهراب طاهر، مردم و جامعه فرهنگی ایران و آذربایجان هنرمند متعهد و میهن‌دوست دیگری را از دست داد. یاد و نام نیک او همیشه ماندگار خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *