پیرامون مصاحبهٔ اخیر رفیق عاصمی با سایت «توده‌ای‌ها»

Print Friendly, PDF & Email

اگرچه، … رفیق صفری به مسألهٔ تغییر ایدئولوژی و مشی حزب به‌عنوان یک برخورد تاکتیکی در عکس‌العمل به شرایط پس از فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم می‌نگریستند، اما بوده و هستند برخی سوسیال‌دموکرات‌های واقعی، که هم در جریان کنگرهٔ سوم و هم در درون کمیتهٔ مرکزی منتخب کنگره، از نظر ایدئولوژیکی به‌دنبال سوسیال دموکراتیک سازی حزب بوده‌اند و هنوز نیز هستند، و حمایت‌شان از مواضع رفیق صفری در آن مقطع تنها به‌منظور گشودن راه برای تثبیت موقعیت خودشان در رهبری حزب بوده است. همین‌ها، به‌همراه سایر اعضای هیأت سیاسی، به‌مرور زمان مدافعان ایدئولوژی و مشی انقلابی حزب در کنگره را یک به یک از درون رهبری حزب تصفیه کردند و اکنون نیز هواداران مشی ۶۱-۱۳۵۷ حزب را به حمایت از جمهوری اسلامی و تلاش برای «رهبری سازی» متهم می‌کنند. (البته ما میان گروهی که فرصت‌طلبانه از نظرات رفیق صفری حمایت کردند و رفقایی که صادقانه به تحلیل‌های رفیق صفری اعتقاد داشتند تفاوت قائلیم.)
 

 

 

گفت‌و‌گوی رفیق فرهاد عاصمی با سایت «توده‌ای‌ها» در روز ۲۲ خرداد ۱۳۹۹ در سایت «اخبار روز» منتشر شد. پس از گذشت دو روز، متن کامل این گفت‌و‌گو در سایت «توده‌ای‌ها» انتشار یافت. در این مصاحبه، که بیشتر به یک مقالهٔ طولانی شباهت دارد تا یک مصاحبه، رفیق عاصمی مسایل گوناگون بسیاری را مطرح کرده‌اند که برخی درست و برخی دیگر به‌شدت نادرست هستند. از جمله مطالب نادرست طرح شده در این مصاحبه، اتهامات بی‌پایه‌ای است که رفیق عاصمی به سایت «۱۰ مهر» و دست‌اندرکاران آن وارد کرده‌اند. ما در اینجا تنها به اتهامات و نسبت‌های نادرست ایشان به گردانندگان سایت «۱۰ مهر» می‌پردازیم.

پیش از هرچیز باید تأکید کنیم که این اولین بار نیست که رفیق عاصمی انتقاداتی را به ما وارد می‌کنند. ایشان مشی سیاسی «۱۰ مهر» را طی مقالات متعددی در سایت توده‌ای‌ها وارونه جلوه داده و به باد انتقاد گرفته‌اند.[۱] ما به‌احترام مبارزات مشترک گذشته و دفاع اصولی ایشان از مشی انقلابی و رهبری گذشتهٔ حزب طی سال‌های ۶۱-۵۷، تاکنون در برابر این انتقادات سکوت کرده‌ایم. اما از آنجا که اتهامات طرح شده از سوی ایشان در مصاحبهٔ اخیر بسیار فراتر از انتقادات گذشته می‌رود و انگیزه‌های سیاسی و بنیادهای اعتقادی ما را به‌زیر سؤال می‌برد، ناچاریم این بار سکوت خود را بشکنیم.
 

 

به «سکوت متکبرانهٔ» «۱۰ مهر» پایان می‌دهیم

سایت «۱۰ مهر»، از همان بدو تشکیل، سیاست خود را بر خودداری قاطع از هرگونه زدن اتهام و برچسب، و درگیری لفظی غیررفیقانه با رفقا و جریانات مختلف توده‌ای، به‌ویژه با تشکیلات رسمی حزب تودهٔ ایران، قرار داد و تاکنون نیز به آن پایبند مانده است. مشی ما برخورد محترمانه و تحلیلی به نظراتی که از دید ما نادرست به‌نظر می‌آیند، با تکیه بر فاکت‌های موجود یا تاریخی، و بدون جنجال آفرینی و توهین بوده است، و چنین نیز باقی خواهد ماند.

اما نحوهٔ عملکرد رفیق عاصمی، که به‌برجسته‌ترین شکل در مصاحبهٔ اخیرشان دیده می‌شود، در تضاد آشکار با اصولی است که حتی خود ایشان در صدر سایت «توده‌ای‌ها» در بخش «گفت‌و‌گو با توده‌ای‌ها» با عبارات زیر برجسته کرده‌اند: «بحث آزاد با احترام متقابل تنها راه مبارزه با دسیسه‌های دشمن در مورد پاره پاره کردن حزب است،» و «تبادل نظر با آفرینش نظرات مشترک در مسائل اصلی و عمده به وحدت نهایی میان هواداران حزب کمک [می]کند.»

سکوت ما در برابر اتهاماتی که رفیق عاصمی به‌کرات در نوشته‌های خود به ما وارد کرده‌اند، و در مصاحبهٔ اخیر خود آن را «سکوت متکبرانهٔ» ما خوانده‌اند، نیز بر پایهٔ همین مشی اصولی ما، که ظاهراً مورد تأیید خود ایشان نیز هست، بوده است. ما میان نقد از تحلیل‌ها و مشی سیاسی‌مان، که آن را حق هر رفیق می‌دانیم و حتی برای نزدیکی توده‌ای‌ها ضرور می‌شناسیم، و توهین و برچسب و اتهام از نوعی که رفیق عاصمی مکرراً به ما وارد ساخته‌اند ـــ از جمله «گروه انحرافی توده‌ای» و «نوزادان ناخلف» و «پاره‌پاره کنندهٔ حزب» خواندن ما ـــ تفاوت کیفی و بنیادی قائلیم و از این رو همیشه در برابر برخوردهای غیراصولی ایشان سکوت کرده‌ایم.

بسیار متأسفیم که رفیق عاصمی در مصاحبهٔ اخیر خود از وارد آوردن این‌گونه توهین‌ها به ما فراتر رفته‌اند و با کشیدن تیغ، نه فقط به روی ما بلکه به روی هر جریان توده‌ای که از تحلیل‌های ذهنی ایشان پیروی نمی‌کند، از طریق واژگون جلوه دادن حقایق، پنهان کردن بخشی از آن‌ها، و حتی خلق اطلاعات نادرست، به بدترین شکل از تهمت‌زنی و تفرقه‌افکنی دست زده‌اند. (ما در پایان این متن به انگیزه‌های احتمالی ایشان برای وارد آوردن چنین اتهاماتی خواهیم پرداخت.)

رفیق عاصمی در مصاحبهٔ اخیر و مقالات متعدد خود فهرستی از اتهامات نادرست و غیراصولی را به ما وارد کرده‌اند که ما در زیر به یک‌یک آنها می‌پردازیم.

 

۱- سناریوی ساختگی رابطهٔ «۱۰ مهر» با علی خدایی و «راه توده» و «ارژنگ»

اگر دیگر اتهاماتی را که رفیق عاصمی به ما وارد کرده‌اند عمدتاً اتهامات سیاسی ناشی از عدم اطلاع یا درک نادرست ایشان از مواضع «۱۰ مهر» بدانیم، تهمت همکاری ما با علی خدایی و «راه توده» را نمی‌توانیم جز یک دروغ‌پردازی آشکار و آگاهانه، که هدفی جز پرونده‌سازی برای ما را دنبال نمی‌کند، ارزیابی کنیم. به سناریوی دروغینی که ایشان در مورد ما ساخته و پرداخته‌اند نظری بیافکنیم:

«ارتجاع می‌خواهد با ایجاد «رهبر تراشی» و برپایی به اصطلاح «سوسیالیسم ارتجاعی» جنبش را سردرگم و پراکنده کند. برنامه نزدیکی جریان ده مهر و علی خدایی نشان آن است. از این رو برنامه «سوسیالیسم ارتجاعی» به مورد اجرا گذاشته می‌شود. رژیم با ژرفش نبرد طبقاتی و تعمیق بحران اقتصادی – اجتماعی روزافزون روبروست. می‌پندارد بتواند از این طریق و با یافتن «متحدانی» وضع را به‌سود حاکمیت خود تثبیت کند.»

«اکنون موضوع مصاحبه‌ی رفیق عزیز خاوری نیز است که با نگاه به وقایع حول ده مهر، نویدنو و در ارتباط با بازی‌های خطرناک با علی خدایی در ایران در جریان است….»[۲]

«دو رفیق مسئول هیئت تحریریه مجله‌ی ارژنگ، رفیق بهروز مطلب‌زاده و امید، رفقایی هستند که اولی به جریان انحرافی «راه توده» نزدیک است؛ و دومی به جریان ۱۰ مهر….»

«در این بده و بستان‌ها سایه توافق و نزدیکی میان دو جریان انحرافی و روابط پوشیده در پشت آن، قابل شناخت است….»

«نویدنو با بازانتشار مقاله سال ۱۳۹۴ رفیق هاتف رحمانی که به روشنگری و افشاگری نسبت به کارکرد علی خدایی می‌پردازد، به‌طور عملی و عینی نارضایی خود را از توسعه‌ی حضور «راه توده» در هیأت تحریریه مجله‌ی ارژنگ به نمایش می‌گذ‌ارد….»

«مقاله‌ی ظاهراً نزدیک به «راه توده»، … به درستی می‌کوشد سازمان اطلاعاتی در سپاه را برای یورش به حزب متهم سازد…. رفقای نزدیک به ده مهر که بر واقعیت طرح شده درباره‌ی کارکرد سپاه در این جنایت واقف هستند، می‌کوشند با افشاگری درباره‌ی ضرورت انتشار مقاله، مخالفت کنند، زیرا … معتقد‌اند که نیازی به «رازگشایی» در این باره [حمله سازمان اطلاعاتی سپاه را به حزب توده ایران] وجود ندارد!»

و از آنجا که رفیق عاصمی در جایی دیگر از مصاحبهٔ اخیرشان در سایت «توده‌ای‌ها» مطرح کرده‌اند که «علی خدایی … یک پلیس … است»، تکلیف ما به‌طور کامل روشن می‌شود: جمهوری اسلامی، نگران از گسترش اعتراضات توده‌ای، به‌دنبال تثبیت خود با استفاده از «سوسیالیست‌های ارتجاعی» نظیر «۱۰ مهر» است؛ علی خدایی و «راه توده» نقش سازماندهی «سوسیالیست‌های ارتجاعی» را  برای رژیم بر عهده دارند؛ «۱۰ مهر» در همکاری با علی خدایی و «راه توده» در خدمت سپاه و رژیم قرار گرفته است؛ و حزب و رفیق خاوری نیز از این توطئهٔ ضدتوده‌ای به‌خوبی آگاهند.

اما مشکل کشندهٔ این سناریوی دروغین در این واقعیت نهفته است که رفیق عاصمی برای ساختن آن از مغلطهٔ «در باز است، باز پرنده است، پس در پرنده است» استفاده کرده‌اند. ایشان با استفاده از این واقعیت که رفقا امید و بهروز مطلب‌زاده، دو سردبیر اعلام شدهٔ نشریه «ارژنگ»، نشریهٔ ادبی، هنری و اجتماعی «نوید نو»، هستند، و با ادعای نزدیکی رفیق امید به «۱۰ مهر» و رفیق بهروز مطلب‌زاده به «راه توده»، توافق و نزدیکی «۱۰ مهر» و «راه توده» را برای پیشبرد توطئه‌های رژیم نتیجه گرفته‌اند. ما نمی‌دانیم که آیا رفیق «امید» (آن «باز» دوگانه‌ای که به‌زعم رفیق عاصمی ما را به «راه توده» متصل می‌کند)، همان رفیق «امید زروان» است یا صحبت از دو رفیق جداگانه است. در هر صورت، اعلام می‌کنیم که هیچ‌کدام از این رفقا از همکاران سایت «۱۰ مهر» نیستند.

روشن است که با حذف «امید» از این داستان، به‌عنوان تنها قلابی که تمامی این سناریوی پلیسی رفیق فرهاد بر آن آویخته است، سنگ روی سنگ این اتهامات کثیف باقی نمی‌ماند.

اما در مورد اتهام همکاری ما با «راه توده»، که ما آن را قاطعانه و بر اساس شواهد و مدارک تاریخی رد می‌کنیم، مسأله ابعاد عمیق‌تری دارد که ما تاکنون در مورد آن سکوت کرده‌ایم. ولی اکنون ناچاریم برای روشن شدن حقایق و جلوگیری از سوء تفاهم‌های بعدی، بخشی از این اطلاعات را در اختیار رفقا قرار دهیم و طرح جزئیات بیشتر را به زمانی مناسب در آینده موکول کنیم. [۳]

واقعیت تاریخی‌ای که رفیق عاصمی آگاهانه از بازگویی آن طفره رفته‌اند، و در مورد دلایل آن در زیر صحبت خواهیم کرد، این است که هدف از انتشار دور دوم نشریهٔ «راه توده»، که مشترکاً به‌دست رفیق عاصمی و علی خدایی و بدون اجازهٔ حزب صورت گرفت، ایجاد یک ارگان آلترنانیو برای «نامهٔ مردم»، ارگان مرکزی حزب، بود. دلیل انجام چنین کاری از سوی آنان نیز، طبق ادعای رفیق عاصمی، مبارزه با  «سوسیال دموکراتیک سازی» حزب و دفاع از ماهیت مارکسیستی ـ لنینیستی حزب تودهٔ ایران بوده است.

اما چنین ادعایی با واقعیات تاریخی انطباق ندارد. این درست است که پس از به‌زیر کشیده شدن حکومت سوسیالیستی در اتحاد شوروی، سردرگمی‌هایی جدی، نه فقط در حزب تودهٔ ایران بلکه در کل جنبش کمونیستی در سطح جهان، به‌وجود آمد و بنیادهای ایدئولوژیک احزاب از سوی برخی رهبران و فعالان آن‌ها به زیر سؤال رفت، و نیز اختلاف نظر در مورد اعتبار تئوری و ایدئولوژی مارکسیستی ـ لنینیستی احزاب تا جایی پیش رفت که کار در بسیاری از احزاب به انشعاب، یا چرخش به سمت «سوسیال دموکراسی» کشیده شد. طبیعی بود که چنین وضعیتی در حزب تودهٔ ایران نیز به‌وجود بیاید و دیدگاه‌های مختلفی در حزب شکل بگیرد. کنگرهٔ سوم حزب نیز در واقع با هدف تصمیم‌گیری در مورد ایدئولوژی، مشی و برنامهٔ آیندهٔ حزب تشکیل شد.

دو تن از رفقای گردانندهٔ «۱۰ مهر»، که رفیق عاصمی ضمن برشمردن نقش آنان در مبارزه علیه «سوسیال دموکراتیک سازی» حزب، آگاهانه از اذعان به عضویت‌شان در گروه «۱۰ مهر» طفره می‌روند (زیرا اقرار به آن شیرازهٔ اتهامات ایشان علیه «۱۰ مهر» را از هم می‌گسلد) در این مقطع عضو کمیتهٔ تدارک کنگرهٔ سوم بودند، و  هم در آن کمیته و هم در طول کنگرهٔ سوم علیه تلاش برای «سوسیال دموکراتیک سازی» حزب مبارزه کردند. این دو رفیق و اکثریت رفقای شرکت‌کننده در کنگرهٔ سوم توانستند از ماهیت انقلابی و ایدئولوژی مارکسیستی ـ لنینستی در اساسنامهٔ حزب قاطعانه دفاع کنند و آن را به‌تصویب کنگرهٔ سوم حزب برسانند.

آنچه ذکر این نکته را ضرور می‌سازد این است که برخلاف ادعای رفیق عاصمی، که صرفاً به جملهٔ کوتاه «سوسیال دموکراتیک‌سازی حزب به شکست رسید» بسنده می‌کنند، این یک مبارزه درون حزبی، هم در درون کمیتهٔ تدارک و هم در کنگرهٔ سوم، بود که توانست جوهر انقلابی حزب را (به‌رغم برخی مشکلات) حفظ کند. در این مبارزهٔ درون حزبی، که با تکیه بر  نظرات همهٔ اعضای حزب در درون تشکیلات آن به پیش برده شد، رفیق عاصمی، برخلاف ادعای خویش که «من هم نقشی داشتم»، نه‌تنها کوچکترین نقشی نداشتند، بلکه عملکرد ایشان قبل از برگزاری کنگره سوم در جهت تضعیف این مبارزه درون حزبی بود.

بنابراین، این ادعای رفیق عاصمی که هدف ایشان و علی خدایی از راه‌اندازی «راه توده» مبارزه با «سوسیال دموکراتیک سازی» حزب بوده است هیچ پایه‌ای در واقعیت ندارد (اولین شمارهٔ نشریه «راه توده» در مهر ۱۳۷۱، یعنی ۸ ماه پس از برگزاری کنگره سوم انتشار یافت).

ما از همان ابتدای این مبارزهٔ درون‌حزبی، با آلترناتیوسازی برای تشکیلات رسمی حزب تودهٔ ایران (و این رشته سر دراز دارد) قاطعانه مخالف بوده‌ایم. از دید ما، انتشار دورهٔ دوم «راه توده» از همان ابتدا کاری تشکیلات‌شکنانه بوده است و بر این اساس ما را هیچگاه با «راه توده» کاری نبوده است. و از رفیق عاصمی نیز، که امروز این‌چنین سنگ تشکیلات حزب را ناصادقانه به سینه می‌زنند و ما را «پاره‌پاره کنندهٔ» حزب می‌خوانند، می‌خواهیم که برای یکبار هم که شده از این عمل تشکیلات‌شکنانهٔ خود برای راه‌اندازی «راه توده» به کمک علی خدایی، صادقانه انتقاد کنند. تنها در چنین صورتی می‌توان به دلسوزی‌های ایشان برای تشکیلات حزب باور آورد.

 

۲- بازگشت رفیق صفری از آمریکا با «سوغاتی حذف مارکسیسم ـ لنینیسم»

رفیق عاصمی، با هدف توجیه راه‌اندازی «راه توده» به‌عنوان تلاشی در جهت دفاع از ایدئولوژی حزب، بخشی دیگر از واقعیات را نیز قلب می‌کنند. ایشان در مصاحبهٔ اخیر خود کوشیده‌اند تا سفر رفیق صفری به آمریکا را به‌عنوان پیروزی دیگری در جهت «سوسیال دموکراتیک سازی حزب» از سوی رهبری وقت حزب، به‌ویژه رفیق صفری، معرفی کنند تا بدین ترتیب اقدام ضدتشکیلاتی خودشان و علی خدایی برای انتشار دورهٔ دوم «راه توده» توجیه بیشتری پیدا کند.

ایشان در مصاحبهٔ اخیر خود می‌گویند:

«بهر جهت در دیدار با رفیق خاوری معلوم شد که رفیق حمید صفری بدون اجازه و موافقت رفیق علی خاوری، دبیر اول حزب توده ایران دو هفته‌ی پیش به ایالات متحده‌ی آمریکا سفر کرده است…. دیرتر روشن شد که رفیق حمید صفری از سفر آمریکا با سوغاتی حذف مارکسیسم – لنینیسم از برنامه حزب بازگشته است و صحبت از برگزاری کنگره‌ی سوم حزب مطرح شده است.»

اگر رفیق عاصمی خود این «سوغات» را از نزدیک دیده بودند، هیچ‌گاه چنین ادعای بی‌پایه‌ای را مطرح نمی‌کردند.

واقعیت این است که سفر رفیق صفری به آمریکا نه‌تنها هیچ سوغاتی به‌بار نیاورد، بلکه به‌عکس، آن سفر به ایشان نشان داد که سازمان حزبی آمریکا با هرگونه «سوسیال دموکراتیک سازی» حزب شدیداً مخالف است و آماده است تا با تمام نیرو علیه آن مبارزه کند.

سفر رفیق صفری به آمریکا چند ماه پس از انتشار طرح برنامه و اساسنامهٔ پیشنهادی ایشان در «نامهٔ مردم» صورت گرفت. این کار، حتی پیش از سفر رفیق صفری، در تمامی بدنهٔ تشکیلات سازمان حزبی آمریکا با اعتراض‌های شدید از سوی اعضا و کادرهای حزب روبه‌رو شده بود. از همان اولین جلسه، که رفیق صفری با کمیتهٔ کشوری وقت آمریکا داشتند، رفقا یک به یک انتقادات خود را برشمردند: چرا می‌خواهید ایدئولوژی و ماهیت انقلابی حزب را تغییر دهید؟ چرا برنامهٔ حزب را بر اساس «منافع همه‌بشری» گارباچفی تنظیم کرده‌اید و نه بر اساس تحلیل طبقاتی؟ (این دو مسأله از نکات گرهی در بحث‌های کنگرهٔ سوم حزب نیز بودند). چرا بدون نظرخواهی درون حزبی و مشورت با اعضای حزب، این دو سند را به‌طور علنی در نامهٔ مردم منتشر کرده‌اید؟ آیا تلاش این است که ما را در برابر یک کار انجام شده قرار دهید؟ و …. مشابه همین انتقادات بدون استثناء از سوی اکثریت قریب به‌اتفاق اعضای سازمان حزبی آمریکا در همهٔ حوزه‌هایی که ایشان در آن شرکت کردند مطرح شد. تنها دفاع رفیق صفری این بود که بیایید و در کنگره نظرات خودتان را مطرح کنید.

حقیقت این است که سفر رفیق صفری به آمریکا نه‌تنها «سوغاتی» برای ایشان نداشت، بلکه کمیتهٔ کشوری سازمان حزبی آمریکا را بر آن داشت که با تهیهٔ یک جزوهٔ چند ده صفحه‌ای، که به تصویب همهٔ حوزه‌های سازمان حزبی آمریکا رسید، انتقادت خود را به طرح اساسنامه و برنامهٔ پیشنهادی مندرج در «نامهٔ مردم» مطرح کند و آن را به‌عنوان نظرات کل سازمان حزبی آمریکا برای کمیتهٔ تدارک کنگرهٔ سوم بفرستد.

رفیق عاصمی در جایی از مصاحبهٔ اخیر خود به‌درستی مطرح کرده‌اند که باید از واقعیات به تحلیل رسید. اما ما نشانه‌ای از این اصل درست در ادعاهای ایشان نمی‌بینیم. برای ایشان، این واقعیات هستند که باید برای گنجیدن در تحلیل‌های رفیق عاصمی خود را تغییر دهند.

 

۳- کنگرهٔ سوم و شکست برنامهٔ تبدیل حزب به یک حزب سوسیال دموکرات

در اینجا نیز رفیق عاصمی با دوختن بخش نخست با بخش آخر روند وقایع و پریدن از روی بسیاری از روندهای روشنگر میانی، که با تحلیل‌های ارائه شده از سوی ایشان در تناقض قرار می‌گیرند، شرح وقایع را به‌نحوی سازمان می‌دهند که بتوانند در انتها عملکرد جدایی‌طلبانهٔ خودشان را توجیه کنند.

به این زنجیرهٔ از هم‌گسیختهٔ وقایع به نقل از رفیق عاصمی توجه کنیم:

«قرار بود حتی اندیشه‌ی مارکسیست ـ لنینیستی نیز برباد داده شود. با نقض اصل اساسنامه‌ای حزب توده ایران که برگزاری کنگره‌ی حزبی را وظیفه‌ی اعضای کمیته مرکزی تعیین می‌کند، با براه انداختن یک کمیته سرهم‌بندی شده که برخی از رفقای آن امروز نیز خارج از حزب فعالند، کنگره‌ی سوم برگزار شد.»

«برنامه تبدل حزب توده ایران به‌طور رسمی به یک حزب سوسیال دمکرات پا نگرفت. علت پانگرفتن مقاومت همان رفقای کمیته‌ی تدارک که دیرتر همه کنار گذاشته شدند و یا خود صحنه را ترک نمودند، و به‌ویژه با مرگ ناگهانی رفیق صفری که موتور برنامه‌ی سوسیال دمکراتیک سازی بود که با مواضع او در پلنوم در برلن غربی آغاز شده بود، با موفقیت روبرو نشد….»

«با برگزاری کنگره‌ی سوم، سیاست مبهم و نگران کننده‌ای بر حزب حاکم شد که بزودی با پراکندگی همه‌ی آنهایی که کمیته‌ی تدارک برگزاری کنگره را تشکیل داده بودند همراه شد….»

«کار به آنجا کشید که من شماره‌ی اول راه توده دوره‌ی دوم را که تدارک فنی انتشار آن با صرف مخارجی نیز انجام شده بود، بدون شرکت خدایی انتشار دادم. او که عزم من را جزم دید، از مقاومت دست برداشت. برگ صفحه اول و آخر شماره‌ی اول، با تغییر شکل  صفحه و تغییرات دیگر، دوباره چاپ شد و شماره اول برای رفقا ارسال گشت.»

سناریوی به‌هم بافته شدهٔ رفیق عاصمی را می‌توان به این شکل خلاصه کرد:

(۱) قرار بود اندیشهٔ مارکسیستی ـ لنینیستی را در حزب کنار بگذارند.
(۲) بدین منظور، با کمک یک کمیتهٔ سرهم‌بندی شده، کنگرهٔ سوم را برگزار کردند.
(۳) با مرگ ناگهانی رفیق صفری، موتور این پروژه، سوسیال دموکراتیک سازی حزب با شکست روبرو شد.
(۴) اما پس از کنگره سیاست مبهم و نگران‌کننده‌ای بر حزب حاکم شد.
(۵) در نتیجه، پس از کنگره همهٔ رفقایی که در کمیته تدارک کنگره مقاومت کرده بودند پراکنده شدند.
(۶) بدین ترتیب، وظیفهٔ نجات حزب به‌گردن من و علی خدایی افتاد، که با انتشار دورهٔ دوم راه توده به آن عمل کردیم!

(۱) قرار بود اندیشهٔ مارکسیستی ـ لنینیستی را در حزب کنار بگذارند

برخلاف گفتهٔ رفیق عاصمی، در آن زمان چنین اتفاق نظری در میان مجموعهٔ رهبری حزب وجود نداشت و این عمدتاً رفیق صفری بود که پس از ضربه به حزب و سپس برچیده شدن اردوگاه سوسیالیسم، شخصاً به یک‌سری نتیجه‌گیری‌ها در مورد مشی حزب تودهٔ ایران در چارچوب شرایط جدید رسیده بود و می‌کوشید مشی حزب را در انطباق با آن نتیجه‌گیری‌ها تغییر دهد.[۴]

آنچه برای ما روشن است این است که رفیق صفری هیچگاه هوادار گارباچف یا تغییراتی که او در اتحاد شوروی ایجاد کرد نبود. برعکس، وی گارباچف را مأمور سازمان «سیا» می‌دانست و می‌گفت که او از همان ابتدا قصد نابود کردن اتحاد شوروی را داشته است.

واقعیت این است که رفیق صفری از نظر ایدئولوژیک به‌دنبال «سوسیال دموکراتیک‌سازی حزب» نبود، بلکه تغییرات پیشنهادی خود را تغییراتی تاکتیکی در عکس‌العمل به وضعیت جدید ناشی از فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم و  تغییر تعادل نیروهای طبقاتی در سطح ایران و جهان می‌دانست. به‌نظر ایشان، ادامهٔ تأکید بر ایدئولوژی مارکسیستی ـ لنینیستی حزب، با توجه به تبلیغات گستردهٔ سرمایه‌داری جهانی در مورد پیروزی سرمایه‌داری و مرگ کمونیسم، تنها به انزوای کامل حزب خواهد انجامید و در نهایت آن را نابود خواهد ساخت. او می‌گفت که حزب باید از دیدگاه علنی به مشی دوران اولیهٔ تشکیل خود، که هنوز «مارکسیسم ـ لنینیسم» را به‌عنوان ایدئولوژی خود مطرح نکرده بود، باز گردد، اما از نظر تشکیلاتی همچنان زیر کنترل مارکسیست ـ لنینیست‌ها باقی بماند تا زمانی که آن‌ها بتوانند پرچم «مارکسیسم ـ لنینیسم» را دوباره برافرازند. به‌عبارت دیگر، رفیق صفری این تغییر علنی ایدئولوژی، و در انطباق با آن مشی حزب، را تنها راه تضمین بقای حزب می‌دانست.[۵]

استدلال متقابل مطرح شده با رفیق صفری این بود که مقطع سال‌های ۱۳۲۰ مقطع گسترش عظیم اعتبار اتحاد جماهیر شوروی و سوسیالیسم بود و در نتیجه حتی بدون بالا بردن پرچم «مارکسیسم ـ لنینیسم» توده‌های عظیمی از کارگران و روشنفکران ایران به این ایدئولوژی روی آورده بودند و روند عمومی در جهت پیوستن گستردهٔ آنها به حزب بود. اما در مقطع کنونی، ما با روندی کاملاً در جهت عکس مواجهیم. روند کنونی روند گریز و دوری از مارکسیسم ـ لنینیسم، روی‌آوری به سوسیال دموکراسی، و  گسترش بی‌اعتمادی به عملی بودن ساختمان سوسیالیسم در نتیجهٔ فروپاشی سوسیالیسم واقعاً موجود است. در چنین شرایطی، اگر درهای حزب را به روی دیدگاه‌های این‌چنینی باز کنیم، مدتی طول نخواهد کشید که حاملان این دیدگاه‌ها در حزب اکثریت خواهند یافت و رؤیای کنترل حزب از سوی کمونیست‌ها را به یک کابوس وحشتناک بدل خواهند ساخت. در نتیجه، تنها راه حفظ بقای حزب در شرایط کنونی دفاع قاطعانه از ایدئولوژی و مشی انقلابی آن است.

بحث با رفیق صفری در مخالفت با تحلیل‌های ایشان تا روز قبل از  آغاز کنگرهٔ سوم، زمانی که ایشان در بیمارستانی در برلین بستری بودند، ادامه یافت.

(۳) با مرگ ناگهانی رفیق صفری، سوسیال دموکراتیک سازی حزب با شکست روبرو شد

خیر، رفیق عاصمی، تلاش برای سوسیال دموکراتیک سازی حزب در حقیقت پیش از مرگ ناگهانی رفیق صفری، که چند ساعت پس از شنیدن خبر پایان کنگره اتفاق افتاد، ابتدا در روند بحث‌های درونی کمیتهٔ تدارک کنگره و سپس در روند کنگرهٔ سوم، با شکست مواجه شد. و این در شرایطی اتفاق افتاد که روح رفیق صفری، نه جسم ایشان که در بیمارستان بود، در جریان تمام مسایل ایدئولوژیک، سیاسی و سازمانی که در کنگره مورد بحث و تصمیم‌گیری قرار گرفت، حضور فعال داشت.

واقعیت تاکتیکی بودن برخورد رفیق صفری به تغییر اساسنامه و برنامهٔ حزب، پیش از هرچیز در تشکیل کمیتهٔ تدارک کنگره نشان داده شد. اگر رفیق صفری از نظر ایدئولوژیک به‌دنبال سوسیال ـ دموکراتیک سازی حزب بود، قاطع‌ترین مخالفان پروژهٔ خود را به کمیتهٔ تدارک کنگره وارد نمی‌ساخت، و نه فقط این، بلکه مسؤولیت جمع بندی نظرات رسیده از بدنهٔ حزب در سراسر جهان و تنظیم مجدد طرح اساسنامه و برنامهٔ حزب بر اساس نظرات رسیده را برای ارائه به کنگره، به این دو رفیق مخالف واگذار نمی‌کرد.

این دو رفیق، طی یک روند دوماهه، صدها نظر رسیده از واحدها و اعضای حزب را، که همهٔ آن‌ها به استثنای چند نظر فردی، خواستار حفظ ایدئولوژی حزب حتی بدون هیچ تغییری در اساسنامهٔ آن شده بودند، جمع‌بندی کردند و طرح آماده شدهٔ اساسنامهٔ پیشنهادی را برای ارائه به کنگره در اختیار جلسهٔ کمیتهٔ تدارک گذاشتند. در این رابطه، ذکر بخش کوچکی از  گفت‌وگوهایی که در این جلسه صورت گرفت، و همهٔ رفقای حاضر در جلسه، که تعدادی از آنها هم‌اکنون از اعضای هیأت سیاسی تشکیلات رسمی حزب هستند، شاهد آن بودند، به درک بهتر وضعیت یاری می‌رساند:

ـــ رفیق صفری: شما که فقط نظرات سازمان آمریکا را در طرح اساسنامه گنجانده‌اید.

ـــ یکی از دو رفیقی که اکنون از مسؤولین «۱۰ مهر» است: خیر رفیق، این طرح بر اساس همهٔ نظرات رسیده تنظیم شده است. نظر سازمان آمریکا از این هم چپ‌تر است.

ـــ رفیق صفری: بسیار خوب، پس همهٔ نظرات رسیده در مورد طرح برنامه را به من بدهید. خودم آن را تنظیم خواهم کرد.

ـــ یک رفیق مدافع نظر رفیق صفری: رفیق صفری، اشکالی ندارد. کنگره این چپ‌روی‌ها را تصحیح خواهد کرد.

ـــ رفیق صفری: خیر رفیق، شما توده‌ای‌ها را نمی‌شناسید. آن‌ها در کنگره این سند [اساسنامه] را از این هم چپ‌تر خواهند کرد.

و چنین هم شد.

در نهایت، طرح اساسنامه‌ای که این دو رفیق بر اساس نظرات رسیده تهیه کردند همراه با طرح مجدد برنامهٔ تهیه شده از سوی رفیق صفری به کنگره ارائه شد.

هر چند در کنگره بحث‌های شدیدی در رابطه با تصویب مجدد اساسنامهٔ حزب بدون هیچ‌گونه تغییر انجام گرفت، اما از آنجا که رفیق صفری از پیش با طرح تهیه شده بر اساس نظرات رسیده موافقت کرده بودند، مشکل بدون تنش جدی برطرف شد. اما جدل بر سر طرح پیشنهادی برنامه و تز «منافع همه‌بشری» مندرج در آن، که پایهٔ نگرش کلی برنامه را تشکیل می‌داد، کنگره را تا حد وقوع یک انشعاب به‌پیش برد. اکثریت قاطع نمایندگان کنگره خواستار مردود شناختن این اصل در طرح برنامه بودند و هیچ یک از دو طرف حاضر به عقب‌نشینی نبود. جلسه به بن‌بست رسیده بود.

در این مرحله بود که رفیق خاوری در تنفس ایجاد شده از یکی از نویسندگان این سطور خواستند که یک فرمول قابل قبول برای طرفین به‌خاطر حفظ وحدت حزب در آن شرایط دشوار ارائه دهد. این فرمول با دادن یک تعریف خلق‌الساعه از «منافع همه‌بشری» به‌عنوان «منافع کل بشریت علیه امپریالیسم» تهیه و به کنگره ارائه شد، که مورد تصویب قرار گرفت. هرچند برخی از رفقا ما را به‌خاطر این «مصالحه» سرزنش کردند، اما اعتقاد ما به ضرورت حفظ وحدت حزب در آن شرایط دشوار برای ما مهم‌تر از هر چیز دیگر بود.

بدین‌ترتیب بود که کوشش برای «سوسیال‌دموکراتیک سازی حزب»، نه با «مرگ ناگهانی رفیق صفری»، بلکه در نتیجهٔ مبارزات درون حزبی همهٔ رفقای معتقد به ایدئولوژی و مشی انقلابی حزب، همراه با تلاش‌های صادقانهٔ ما و رفقای هم‌فکر در جهت حفظ وحدت حزب، در کنگرهٔ سوم با شکست مواجه شد.

(۴) پس از کنگره سیاست مبهم و نگران‌کنندهای بر حزب حاکم شد

این گفتهٔ رفیق عاصمی مورد تأیید ما نیز هست، هرچند ما در مورد آن به همان نتیجه‌گیری‌های رفیق عاصمی نمی‌رسیم.

این سیاست مبهم و نگران‌کننده، به‌نظر ما، به چند دلیل بروز کرد و ادامه یافت:

ــــ اگرچه کنگرهٔ سوم حزب توانست از نظر اساسنامه‌ای جلوی «سوسیال دموکراتیک سازی حزب» را در آن مرحله بگیرد، اما مواضع التقاطی مطرح شده در برنامهٔ مصوب آن راه را همچنان برای ادامهٔ کشمکش‌ها، به‌ویژه در رابطه با رهبری و مشی حزب تودهٔ ایران در سالهای ۶۱-۱۳۵۷، باز گذاشت. و همان‌طور که همگی شاهد هستیم، این کشمکش‌ها همچنان تا به امروز ادامه یافته‌اند.

ــــ طرفداران خط رفیق صفری، با ‌این‌که در کنگرهٔ سوم یک اقلیت نسبتاً کوچک را تشکیل می‌دادند، با دست زدن به مانورهایی، دست بالا را در ترکیب اعضای اصلی کمیتهٔ مرکزی منتخب کنگره پیدا کردند. آن‌ها در اولین پلنوم کمیتهٔ مرکزی منتخب کنگره زمام امور حزب را از طریق قبضهٔ انحصاری کنترل هیأت سیاسی در دست گرفتند و تا آنجا که توانستند، در تخلف از مصوبات کنگره، دیدگاه‌های خود را به‌عنوان مواضع رسمی حزب تودهٔ ایران در «نامهٔ مردم» و دیگر ارگان‌ها و اسناد حزب تبلیغ نمودند.

ــــ  اگرچه، همان‌طور که در بالا اشاره شد، رفیق صفری به مسألهٔ تغییر ایدئولوژی و مشی حزب به‌عنوان یک برخورد تاکتیکی در عکس‌العمل به شرایط پس از فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم می‌نگریستند، اما بوده و هستند برخی سوسیال‌دموکرات‌های واقعی، که هم در جریان کنگرهٔ سوم و هم در درون کمیتهٔ مرکزی منتخب کنگره، از نظر ایدئولوژیکی به‌دنبال سوسیال دموکراتیک سازی حزب بوده‌اند و هنوز نیز هستند، و حمایت‌شان از مواضع رفیق صفری در آن مقطع تنها به‌منظور گشودن راه برای تثبیت موقعیت خودشان در رهبری حزب بوده است. همین‌ها، به‌همراه سایر اعضای هیأت سیاسی، به‌مرور زمان مدافعان ایدئولوژی و مشی انقلابی حزب در کنگره را یک به یک از درون رهبری حزب تصفیه کردند و اکنون نیز هواداران مشی ۶۱-۱۳۵۷ حزب را به حمایت از جمهوری اسلامی و تلاش برای «رهبری سازی» متهم می‌کنند. (البته ما میان گروهی که فرصت‌طلبانه از نظرات رفیق صفری حمایت کردند و رفقایی که صادقانه به تحلیل‌های رفیق صفری اعتقاد داشتند تفاوت قائلیم.)

مایهٔ تأسف بسیار است که رفیق عاصمی، که این‌چنین سنگ مخالفت با «سوسیال دموکراتیک سازی حزب» را به سینه می‌زنند، اکنون با همین جریان در درون حزب، که خود زایندهٔ «سیاست‌های مبهم و نگران کننده» در حزب بوده‌اند، علیه مدافعان ایدئولوژی و مشی انقلابی ۶۱-۱۳۵۷ حزب هم‌صدا شده‌اند. این کار رفیق عاصمی نیز اتفاقی نیست و هدف معینی را دنبال می‌کند که ما در زیر به آن خواهیم پرداخت.

(۵) پس از کنگره همهٔ رفقایی که در کمیتهٔ تدارک کنگره مقاومت کرده بودند پراکنده شدند

این نیز یک نمونهٔ دیگر از  تلاش‌های رفیق عاصمی برای وارونه‌سازی واقعیات به‌منظور رسیدن به نتایج از پیش تعیین شده است.

رفیق عاصمی به‌خوبی آگاه است، اما در بحث‌های خود پنهان می‌کند، که هم این دو رفیق عضو کمیتهٔ تدارک کنگره و هم تعداد قابل توجهی از رفقای مدافع ایدئولوژی و مشی انقلابی حزب تودهٔ ایران، در کنگرهٔ سوم به عضویت در کمیتهٔ مرکزی حزب انتخاب شدند و مبارزهٔ خود را در  دفاع از  مشی انقلابی حزب در درون کمیتهٔ مرکزی ادامه دادند. برای مدت چند سال، مشابه آنچه در کنگرهٔ سوم اتفاق افتاده بود در درون کمیتهٔ مرکزی نیز ادامه یافت و با موفقیت‌های نسبی نیز همراه بود. اما به‌تدریج، با تصفیهٔ گام به گام این رفقا از کمیتهٔ مرکزی حزب، که تا شش سال پس از کنگرهٔ سوم به‌طول کشید، این مبارزهٔ درون حزبی متوقف شد.

رفیق عاصمی به‌جای این‌که از این روند مبارزه و سپس تصفیهٔ رفقای مدافع مشی انقلابی حزب از کمیتهٔ مرکزی سخن بگویند، با حذف کل روند طولانی مبارزات این رفقا در کمیتهٔ تدارک، در کنگره سوم، و سپس در کمیتهٔ مرکزی، چنین جلوه می‌دهند که گویا آن‌ها پس از پایان کار کمیتهٔ تدارک کنگره «پراکنده شدند». این نیز علت معینی دارد، چون پذیرش واقعیت ادامهٔ این مبارزهٔ درون حزبی از سوی ما و دیگر رفقای هم‌فکر، و سپس تصفیهٔ ما از کمیتهٔ مرکزی، کل سناریوی ساختگی ایشان در مورد گردانندگان «۱۰ مهر» و «عدالت»، پاره‌پاره کردن حزب از سوی ما، و مهمتر از همه، رسالت خودانگیختهٔ ایشان برای نجات حزب از بیرون تشکیلات به‌کمک علی خدایی و «راه توده»، را به‌هم می‌ریزد.

(۶) نجات حزب از بیرون به‌کمک علی خدایی و راه «توده»!

در این‌جا به جان کلام رفیق عاصمی در مصاحبهٔ اخیرشان می‌رسیم. همهٔ صغری ـ کبری‌های طولانی، و همهٔ مکتوم گذاشتن‌ها و واژگون جلوه دادن‌های واقعیات از سوی ایشان، این هدف واحد را دنبال می‌کند که ثابت کنند پس از کنگرهٔ سوم حزب به بیراهه رفت و کسی هم نمانده بود که از ایدئولوژی و مشی انقلابی آن دفاع کند. در نتیجه، انتشار «راه توده» در بیرون از تشکیلات با کمک علی خدایی یک ضرورت تاریخی بود که ایشان بدان مسؤولانه و با تحمل هزینه‌های سنگین پاسخ گفتند.

اما برخلاف این ادعای رفیق عاصمی، انتشار «راه توده» توسط ایشان و علی خدایی در بیرون از تشکیلات، نه‌فقط هیچ کمکی به تصحیح «سیاست‌های مبهم و نگران‌کنندهٔ» حزب نکرد، بلکه در عمل به بهانه‌ای برای سرکوب مبارزات درون حزبی ما در جهت تصحیح این سیاست‌ها، و در نهایت تصفیه ما از کمیتهٔ مرکزی حزب، بدل شد.

هرچند این خود داستانی مفصل است، لازم می‌دانیم  در اینجا توضیح مختصری در مورد نقش «راه توده» در جهت تخریب مبارزات سالم درون حزبی بدهیم.

برای مدت‌ها پس از برگزاری کنگرهٔ سوم، جوّی سالم، هرچند پرتنش به‌خاطر اختلاف نظرهای موجود، بر کمیتهٔ مرکزی حزب حاکم بود. بحث‌های گاه تند درون کمیتهٔ مرکزی عمدتاً حول مسایل سیاسی مورد اختلاف دور می‌زد، اما هیچ نشانه‌ای از بی‌اعتمادی بین طرفین وجود نداشت. اما این جوّ بر اثر عملکردهای «راه توده» در بیرون از تشکیلات شکسته شد. بر بستر عملکرد مخرب «راه توده»؛ دفاع ما از مشی سیاسی حزب در سال‌های ۶۱ ـ ۱۳۵۷؛ دفاع از رفقا کیانوری و عمویی که به‌تازگی به بیرون از زندان منتقل شده بودند؛ شباهت برخی از مواضع سیاسی ما با موضع‌گیری‌های نشریهٔ «راه توده»؛ دفاع ما از دموکراتیزه کردن مناسبات درون حزبی؛ و بالاخره مهم‌تر از همه مخالفت ما با برخورد امنیتی رفقای هیأت سیاسی و «نامه مردم» نسبت به «راه توده» و مسؤولان آن (ما موافق برخورد سیاسی و تئوریک با نظرات انحرافی «راه توده» بودیم و در این زمینه مقاله‌ای به‌قلم یکی از نویسندگان این سطور با نام «ی. رهرو» در همان سال ۱۳۷۳ در نشریهٔ «دنیا» به چاپ رسید) منجر به آن شد که به‌تدریج این زمزمه از سوی برخی از رفقا سر بگیرد که نظرات ما همان نظرات «راه تودهٔ» تشکیلات‌شکن است. برخی از رفقا حتی تا آنجا پیش رفتند که به‌طور ضمنی ما را به «ستون پنجم راه توده» در کمیتهٔ مرکزی تشبیه کردند.

با انتشار «تزهایی پیرامون وضعیت جهان و ایران و طرح‌ریزی چارچوب اساسی خط مشی و برنامهٔ عمل سیاسی حزب تودهٔ ایران در حال حاضر» از سوی ما در آذر ۱۳۷۳ [فایل ضمیمه]، روند تصیفهٔ نویسندگان «تزها» و رفقای هم‌فکر آن‌ها از کمیتهٔ مرکزی و صفوف حزب کلید خورد، و این روند بیش از سه سال به‌طول انجامید. دلایل ارائه شده برای تصفیهٔ ما، نه آن‌گونه که واقعیت داشت، یعنی نظرات سیاسی ـ سازمانی ما، بلکه به‌طور عمده اتهام «فعالیت علیه رهبری حزب» در «همکاری» با «راه توده» بود.

بدین ترتیب، برخلاف ادعای رفیق عاصمی، به‌راه انداختن «راه توده» به‌کمک علی خدایی نه‌تنها هیچ کمکی به دفاع از ایدئولوژی و مشی انقلابی حزب نکرد، بلکه به‌عکس، عملاً به عامل تخریب  مبارزات سالم درون حزبی برای پایان بخشیدن به «سیاست‌های مبهم و نگران کنندهٔ» حاکم بر حزب بدل شد. شگفت‌انگیز این‌که، اکنون این رفیق عاصمی هستند که به خود اجازه می‌دهند که ما، و نه خودشان، را عامل پاره‌پاره شدن حزب معرفی کنند.

 

۴- تلاش برای «پاره‌پاره کردن حزب» از سوی «۱۰ مهر» و «عدالت» با کمک «راه توده»

واقعیت‌های برشمرده در بالا تردیدی باقی نمی‌گذارد که خود رفیق عاصمی اولین پاره‌پاره کنندهٔ حزب پس از کنگرهٔ سوم بوده‌اند. ایشان چنان غرق در رسالت خودانگیختهٔ تاریخی خویش برای نجات حزب از دست سوسیال دموکراسی بودند (و همان‌طور که مصاحبه‌شان نشان می‌دهد، هنوز نیز هستند) که به خود اجازه دادند وظیفهٔ نجات حزب را دلخواهانه به‌خود واگذار کنند  ـــ کاری که نتیجهٔ آن هم‌اکنون در پیش روی همگان است. و اکنون، ایشان هستند که می‌کوشند با گذاشتن دست ما در دست علی خدایی و «راه توده»، ادامهٔ روندی را که خود شروع کرده بودند به ما نسبت دهند و  ما را مقصر این پاره‌پاره شدن حزب معرفی کنند.

به این گفته‌های رفیق عاصمی در مصاحبهٔ اخیر و مقالهٔ چند ماه پیش ایشان در «توده‌ای‌ها» (۱۱ اسفند ۱۳۹۸) توجه کنیم:

«درواقع تضادهای حل نشده در طول سال‌ها … در شرایط کنونی به آنجا فراروییده است که رفیق خاوری عزیز مجبور است در مصاحبه اخیر خود … خطر گرفتار آمدن جریان‌های انحرافی را در برنامه ارتجاع برای ظاهرسازی یک «سوسیالیسم ارتجاعی» هشدار دهد.»

«برای دستیابی به این برنامه … تنها یک امکان وجود دارد. این امکان عبارت است از پاره پاره کردن حزب توده ایران و به راه افتادن گروه‌هایی است که با نام حزب توده ایران و با استفاده از شخصیت و اتوریته‌ی تاریخ مبارزات آن، سیاستی را توصیه و به زحمت‌کشان تجویز کنند که برای ارتجاع داخلی و خارجی هیچ خطری دارا نیست.»

«راه توده»ی دزدیده شده، «عدالت»، «۱۰ مهر» نوزادان ناخلف چنین برنامه‌ای هستند که وظیفه ی آنها ایجاد تشتت، ناروشنی، تضادهای مصنوعی و و و در جنبش توده‌ای است به منظور پاره پاره کردن حزب توده ایران، حزب طبقه‌ی کارگر ایران!»

«آنها در یافتن راه حل برای تضادهای در برابر جنبش توده‌ای به بهانه «ملاحظات»ی که آنها را تعریف نمی‌کنند، شرکت نمی کنند! «ملاحظاتی» که جز بندهای وابستگی آنها به لایه‌های طبقات حاکم نمی‌تواند باشد، جز دنباله‌روی کورکورانه از منافع طبقات حاکم نمی‌تواند باشد!»

از رفیق عاصمی می‌پرسیم:

ـــ آیا این ما هستیم که با دفاع از ایدئولوژی و مشی انقلابی ۶۱-۱۳۵۷ حزب تودهٔ ایران، که در همهٔ اسناد منتشر شده از سوی «۱۰ مهر» انعکاس یافته است، دست به «ایجاد تشتت» و «تضادهای مصنوعی»  در جنبش توده‌ای زده‌ایم؟ آیا این اتهام‌زنی شما به‌معنای از زیر ضربه خارج کردن گارباچفیست‌ها و سوسیال دموکرات‌هایی که خود شما از آن‌ها به عنوان «سوسیال دموکراتیک سازان» حزب یاد کرده اید نیست؟

ـــ آیا این «تشتت فکری» که شما به درستی به آن اشاره می‌کنید ناشی از همین سیاست‌ها و گرایشات سوسیال دموکراتیک در حزب نبوده است؟

ـــ آیا «سیاست‌های مبهم و نگران‌کننده»ای که خود شما به آن‌ها اشاره دارید، اکنون برطرف شده‌اند؟

ـــ آیا اگر «۱۰ مهر» اشاره‌ای به این سیاست‌ها و گرایشات بکند، دست به پاره‌پاره کردن حزب زده است؟

ـــ چگونه به خود اجازه می‌دهید، بدون ارائهٔ هیچ مدرکی، ما را صرفاً بر اساس مواضع‌مان، به «طبقات حاکم» جمهوری اسلامی ببندید و به «وابستگی» و «دنباله‌روی کورکورانه» از «منافع طبقهٔ حاکم» متهم کنید؟ آیا این اتهامات صرفاً بر اساس سناریوی ساختگی خودتان به ما وارد نمی‌شوند؟

ـــ آیا همین محتوای مصاحبهٔ اخیرتان، یعنی کشیدن تیغ و وارد کردن اتهام «وابستگی به طبقات حاکم جمهوری اسلامی» به همهٔ جریانات هوادار حزب، که هر یک به‌نوعی در تلاش‌اند که راه حلی برای این تشتت‌های فکری، تفرقه‌ها و جدایی‌ها پیدا کنند، خود عملی در جهت پاره‌پاره کردن بیشتر حزب نیست؟

 

۵- از تشکیلات‌شکنی تا تلاش فردی برای بازگشت به رهبری حزب

جالب اینجا است که خود رفیق عاصمی، در بخش پایانی مصاحبهٔ اخیرشان، از حق وجود تفاوت‌های نظری در حزب و ضرورت برخورد دموکراتیک به آنان ـــ یعنی همان چیزی که ایشان، به‌رغم گفته‌هایشان، از بابت آن به روی ما تیغ کشیده‌اند  ـــ دفاع می‌کنند. ایشان می‌گویند:

«رفیق عزیز خاوری می‌تواند با من اختلاف نظر سیاسی داشته باشد، با شیوه‌ی رفتاری من موافقت نداشته باشد، می‌تواند صراحت من درباره‌ی رفتار رفیق صفری را نپسندد و نمونه‌های دیگر، ولی او نمی بایستی من را از فعالیت درون حزبی محروم سازد…. رفیق خاوری از این رو نمی بایستی من را از زندگی درون حزبی محروم سازد، و این نکته نکته‌ی اصلی است….»

«انگیزه‌ی سخن، عمدتاً جلب نظر به مساله‌ی سازمانی و سیاسی است. برخورد به ضرورت شرکت همه‌ی اندیشه‌ها در زندگی حزبی است که بدون آن می تواند خلاقیت حزب توده ایران خدشه دار شود. این نکته را مایلم مورد تأکید قرار دهم!»

پیش از هرچیز باید تأکید کنیم که ما با کلمه به‌کلمهٔ این گفته‌های درست رفیق عاصمی موافقیم. ما نیز معتقدیم که رفیق عاصمی، که ما برای مبارزات گذشته‌شان تا مقطع برگزاری پلنوم فروردین ۱۳۶۹ احترام عمیق قائلیم، نمی‌بایست صرفاً به خاطر «اختلاف نظر سیاسی» از حضور در حزب محروم شوند. اما به دو دلیل این گفته‌های ایشان را صادقانه ارزیابی نمی‌کنیم.

(۱) ایشان، به‌رغم این گفته‌ها، در تمامی مطالبی که طی ماه‌های اخیر منتشر ساخته‌اند، «۱۰ مهر» و دیگر جریانات هوادار حزب را، به‌خاطر همین «اختلاف نظر سیاسی» با ایشان و انتقاد از  «سیاست‌های مبهم و نگران‌کنندهٔ» موجود، نه‌تنها به «پاره‌پاره کردن حزب» متهم کرده‌اند، بلکه ما را به حاکمیت جمهوری اسلامی نیز بسته‌اند، و بدین ترتیب تصفیهٔ ما و دیگر رفقای هم‌نظر ما را از رهبری حزب، با سکوت آگاهانهٔ خود در مورد آن، توجیه می‌کنند. و این درحالی است که ما هرگز به هیچ‌یک از گام‌های بعدی تشکیلات‌شکنانهٔ رفیق عاصمی و همکاران ایشان در دوران پس از کنگره سوم دست نزده‌ایم. به‌عکس، ما، به‌رغم اختلاف نظری جدی‌مان با نظرات و مشی سیاسی پیشنهادی رفیق صفری، که بخش زیادی از آن‌ها همچنان بر حزب حاکم است، در تمام این مدت، ابتدا در روند کنگرهُ سوم و پلنوم‌های پس از آن، و سپس در پی تصفیه شدن برخی از ترکیب کمیتهٔ مرکزی و برخی دیگر از صفوف حزب، ما همواره تشکیلات رسمی حزب را به‌رسمیت شناخته‌ایم و هیچ‌گاه در پی آلترناتیوسازی برای آن نبوده‌ایم.

متأسفانه، این رفیق عاصمی بودند که در این مدت راه دیگری را در پیش گرفتند و در عکس‌العمل به محروم شدن از فعالیت درون‌حزبی، از جمله با به‌راه‌اندازی غیرمجاز دورهٔ دوم «راه توده»، کوشیدند تا به‌اتکای اعتبار حزبی دورهٔ اول آن، آلترناتیو «مشروعی» برای رهبری و ارگان مرکزی حزب خلق کنند. به‌عبارت دیگر، گفته‌های کاملاً درست ایشان در بالا، با آنچه در این مدت در عمل انجام داده‌اند هیچ سنخیتی ندارد، و به‌نظر ما با انگیزهٔ دیگری بر زبان آمده است.

(۲) دفاع رفیق عاصمی از اصل دموکراسی درون‌حزبی در این مصاحبه، نه یک دفاع عام، بلکه یک دفاع شخصی با هدف گشودن راه برای بازگشت خودشان به رهبری تشکیلات رسمی حزب است. این را خود نیز به‌طور ضمنی بر زبان آورده‌اند. به‌دنبال دو پاراگراف نقل شده در بالا، ایشان چنین ادامه داده‌اند:

«انتقاد من به حذف خلاف اساسنامه خود به عنوان عضو کمیته‌ی مرکزی حزب توده ایران، از مبارزه‌ی درون حزبی، انگیزه‌ی شخصی دارد، رنگ ناخشنودی شخصی دارد….»

گویی یک چنین «حذف خلاف اساسنامه‌ای» علیه هیچ رفیق دیگری صورت نگرفته است و ایشان تنها قربانی آن بوده‌اند. ادامهٔ این گفته‌های ایشان انگیزهٔ واقعی این گفته‌ها را روشن‌تر می‌کند:

«رفیق خاوری … می توانست، همانطور که عمل هم نمود، مسئولیت های مرا پس بگیرد، ولی … من می‌توانستم ذخیره‌ی مطمئنی برای فعالیت حزب باشم.»

«رفیق خاوری که می‌دانست من رفیقی منضبط و پایبند به دیسیپلین حزبی هستم که در جریان سلب مسئولیت از من تجربه شده بود، تجربه کرده بود، باید حضور و مبارزه‌ی من را در حزب ممکن می‌ساخت.»

به‌عبارت دیگر، همهٔ این مصاحبه و نتیجه‌گیری نهایی آن با این هدف انجام گرفته است که «حضور و مبارزهٔ» رفیق عاصمی را در حزب «ممکن» سازد. و شرط ضرور برای دستیابی به‌چنین هدفی را نیز در تغییر مسیر ۱۸۰ درجه‌ای به‌دنبال شکست پروژهٔ «راه توده»، کوبیدن همهٔ جریانات هوادار حزب که با «سیاست‌های مبهم و نگران‌کننده» مشکل دارند، و تعزیز خود در نزد رهبری کنونی حزب می‌بینند. باشد که رفقا همهٔ تاریخ  سه دههٔ گذشتهٔ حزب را، که این چنین به پاره‌پاره شدن آن منجر شده است، فراموش کنند و رفیق عاصمی را بار دیگر در جمع خود بپذیرند.
ـــــــــــــــــــــــــــــ

 

 

[۱] به‌عنوان نمونه نگاه کنید به: «”تضاد اصلی میان مردم و امپریالیسم؟!” اسلوب بررسی و نتیجه‌گیری سیاسی ۱۰ مهر»، فرهاد عاصمی، توده‌ای‌ها، ۱۰ فروردین ۱۳۹۹ (https://tudehiha.org/fa/11533). در این نوشته، رفیق عاصمی پس از «گروه انحرافی توده‌ای» و «نوزادان ناخلف» خواندن ما، از جمله با تحریف آشکار مواضع ما می‌نویسند: «رفقای «۱۰ مهر» … صادقانه می‌پندارند با پشتیبانی از حاکمیت ج ا (یا از این یا آن لایه در حاکمیت ج ا) می‌توان نبرد ضد امپریالیستی را به پیش برد …» بدون اینکه هیچ مدرکی دال بر اعلام چنین موضعی در «پشتیبانی از جمهوری اسلامی» و یا «این یا آن لایه» حاکمیت از سوی «۱۰ مهر» ارائه دهند. مواضع قاطع ما علیه حاکمیت جمهوری اسلامی طی اسناد گوناگون در سایت «۱۰ مهر» منتشر شده است و نیازی به توضیح بیشتر در این‌جا نیست.

برای دیدن نمونه‌های دیگر رجوع کنید به: «تاکتیک پاره‌پاره کردن حزب توده ایران در خدمت ثبات سلطه‌ی ارتجاع! اسلوب و مضمون تاکتیک ضد توده‌ای!»، فرهاد عاصمی، توده‌ای‌ها، ۱۱ اسفند ۱۳۹۸ (https://tudehiha.org/fa/11324)؛ «رژیم ضدامپریالیستی یا ضدمردمی!»، نویسنده: سیامک، توده‌ای‌ها، ۳۰ دی ۱۳۹۸ (https://tudehiha.org/fa/11071)؛ «جایگاه ما کنار دیکتاتوری است یا آغوش امپریالیسم؟ ۱۰مهر چنین شتابان به کجا می‌رود؟» نویسنده: سیامک، توده‌ای‌ها، ۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ (https://tudehiha.org/fa/9144).

[۲] رفیق خاوری در طول تمام مصاحبهٔ خود حتی یکبار هم از «۱۰ مهر» نام نبرده‌اند. رفیق عاصمی با این گفته می‌خواهد تهمت‌های خود را علیه ما با استفاده از نام رفیق خاوری قابل باور سازد و برای آن اعتبار بخرد.

[۳] در این مقاله اشاراتی پیرامون انتشار «دوره دوم» نشریه «راه توده» از مهر ۱۳۷۱ و عملکرد این نشریه؛ چگونگی تدارک برگزاری کنگره سوم تشکیلات رسمی حزب توده ایران و روند این کنگره؛ همچنین رویدادهای حزبی تا برگزاری کنگره چهارم تشکیلات رسمی حزب توده ایران (بهمن ۱۳۷۶)، شده است که ما در زمان مناسب به‌طور مشروح به این مسایل خواهیم پرداخت.

[۴] این بخش از توضیحات ما بر اساس بحث‌ها و جدل‌های مفصل و مکرر خصوصی است که یکی از گردانندگان «۱۰ مهر» از زمان سفر رفیق صفری به آمریکا تا روز پیش از آغاز کنگره (در بیمارستان) با ایشان داشته است.

[۵] این تفاوت نظری میان تحلیل رفیق صفری با سوسیال دموکرات‌های واقعی، که به‌امید دائمی کردن این تغییرات در حزب به‌دنباله‌روی از ایشان پرداختند، در شکل دادن به روندهای بعدی در حزب نقشی تعیین کننده داشت، که ما در طول این سند، و به شکلی مستندتر در آینده‌ای مناسب، به توضیح آن خواهیم پرداخت.

یک نظر

  • خسرو

    تقدیر
    جان کلام این نوشته افشاگر و بسیار مهم در همین قسمتی است که شما رفقای 10 مهر در ابتدا برجسته کردید. بسیار قدردان شما هستیم: “اگرچه، همان‌طور که در بالا اشاره شد، رفیق صفری به مسألهٔ تغییر ایدئولوژی و مشی حزب به‌عنوان یک برخورد تاکتیکی در عکس‌العمل به شرایط پس از فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم می‌نگریستند، اما بوده و هستند برخی سوسیال‌دموکرات‌های واقعی، که هم در جریان کنگرهٔ سوم و هم در درون کمیتهٔ مرکزی منتخب کنگره، از نظر ایدئولوژیکی به‌دنبال سوسیال دموکراتیک سازی حزب بوده‌اند و هنوز نیز هستند، و حمایت‌شان از مواضع رفیق صفری در آن مقطع تنها به‌منظور گشودن راه برای تثبیت موقعیت خودشان در رهبری حزب بوده است. همین‌ها، به‌همراه سایر اعضای هیأت سیاسی، به‌مرور زمان مدافعان ایدئولوژی و مشی انقلابی حزب در کنگره را یک به یک از درون رهبری حزب تصفیه کردند و اکنون نیز هواداران مشی ۶۱-۱۳۵۷ حزب را به حمایت از جمهوری اسلامی و تلاش برای «رهبری سازی» متهم می‌کنند. (البته ما میان گروهی که فرصت‌طلبانه از نظرات رفیق صفری حمایت کردند و رفقایی که صادقانه به تحلیل‌های رفیق صفری اعتقاد داشتند تفاوت قائلیم.)”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *