تحولات اخیر در خاورمیانه
ورود همهجانبۀ اقتصادی ــ سیاسی چین به خاورمیانه، امکان جدیدی برای تنشزدایی در منطقه و رهایی از زنجیرهای اقتصادی که غرب به پای کشورهای منطقه بسته است، فراهم میکند. این روند بههمراه پیشروی روسیه در جنگ سرنوشت سازش با ناتو در اوکراین، تحقیر بزرگی برای امپراتوری است. لذا همانطور که په په اسکوبار از زبان بزروکوف کارشناس روسی مسایل بینالمللی نقل میکند امپراتوری در عکسالعمل به این تحقیرهای عظیم در پی آنست که جنوب اوراسیا ــ از ترکیه تا چین و همچنین منطقۀ خاورمیانه را به مدد اسراییل ــ به آتش بکشد. بنابراین جای تعجب نیست که این مناطق که به سرعت در حال توسعه هستند بهطور بالقوه توسط قدرت هژمون به انبار باروتی بدل شوند. امپراتوری سعی دارد با استفاده از تلاشهای سازمانهای جاسوسی خود، برای تحقق مرزهای چالشبرانگیزی که ابتدا در نقشۀ “خاورمیانه جدید” مطرح شد، درگیریهای نظامی در منطقه بهراه بیاندازد. امید امپراتوری به دامن زدن تنش در مناطقی مانند کشمیر، ارمنستان ــ آذربایجان، اسراییل و همسایگانش، و نیز تحریک تمایلات جداییطلبانهای (چون بلوچستان و کردستان) است (۲۳). بزرگترین چالش برای کشورهای این مناطق حفظ ثبات داخلی در طول این دوران گذار به جهان چندقطبی است. و این ثبات داخلی تنها به بهای کسب مشروعیت این دولتها در میان مردم هر کشور، بهدست میآید.
در ژوئن سال ۲۰۰۶، کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه ایالات متحده با وام گرفتن گفتهای از زبیگنیو برژینسکی، مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا، در کنفرانسی مطبوعاتی در تل آویو با حضور اهود اولمرت، نخستوزیر اسراییل، برای نخستین بار عبارت «خاورمیانه جدید» را بهکار برد. عبارتی که قصد آن بازتعریف مرزها و تقسیمبندی آتی منطقۀ خاورمیانه بود. رایس در واقع از بخش خاورمیانهای طرح نئوکانها برای سلطۀ همهجانبه آمریکا بر جهان سخن میگفت.
۱۲ ژوئیه، درپی گفته کاندولیزا رایس، ارتش اسرائیل بهبهانه دستگیری یک سرباز اسراییلی توسط حزب الله، به خاک لبنان حمله کرد. در طول حمله، وزیر امور خارجه ایالات متحده در کنفرانس مطبوعاتی دیگری گفت: درگیریهایی این چنینی “دردهای زایمان” لازمی است برای تولد خاورمیانهای جدید.
بعد از ۳۳ روز جنگ، اکثر تاسیسات زیربنایی غیرنظامی لبنان طی حملات هوایی منهدم، بیش از یک هزار لبنانی کشته، و صدها هزار نفر آواره شدند. اما نهایتاً ارتش اسرائیل با تحمل یکی از بیسابقهترین شکستهای خود از نیروهای نظامی منطقه، مجبور به عقبنشینی شد.حزب الله نشان داد که تنها نیرویی در لبنان است که میتواند در برابر تهاجم و تجاوز، از مرزهای کشور دفاع نماید.
طرح “خاورمیانۀ جدید” که قرار بود “دموکراسی” را به کشورهای منطقه “صادر” کند، علاوه بر بخشی از برنامۀ سلطۀ بلامنازع آمریکا بر جهان، هدف دیگری را نیز دنبال میکرد. این هف را میشد از زبان دیک چینی مدیر وقت (۱۹۹۹) شرکت هالی برتن و معاون آتی جرج دبلیو بوش شنید که گفته بود: “مشکل ما در خاورمیانه، یعنی جایی در دنیا که بیشترین ذخایر نفت در آن قرار دارد، این است که این ذخایر نفت توسط دولتهای منطقه کنترل میشود.”
عملیات اسراییل در لبنان و اشغال عراق توسط آمریکا در سال ۲۰۰۳ سرآغاز اجرای برنامه بلندپروازانه برای تغییر وضعیت ژئوپولیتیک منطقه از راه صدور دموکراسی بود. برای پیشبرد موفق این برنامه، ایالات متحده، انگلستان و اسراییل تصمیم برای ایجاد یک “هرج و مرج” تمام عیار برای مطیع کردن کشورهای نافرمان و ناموافق، همپیمان شدند. برای این منظور سندی راهبردی توسط یک افسر بازنشستۀ ارتش آمریکا به نام رالف پترز در سال ۲۰۰۶ تنظیم شد که پیشنهاد تغییر کلی همۀ خطوط مرزی را که توسط توافق سایکس ــ پیکو (۱۹۱۶) در میان کشورهای عربی و خط جدایی “دوراند” که توسط انگلستان (۱۸۹۳) میان (امارت) افغانستان و هندوستان (پاکستان فعلی) کشیده شده بود، میداد.
ازجمله موارد اجرای این نقشه تقسیم کشور عراق به سه کشور یعنی کردستان در شمال، دولت سنی در مرکز و دولت شیعی در جنوب بود. با الحاق بخش شرقی عربستان سعودی و جنوب غربی ایران به این دولت شیعی، بزرگترین ذخایر نفتی دنیا گرداگرد خلیج فارس، تحت حاکمیت این دولت قرار میگرفت.
بخشی از مقدمات اجرای این نقشه در عراق، بعد از تهاجم آمریکا به آن کشور و تنظیم قانون اساسی جدید زیر نظر پل برمر رئیس آمریکایی دولت موقت، انجام و عراق تبدیل به حکومتی فدرال شد. اما تا به حال تنها اقلیم کردستان توانسته است به استقلالی نسبی از دولت مرکزی دست یابد. آمریکا بهدنبال متحدی بالقوه در قالب یک حکومت فراگیر از کُردهای منطقه بود که میبایست مناطق کُردنشین ترکیه، ایران، سوریه و عراق (هر دو غنی از منابع نفتی) را دربر گرفته و کرکوک (مرکز بزرگ نفتی عراق) و موصل (که آن نیز سرشار از منابع نفتی است) و نیز قسمتهایی از ارمنستان و جمهوری آذربایجان هم به آن افزوده میشد.
کاخ سفید در تلاشهای خود برای بالکانیزه کردن منطقه، در میان اقلیتهای قومی بر روی استقلالطلبی بلوچها حساب میکرد، قومی با منشأ راجههای دستنشانده انگلستان که در افغانستان، ایران و پاکستان بهسر میبرند. یک «بلوچستان آزاد» با الحاق منطقۀ جنوب شرقی ایران، بخشی از جنوب غربی افغانستان و نیز قسمتی از غرب پاکستان باید تشکیل میشد. قرار بود بخشهایی از ارمنستان و آذربایجان نیز به نفع «کردستان بزرگ» جدا شود، در عوض بخشی از شمال ایران تا مرز تبریز باید به آذربایجان منضم میشد. (۱)
در قسمتهای بعدی سعی شده با بررسی موقعیت فعلی کشورهای منطقه، میزان موفقیت امپریالیسم بعد از قریب دو دهه تلاش برای تحقق این نقشه، ارزیابی شود.
عربستان
عربستان دومین تولیدکنندۀ نفت و صاحب دومین ذخایر نفتی در دنیاست، که برای استخراج و فروش نفت خود نیاز به امنیت دارد. این امنیت برای دههها از سوی آمریکا، متحد اصلی ریاض در غرب تأمین میشد. در مقابل دربار سعود، این وفادارترین متحد آمریکا در میان کشورهای عربی، نیز با تأمین نیاز نفت صنایع آمریکا، اجرای سیاستهای مورد نظر آمریکا برای دستکاری در بازار نفت، و سیل خریدهای نظامی از آمریکا، پاسخ این لطف را میداد. اما در سالهای ابتدایی قرن بیست و یکم زمزمههایی در میان بخشی از سردمداران حاکم ایالات متحده، دایر بر تمایل به تغییر رژیم در عربستان شنیده شد. این زمزمهها بهخصوص بعد از حوادث تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، شدت بیشتری گرفت. در ژوئیه سال ۲۰۰۲، محققی از اندیشکدۀ ــ “ظاهرا” مستقل اما وابسته به نیروی هوایی ارتش آمریکا ــ رند، گزارشی با عنوان “حذف سعودیها از جهان عرب” ارائه داد. به ادعای این گزارش “عربستان سعودی مظهر شیطان، عامل اصلی خصومت و خطرناکترین دشمن ایالات متحده است”. گزارش در خاتمه توصیه میکرد که برای جلوگیری از هرگونه فعالیت ضد آمریکایی، به مقامات سعودی اولتیماتومی داده شود، با این تهدید که در صورت تخطی همۀ میادین نفتی کشور توسط نیروهای آمریکایی اشغال و خانوادۀ سلطنتی هاشمی جایگزین دربار سعودی خواهد شد. بعد از وقایع ۱۱ سپتامبر، اف بی آی از سوی کمیتۀ مشترک کنگره مامور تحقیق ارتباط مقامات سیاسی عربستان با هواپیماربایان آن حادثه شد . در نتیجۀ این تحقیقات مشخص شد که در چندین مورد، پولی توسط همسر سفیر سعودی در امریکا به حساب فردی نزدیک به هواپیماربایان ریخته شده است. شکایتی به مبلغ ۳ تریلیون دلار از سوی بازماندگان قربانیان حادثۀ یازده سپتامبر، علیه مقامات سیاسی سعودی ازجمله سه تن از خانوادۀ سلطنتی، موسسات خیریه و وزارت دفاع آن کشور، در دادگاهی در امریکا ارائه شده و علیرغم گذشت بیش از بیست سال، هنوز تلاش وکلای مدافع شاکیان برای افشای اسناد طبقهبندی شدۀ دولت، بینتیجه مانده است. (۲)
بعد از انتشار عمومینقشۀ “خاورمیانۀ جدید” که در آن کشور واحد عربستان سعودی را در آینده بهصورت سهپاره نشان میداد، حکام سعودی تقریباً مطمئن شدند که نمیتوانند برای درازمدت بر روی تضمینهای این متحد زورمند خود در غرب تکیه نمایند. عوامل دیگری نیز موید تقویت این ظن بودند:
• با کشف و استفاده از روشهای نوین استخراج نفت در آمریکا، این کشور از بزرگترین مصرفکنندۀ نفت، به بزرگترین تولیدکننده در جهان تبدیل شد. و نیاز به نفت عربستان دیگر اولویت حیاتی آن کشور بهشمار نمیآید.
• مقامات آمریکایی از زمان خروج نیرویهای نظامی آن کشور از افغانستان، بهصراحت اعلام کردند که حضور نظامی خود در خاورمیانه را به نفع تمرکز نیرو در شرق آسیا، شدیداً کاهش میدهند.
• حملات پهپادی به تاسیسات نفتی عربستان، ضربهپذیر بودن زیرساختهای حیاتی و بیدفاعی عربستان را هرچه بیشتر نمایان کرد.
مجموعۀ عوامل بالا دربار سعودی را بر آن داشت که برای تأمین امنیت خود بهدنبال جانشینی برای آمریکا باشند. مضافاً بر اینکه شاهد بودیم که خلا ناشی ازعدم حضور آمریکا در منطقه با حضور روسیه و مهمتر از آن ورود پُررنگ چین به منطقه جبران شد. پاسخ سرد به تقاضای بایدن برای افزایش تولید نفت و کاهش قیمت آن، توافق نظامی با روسیه و توافق راهبردی و همهجانبه با چین همگی نشانههایی از رویکرد جدید حکام سعودی است. توافق جدید میان ایران و عربستان با پادرمیانی دولت چین را باید از همین دیدگاه بررسی کرد، نمونهای از توافقی برد ــ برد که منافع ایران، عربستان و چین را در ایجاد ثبات در منطقه تأمین میکند. “عربستان سعودی و ایران به دلیل وجهه مثبت چین در جامعه بینالمللی ازجمله در خاورمیانه، مایلند به چین اعتماد کنند، چرا که سیاستهای چین بیشتر با منافع کشورهای خاورمیانه مطابقت دارد، در حالی که ایالات متحده تمایل به ترویج یکجانبهگرایی و گسترش هژمونی خود دارد و ارزشهای خود را به روابط منطقه تحمیل میکند. هم عربستان سعودی و هم ایران از تجربۀ رابطۀ بلندمدت خود با ایالات متحده آموختهاند که واشنگتن قابل اعتماد نیست. واشنگتن فقط در پی استفاده از درگیریها و مناقشات در خاورمیانه، بهویژه جنگ بین عربستان سعودی و ایران، برای ایجاد هرجومرج منطقهای و تعمیق نفوذ خود در منطقه است. (۳)
یمن
هشت سال و نیم جنگ داخلی، کشور یمن را نابود ساخته است. برآوردها نشان میدهد که حداقل ۳۵۰ هزار نفر بهطور مستقیم و یا غیرمستقیم قربانی این جنگ شدهاند که ۸۵ هزار آنها کودکان زیر پنج سالی هستند که از گرسنگی تلف شدهاند. تمام زیرساختهای مدنی و زنجیرۀ تأمین از میان رفته است. امراض سادۀ مسری مانند وبا که بهراحتی قابل مداوا هستند، تلفات بیشمار میگیرند.
جنگ عمدتاً میان دولت یمن به رهبری رشاد العلیمی که حکومت را بعد از برکناری عبدالله منصور هادی در ۲۰۲۲، بهعهده گرفت، و جنبش مسلحانۀ حوثیها جریان دارد. جنگ بعد از درگیری عربستان از سال ۲۰۱۵، به حمایت هادی (و اکنون علیمی) شدت بیشتری به خود گرفت. با شایعاتی که از حمایت ایران از حوثیها وجود دارد، از دید ناظران غربی این جنگی نیابتی میان تهران و ریاض بهشمار میآید.
خوشبختانه بهنظر میرسد که این جنگ در حال خاتمه است. خبر رسانههای آمریکایی در ۶ آوریل، دایر بر آتشبسی میان طرفین درگیر بود، که لااقل تا پایان سال میبایست بپاید. بعداً خبرگزاری المیادین لبنان گزارش داد که ریاض به رئیس شورای رهبری یمن اطلاع داده که در صدد پایان دادن به جنگ برای همیشه است. در ۱۴ آوریل هیأتی از مقامات عربستان بعد از بازدید از صنعا و مذاکره پیرامون “آتشبس همیشگی”، به عربستان بازگشت. این وقایع را باید نتیجۀ نزدیکی ایران و عربستان دانست که میتواند به پایان درگیریها در یمن و سوریه، منجر شود. مسألۀ مهم، غیبت بایدن، که در نطقهای انتخابیش قول پایان دادن به جنگ یمن را داده بود، و حضور چین در این تلاشهای دیپلماتیک است.
جنگ یمن که بیش از یک دهه تقریباً با سکوت رسانههای غربی روبرو بود، بیشک یکی از بیرحمانه ترین جنگهایی است که جهان در تاریخ دوران جدید به خود دیده است.
ایالات متحده با وجود داشتن توان و روابط گسترده در خاورمیانه و علیرغم قول به توقف درگیری، آن چنان در ضدیت با صلح کوشید، که سرآخر دو دشمن دیرین، خود بر سر میز مذاکره نشستند. و حالا به گزارش وال استریت جورنال ، رئیس سازمان سیا، ویلیام برنز “خشم خود را” از مصالحههایی که عربستان سعودی با دشمنان منطقهای خود انجام میدهد، ابراز داشته است. ظاهراً ایالات متحده از سیل توافقات صلح در منطقه ــ چیزی که هرگز انتظارش را نداشته ــ کاملاً “غافلگیر” شده است. واضح است که در پشت این به اصطلاح ابراز “خشم”، حسی از غبن پنهان شده است. هرکسی که حداقل آشنایی با سیاست آمریکا و بهخصوص سیاست خارجی آن داشته باشد، میداند که در این زمینه قدرت مالی مجتمعهای صنعتی ــ نظامیهستند که حرف آخر را میزنند، و از این نظر سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه، در سه دهۀ گذشته تنها صرف ایجاد درگیریهای متعدد شده است.
در مقابل دولت چین رفتار کاملاً متفاوتی دارد. سهم چین چهارمین تولید کنندۀ اسلحه در جهان به شهادت آمار، ۲/۵٪ در مقایسه با ۴۰ ٪ سهم آمریکا در بازار اسلحۀ جهان است. شرکتهای چینی بهدنبال فروش کالا، خدمات، توسعۀ زیرساختها و عرضۀ محصولاتی قابل اعتماد و مقرون به صرفه هستند. این نحوۀ برخورد، محیطی باثبات ، منظم، و قابل اتکا را بهوجود میآورد. بنابراین به یُمن دیپلماسی چین است که شاهد نزدیکی میان ایران و عربستان و خاتمۀ جنگ هولناک یمن هستیم. زمانی که رئیسجمهور خلق چین در سفر خود به عربستان سعودی موافقتنامهای برای همکاری درازمدت با عربستان و امارات عربی و راهکاری برای حلوفصل صلحآمیز مناقشات منطقهای ارائه داد، فریاد چینستیزان در ایران بالا گرفت که چین ایران را به قیمت نزدیکی به عربستان فروخته است! حال که نتیجۀ این تلاشهای دیپلماتیک عیان شده، میبینیم که در پشت این ابتکارات چین، چه انگیزههای سازندهای برای تشنجزدایی در منطقۀ آسیای غربی نهفته بوده است.
سوریه، فلسطین و محور مقاومت
مطابق نقشۀ “خاورمیانۀ جدید” ایالات متحده درنظر داشت یک «اردن بزرگ» از بهم پیوند دادن ساحل غربی رود اردن، اردن کنونی و بخشی از شمال غربی عربستان سعودی ایجاد کند. نقشه برای متلاشی کردن سوریه در دستور کار امپریالیسم غرب و ارتجاع منطقه بعد از سرنگونی دولت قذافی در لیبی قرار گرفت. اما با فداکاری مردم میهنپرست سوریه، محور مقاومت و کمک روسیه، این نقشه تا حد زیادی نقش بر آب شده و تنها در بخش کوچکی از سوریه هنوز نیروهای ضد مردمی به کمک ایالات متحده و تا حدی ترکیه به مقاومت در برابر دولت مرکزی ادامه میدهند. ثمرۀ این نبرد مرگ و زندگی مردم سوریه به رهبری بشار اسد، تغییر روابط کشورهای عربی است که تا دیروز از شورشیان حمایت میکردند. همۀ این کشورها اکنون بهدنبال بهبود روابط با سوریه هستند. به گزارش ایسنا، به نقل از النشره، نبیل قاووق، عضو شورای مرکزی حزبالله لبنان در سخنانی اظهار داشت: “جهان عرب امروز با توجه به منافع خود و به تصمیم خود، به سوی سوریه میرود؛ اما لبنان که بیشترین آسیب را از دوری از سوریه متحمل شده، در پیوستن به کشورهای عربی در این تصمیم (نزدیک شدن به سوریه) تاخیر میورزد. (۴)” وی افزود: “کشور عربی که بیشترین نیاز را به روابط با سوریه دارد، لبنان است و کشوری که بیشترین بهره را از روابط با سوریه برده است، لبنان است، لبنانی که در ازسرگیری روابط با سوریه تأخیر میورزد، چراکه کسانی در لبنان هستند که منافع ملی و وطن را فدای راضی کردن آمریکا میکنند.”
در پی حملات اخیر اسراییل به مردم فلسطین اسراییل با عکسالعمل بیسابقهای از سه جبهه روبرو شد. جواب سخت گروههای مقاومت فلسطین در داخل و هم چنین از ناحیۀ جنوب لبنان و همزمان شلیک چند موشک از ناحیه بلندیهای جولان در سوریه، حامل پیام مهمی به اسراییل بود که از این به بعد هرگونه حرکت تجاوزگرانهاش با عکسالعمل مشترک سه نیروی مختلف محور مقاومت روبرو خواهد شد. وب سایت کرادله به نقل از مقالۀ منتشره در روزنامۀ وال استریت جورنال به تاریخ ۱۵ آوریل، به نگرانی اسرائیل از واکنش هماهنگ محور مقاومت ــ ازجمله ایران، سوریه، حزبالله، حماس، و جهاد اسلامی فلسطین ــ در پاسخ به تجاوزات قهرآمیز آن کشور اشاره دارد. روزنامه با استناد به منابع ناشناس نوشت که اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب ایران، در هفتههای اخیر مجموعهای از جلسات مخفیانه را با رهبران مقاومت در سراسر منطقه برگزار کرده است. فرمانده سپاه قدس در هفته دوم آوریل به لبنان سفر کرد و با رهبران حماس، حزبالله و سازمان جهاد اسلامی فلسطین دیدار کرد. این دیدار، همزمان با رگبار راکتهایی بود که از جنوب این کشور بهسمت اسرائیل شلیک شد. این بزرگترین حمله از زمان جنگ سال ۲۰۰۶ بین حزبالله و اسرائیل بود. راکتهایی نیز از غزه و سوریه بهسوی اسرائیل شلیک شد. اسرائیل نیز در پاسخ، اهدافی را در دو ناحیه مورد حملۀ هوایی قرار داد.
این روزنامه گزارش داد که در اواخر ماه مارس، ژنرال قاآنی جلساتی در سوریه با اعضای گروههای مقاومت فلسطینی برای بحث در مورد حمله هماهنگ احتمالی به اسرائیل برگزار کرد. به گفته این منابع، قاآنی به حاضران گفت که ایران اطلاعاتی در مورد برنامههای اسرائیل برای عملیات علیه اعضای حماس و جهاد اسلامی در سوریه و لبنان بهدست آورده است.
این منابع همچنین مدعی شدند که در ۳ آوریل، مستشاران سپاه پاسداران در بیروت حضور یافتند تا برای حمله به اسرائیل برنامهریزی کنند. مقاله به نقل از قاآنی نوشت: “حمله به اهداف اسرائیل ظرف چند روز آینده در پاسخ به حملات اسرائیل است که منجر به کشته شدن مستشاران ایرانی در سوریه شد”. مقاله خاطرنشان میکند که “اسرائیل اکنون از حملات جدید در جبهههای مختلف میترسد” و “نگرانی اسراییل” درست به دلیل “تلاش ژنرال قاآنی برای هماهنگی عملیات نیروهای محور مقاومت است”.
افزایش اتحاد و هماهنگی جناحهای مختلف مقاومت در زمانی صورت میگیرد که اسرائیل در سالهای اخیر صدها حمله را علیه نیروهای سوری و ایرانی در سوریه انجام داده است. مقامات ایرانی گفتهاند که حملات اخیر اسرائیل در سوریه باعث کشته شدن چندین مستشار نظامی سپاه پاسداران ازجمله یک مشاور نزدیک به رهبری سپاه شد. تلاش قاآنی برای هماهنگی، همچنین در جهت پاسخ به اسراییل به حملات نظامی، تخریب خانهها و گسترش شهرکسازی در کرانه باختری است که از زمان انتخاب نخستوزیر بنیامین نتانیاهو، شدت بیسابقه یافته و بهنوبه خود با افزایش حملات فلسطینیان به سربازان و شهرکنشینان اسرائیلی مواجه شده است.
تنشها در منطقه بهدنبال چندین حمله پلیس اسرائیل به نمازگزاران مسلمان در مسجد الاقصی در بیتالمقدس در ماه مبارک رمضان بیشتر شده است. (۵)
لبنان
در ۷ آوریل، نیروی هوایی اسرائیل در اقدامی به تلافی حملۀ موشکی حماس، جنوب لبنان را هدف قرار داد و بزرگترین تنش بین اسرائیل و لبنان در تقریباً ۲۰ سال اخیر را رقم زد. حماس مورد حمایت حزبالله لبنان است.
این بار عامل اصلی تشدید تنشها، اصرار شهرکنشینان افراطی یهودی به مراجعه به مسجد برخلاف سنت دیرینه بود. پلیس اسرائیل از تاکتیکهای وحشیانهای علیه فلسطینیهای نمازگزار استفاده کرد. وزارت خارجه آمریکا حمله به اسرائیل را محکوم کرد و مطابق معمول اعلام نمود که اسرائیل حق دارد در برابر همه حملات از خود دفاع کند. سمیر جعجع، فرمانده نیروهای دستراستی مسیحی لبنانی (LF) و نزدیکترین سیاستمدار لبنانی به عربستان سعودی، این حمله را محکوم کرد و یکی دیگر از فرماندهان سابق این نیروها نیز خواستار دستگیری رهبر حماس شد. اسرائیل و ایالات متحده با بهرهگیری از نیروهای ارتجاعی داخلی، همیشه از لبنان بهعنوان صحنهای برای جنگهای نیابتی استفاده کردهاند.
عربستان سعودی بهطور سنتی از سیاستمداران سنی لبنان، مانند نخستوزیر فقید رفیق حریری و پسرش سعد حمایت میکند. اما سعد حریری پس از دستگیری و مصاحبۀ اجباریش در تلویزیون عربستان سعودی از سیاست کناره گرفت. ایران در مقابل از حزبالله لبنان حمایت میکند. رقابت این دو نیروی عمده بههمراه متحدین کوچکترشان، صحنۀ سیاسی لبنان را دچار بحرانی طولانی نموده است.
توافق غافلگیرکننده بین ایران و عربستان سعودی که در ۱۰ مارس امضا شد، ممکن است گشایشی باشد برای آشتی سیاسی کلیدی در لبنان. قبل از این توافق، لبنان درگیر آخرین بحران سیاسی خود بود. از اکتبر ۲۰۲۲ با خاتمۀ دورۀ رئیسجمهور قبلی، پست ریاست جمهوری خالی مانده، و هنوز هیچ نامزدی نتوانسته حمایت اکثریت اعضای پارلمان را ــ علیرغم رأیگیریهای مکرر ــ جلب نماید. حزبالله از نامزدی سلیمان فرنجیه مسیحی مارونی برای ریاست جمهوری حمایت میکرد. ریاض علناً از هیچ نامزدی حمایت علنی نکرد و بهظاهر اعلام نمود که لبنان باید مستقلاً تصمیم بگیرد.
مطابق قانون اساسی، نخستوزیر باید سنی، رئیسجمهور مارونی و رئیس مجلس باید شیعه باشد.
از دههها قبل، دولت لبنان با سیاستهای نوشتهشده توسط سفیر ایالات متحده در لبنان اداره میشود. این سیاستها علیه حزبالله، ایران، سوریه، و طرفدار اسرائیل است. ایران از حزبالله حمایت میکند زیرا آنها جنبش مقاومتی علیه اشغالگری اسرائیل در فلسطین، سوریه و منطقه مزارع شبعا در جنوب لبنان هستند.
کشور به دلیل نرسیدن سوخت به نیروگاههایش دچار کمبود شدید برق است و پولی هم برای خرید سوخت در بساط نیست. در نوامبر گذشته ذخیرۀ سوخت جایگاههای بنزین در حال تمام شدن بود که ایران با نوعدوستی بهنفع مردم لبنان پیشقدم شد. ایالات متحده به لبنان هشدار داد که در صورت پذیرفتن هدیۀ سوخت از سوی ایران، ممکن است مشمول تحریمهای آمریکا شود.
حیات اقتصادی لبنان وابسته به سرمایهگذاریها و وامهای خارجی است که عمدتاً شامل سرمایهگذاریهای عربستان، امارات و کشورهای غربی میشود. بسیاری از این کشورها ادامۀ سرمایهگذاریهایشان را منوط به انجام پارهای خواستههای سیاسی ــ اقتصادی در جهت منافع خود نمودهاند.
بانک جهانی بحران اقتصادی لبنان را یکی از بدترین بحرانهای تاریخ توصیف کرده است که ناشی از سالها سوءمدیریت رهبران سیاسی و فساد آنها بوده است. پول محلی بیش از ۹۹ درصد از ارزش خود را در برابر دلار آمریکا از دست داده است و بانکها هنوز سپردههای مردم را مسدود میکنند.
لبنان نزدیک به یک سال پیش با صندوق بینالمللی پول موافقتنامهای امضا کرد، اما تابحال پرداخت کمک مالی ۳ میلیارد دلاری این صندوق بهبهانۀ عدم انجام اصلاحات ساختاری در نظام اقتصادی به تعویق افتاده است.
از هر ۱۰ کودک پناهنده لبنانی و سوری، چهار کودک در حال حاضر با ناامنی شدید غذایی روبرو هستند و لبنان از نظر بحران کمبود مواد غذایی در ردۀ ششم جهان قرا ر دارد. خانوادهها مجبورند وعدههای غذایی خود را حذف کنند یا تعداد وعدههای غذایی مغذی فرزندان خود را کاهش دهند.
بحران اقتصادی، اعتراضات خیابانی را در سال ۲۰۱۹ بههمراه داشت که خواستار خروج سیاستمداران فاسد حاکم بود. در این بین از هر پنج خانوار، چهار خانوار عضوی داشتند که شغل خود را از دست داده بود. کاهش ارزش پول لبنان به این معنی است که افراد مسن مستمریبگیر، در حال حاضر در میان اقشار بسیار فقیر هستند و خوب غذا نمیخورند. حتی کسانی که شغل دارند، شاهد کاهش حقوق از سوی دولت و کارفرمایان خصوصی بودهاند. لبنان بیمارستان دولتی رایگان ندارد و هزینههای بیمارستانهای خصوصی سرسامآور است. بسیاری از لبنانیها در گذشته برای دریافت خدمات پزشکی رایگان به سوریه سفر میکنند. برق بسیاری از خانهها قطع شده، گاز پختوپز در دسترس نیست یا قیمت آن بسیار گران است، داروخانهها دارویهای لازم را ندارند زیرا تجار به دلیل کمبود دلار آمریکا در بانک مرکزی لبنان، قادر به پرداخت هزینه واردات دارو نیستند.
ریاض سلامه، رئیس بانک مرکزی لبنان تحت حمایت سفارت آمریکا است. او برای سالها اطلاعات مالی گروههای مبارز فلسطینی و حزبالله را به مقامات امنیتی ایالات متحده میداد. حکم بازداشتی علیه سلامه صادر شده بود، اما او همچنان آزاد است، و با داشتن حمایت خارجی، بهنظر میرسد هیچکس نمیتواند او را از سمت خود برکنار کند. وی توسط چندین کشور اروپایی به پولشویی و معاملات غیرقانونی متهم شده است. کارشناسان مالی بر این باورند که او با میلیاردها سرمایه عمومی فرار کرده است.
بسیاری از جنگسالاران و سیاستمداران دیگری نیز مشایه ریاض سلامه، که با فساد خود موجب فروپاشی کشور شدهاند، هنوز در صحنۀ سیاسی حضور دارند (۶). وارد شدن چین به صحنۀ سیاسی لبنان، روزنۀ امیدی را برای رهایی از این بحران گشوده است.
وزیر خارجۀ چین وانگ یی طی دیداری که از لبنان داشت ( ژوئیۀ ۲۰۱۷) تصریح کرد که: لبنان کشور مهمی در مسیر جاده قدیمی ابریشم بهشمار میآید و ما خواستار مشارکت لبنان در طرح یک کمربند یک جاده هستیم. جبران باسیل وزیر خارجه وقت لبنان هم درباره روابط اقتصادی دو کشور گفت: چین رتبه اول کشورهای صادر کننده به لبنان را دارد و ما خواهان افزایش مبادلات تجاری بهویژه در دو حوزه خدمات و فنآوری اطلاعات هستیم چرا که این دو حوزه، پتانسیل رشد بالایی در خود دارند. وی افزود: در این جلسه درباره مسأله نفت و گاز نیز گفتوگوهایی داشتیم و از شرکای چینیمان میخواهیم در این حوزه سرمایهگذاری داشته باشند. (۷)
عضو شورای مرکزی حزبالله لبنان نبیل قاووق در آخرین اظهارنظر حزبالله پیرامون تحکیم روابط با چین، گفت: “بیشتر کشورهای اروپایی در رفتن بهسمت چین با هم رقابت میکنند و پیش از آنها، عربستان، امارات، مصر و دیگر کشورهای عربی تمایل خود برای نزدیکی به چین را نشان دادهاند، چراکه آنها نسبت به منافع کشورهایشان و ملتهایشان اهتمام دارند. اگر لبنان منفعتی در رفتن بهسمت شرق و چین داشته باشد، نباید تأخیر کند و کسی که موضع آمریکا را بهانه میکند باید بداند که آمریکا بزرگترین میزان مبادلات اقتصادی جهانی را با چین دارد. (۸)”
اسرائیل
جامعۀ اسراییل دچار بحران شده است. این بحران در ظاهر به دلیل پیشنهاد دولت برای انجام تغییراتی در نظام سیاسی و قضایی است. دولت، قدرت دیوانعالی کشور را مانعی بر سر راه رسیدن به اهداف جاهطلبانۀ خود در اشغال بیشتر کرانه باختری میبیند. با تقلیل این قدرت، ” قانونی” ساختن احداث آبادیهای یهودینشین به تعداد بیشتر در مناطق متعلق به فلسطینیها در کرانۀ باختری بسیار آسانتر میشود. اما از دید بخشهایی از هیأت حاکمه، این اصلاحات موجب از میان رفتن سازوکاری میشود که به اشغال زمینهای فلسطینیها مشروعیتی قانونی و شکلی بهظاهر دموکراتیک میبخشد.
اصرار دولت به انجام این اصلاحات، آن را در تضاد با ایالات متحده قرار داده، که همواره حامی اصلی اسراییل بوده و همیشه در راستای منافعش عمل کرده است. آمریکا اسراییل را تسلیح و حمایت مالی میکند؛ اما همیشه به حفظ افسانۀ وجود دموکراسی در اسراییل و تعهد آن به ایجاد کشور فلسطین نیاز دارد. (۹)
شمار زیاد زنان و مردان تظاهرکننده چشمگیر است. شعار تظاهرات روشن و سرراست است: توقفِ اصلاح قانون که ائتلاف راست افراطیِ برتریطلبِی که تازه به قدرت رسیده، در صدد تصویب آن است. حضور بخشهایی از نظامیان و کارکنان صنایع فنآوری اطلاعات که پیشرفتهترین بخش صنعت اسراییل را تشکیل میدهند، در این تظاهرات بیسابقه است. اگر فردا این طرح بهکلی رد شود، تظاهرکنندگان با شادمانی به “انجام وظیفه” خود ادامه خواهند داد ــ میتوان تصور کرد که حتی اگر طرح هم تصویب شود، اکثریت بزرگی از آنان همچنان بهکار خود ادامه خواهند داد. برای برخی از آنها این “وظیفه” و “کار” بهمعنای سرکوب اعتراضات مردم فلسطین است. شایستۀ یادآوری است با وجود این اختلاف، هنگامی که به مستعمرهسازی و حقوق فلسطینیان مربوط میشود، دیوان عالی در اکثر موارد در کنار مسئولان قرار دارد. کارل مارکس در شرح پیرامون ستم دولت بریتانیا بر مردم ایرلند و واقعیت همصدایی بخشی از طبقۀ کارگر بریتانیا با طبقۀ حاکمه در این امر، نوشت: “چه بدبخت ملتی، که ملت دیگری را به اسارت خود درآورد!”. به اعتقاد وی آزادیِ کارگران بریتانیایی بدون آزادی و استقلال ایرلند امکانپذیر نبود. نکتهای که اکثریت بزرگی از تظاهرکنندگان اسرائیل متوجه آن نیستند. واقعیت این است که انحراف کنونی نتیجه منطقیِ دهها سال اشغال، غَصب و انکار فلسطینیهاست.
مسلم است که بخش کوچکی از این جنبش با اشغال مخالف است و پرچم فلسطین را بالا میبرد، هرچند علاوه بر مقامات، اکثریت تظاهرکنندگان نیز آن را ممنوع کردهاند. درحالی که تسلط یک دولت بر همۀ سرزمینهای واقع میان دریای مدیترانه و رود اردن از منظر حقوق بینالملل هم غیرقانونی است. وقتی خواست دموکراسی فقط منحصر به یهودیان شود، نیمی از جمعیت نادیده گرفته شده و در واقعیت از آپارتاید حمایت کردهایم.
سرمقالهنویس روزنامه هارتص (۲۳ مارس ۲۰۲۳)، گیدئون لوی بهخوبی ماهیت جنبش کنونی را درک کرد. او خطاب به هموطنان خود، چنین نوشت: “به اعتراض سخت خود ادامه دهید، هرچه از دستتان بر میآید برای سرنگون کردن این حکومت نامطلوب انجام دهید، ولی بیهوده از نام دموکراسی استفاده نکنید. شما برای دموکراسی مبارزه نمیکنید. شما برای حکومت بهتری از دیدگاه خودتان مبارزه میکنید. … مبارزۀ بهحقی است، اما اگر شما دموکراتی واقعی بودید، برای دولت و کشوری دموکراتیک مبارزه میکردید، چیزی که اسرائیل نیست و شما نیز بهدنبال آن نیستید. (۱۰)” حمله چندصد نفر شهرکنشین به روستای فلسطینی حواره در روز یکشنبه ۲۹ ژانویه ۲۰۲۳ و بهویژه اظهارات “بتسلئیل سموتریچ” وزیر امور مالی در تشویق جماعت به «ویران کردن حواره»، اسرائیل را تکان داد. بهخصوص که به موازات آن، ایتَمار بن گویر، وزیرِ مسئولِ امنیت داخلی از پلیس میخواهد که معترضان را سرکوب کند. از اینرو، تظاهرات ماه فوریه با شرکت تظاهرکنندگان بیشتر و نیز با خشونتهای فزاینده نسبت به آنان روبرو شد.
واقعۀ حواره همچنین شکاف میان سردمداران اقتصادی را عمیق ترمیکند. از دید کلی، دو قشر بورژوازی بر اقتصاد اسراییل حاکمند: قشر نخست، شامل صاحبان موسسههای فنآوری جدید، مجتمعهای نظامی ــ صنعتی و سیاستمداران “لیبرال” است، در حالی که دومی به اشغال زمینهای فلسطینیها و تداوم آن وابسته است. هرچند که دیوار مستحکمی میان این دو قشر وجود ندارد، ولی برای قشر اول، وجهه بینالمللی اسرائیل مهم است، زیرا که به مبادلات اقتصادی با جهان نیاز دارند. به این ترتیب، زیادهرویهای مکرر وزیران نژادپرست حکومتی که به نهادهای دموکراسی یهودی هجوم میبرند و انزجار بینالمللی از تصویرهای حواره، موجب شده که این نخبگان اقتصادی و نظامی در صف اول اعتراضها قرار گیرند تا چهرۀ اسرائیل مدعی دفاع از آزادیها را به نمایش گذارند. (۱۱)
پاکستان
پاکستان همیشه بهعنوان دولتی فرمانبردار در معادلات سیاستمداران آمریکایی بهحساب میآمد. اما بعد از وقایع یازده سپتامبر مسئولین سیاست خارجی ایالات متحده، این کشور را بهعنوان متحد غرب در جنگ علیه تروریسم، در حبهۀ اصلی مبارزه با القاعده و طالبان قرار دادند. یکی از شروط هفتگانهای که واشنگتن برای دولت پاکستان تعیین کرد، استفادۀ بلاشرط از این سرزمین برای پرواز هواپیماهای جنگی و فرود بلامانع آنها در هر نقطه از آن بود. ایالات متحده عملاً با این شرط حاکمیت دولت پاکستان را خدشهدار کرده و صاحب چهار پایگاه دیگر در آن کشور شد. شرط دیگر، الزام دولت پاکستان به سرکوب هرگونه تظاهرات مردم پاکستان در حمایت از طالبان و القاعده بود (۱۲).
نتیجۀ پیوستن پاکستان به ائتلاف “جنگ علیه تروریسم”، ۸۰ هزار کشته، ۱۰۰ میلیارد دلار خسارت اقتصادی و بیثباتی روز افزون برای کشور بود. تابحال بیش از ۴۰۰ حملۀ پهپادی توسط ایالات متحده از سرزمین پاکستان صورت گرفته که علاوه بر کشتن شمار بسیاری از مردم بیگناه، خسارات حملات تلافیجویانه را نیرویهای نظامی و امنیتی پاکستان دادند. (۱۳)
با اوجگیری نفرت مردم پاکستان از نیروهای نظامی آمریکا و جنایتهایی که افراد ساکن پایگاههای آمریکا علیه مردم پاکستان مرتکب شدند، آمریکا بهمرور ناچار به ترک پایگاههای خود در کشور شد. برخلاف رفتار سنتی واشنگتن با پاکستان که یادآور رفتار حاکمی امپریالیستی با زیردستان خود است، چین همیشه در رابطۀ خود با پاکستان اصول احترام متقابل به حاکمیت کشورها را حفظ کرده است. پاکستان از زمان استقلال خود، رابطه نزدیکی با چین داشته است. عارف علوی رئیسجمهور پاکستان درباره روابط دو کشور میگوید: “پاکستان و چین در دهههای گذشته از روابط دوستانهای همراه با حمایت و کمک متقابل برخوردار بودهاند و این همکاریهای دوجانبه بهطور فزایندهای در تمامی زمینهها افزایش یافته است.” در سالهای اخیر نیز دو کشور آمادگی خود را برای تقویت روابط دوجانبه و بهبود همکاری در زمینههای نوظهور مانند فنآوری اطلاعات، تجارت الکترونیک و اقتصاد دیجیتال اعلام کردهاند. (۱۴)
کریدور اقتصادی چین و پاکستان شامل پروژههایی در زمینههای حملونقل، انرژی، ساخت بندر، همکاری صنعتی و حتی توسعه بخش اجتماعی است و ۶۲ میلیارد دلار در ان سرمایهگذاری شده است. این طرح نهتنها به نفع چین و پاکستان بلکه حتی به نفع افغانستان و کشورهای محصور در آسیای مرکزی است. این طرح که از سال ۲۰۱۳ آغاز شده، بخشی از ابتکار یک کمربند و یک جادۀ چین است. راهاندازی این کریدور «برادری آهنین» اسلامآباد و پکن را تحکیم کرده و میتواند باعث تقویت روابط سیاسی و همکاری دفاعی میان آنها شود. اجرایی شدن این طرح همزمان به افزایش همکاریهای امنیتی و مبارزه با تروریسم و افراطگرایی نیز خواهد انجامید. (۱۵) کوششهای غرب برای جلوگیری از اینگونه همکاریهای پاکستان با چین و همینطور با روسیه را در توطئه برای خلع عمران خان، بهوضوح میتوان مشاهده کرد. عمران خان که از سال ۲۰۱۷ نخستوزیر پاکستان بود، در آوریل سال ۲۰۲۲، با رأی عدم اعتماد از قدرت کنار گذاشته شد. برخلاف نظرات دشمنان که دلایل اصلی خود در مخالفت با عمران خان را افزایش نرخ تورم و ریاضتهای اقتصادی تحمیلی بر مردم عنوان میکنند، واقعیتهای میدانی بر عوامل خارجی و داخلی دیگری اشاره دارند:
• ایالات متحده پایگاههای قبلی خود در این کشور را بهتدریج از دست داده و بهخصوص بعد از پایان حضور نظامیاش در افغانستان، نیاز بسیاری به داشتن پایگاهی در آن ناحیه احساس میکرد. آمریکا بارها تلاش کرد که از دولت پاکستان اجازۀ ایجاد دوبارۀ پایگاههای نظامی را بدست آورد، که مکرراً با جواب رد عمران خان رویرو شد. فشارهای اقتصادی و امنیتی بسیار بر دولت عمران خان معلول این عدم توافق بود. سنگاندازی در اعطای وام از طرف بانک جهانی و ایجاد مشکلات در احداث خط لولۀ گاز از ایران را نیز باید جزو این عکسالعملها دانست.
• بعد از شروع عملیات ویژۀ روسیه در اوکراین، و تحریمهای غرب علیه صادرات نفت و گاز روسیه، عمران خان سفری به مسکو داشت و طی مذاکراتی توانست قول فروش نفت را با قیمتهای ترجیحی از مقامات دولت روسیه بگیرد. عمران خان در مقابل اعلام کرد در مناقشۀ میان روسیه و اوکراین، پاکستان موضعی بیطرفانه دارد. این نظر عمران خان در تقابل کامل با سخنان فرماندۀ ارتش پاکستان قمرجاوید باجوه قرار گرفت، که در دیدارش با زالمی خلیلزاد بهصراحت اعلام کرد که حملۀ روسیه به اوکراین باید هرچه سریعتر متوقف شود. ارتش پاکستان دستی قوی در سیاست این کشور دارد. ارتش در طول سالیان گذشته بارها قدرت را در دست گرفته و دولتها در این زمینه تابع ارتش بودهاند. تلاش عمران خان برای تعویض فرمانده ارتش، عامل تحریک و حمایت ضمنی ارتش از عزل دولت او بود.
• سفر عمران خان به روسیه با مخالفت شدید دولتهای اروپای غربی و ایالات متحده روبرو شد. سفرای کشورهای اروپایی نیز در اقدامی کاملاً مخالف عرف دیپلماتیک، علناً در حضور خبرنگاران، موضع عمران خان در مناقشۀ اوکراین را مورد سئوال قرار دادند. طبق برخی گزارشها سفیر آمریکا در پاکستان به مقامات سیاسی این کشور گفته بود که اگر عمران خان از سمت خود کنار رود روابط دو کشور به حالت عادی برخواهد گشت و چنانچه وی پیروز شود، پاکستان منزوی شده و دوران سختی را در پیش روی خود خواهد داشت. کریگ موری دیپلمات سابق بریتانیا طی توئیتی نوشت، کودتای سازمان سیا علیه عمران خان، به دلیل مخالفت او با عملیات پهپادهای آمریکایی از داخل خاک پاکستان بوده است. (۱۶)
ایجاد خلا سیاسی و تشدید درگیریهای سیاسی ــ نظامی، راهبرد سیاست بیثباتسازی آمریکا در منطقه است. این راهبرد در مورد پاکستان با همراهی برخی نیروهای داخلی، منجر به بیثباتی سیاسی در این کشور شد. کشور با ۲۸۰ میلیون جمعیت در موقعیت اقتصادی و سیاسی بسیار بدی بهسر میبرد. بانک جهانی اکنون در پرداخت قسط ۵/۱ میلیارد دلاری که برای پاکستان اهمیتی حیاتی دارد، عمداً تعلل میکند و پرداخت آن را بهصورتی تلویحی به همنوایی با غرب در مخالفت با روسیه و دور شدن از چین منوط کرده است. البته وجود روابط عمیق و دیرینه میان جمهوری خلق چین و پاکستان، و بحران اقتصادی گریبانگیر کشور، چندان جای مانور زیادی برای دولت بعد از عمران خان در نزدیکی به غرب باقی نمیگذارد. جان کری یاکو افسر سابق سازمان سیا، خاطرهای از یکی از افسران بلندپایۀ ارتش پاکستان نقل میکند، وقتی کری یاکو از او در مورد تعداد زیاد بنرهای تبلیغات دولتی دربارۀ دوستی میان چین و پاکستان در خیابانهای کراچی سئوال میکند، افسر در جواب میگوید:”آنها [ چینیها] تنها دوستانی هستند که ما را هیچگاه تنها نگذاشتند”، و این نظر عضوی از ارتشی است که امریکا در آن زمانی نفوذی بیچونوچرا داشت. پاکستان همیشه سیاست چین واحد را دنبال و از مواضع چین در مورد منافع اصلی خود در مسائل تایوان، هنگ کنگ و شین جیانگ حمایت کرده است. پاکستان و چین در مورد مسائل بینالمللی و منطقهای عمدتاً دیدگاههای یکسانی داشته و پاکستان با هرگونه تلاش نیروهای خارجی برای مهار توسعه چین مخالف است. اما فشار غرب هنوز ادامه دارد. در یکی از اسناد محرمانۀ پنتاگون و سازمان سیا، که اخیراً بهطرز مشکوکی افشا شده، از کمک تسلیحاتی اخیر پاکستان به ارتش اوکراین سخن میرود. با وجود تلاش برای حذف عمران خان از صحنۀ سیاسی و اقدام مکرر برای ترورش، او و طرفدارانش در حزب “تحریک انصاف” ( PTI) به مبارزه برای برگزاری انتخاباتی زودرس ادامه میدهند.
افغانستان
مستقل از آنکه خروج نیروهای امریکایی از افغانستان را ناشی از ناتوانی این نیروها در ایجاد نظم مورد نظر غرب در آن کشور و یا تغییر اهداف استراتژیک آمریکا با هدف تمرکز نیروها در اطراف چین بدانیم، امروز ایالات متحده باید تبعات این تصمیم را پذیرا باشد. جمهوریخواهان در کمیتۀ امور خارجی مجلس نمایندگان گزارشی ۱۱۵صفحهای را با عنوان “شکست راهبردی: ارزیابی خروج آمریکا از افغانستان” منتشر کردهاند. این گزارش ضمن نادرست خواندن این تصمیم بایدن، معتقد است که خروج نظامیان پیامدهای غمانگیز و قابل اجتنابی برای آمریکا به همراه داشته است. (۱۷) یکی از نمایندگان پس از نشر این گزارش به خبرنگاران گفت: “چشم و گوش خود را در منطقه از دست دادهایم و در تاریکی قرار گرفتهایم. ما نهتنها در افغانستان دیگر قادر به پایش فعالیتهای طالبان، داعش و القاعده نیستیم، بلکه در مورد تهدید چین، روسیه و ایران نیز در تاریکی قرار داریم. … اطلاع پیدا کردهایم که تعداد نیروهای القاعده احتمالاً بیشتر از قبل از ۱۱ سپتامبر شده و آنان پایگاه امنی در افغانستان بهدست آوردهاند.” رفتار امریکا اکنون در قبال دولت طالبان سیاست شلاق و شیرینی است. از طرفی دسترسی طالبان به داراییهای کشور را مسدود کرده و بهطور غیرمستقیم از مخالفان آنها در خارج حمایت میکند و از سویی با باقی گذاشتن مقداری زیادی اسلحه و حفظ تعدادی پایگاههای جاسوسی مخفی در صدد بیثباتسازی منطقه است. در حالی که زمستان بهخصوص سخت امسال، بحران انسانی را در افغانستان تشدید کرده، بهنظر میرسد روند آزادسازی داراییهای این کشور متوقف شده است. یک صندوق ویژه در سپتامبر ۲۰۲۲ در ژنو با این هدف ایجاد شد که سپردههایی که از زمان روی کار آمدن طالبان در اوت ۲۰۲۱ مسدود مانده بود، در نهایت به بانک مرکزی افغانستان بازگردانده شود. این روند ادامه داشت تا در ۱۱ فوریه، واشنگتن ــ با تصمیمیکه اقتصاددان افغانستانی شاه محرابی، آن را سیاسی توصیف میکند ــ برآن شد که نیمی از ۷ میلیارد دلار دارایی افغانستان را به خانوادههای قربانیان ۱۱ سپتامبر اختصاص دهد. رئیسجمهور بایدن در فرمان اجرایی خود در ۱۱ فوریه ۲۰۲۲ ادعا میکند که بحران انسانی و فروپاشی اقتصاد افغانستان “یک تهدید غیرعادی و فوقالعاده برای امنیت ملی و سیاست خارجی ایالات متحده است”. از این رو، حفظ “برخی از داراییهای بانک مرکزی افغانستان” توسط موسسات مالی ایالات متحده،” برای رسیدگی به این وضعیت اضطرار ملی و رفاه مردم افغانستان از اهمیت بالایی برخوردار است”. رئیسجمهور سپس تصریح کرد که نمایندگان قربانیان تروریسم، “ادعاهای قانونی” را علیه اموال بانک مرکزی افغانستان مطرح کردهاند، که او با فرمان مورد بحث، آنها را متوقف کرده است. شاه محرابی مینویسد که توقف ناگهانی بودجه توسعه بینالمللی پس از به قدرت رسیدن طالبان “فوراً به انقباض ۴۰ درصدی اقتصاد منجر شد”. کمکهای بینالمللی به تنهایی ۴۵ درصد از تولید ناخالص داخلی کشور را تشکیل میدهد و ۷۵ درصد بودجه را تأمین میکند. برای علی م. لطیفی، یک روزنامهنگار آزاد مستقر در کابل، “همه اینها باعث از بین رفتن بیش از ۷۰۰ هزار شغل شده است. رهبران طالبان از این محدودیتهای مالی کمترین آسیبی ندیدهاند. شهروندان عادی بهای آن را میپردازند. آنها در تلاش برای یافتن پول نقد و شغل هستند و مجبورند در زمستان امسال بین گرمایش[ خانه] و غذا یکی را انتخاب کنند”. بر اساس آمارهای سازمان غیردولتی دیدهبان حقوق بشر، در پایان ۲۰۲۲، یک سال و نیم پس از تغییر رژیم، ۹۰ درصد از جمعیت در ناامنی غذایی قرار داشتند. بدون دسترسی به ذخایر اصلی خود، بانک مرکزی افغانستان دیگر قادر به ایفای نقش خود در تثبیت پول محلی و قیمتها نیست. (۱۸)
در ادامۀ گردهمآیی گذشته، این بار نیز حدود ۳۵ چهره و شخصیت مخالف طالبان از جمله احمد مسعود در شهر وین اتریش از ۲۴ تا ۲۶ آوریل (۴ تا ۶ اردیبهشت) گردهم آمدند تا در مورد «اقدامات سیاسی هماهنگ» علیه هیئت حاکمه افغانستان گفتوگو کنند. (۱۹) ذبیحالله مجاهد سخنگوی امارت اسلامی میگوید که رهبران سیاسی حکومت پیشین نباید به فکر دامن زدن جنگ در افغانستان باشند. او اضافه کرد که افغانستان دوباره به سوی جنگ و هرجومرج و تفرقه نمیرود و آنها که در وین جمع شدهاند متأسفانه کسانی هستند که امتحان خود را قبلاً در افغانستان داده اند … در این نشست، شماری از چهرههای سیاسی از جمله احمد مسعود، رنگین دادفر سپنتا، صلاحالدین ربانی، رحمتالله نبیل، محمد محقق، فوزیه کوفی، فضلاحمد معنوی دعوت شده بودند. (۲۰)
در مقایسه با این رفتار آمریکا و کشورهای غربی با امارت اسلامی، همسایگان افغانستان و دولتهای ایران، روسیه و چین رفتار کاملاً متفاوتی در پیش گرفتهاند. روش این کشورها کوشش در برقراری تعاملات با امارت اسلامی و ایجاد روشهایی برای دخول آن به جامعۀ جهانی در عین تلاش برای متقاعد کردن دولت طالبان به رعایت حقوق بشر در افغانستان است. آنها میدانند که انزوا و تحریم بیشتر، طالبان را بهسوی همکاری با امپریالیسم سوق خواهد داد. «عمران خان» نخستوزیر پیشین پاکستان در گفتوگو با «کانال ۴» انگلیس تأکید کرد طالبان در وضعیت تحریم و انزوا به درخواست غرب بهویژه برای رفع ممنوعیت تحصیل دختران پاسخ مثبت نمیدهد. وی افزود غرب باید در وهله اول حکومت افغانستان را وارد حلقه جامعه جهانی کند، سپس درباره حقوق بشر با آنها حرف بزند. نخستوزیر پیشین پاکستان در بخشی از این گفتوگو اظهار داشت “اگر کشورهای غربی میخواهند بر حکومت کنونی افغانستان تاثیر بگذارند، باید آنها را در جامعه جهانی بپذیرند”. وی گفت: “من بارها گفتهام که با آنها تعامل کنید. بگذارید آنها شامل جریان اصلی شوند. شما آنها را منزوی میکنید. در این صورت چه توقعی از آنها دارید؟”. سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه که ریاست دورهای شورای امنیت سازمان ملل را بهعهده دارد، در حاشیۀ نشست مجمع عمومی اظهار داشت که شرایط بهرسمیت شناختن حکومت سرپرست افغانستان نزد مسکو، تشکیل حکومت فراگیر و رعایت حقوق بشر، است. آقای لاوروف تأکید کرده که گفتوگو با امارت اسلامی در حال حاضر یک نیاز است. (۲۱)
از اقدامات مثبتی که در راه ادغام امارت اسلامی در اقتصاد منطقه شده است، کوشش در راه پذیرش این دولت در سازمان همکاری شانگهای است. افغانستان فعلاً بهعنوان عضو ناظر به این سازمان پیوسته است.
عارف علوی، رییسجمهور پاکستان گفت ثبات در افغانستان برای توسعه و موفقیت دهلیز اقتصادی چین و پاکستان (سی پک) مهم است و پاکستان و چین بهدنبال تأمین صلح و ثبات در افغانستان هستند. به گفته علوی شماری از کشورهای آسیای مرکزی نیز علاقه دارند تا از مسیر افغانستان به بندر گوادر وصل شوند. عارف علوی گفت بسیاری از کشورهای آسیای مرکزی که در همسایگی افغانستان هستند، نیز آرزو دارند که از راه گوادر صادرات داشته باشند. ما نیز در تلاش این هستیم و چین نیز نقش بزرگی در برقراری صلح افغانستان دارد. زمانی که صلح تأمین شود، چین و پاکستان با هم یکجا چالشها را از برابر افغانستان دور خواهند کرد. آنجا بازسازی خواهد شد و در کنار آن، این پروژه نیز کامیاب خواهد شد. (۲۲)
سخن آخر
ورود همهجانبۀ اقتصادی ــ سیاسی چین به خاورمیانه، امکان جدیدی برای تنشزدایی در منطقه و رهایی از زنجیرهای اقتصادی که غرب به پای کشورهای منطقه بسته است، فراهم میکند. این روند بههمراه پیشروی روسیه در جنگ سرنوشت سازش با ناتو در اوکراین، تحقیر بزرگی برای امپراتوری است. لذا همانطور که په په اسکوبار از زبان بزروکوف کارشناس روسی مسایل بینالمللی نقل میکند امپراتوری در عکسالعمل به این تحقیرهای عظیم در پی آنست که جنوب اوراسیا ــ از ترکیه تا چین و همچنین منطقۀ خاورمیانه را به مدد اسراییل ــ به آتش بکشد. بنابراین جای تعجب نیست که این مناطق که به سرعت در حال توسعه هستند بهطور بالقوه توسط قدرت هژمون به انبار باروتی بدل شوند. امپراتوری سعی دارد با استفاده از تلاشهای سازمانهای جاسوسی خود، برای تحقق مرزهای چالشبرانگیزی که ابتدا در نقشۀ “خاورمیانه جدید” مطرح شد، درگیریهای نظامی در منطقه بهراه بیاندازد. امید امپراتوری به دامن زدن تنش در مناطقی مانند کشمیر، ارمنستان ــ آذربایجان، اسراییل و همسایگانش، و نیز تحریک تمایلات جداییطلبانهای (چون بلوچستان و کردستان) است (۲۳). بزرگترین چالش برای کشورهای این مناطق حفظ ثبات داخلی در طول این دوران گذار به جهان چندقطبی است. و این ثبات داخلی تنها به بهای کسب مشروعیت این دولتها در میان مردم هر کشور، بهدست میآید.
زیرنویسها
۲ــ “Behind The Invasion of Iraq”, Research Unit for Political Economy. Monthly Review Press
۳ــ “استقبال خاورمیانه از گامهای صلحآمیز چین و مخالفت با هژمونی آمریکا”. مجلۀ هفته، ترجمه از گلوبال تایمز
۴ــ https://37554353.khabarban.com/
۵ــ https://thecradle.co/article-view/23703/iran-israel-conflict-enters-unpredictable-new-phase-wsj
۶ــ https://www.globalresearch.ca/the-israeli-attack-on-south-lebanon-and-al-aqsa-crisis/5816051
۷ــ “چین و لبنان: اقتصاد زمینۀ اصلی روابط” به نقل از ایرنا به تاریخ ۴ تیر ۱۳۹۶
۸ــ همان منبع زیر نویس ۴
۹ــ Israel and the contradictions of Zionism (socialistworker.co.uk)
۱۰ــ “اسرائیل. بحران سیاسی، دموکراسی، مستعمره سازی”، لوموند دیپلماتیک فارسی. https://tinyurl.com/2ljcpe25
۱۱ــ ” جنبش اعتراضی در چالش با اشغالگری”، لوموند دیپلماتیک فارسی. https://tinyurl.com/2xvcfc84
۱۲ــ به زیر نویس شمارۀ ۲ مراجعه شود.
۱۳ــ https://www.youtube.com/watch?v=qnbl8aJK75w
۱۴ــ https://persian.cri.cn/2022/04/05/ARTI8sNjaqOaGIr4VrmxG7En220405.shtml
۱۵ــ ” کریدور اقتصادی چین و پاکستان و پاسخ هند”، خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، ۴ اردیبهشت ۱۴۰۲، به نقل از اوراسیا ریویو
۱۶ــ “پنج دلیل فروپاشی دولت عمران خان” ــ خبرگزاری مهر، ۱۷ فروردین ۱۴۰۱
۱۷ــ “کنگره آمریکا: افغانستان بار دیگر به پناهگاه هراسافکنان مبدل شدهاست”- اطلس نیوز۲۹ مرداد ۱۴۰۱
۱۸ــ ” ایالات متحده دارایی های بانک مرکزی افغانستان را مسدود می کند، مردم بهای آن را می پردازند”، لوموند دیپلماتیک فارسی، https://tinyurl.com/2xzxppkq
۱۹ــ مخالفان هیئت حاکمۀ افغانستان در وین گردهم می آیند. بی بی سی، ۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
۲۰ــ ” واکنش امارت اسلامی به نشست ویانا”. طلوع نیوز، اول اردیبهشت ۱۴۰۲
۲۱ــ همان جا
۲۲ــ به نقل از کانال تلگرامی ” مطالعات پاکستان”
۲۳ــ https://strategic-culture.org/news/2023/04/22/the-empires-revenge-set-fire-to-southern-eurasia/