روزنامه نگاران هیچ اعتراضی به روایات جعلیِ آمریکا نمی کنند

Print Friendly, PDF & Email

یکی از نکات آزاردهنده در مباحث مربوط به سیاست خارجی ایالات متحدۀ آمریکا این واقعیت است که روزنامه نگاران و کارشناسان علوم سیاسی ” روایت ” رسمی و غالبِ دولتِ آمریکا را به چالش نمی کشند، حتی اگر روایتِ ارائه شده دارای تضادهای فاحش باشد. این برخورد نادرست یکی از عواملی است که سیاهۀ اشتباهات سیاسی و افتضاحات واشنگتن روز به روز بلند تر شود. ولی علیرغم این ، تمایل روزنامه نگاران و کارشناسان به قبول ” روایت ” رسمی دولت آمریکا در مورد مسائل مطروحه در هر بحران تازه ای نه تنها بهبود نیافته بلکه به نظر می رسد حتی بدتر هم شده است.
بررسی وقایع پس از دوران جنگ سرد حاکی از وجود موارد نگران کننده ای است. سال ۱۹۹۱، در آستانۀ جنگ اول خلیج، جرج. اچ. بوش اصرار بر این داشت که ارتش عراق ارتشی به غایت نیرومند و کارآمد است و تهدیدی برای کلّ خاورمیانه و حتی برای مناطق دیگر جهان به حساب می آید. حتی تحلیل گرانِ کم و بیش شکّاک نیز باید این ادعا را زیر سؤال می بردند، چرا که در دهۀ هشتاد میلادی عراق جنگ هشت سالۀ طاقت فرسایی را بدون موفقیت علیه ایران پیش برده بود.
نتیجۀ جنگ غیرمنتظره بود زیرا در ابتدای جنگ ، عراق از مزیت های متعدد و مهمی برخوردار بود. ایران پس از انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ دچار هرج و مرج بود. به نیروهای نظامی ارتش ایران به دلیل فرار بخشی از افسران به غرب و پاکسازی برخی از افسران و حتی فرماندهان به اتهام عدم وفاداری مطلق به دولت جدید، صدمات سنگینی وارد شده بود. اشغال سفارت ایالات متحده در تهران نیز منجر به اِعمال تحریم ها از سوی دولت آمریکا شده بود که نه تنها به اقتصاد ایران صدمه می زد بلکه مانع از دسترسی این کشور به قطعات یدکی، سامانه های مهم تسلیحاتی و تعمیر تجهیزات نظامی می شد.
علاوه بر این ایالات متحده و بسیاری از قدرت های عربی در ابتدای جنگ مخفیانه سلاح و کمک های همه جانبه ای را در اختیار عراق قرار می دادند. این کمک ها در خلال جنگ گسترده تر و همه جانبه تر شدند و می توان آن ها را بیش از دادن تسلیحات به حساب آورد. تعویض پرچم نفتکش های عراق با پرچم کویت به هدف جلوگیری از حملات ایران یکی از بسیار کمک های گسترده ای بود که به عراق ارائه می شد.
علیرغم مزیت های بیشماری که رژیم عراق از آن ها برخوردار بود، صدام حسین موفق به تحقق اهدافی که در قلمرو خاک ایران داشت نشد. با وجود این درسال ۱۹۹۱ کاخ سفید سرسختانه اصرار داشت که ارتش بی عرضه و خونین و مالین عراق نه تنها ارتشی با نیروی منهدم کنندۀ عظیم بلکه تهدید امنیتی برای منطقه و حتی فرا تر از آن است. آن موقع فقط تعداد بسیار اندکی از روزنامه نگاران و کارشناسان این  “روایت ” به غایت سؤال برانگیز را زیر سؤال بردند.
مثال دیگری برای پذیرش بی چون و چرای روایات دولتی و فقدان کنجکاوی در روزنامه نگاران را می توان در رابطه با جنگ دهۀ 90 میلادی در بوسنی آورد. دولت بیل کلینتون و متحدین او مناقشۀ بوسنی را به عنوان یک درگیری دوجانبۀ سهمگین بین صرب های شرور و قربانیان بیگناه مسلمان قلمداد می کردند. ولی برخی از فجیع ترین درگیری ها بین نیروهای مسلمان و کرووات ها به وقوع پیوست. نبرد ” موستار” و تخریب پل تاریخی و معروف باقیمانده از قرن شانزدهم ( که جزو میراث فرهنگی یونسکو بود) یکی از همان درگیری هاست. تعداد گزارشات خبری یا تحلیل های سیاسی دربارۀ این جنبه از جنگ بوسنی بسیار اتدک بود. تعداد گزارشاتی که تصویر ساده انگارانۀ جنگ، تقلیل آن به جنگ بین مسلمانان با صرب ها و یا جنگ بین ” خوب ها ” و ” بد ها ” را زیر سوال برد از آن هم کم تر بود.
کیفیت تحلیل ها پس از آغاز هزارۀ جدید نیز بهتر نشد. سال ۲۰۰۳ در آستانۀ حملۀ نظامی ایالات متحده به عراق، تیم سیاست خارجی جرج. دبلیو. بوش دو ادعا را طرح کردند: صدام حسین در حال ایجاد زرادخانه ای از سلاح های کشتارجمعی است و بغداد در حملات تروریستی یازده سپتامبر به برج های دوقلو و پنتاگون دخیل بوده. هر دوی این ادعاها بر پایه های بسیار سستی استوار بودند و نهایتاً هم عدم صحت آن ها اثبات شد ولی زمانی که دیگر مشخص شده بود که عملیات نظامی واشنگتن به افتضاح خواهد انجامید. در ماه های تعیین کنندۀ پیش از جنگ، نشریات بزرگی چون نیویورک تایمز و واشنگتن پست نه تنها “روایت” طرفدارانِ جنگ را زیر سؤال نبردند بلکه هم آن ها و هم سایر رسانه ها مجاری قابل اطمینانی برای پخش تبلیغاتِ تولید شده از سوی دولتِ آمریکا بودند.
در جنگ بین روسیه و اوکراین هم سکوتِ روزنامه نگاران و پذیرشِ ضمنی ” روایت ” دولت بایدن از جنگ کاملاً مشهود است. فقط تعداد اندکی از تحلیل گران این ادعایِ دولت بایدن را رد کردند که گویا ورود ارتش روسیه به اوکراین بدون تحریک روسیه به جنگ بوده. صدای منتقدینی که به این نکته اشاره کردند که گسترش ناتو تا مرزهای روسیه ( علیرغم هشدارهای مکرر کرملین نسبت به خطوط قرمز روسیه ) تحریک آمیز بوده و احتمال جنگ را افزایش داده، بین انبوهِ گزارشاتِ  گزارشگران طرفدار جنگ که موضعِ دولت را تکرار می کردند گم شد.
عدم تمایل روزنامه نگاران و تحلیل گران به زیر سؤال بردنِ ” روایتِ ” رسمی واشنگتن بخصوص در مورد داستان خنده دار انفجار خطوط لولۀ نورداستریم مشهود بود. قبولِ کورکورانۀ این روایت که روسیه خطوط لولۀ گاز خود را منفجر کرده، مثال بارزی بر این ادعاست. حتی کمی تعقل و بررسی سطحی موضوع نیز قطعاً منجر به طرح سؤالات بیشماری می شد. با توجه به امکان روسیه برای انجام عملیات انفجار و هم با توجه به انگیزۀ فاعلِ انفجار( این نکته مهم تر است) روسیه باید در انتهای فهرست مظنونین قرار می گرفت و نه در صدر فهرست. برعکس این ایالات متحده و متحدین مهمی از ناتو چون بریتانیا و نروژ بودند که باید به عنوان مظنونین اصلی معرفی می شدند.
تحلیل گرانِ مستقل باید درک بهتر و تعریف بهتری از واژۀ “مستقل” ارائه دهند که این واژه واقعاً به چه معنایی است. پیش شرط اطلاق صفت مستقل به روزنامه نگار این است که او حتی اظهارات و ادعاهای معقولانۀ دولت را نیز مورد پرسش قرار دهد. در هر حال یک روزنامه نگار مستقل باید اراده و آمادگی از خود نشان دهد ” روایات ” ابهام برانگیز، فاقد دلایل متقن و روایات متضاد را به چالش کشد و مورد پرسش قرار دهد. غالب مسئولین سیاست خارجی آمریکا و اصحاب رسانه مکرراً این معیار بنیادین را زیر پا گذاشته اند.

منبع:
https://antikrieg.com/aktuell/2023_05_15_falsche.htm
این مقاله ابتدا در تاریخ 15 ماه مه در Antiwar.com منتشر شده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *