بهیاد رفیق تودهای رحیم (هوشنگ) گرجانی
سرگذشت یک انسان
خواستم انسان باشم و دو سپاه را برخویش برانگیختم:
ستم و نادانی
و آتش از دو سنگر بر خویش گشودم:
آشنا و بیگانه
چنگالِ ددان نداشتم.
منقارِ کرکسان نداشتم.
با نیشِ کینه نبودم.
با خارایی در سینه نبودم.
از ناورد گریختن نخواستم.
با نامرد آمیختن نجستم.
بندِ حقیقت پایگیرم شد.…