پرویز ثابتی با این دروغ‌ها چه هدفی را دنبال می‌کند؟

Print Friendly, PDF & Email

اخیراً پرویز ثابتی شاه‌مهرۀ ساواک شاهنشاهی، طی پنج شماره صحبت در رسانۀ ضدایرانی منوتو، با تناقض‌گویی‌ها و قدرت‌نمایی‌های فردی، به سفیدشوئی جنایات ساواک و عملکرد چندین سالۀ خود در رأس آن نهاد اطلاعاتی ـ امنیتی مخوف پرداخته است. او در عین حال که در طول سخنان خود سعی در پاکیزه‌نمایی دست و دامان خود از فساد و جنایت آن دوره دارد، اما جابه‌جا با توصیف قدرت فائقه‌اش در برنامه‌ریزی‌های ساواک و تأثیرگذاری بر تصمیمات محمدرضا پهلوی در تحمیل اختناق و انسداد سیاسی بر کشور، بار مسؤولیت در آن سیستم استبدادی را بر دوش خود سنگین و سنگین‌تر می‌کند.

آنچه از سخنان ثابتی در این برنامه مستفاد می‌شود، تلاش خستگی‌ناپذیر او برای تقرب در دربار، جلب اعتماد شاه، و کسب جایگاهی خلل‌ناپذیر در رأس هرم قدرت است. تنها یک نمونه از آن را می‌توان در برنامه‌ریزی‌های او جهت تهیۀ سناریویی به‌نام طرح ربایش ولیعهد و شهبانو توسط یک گروه از روشنفکران قلم‌به‌دست ایران دید. در آن نمایش، خسرو گلسرخی و کرامت‌الله دانشیان قربانی می‌شوند. مسؤولیت اعدام آن دو مستقیمأ به‌عهدۀ پرویز ثابتی است. خسرو گلسرخی و کرامت‌الله دانشیان در زمان برنامه‌ریزی ثابتی برای برپایی آن نمایش خونین، در زندان به‌سر می‌بردند. این قتل معرف تنها یک نمونه از فساد و جنون جاه‌طلبی در وجود این «مقام امنیتی» است . نمونه‌های دیگری که خود در سراسر مصاحبه به آن اشاره دارد، تشویق شاه و همۀ دستگاه‌های نظامی و امنیتی جهت سرکوب خونین مردم به‌پا خاستۀ ایران در ماه‌های پیش از انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ است.

از سخنان پرویز ثابتی در آن سریال تلویزیونی به نکتۀ دیگری نیز می‌توان پی برد، و آن وابستگی همه‌جانبۀ نظام شاهنشاهی به ایالات متحده است. او که مخالفان سیاسی آن نظام را به دنباله‌روی از بلوک شرق و یا جاسوسی برای اتحاد جماهیر شوروی متهم می‌کند، از بیان این واقعیت که تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) بنا به‌ دستور و برنامه‌های آمریکا بوده، و یا آمریکا بر ساختارهای اقتصادی، سیاسی ، نظامی و امنیتی ایران نظارت داشته است، نتوانسته طفره رود، و بر این مبنا، پوشالی بودن دستگاه عریض و طویل استبداد سلطنتی در گفتار او آشکار است. از سخنان ثابتی در می‌یابیم که در آن دستگاه فاسد، حتی اختلافاتی که میان مهره‌های مختلف قدرت وجود داشته، نه بر پایۀ تفاوت‌های اندیشگی و برنامه‌ای جهت حفظ کشور، که بر اساس حفظ منافع و موقعیت‌های شخصی بوده است. بنا به گفتۀ پرویز ثابتی، این اختلافات، ناشی از حسادت و رقابت و مقام‌جوئی و فرصت‌طلبی رقبا بوده است، اما همه از خود او و شاه حساب می‌برده‌اند. بنابراین، تنها اهرم حفظ موقعیت و قدرت و نگهداری از نظام سلطنت نیز استوار بر استبداد و اختناق و قتل و شکنجه بوده که گاه دامن برخی مهره‌ها را نیز می‌گرفته است. در این رابطه، مسؤولیت اصلی پرویز ثابتی، مدیریت ادارهٔ سوم ساواک و مراقبت از امنیت داخلی این نهاد سرکوب بوده است.

اما یکی از مأموریت‌های پرویز ثابتی در این سریال هدفمند، توسل به شیوۀ شناخته شدهٔ ارائۀ اسناد دست‌چین شده و غلو در دروغ‌پردازی است. همۀ اسنادی که در این برنامۀ پنج شماره‌ای کنار هم چیده شده‌اند حکایت از برحق بودن نظامی دارد که صدها جوان کشور در برچیدن آن جان بر کف گرفتند و به‌خون خود غلتیدند. انکار شکنجه در بازداشتگاه‌های متعدد پیدا و پنهان ساواک نیز از دروغ‌های بزرگی است که ثابتی در طول برنامه به آن می‌پردازد. کافی است به لیست طولانی زنان و مردانی که طی هفت سال ـــ از سال‌های ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ ـــ در زیر شکنجه‌های بازجویان ساواک جان باختند، نگاهی بیفکنیم تا به این دروغ آشکار ثابتی پی ببریم.

ذکر تنها چند نام از میان قربانیان بی‌شمار جنایات ثابتی برای افشای دروغ‌گویی‌های او کافیست: فاطمه امینی (بازرگان) از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران؛ مهوش جاسمی و معصومه طوافچیان از کادرهای سازمان انقلابی حزب توده ایران؛ بهروز دهقانی از اعضای چریک‌های فدایی خلق ایران؛ پرویز حکمت‌جو از اعضای حزب تودهٔ ایران؛ آیت‌الله سید محمدرضا سعیدی همرزم آیت‌الله روح‌الله خمینی؛ حسین غفاری از روحانیون مبارز؛ و مراد نانکلی از مبارزان مذهبی. افزون بر این، نمونه‌های بسیاری از تجاوز به زنان در شکنجه‌گاه‌های تهران و شهرستان‌ها وجود داشته است که شاهدان عینی آن هنوز زنده‌اند. در کتاب پرویز ثابتی، به‌نام «در دامگه حادثه»، به‌کوشش عرفان قانعی فرد، نیز به موضوع تجاوز اشاراتی رفته است، هرچند که ثابتی سعی در نفی آن داشته است. نخستین اسیرکشی در زندان‌های ایران نیز در دورۀ یکه‌تازی ساواک به‌وقوع پیوست که طی آن، در فروردین ۱۳۵۴، بیژن جزنی، از رهبران فکری فدائیان خلق ایران، و هشت تن دیگر از هم‌بندان او در زندان اوین به رگبار گلوله بسته شدند.

اما چرا پرویز ثابتی، در زمانه‌ای که جنایتکاران مشابه او در جهان چهره پنهان می‌کنند، هر از گاهی ظاهر می‌شود و این‌بار چنین علنی چشم به دوربین می‌دوزد و دروغ می‌گوید؟ چه چیزی جرأت آفتابی شدن او و حضور گاه و بیگاهش را در اجتماعات می‌دهد؟ چرا او توانسته است جعلیاتی به‌نام کتاب منتشر کند، در گردهم آیی‌های «زن، زندگی، آزادی» حضور یابد، و اینک در برنامه‌ای آراسته و پیراسته توسط یک رسانۀ معلوم‌الحال در نقش یک مرد سالخوردۀ ساده‌دل و متبسم، سلسله دروغ‌هایی را به‌هم ببافد و بر ذهن‌ها بنشاند؟

پاسخ این پرسش را باید در تغییر و تحولاتی جست‌وجو کرد که طی چهار دهه پس از انقلاب ۱۳۵۷در ایران و در میان جناح‌های مختلف اقتصادی و سیاسی کشور پدید آمده است. در این چهل سال، به‌دلیل رشد ساختار اقتصادی مبتنی بر نئولیبرالیسم و علقۀ آن به غرب از طرفی، و فرهنگ لیبرالی و غرب‌دوستی ناشی آن در میان اقشار و لایه‌های پردرآمد کشور از طرف دیگر، تمایلات اشرافی و در رأس آن سلطنت‌طلبی در میان این لایه‌ها زنده شده است. این دسته از صاحبان ثروت و سرمایه، همراه با همپالگی‌های غربی‌شان، دعوت به گذشته‌گرایی و آشتی با غرب و سلطنت و اشرافیت را سازمان داده‌اند. از نگاه این رسانه‌ها، تنها راه بازگشت به دوران پیشین، بهشت‌نمایی گذشته و جهنم‌نمایی حال کشور در اذهان باورپذیر است.

بر چنین زمینه‌ای است که پرویز ثابتی جرأت علنی شدن به خود می‌دهد و در رسانه‌های آبرو باخته‌ای مانند منوتو، به جعل تاریخ می‌پردازد. این کار امثال پرویز ثابتی بخشی از این برنامهٔ هماهنگ‌شده است که به‌موازات گفته‌های کسانی چون موسی غنی‌نژاد و حسین مرعشی در داخل کشور، که چشم در چشم مردم می‌دوزند و دربارۀ اقتصاد و تاریخ کشورشان به مردم دروغ می‌گویند، صورت می‌گیرد. در شرایطی که غنی‌نژاد اجازهٔ جعل کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ را به‌خود می‌دهد و آن را نه یک کودتای امریکایی ـ انگلیسی که اقدامی مردمی می‌نامد، و محمد مصدق را نه خادم که خائن به ملت معرفی می‌کند، چرا پرویز ثابتی نتواند که از مخفیگاه خود بیرون بخزد و به مردم دروغ بگوید؟

برنامۀ اخیر شبکۀ تلویزیونی منوتو در راستای تلاش نیروهای وطن‌فروش داخلی و در پناه حامیان خارجی آن‌ها است که طی سال‌های گذشته به اشکال مختلف علیه منافع ملی ایران پیش رفته و امروز به شیوه‌ای تازه‌ و در بسته‌بندی یک مستند به‌خورد مردم ایران داده می‌شود. اما جهان ما در آستانۀ چرخش بزرگ خود شاهد تحولاتی عظیم در مناسبات بین‌المللی و توازن قوا است. همدستی آمریکا و همۀ دولت‌های غربی با رژیم اسرائیل در قتلگاه غزه، اعتباری برای آن‌ها و جیره‌خواران ریز و درشت این دولت‌ها باقی نگذاشته است. صداهای بی‌پژواک امثال پرویز ثابتی و دیگر بازماندگان دستگاه سلطنتی و رشته دروغ‌های آن‌ها نیز در طوفان عظیمی که جهان و منطقۀ ما را در می‌نوردد خاموش و نابود خواهند شد. آنچه برای نسل آیندۀ ایران باقی خواهد ماند، اسناد واقعی تمامی آن وقایع هولناکی است که در سلطنت پهلوی‌ها بر مردم ایران رفته است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *