تقسیم کار نانوشته حسین شریعتمداری و «مهرنامه»

Print Friendly, PDF & Email

نشریهٔ «مهرنامه» در شهریور‌ماه سال جاری پرونده‌ای را با عنوان «مرده ریگ مارکسیسم ایرانی» به زنده‌یاد احسان طبری اختصاص داده است. این پروندهٔ ۲۱ صفحه‌ای این پرسش را مطرح می‌کند که آیا از «میراث سیاسی و ادبی» این اندیشمند توده‌ای در متن تاریخ چپ در ایران چیزی برجای مانده است یا نه؟

نشریهٔ «مهرنامه» نیازی به معرفی دوباره ندارد. نشریه‌ای است که به‌رغم ممنوعیت بسیاری از نشریات هنوز امتیاز نشر دارد و از این امکان برخوردار می‌باشد تا هر ماه انبوهی از مطالب پرحجم و کم‌مایه را در کنار اندک متن‌های خواندنی به خوانندگان خود عرضه کند.

هدف اصلی از انتشار این نشریه و نشریات همسوی آن، شکستن هژمونی نظری چپ است. چپی که به‌زعم «مهرنامه» جز «مرده ریگی» از آن بر جای نمانده است. اما گویا این «مرده ریگ» چنان در ذهن ایرانی «درونی» شده که حتی پس از گذشت سال‌ها از به اسارت گرفتن‌ها و کشتار اندیشمندان مارکسیست، هنوز ضرورت سرهم‌ بندی کردن چنین پرونده‌های قطوری را احساس می‌کنند؛ تا کوتوله‌هایی پا بر شانه هم بگذارند و بخت خود را در نقد این «مرده ریگ» بیازمایند.

در صفحهٔ نخست پرونده، تصویری باز نشر شده است. در این تصویر زنده‌یاد طبری را در محاصرهٔ زندانبانان و اعتراف بگیران می‌بینیم.
 
نوشته‌ها را ورق می‌زنیم.

می‌توان بخش‌های گوناگون این پرونده را یکایک واکاوی کرد و نشان داد که  درونمایه‌ این پرونده را  تنها حجم انبوهی از کلیشه‌های تکراری و بی‌محتوی تشکیل می‌دهد. سخن نویی در میان نیست.

البته در انتخاب تیترها نوآوری قابل مشاهده است. «شاگردم بود، بعد دشمنم شد» (انور خامه‌ای) یا تیتری به عاریت گرفته شده از فیلم‌های جیمز باند: « نویسنده‌ای که از سردسیر آمد».

باز هم ورق بزنیم.

پس از پنجاه سال، تهدیدات «خسرو شاکری» در افشاء حزب تودهٔ ‌ایران همچنان ادامه دارد. «هوشنگ ماهرویان» هم به‌عنوان « شاهد» در هر « محاکمه مطبوعاتی » آماده ادای شهادت در برابر دادستان است؛ غافل از اینکه طوطی‌وار متن‌های ملال‌آوری را دوره می‌کند که دیگر گوش شنوایی برای آن وجود ندارد.

«مازیار بهروز»، نویسندهٔ کتاب «شورشیان آرمان‌خواه» اما از دیگران دوراندیش‌تر است. او می‌داند که قاضی واقعی این پرونده آیندگان هستند. او می‌داند که تاریخ بیرحمانه قضاوت خواهد کرد. از این‌رو شرمگینانه به وضعیت دشوار یک زندانی اشاره می‌کند.

برخی هم که تلاش می‌کنند که نام بدی از خود به یادگار نگذارند، ذم و مدح را با هم می‌آمیزند. «ابراهیم گلستان» می‌گوید: « طفلک طبری پراستعداد و پرذوق بود. اما نه شاعر و ادیب خوبی بود، نه نظریه‌پرداز موجه».

چرا که راه او از این نویسندگان جدا بود. او « به‌ ایران نیامده بود تا حق تألیف خود را بگیرد».

به گفتهٔ زنده‌یاد دکتر احمد دانش «توده‌ای خوب، توده‌ای مرده است». توده‌ای هم به‌زعم حضرات زمانی مورد تأئید است که دیگر توده‌ای نباشد. طبری «باذوق و استعداد» هم زمانی مورد تأئید است که مروج ادبیات سوسیالیستی نباشد. یا برای تحصیل به جای اتحاد شوروی رهسپار یکی از کشورهای غربی بشود.

«کامیار عابدی» در نشریهٔ « اندیشه پویا»(۱) در پروندهٔ نخستین کنگرهٔ نویسندگان ایران در شرح چهره‌های برجسته و اثرگذار این کنگره که احسان طبری و بانو فاطمه سیاح(۲) در میان آنان بودند، چنین می‌نویسد: «به هر روی طبری با وجود انتقادهای بسیار زیادی که بر آثار ایدئولوژیکش طرح شده، دانشوری برجسته بود. صاحب این قلم چند بار، هنگامی‌ که به‌مرور زندگی وی پرداخته، از خود پرسیده است: اگر طبری در سال ۱۳۲۷ به جای اتحاد شوروی، رهسپار یکی از کشورهای اروپای غربی می‌شد وهمان آراء وعقاید سوسیالیستی را از نظر تحصیل و تحقیق در یکی از دانشگاه‌های آن جا تداوم می‌بخشید، چه سرنوشتی برایش رقم می‌خورد؟»

سوای اینکه نویسنده مورد اشاره تصور خامی‌ از شرایط پس از جنگ جهانی دوم در غرب دارد، این نکته را  نیز از یاد برده است که زنده یاد طبری به قصد ادامه تحصیل از ایران خارج نشد. او به‌همراه تعدادی از رفیقانش، پس از صدور غیابی حکم اعدام، ناگزیر به مهاجرت شد.

او دوران جوانی را در فضای تربیتی مذهبی و در ستیز با جامعهٔ زیر سیطره رجاله‌های باقی مانده از دوران قاجار و نوآمدگان دوران رضاخان  با به جان خریدن رنج زندان تجربه کرد. پیوستن به دنیای « الملک‌ها و السلطنه‌ها» برای او کاری دشوار نبود. اما او راه خود را انتخاب کرده بود.

عبرت‌انگیز است که نشریه‌ای اعتدال لیبرالی را پرچم خود می‌کند و از زبان هوشنگ ماهرویان بر حزب تودهٔ ‌ایران می‌تازد که «آئین دادرسی کیفری» را در برخورد به کارگزاران رژیم ساقط شدهٔ شاهنشاهی نادیده گرفته است، اما از زبان بیژن مومیوند، دبیر بخش تاریخ «مهرنامه»، بدون کوچکترین اشاره‌ای‌ به شرایط دهشتناک حاکم در زندان‌های جمهوری اسلامی‌ در دههٔ ۶۰، به نقل از عبدالله شهبازی، «درباره چرایی و چگونگی تحول در دیدگاه‌های طبری» می‌نویسد: «اقامت کوتاه طبری در محیط بازداشتگاه وی را به مطالعه وسیع کتاب‌های اسلامی‌ و بحث‌های طولانی با برخی صاحب‌نظران اسلامی‌ فراخواند و طبری با صراحت و صداقت، ناآشنایی خود را با بسیاری از ابعاد فرهنگ و معارف اسلامی‌ اعلام کرد».

قلم بدستان لیبرالی که ردای «اعتدال و اصلاح‌گری» بر تن کرده‌اند، سخن از «اقامت کوتاه طبری در بازداشتگاه» (در واقع: اسارت در شرایط جهنمی کمیته مشترک) و «بحث‌های طولانی با صاحب‌نظران اسلامی» (در واقع: آزرده شدن روح و روان زنده‌یاد طبری توسط حسین شریعتمداری) می‌رانند؛ این بار از زبان و با قلم «کارشناسان» دسته سوم دست بکار می‌شود تا تنور ضد توده‌ای را گرم نگاهدارند.

تقسیم کار نانوشته‌ای برقرار شده است. شریعتمداری‌ها روح و روان زنده‌یاد طبری را در زندان می‌آزردند و پس از گذشت ۲۵ سال از خاموشی این اندیشمند فرزانه، «مهرنامه» از موضع لیبرالی بر  میراث سیاسی و ادبی او می‌تازد.
​​

۱ـ اندیشه پویا، ۱۷ تیرماه ۱۳۹۳

۲ـ فاطمه سیاح متولد ۱۲۸۱ و متوفی در سال ۱۳۲۶، برادرزادهٔ حاج سیاح جهانگرد مشهور، متولد روسیه و تحصیل کردهٔ دانشگاه مسکو، استاد ادبیات تطبیقی دانشگاه تهران و عضو حزب تودهٔ ایران بود که بر اثر مرض دیابت در گذشت. فاطمه سیاح یکی از شرکت کنندگان فعال نخستین کنگرهٔ نویسندگان ایران بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *