چرا بیانیهٔ جمعی از هواداراتحاد چپ ضد امپریالیستی ایران در مورد انتخابات را امضا و به دیگران هم توصیه میکنم»
نویسنده: رضا شه بخش ــ
برخی از گفتار و نوشتار خود را به نام مقتدای خود میآغازند و من هم به نام «خرد و عشق» که معتقدم دو بال پرواز چپ است، دل نوشتهٔ کوتاه خود را با شما عزیزان به اشتراک میگذارم، شاید بر دل نشیند.
نیروی خرد و عقل و اندیشه راهنمای اصلی انسان برای شناخت است و نیروی عشق و محبت هرچند برای چپ ماتریالیست دیالکتیکاندیش شاید تبینناپذیر باشد ولی همواره در عمل با او بوده و تحمل سختیهای بیشمار را با همین عشق که گاهاً از آن بهعنوان «عشق به زحمتکشان و محرومان» نام برده، میسّر نموده است.
فقط کافیست که به انبوه عظیم مبارزان راستین چپ در اقصی نقاط جهان نگاه کرد که چگونه با فداکاریهای سترگ از منافع مشخص و حقیر گذشتهاند و نه فقط این جهان که آن جهان را نیز واگذاشتهاند!
در میهن عزیزمان ایران، انقلابی به ثمر نشست که ما از آن با صفت «مردمی و شکوهمند» جهت تحقق استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی نام میبریم و مسلمانان مبارز آن را «جمهوری اسلامی» نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد نامیدند و معتقدند که آن دارای همهٔ این صفتها و حتی بیشتر است.
اکنون که این انقلاب ۴۵ سالگیاش را میگذراند، دستاوردها و پسرفتهائی داشته است که همگی از آن آگاهیم و بسیاری چه واقعبینانه و چه غرضورزانه با بدبینی یا خوشبینی از آن سخن گفتهاند. اگر از این تفاسیر بگذریم، هر وجدان آگاهی میداند که دو ویژگی «مردمی» و «آرمانگرائی» این انقلاب هنوز زنده است. هم مردم همچنان در صحنهاند و هم صندوق رأی را مهم میشمارند و هم سمتگیری نهائی این انقلاب همچنان پر چالش است. در این دو گردونهٔ عظیم همهٔ نیروهای خیر و شر دوران ما در کارند.
از آنجا که راز بقای این انقلاب حضور مردم در صحنه است همهٔ نیروهای شر، چه «براندازن» و چه «خالصسازان»، تمام توانشان را برای ناامید کردن مردم از صندوق رأی بکار گرفتهاند. برعکس، همهٔ هواداران و دلسوزان انقلاب که خیل عظیم سیصد هزار شهید این انقلاب را ناظر رفتار خود میبینند، قدرت دیگری جز مردم را برای حفظ نگهداری انقلاب بهرسمیت نمیشناسند و حتی مسلمانان مبارز نیز دست بلند خدا را در جماعت میبینند. از همین روی بود که رهبری این انقلاب از خرداد ۱۳۴۲ همواره به مردم اتکا کرد و از آنان یاری طلبید و قفلهای زیادی را گشود!
این اتکاء بر مردم در جایجای جهان میرود کارساز شود که میشود. نگاه کنید به برزیل و ونزوئلا و تمام آمریکای لاتین! نگاه کنید به آفریقای جنوبی و نیجر و کلیهٔ آفریقا! در آسیا کافیست که فقط به کشور همسایهمان پاکستان نگاه کنیم و ببینیم که تازه واردی در عرصهٔ سیاست همچون عمرانخان، علیرغم همهٔ تضعیقات ولی با اتکاء به مردم حتی از زندان نیز به صندوق رأی اهمیت داده و توانست ۱۱۰ کرسی مجلس آن دیار را به اشکال مختلف بدست آورد. دقت کنیم که موانع در پاکستان بسیار بیشتر از موانع «خالصسازان» بود ولی «با کمک مردم میتوانیم» ایمان داشت. حال از خودمان بپرسیم که آیا باید از صندوق رأی قهر کرد؟
اما در گردونهٔ سمتگیری نهائی انقلاب مروری کنیم بر تحولات سیاسی اجتماعی. بر همگان روشن است که انقلاب رژیمی را به زیر کشید که اتکاء آن بر سرمایهداری کمپرادور و دلالی و زمینداران بزرگ در داخل تحت حمایت امپریالیسم جهانی بهسرکردگی آمریکا بود. حاکمیت برآمده از انقلاب در ابتدا با ائتلافی از بورژوازی ملی و لیبرال در بالا و از طرف دیگر کمیتهها و ارگانهای مردمی در پائین و پیرامون حاکمیت شکل گرفت.
پس از تسخیر سفارت آمریکا، امید اولیه برای استحالهٔ فوری حاکمیت در پازل آمریکا بهم ریخت و جنگ برای سمتگیری انقلاب وارد فاز سخت و نظامی خود شد. انقلاب توانست با اتکاء بر مقاومت مردمی از دوران جنگ به دوران سازندگان وارد شود. گفتنی است که در همین دوران بخش مهمی از نیروهای چپ و انقلابی یا بر أساس اشتباهات خودشان و یا با توطئه چینی دستجات ذینفوذ داخل حاکمیت با هدایت محافل امپریالیستی، بتدریج از حیات سیاسی داخل کشور حذف شدند. در این دوره دو اتفاق مهم یکی پس از دیگری در جهان ما رخ میدهد! اولی حاکمیت جریانات نئولیبرال در غرب (تاچر در انگلستان و ریگان در آمریکا) و هجوم آنها به دیگر نقاط جهان، و دوّمی فرو پوشاندن اتحاد جماهیر شوروی که بود و نبود آن تأثیر عظیمی بر کشورهای مستقل و جنبشهای رهائیبخش داشت. تداخل این دو اتفاق در یکدیگر باعث شد که جهان از دوران جنگ سرد و حاکمیت دو قطبی وارد جهان تکقطبی به کدخدائی آمریکا شود. در این دوره که سرمایهداری جهانی با ویژگیهای نئولیبرال و کنسرواتیو سیطرهٔ بلامنازع مییابند هم جنبشهای ملی و دموکرات و هم گردانهای چپ جهانی تحت تأثیر قرار گرفته و بسیاری از آنها جبهه عوض کرده و برخی دانسته یا ندانسته به خدمت کدخدا در میآیند.
در ایران ما از دوران دولت سازندگی به بعد برنامههای بانک جهانی تحت عنوان «تعدیل ساختاری» بهاجرا درآمده که بخش مهمی از سرمایهداری ملی و تولیدی را زیر ضرب گرفته و در عوض سرمایهداری نوکیسه و دلال را پایگاه خود میکند. بهموازات آن، به برکت بخش شبهدولتی گروهبندیهای اقتصادی مافیائی به اصطلاح خصولتی با همان الیگارشهای اقتصادی در سر تا پای جامعه ریشه میدوانند. بخش دلالی به گونهای در جامعه گسترش مییابد که گاهاً همگان را در حال خرید و فروش میبینید! این تغییرات ساختاری در احزاب و سازمانهای سیاسی، چه قدیمیها مثل مؤتلفه و چه جدیدیها در جبهههای مختلف اصولگرا یا اصلاحطلب، تأثیرات خاص بر جای میگذارد. هرچند مجموعهٔ این احزاب در کلیتشان مدافع سرمایهداری هستند ولی گروههای نسبتاً قابل توجهی، چه در پیرامون این احزاب و یا در مجامع دانشگاهی و تحقیقاتی، بسیجی و سپاهی، گروههای جهادی و بسیاری از ارگانهای اجتماعی، تحت تأثیر آموزههای عدالتخواهانهٔ مذهبی هستند و از آرمانهای عدالتخواهانه دفاع میکنند.
این در حالیست که أحزاب قدیمی چپ نظیر حزب تودهٔ ایران و فدائیان خلق اکثریت بهشدت سرکوب شده و به گونهای که طبقهٔ کارگر و دیگر زحمتکشان کشور از یک سخنگو و مدافع پیگیر محروم شدهاند. با این حال نباید فراموش کرد که مسلمانان مبارز با خاستگاه اجتماعی طبقات محروم و زحمتکش در حاکمیت و پیرامون آن تا بدنهٔ ارگانهای اجتماعی نظام حضور داشته و دارند و همین کار را بر نیروهای سرمایهداری وابسته به غرب سخت کرده و جدالها مخصوصاً بر سر «برجام» و مذاکره با آمریکا این جهتگیریها را تشدید نموده است.
اکنون بیش از پیش روشنتر شده است که پایگاه اصلی الیگارشها و سرمایهداری وابسته به غرب در اتاق بازرگانی است که رسانهها و احزاب مزد بگیر خود را در سرتاسر جامعه سازماندهی کرده است و به انحاء مختلف برای و در جهت انحلال انقلاب در پازل غرب میکوشد. اما نیروهای مخالف این جهتگیری چه در رهبری نظام، مجلس و شخصیتهای سیاسی و دولتی و چه در میان اقشار و دستجات مختلف اجتماعی، صنفی و سیاسی قوی هستند و در مقابل یکدیگر صف آرائی کردهاند. برای تشخیص این درگیریها نگاه کنید به چگونگی تشکیل دولت رئیسی و برنامههای اولیهٔ او جهت کمک به سرمایههای تولیدی و ملی و مقابله علیه بانکهای خصوصی و از آن طرف مخالفت شدید این بخشها در همهٔ عرصهها بگونهای که دولت او را کاملاً فلج و بهاصطلاح فشل کردهاند.
همینطور نگاه کنید به سیاستهای خارجی این دولت در پیوند با جبههٔ مقاومت جهانی در شانگهای، بریکس، اوراسیا و … و مقابلهٔ غربگرایان داخلی با این سیاستها!
میبینیم که جدال برای سمتگیری نهائی انقلاب از بالا تا پائین حاکمیت جریان دارد، مخصوصاً پس از تجربهٔ منفی حاکمیت در مذاکرات برجام این کشمکشها حادتر شده است.هرچند مجلس یازدهم و دولت رئیسی اقداماتی انجام دادهاند ولی نتوانسته و یا نخواستهاند که مقاومت نئولیبرالهای وطنی و غربگرایان داخلی را خنثی کنند. در این شرایط است که باید از مردم دعوت کرد تا با حضورشان این قفل بزرگ را بگشایند، و کجا بهتر از انتخاب و صندوق رای! آنها باید بدانند که در حساسترین مقطع تاریخی کشورشان هم با حضور گسترده و مطالبهمحورانه و هم با انتخاب اصلح، خود این قفل را بگشایند!
رفقا و دوستانی که بیانیه را تنظیم کردهاند، مسئولانه این شرایط حساس را در نظر گرفته و با تنظیم برنامهای که خواست بخشهای وسیعی از جامعه را منعکس میکند به کارزار انتخاباتی وارد شدهاند که خود در آن کاندیدا ندارند! بگذار این را نیز مردم بدانند و خود دربارهٔ ما قضاوت کنند که ما مجلس «دکان دلالی برای خود» نمیخواهیم. برعکس، ما مجلس را «محل تضارب آراء قانونگذاران با برنامه» میدانیم که باید عصارهٔ مردمی تاریخی و تاریخساز باشند.
با تقدیم احترام به مردم عزتمند میهنمان!
چهارشنبه ۹ اسفند برابر با ۲۸ فوریه
صحت خواب