کودتای نیجر پیامدهایی برای ایالات متحده، فرانسه و کانادا خواهد داشت

Print Friendly, PDF & Email

نویسنده: اووِن شالک ــ

این آن چیزی نیست که کشورهای غربی می‌خواستند در غرب آفریقا بکارند

در ۲۶ ژوئیه، قاره آفریقا تحت تأثیر اخباری مبنی بر کودتای نظامی در کشور نیجر قرار گرفت که از سال ۲۰۲۰ چهارمین کودتای نظامی در غرب آفریقاست. همکاری بین ارتش ایالات متحده و نیجر به ‌حالت تعلیق درآمده و دولت نیجر از توافقات نظامی خود با فرانسه خارج شده است. حرکت بیش از ۱۰۰۰ سرباز آمریکایی، به پایگاه‌هایشان در نیجر محدود شده است. در حالی که رئیس جمهور فرانسه امانوئل مکرون در تهدیدی پنهانی اعلام کرد که «هیچ حمله‌ای علیه فرانسه و منافع آن را تحمل نخواهد کرد»، ۶۰۰ شهروند خود را از این کشور تخلیه کرده است.

در همین حال، شکافی در غرب آفریقا به‌وجود آمده است که در یک سوی آن جامعهٔ اقتصادی کشورهای غرب آفریقا، «اکوواس» (ECOWAS) به‌رهبری «بولا تینوبو» از نیجریه، و در سوی دیگر آن دولت‌های نظامی مالی، بورکینافاسو، و نیجر قرار دارند. «اکوواس» برای بازگرداندن رئیس جمهور سابق «محمد بازوم» به قدرت، تهدید به حمله می‌کند. با این حال، مالی و بورکینافاسو اعلام کرده ‌اند که عملیات علیه نیجر را حمله به خود می‌دانند و بر همین اساس پاسخ خواهند داد. همزمان با این تحرکات در اطراف نیجر، هزاران نفر از مردم آن کشور در حمایت از دولت نظامی که رئیس جمهور قبلی، «بازوم»، را کنار گذاشت، برای تظاهرات به خیابان‌ها آمده‌اند. واضح است که تهاجم به نیجر باعث ایجاد یک جنگ منطقه‌ای خواهد شد. نیجر در پاسخ به تهدیدات «اکوواس» و فرانسه حریم هوایی خود را بست، اما خوشبختانه مهلت یکشنبه برای مداخله بدون حادثه سپری شد. «اکوواس» در حال برنامه‌ریزی برای بحث در مورد نیجر در «اواخر هفته قبل بوده است».

واشنگتن به‌نوبهٔ خود از زدن برچسب «کودتا» به تسلط نظامی ـــ که به‌جای «بازوم» متحد آمریکا، ژنرال «عبدالرحمان چیانی» جایگزین شده است ـــ تمایلی ندارد، زیرا انجام این کار مستلزم قطع کمک‌های اقتصادی به نیجر است و نه‌تنها این، بلکه باعث بدتر شدن بیشتر روابط دوجانبه می‌شود، نتیجه‌ای که کاخ سفید با توجه به اهمیت استراتژیک نیجر از آن بیم دارد.

از زمان کودتا در مالی (۲۰۲۰)، گینه (۲۰۲۱) و بورکینافاسو (۲۰۲۲)، نیجر مرکز فعالیت‌های نظامی آمریکا و فرانسه در منطقه بوده است. این واقعیت که رهبری نظامی نیجر در حین برقراری روابط خوب با روسیه، مخالفت خود را با حکومت استعماری سابق نشان داده است، قطعاً باید برای واشنگتن نگران‌کننده باشد.
به‌نظر می‌رسد که دولت بایدن روی پوست تخم مرغ راه می‌رود و در عین محکوم کردن تصرف قدرت، در تلاش برای حفظ نفوذ رو به زوال خود در آن کشور، آن را کودتا نمی‌نامد. با این حال، هم‌زمان، مقامات ایالات متحده آشکارا ارتش نیجر را تحت فشار قرار می‌دهند تا مسیر خود را تغییر دهد و رهبر مورد علاقهٔ آنان، «بازوم»، را به قدرت بازگرداند. این موضوع تنها برای ایالات متحده و متحدانش اهمیت منطقه‌ای ندارد. بحران در نیجر می‌تواند پیامدهای جهانی نیز داشته باشد.

اورانیوم و فرانسه

در بیشتر قرن بیستم، فرانسوی‌ها با اعمال کنترل وحشیانهٔ استعماری بر بسیاری از غرب آفریقا از جمله مالی امروزی، بورکینافاسو و نیجر، توسعه اقتصادی این کشورها را به بهای گسترش اقتصاد فرانسه نادیده گرفتند. در حالی که بسیاری از امپراتوری‌های اروپایی در دهه ‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ از کنترل مستقیم استعمارگران خارج شدند، فرانسه همچنان بر مستعمرات سابق خود در غرب آفریقا تسلط دارد و با استقرار نیروی نظامی در این سرزمین‌ها، ارز و بودجهٔ آنها را مدیریت می‌کند. به همین جهت می‌توان گفت که استقلال به‌دست آمده توسط این کشورهای آفریقایی، توسط برند خاص استعمار نو در فرانسه، معروف به Françafrique،** باطل شده است .

۸۰ درصد از قلمرو نیجر پوشیده از صحراست. نیجر یکی از پایین‌‌‌ترین شاخص‌های توسعهٔ انسانی در جهان و یکی از گرم‌‌‌ترین آب و هواها را دارد. در حالی که عوامل محیطی مطمئناً در فقیر شدن نیجر نقش داشته است، اما یقیناً این همهٔ ماجرا نیست. ما همچنین باید این واقعیت را در نظر بگیریم که نیجر با وجود داشتن منابع طبیعی فراوانی که برای حاکم استعماری سابقش اهمیت زیادی دارد، همچنان یکی از فقیرترین کشورهای جهان است.

نیجر یکی از بزرگترین تولیدکنندگان اورانیوم در جهان است. در سال ۲۰۲۲، این کشور بیش از چهار درصد از کل تولید جهانی را به‌خود اختصاص داد. بیشتر این عرضه توسط «اورانو» («آروا»ی سابق) که اکثریت آن متعلق به یک شرکت فرانسوی است، کنترل می‌شود. «اورانو» همچنین مالک ۶۳.۴ درصد از شرکت (Société des Mines de l’Aïr (SOMAÏR، است که یک شرکت معدنی دولتی نیجریه است. برای نزدیک به ۵۰ سال است که «اورانو» از اورانیوم نیجریه استفاده می‌کند تا صنعت هسته‌ای فرانسه را، که از ۵۶ رآکتور در ۱۸ نیروگاه تشکیل شده است، تغذیه کند، و البته مقدار کمی را به نیجر باز می‌گرداند.

فرانسه در خاک خود اورانیوم استخراج نمی‌کند، بلکه آن را در کشورهای مختلف جهان، از جمله در قزاقستان، روسیه، و نیجر، استخراج می‌کند. درصد اورانیوم استخراج شده در نیجر طی ۱۰ سال گذشته به‌طرز چشمگیری افزایش یافته است. بین سال‌های ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۸، نیجر به‌طور متوسط ​​۱۶/۷ درصد از عرضهٔ اورانیوم فرانسه را به خود اختصاص داد. از سال ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۲، ذخایر اورانیوم نیجر به‌طور متوسط ​​۲۸/۳ درصد کل ذخایر بوده است. علاوه بر این، یک‌پنجم عرضهٔ اورانیوم اتحادیهٔ اروپا از نیجر تأمین می‌شود. در سال ۲۰۲۱، نیجر بزرگترین تأمین‌کنندهٔ اورانیوم اتحادیهٔ اروپا بود.

ثروت حاصله از صادرات اورانیوم می‌تواند به کاهش فقر در این کشور غرب آفریقا کمک زیادی کند، اما برای دهه‌ها دولت فرانسه یک سیستم ضددموکراتیک کنترل سیاسی و اقتصادی را حفظ کرده است، و در عین حال که درآمدهای میلیاردی دارد، به شرکت‌هایش اجازه می‌دهد منابع مهمی را به فرانسه بازگردانند. به‌عنوان مثال، در سال ۲۰۱۸، اورانیوم ۷۵ درصد از کل صادرات نیجر را تشکیل می‌داد اما تنها پنج درصد از تولید ناخالص داخلی آن کشور بود. بنابراین، در حالی که «اورانو» میلیاردها دلار تولید می‌کند، اکثریت مردم نیجریه در فقر و فلاکت زندگی می‌کنند (استثمار مشابهی را می‌توان توسط شرکت‌های معدنی کانادایی در مالی و بورکینافاسو مشاهده کرد). خشم ضدفرانسوی نتیجهٔ قابل پیش‌بینی این وضعیت است.

«آن سوفی سیمپر»، مسؤول وکالت «آکسفام» فرانسه، اظهار داشت: «ما [مالیات بر ارزش افزوده] را که «آروا» [اکنون «اورانو»] باید بپردازد محاسبه کردیم. «آروا» می‌تواند هزینهٔ یک سیستم مراقبت‌های بهداشتی رایگان برای افراد آسیب‌پذیر و سیستم مالی بیمار آنها در نیجر را پوشش دهد. به‌قول «علی ادریسا»، فعال نیجریه‌ای: «جالب اینجاست که در فرانسه از هر سه لامپ یک لامپ به‌لطف استخراج اورانیوم نیجر روشن می‌شود. اما در خود نیجر، نزدیک به ۹۰ درصد از جمعیت به برق دسترسی ندارند. کشورهای آفریقایی باید بتوانند روی درآمد منصفانه از شرکت‌های فرانسوی که منابعشان را استخراج می‌کنند حساب کنند…. [اکثریت] مردم نیجر حتی نمی‌دانند که نیجر اورانیوم دارد و ۹۹ درصد آنها هرگز از آن بهره‌ای نمی‌برند. ما نمی‌توانیم چنین مشارکت نابرابری را ادامه دهیم.»

در حالی که استخراج اورانیوم فرانسه در نیجر هنوز متوقف نشده است، حذف «بازوم» طرفدار غرب توسط ارتش چالش‌های جدیدی را برای فرانسه به‌ویژه، و کل اروپا ایجاد می‌کند. فروش اورانیوم روسیه به اروپا هنوز مورد تحریم قرار نگرفته است و تشدید روحیهٔ ملی کردن منابع در نیجر، جنگ اقتصادیِ تاکنون ناموفق علیه روسیه را بیشتر خنثی می‌کند. (از: «پولیتیکو»)

به‌گفتهٔ «فوک وین نگوین»، کارشناس انرژی در مؤسسهٔ «ژاک دلور» در پاریس، تنش در نیجر می‌تواند اتحادیهٔ اروپا را از اعمال تحریم‌های هسته‌ای بیشتر علیه روسیه باز دارد…. «این می‌تواند در سطح اروپا پیامدهایی داشته باشد. اورانیوم ـــ و به‌طور کلی انرژی هسته‌ای ـــ هنوز مشمول تحریم نیست. اگر وضعیت در نیجر بدتر شود، قطعاً در کوتاه‌مدت تصویب تحریم‌ها علیه اورانیوم روسیه پیچیده‌تر خواهد شد.»

گزارش‌ها مبنی بر این‌که نیجر قصد دارد صادرات اورانیوم به فرانسه را به‌حالت تعلیق درآورد باعث نگرانی جهانی شده است. آنها نه‌تنها استعمار نو فرانسه در این کشور را، که قبلاً از کودتاهای ضدفرانسوی در مالی، گینه، و بورکینافاسو ضربات جدی بدان وارد شده است، رد می‌کنند، بلکه چنین تعلیقی در حین انتشار گزارش‌های «هشدار دهنده» از شکست ضدحملۀ اوکراین، مانع گسترش جنگ اقتصادی علیه روسیه خواهد شد.

علاوه بر این، کودتا در نیجر پروژه انتقال انرژی از میادین اصلی گاز شمال نیجریه به اروپا را، که اقتصاد آن هنوز از اختلال در عرضه نفت و گاز روسیه رنج می‌برد، تهدید می‌کند. خط لولهٔ «ترانس صحرا» از نیجر، الجزایر و مراکش عبور می‌کند و سپس به سیستم انرژی اسپانیا یا ایتالیا متصل می‌شود. اما آیندهٔ این پروژه روشن است، زیرا مانند «آسیمی گویتا» از مالی و «ابراهیم ترائوره» ​​از بورکینافاسو، به‌نظر نمی‌رسد ژنرال «تیچیانی» خیلی نگران آن باشد که اروپا بنا بر احساس و نظر خودش از این منطقه خواست‌هایی داشته باشد. این خط مستقل به مسأله همکاری نظامی نیز گسترش می‌یابد.

ارتش آمریکا و کانادا در نیجر

علاوه بر ۱۱۰۰ سرباز آمریکایی در نیجر، ارتش آمریکا یک پایگاه عظیم هواپیماهای بدون سرنشین نیز در این کشور دارد. این پایگاه که به «پایگاه هوایی ۲۰۱ نیجر» معروف است، مرکز فعالیت‌های نظامی آمریکا در این کشور است. هزینهٔ ساخت این پایگاه ۱۱۰ میلیون دلار بوده و دارای یک باند ۶۲۰۰ فوتی برای هواپیماهای سرنشین‌دار و بدون سرنشین، از جمله MQ-9 Reaper، است که هرکدام ۳۰ میلیون دلار قیمت دارند. از این پایگاه برای فعالیت‌های نظارتی در غرب و شمال آفریقا استفاده می‌شود.

از زمان کودتا، نیروهای آمریکایی نتوانسته‌اند از پایگاه ۱۱۰ میلیون دلاری خود استفاده کنند. «جوسلین ترینر» از «مرکز امنیت جدید آمریکایی»، یک اندیشکدهٔ صنعت تسلیحاتی مستقر در واشنگتن، از ناتوانی ارتش ایالات متحده برای عملیات در آنجا ابراز تأسف کرد. «ترینر» با توصیف از دست دادن احتمالی این پایگاه به‌عنوان «ضربهٔ زیانبار به تلاش‌های مشترک ایالات متحده و آفریقا برای مقابله با گروه‌های افراطی خشونت‌طلب»، افزود: «این شکست با کاهش حضور فرانسه در منطقه هم‌زمان است.» کاهش حضور ایالات متحده و فرانسه می‌تواند فضایی را برای «واگنر» یا دیگر بازیگران برای پرکردن خلأ امنیتی ایجاد کند.

«بیل روجیو» از «بنیاد نئوکان‌ها‌ برای دفاع از دموکراسی‌ها» اظهار داشت: «اگر حریم هوایی بسته بماند، تأثیر آن غیر قابل محاسبه است و مطمئناً مثبت نیست.»

ارتش کانادا نیز مانند ایالات متحده، میلیون‌ها دلار در نیجر هزینه کرده است. پس از کودتای ماه گذشته، یک مقالهٔ «گلوب‌ اَند مِیل» با افتخار اعلام کرد که «به‌مدت یک دهه کانادا کمپین آرامی را برای ایجاد ثبات در کشور شکنندهٔ آفریقای غربی نیجر دنبال کرده و صدها میلیون دلار برای دفاع از دموکراسی بی‌خاصیت و ناتوان حول رژیم‌های استبدادی و شبه‌نظامیان اسلام‌گرا هزینه کرده است.» با این حال، پس از کودتا، آن‌ها با تحقیر حیرت انگیزی ادعا کردند که نیجر «انجیل دموکراتیکی را که کانادایی‌ها موعظه می‌کردند» رها کرده است.

بر اساس مقالهٔ «گلوب‌ اَند مِیل»، کانادا به‌طور کامل از چرخش دولت‌ها به‌سمت حکومت‌های نظامی در غرب آفریقا بی‌گناه است. آنها بدون اشاره به دهه‌ها توسعه‌نیافتگی تحمیل شده توسط کانادا و دیگر دولت‌ها و کشورهای غربی به کشورهای غرب آفریقا، و همچنین در نظر گرفتن این‌که این سیاست‌های استثمارگرانه چگونه به نگرش‌های ضدغربی مردم در این کشورها کمک کرده است، ادعا می‌کنند که کانادایی‌ها برای گسترش دموکراسی و ثبات به نیجر آمده‌اند. این نوع نگرشِ نافی خطا، فقط به کاهش نفوذ آنها در منطقه کمک می‌کند.

در فاصلهٔ سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۰، کانادا ۵۲۰ میلیون دلار برای «کمک‌های توسعه» در نیجر هزینه کرد. مقالهٔ «گلوب‌ اَند مِیل» بدون شک از خوانندگان انتظار دارد که این کمک مالی بسیار سخاوتمندانه را در نظر بگیرند. اما چنین نیست. برای درک بهتر این موضوع، یک شرکت معدنی کانادایی که در مالی فعالیت می‌کند، به‌نام B2Gold مستقر در ونکوور، تنها در سال ۲۰۲۱ مبلغ ۶۳۰ میلیون دلار درآمد داشت. این بدان معناست که ۲۰ سال «کمک توسعهٔ» کانادا به نیجر بیش از ۱۰۰ میلیون دلار کمتر از درآمد سالانهٔ یک شرکت معدن کانادایی در غرب آفریقا بوده است.

نیروهای کانادایی نیز به‌عنوان بخشی از عملیات «نابریوس» (Naberius)، برای مأموریتی که شامل آموزش هدایت و رهبری نیروها بود، در نیجر نیز حضور داشتند. به‌گزارش «گلوب‌ اَند مِیل»، «یک افسر ارشد کانادایی می‌گوید که این آموزش شامل ارزش‌های نظامی کانادا، مانند احترام به دموکراسی است ـــ ارزشی که ظاهراً هنگام کودتای هفتهٔ گذشته نادیده گرفته شد.»

پس از کودتای «تیچیانی»، دولت کانادا همکاری نظامی و کمک به نیجر را به‌حالت تعلیق درآورد. دیپلمات‌های کانادایی به‌صراحت تسلط نظامیان در نیجر را محکوم کرده‌اند، همان کاری که با مالی و بورکینافاسو کردند. با این حال، مانند مالی و بورکینافاسو، به‌نظر می‌رسد کودتای نیجر از حمایت عمومی بالایی برخوردار باشد، زیرا مردم نیجر از دولت‌های طرفدار غرب که همچنان فقر و تنگدستی و عدم توسعه را به کشور تحمیل می‌کنند و دست شرکت‌های خارجی را برای پرکردن جیب‌های گشادشان در غارت کشور باز می‌گذارند، خسته شده‌اند.

کدام راه برای غرب آفریقا؟

این‌که آیا رهبران نظامی در این کشورهای آفریقای غربی اقتصاد خود را بازسازی خواهند کرد یا نه، باید دید، اما این امر گویای این است که ایالات متحده، فرانسه، و کانادا، در حالی که چنگ‌اندازی آشکارا ضددمکراتیک به قدرت در دیگر کشورها را نادیده می‌گیرند، یا از آن‌ها حمایت می‌کنند، به‌طور علنی از این کودتاها خشمگین‌اند. همان‌طور که «لیتال خائیکین» توضیح می‌دهد: «دولت کانادا با خوشحالی بسیار از تلاش برای کودتا و کودتاهای غیردموکراتیک در اوکراین، بولیوی و ونزوئلا حمایت کرده است. با این حال، «شامپاین» [فرانسوا فیلیپ، وزیر امور خارجهٔ سابق] همین نگرانی‌ها را در مورد نقض قانون اساسی ونزوئلا، مانند تلاش‌ها برای جایگزینی نیکلاس مادورو، رئیس جمهور سوسیالیست، با دست‌نشاندهٔ نامشروع واشنگتن، «خوان گوایدو»، ابراز نکرده است. در عوض، دولت‌های غربی در عین حال که اقداماتی از این دست را که ممکن است منافع آن‌ها را به خطر بیاندازد محکوم می‌کنند، تمایل آشکاری برای حمایت از کودتاهایی نشان داده‌اندکه سیاست‌های نئولیبرالی آن‌ها را پیش می‌برند.

کودتا در نیجر، مانند کودتا در مالی و بورکینافاسو، منافع دولت‌های غربی را تهدید می‌کند. پیامدهای آن منطقه‌ای و بین‌المللی است. در کوتاه‌مدت، همکاری نظامی با ایالات متحده، فرانسه و کانادا به‌حالت تعلیق درآمده و نفوذ این کشورها در غرب آفریقا را محدود کرده است. در درازمدت، منابع انرژی اروپا ممکن است تحت تأثیر تلاش‌های نیجر برای اعمال مجدد کنترل ملی بر منابع خود قرار گیرد، اقدامی که بر سیاست‌های جهانی گسترده‌تر اروپا، از جمله در قبال روسیه، تأثیر خواهد گذاشت.

دولت‌های مالی، گینه، و بورکینافاسو یک «مشارکت سه‌جانبه» را برای تعمیق روابط اقتصادی و نظامی اعلام کرده‌اند. آن‌ها حتی ایدهٔ ادغام در یک فدراسیون واحد را نیز مورد بحث قرار داده‌اند. این احتمال وجود دارد که نیجر، در صورت عدم مذاکره برای ادغام در یک فدراسیون، برای مشارکت در مذاکرات به آن‌ها بپیوندد. تعمیق همکاری اقتصادی و نظامی میان این کشورها، با حمایت روسیه، دولت‌های غربی را بیش از پیش به حاشیه خواهد برد.

در مواجهه با این واقعیت‌ها، ایالات متحده، فرانسه، و کانادا هیچ علاقه‌ای به خودانتقادی یا درون‌نگری نشان نداده‌اند. در عوض، حذف «بازوم» را به‌عنوان یک موضوع دوگانهٔ «دموکراسی در مقابل استبداد» محکوم کرده‌اند. امپریالیسم به‌کلی نادیده گرفته شده است. نگرانی در مورد پتانسیل «گروه واگنر» برای فعالیت در این کشورها بیشتر از واقعیتِ دهه‌ها توسعه نیافتگی و استثمار تحمیل شده توسط غرب به منطقه است.

اگر ایالات متحده، فرانسه، و کانادا همچنان خشم مشروع مردم نیجر، مالی و بورکینافاسو را نادیده بگیرند، خود را در غرب آفریقا بیشتر منزوی خواهند کرد و عزم دولت‌های نظامی برای مقابله با تاریخ امپریالیسم آمریکا و کانادا و تاریخ طولانی‌ استعمار نو فرانسه جزم‌تر خواهد شد. و این آن چیزی نیست که کشورهای غربی می‌خواستند در غرب آفریقا بکارند، اما به‌دلیل رفتار ریاکارانه و خودخواهانه آن‌ها، این درست همان چیزی است که درو می‌کنند.

ـــــــــ
* اوون شالک نویسنده‌ای اهل مانیتوبا است. کتاب او در مورد نقش کانادا در جنگ افغانستان توسط لوریمر در ماه سپتامبر منتشر خواهد شد.

** Françafrique حوزهٔ نفوذ فرانسه بر مستعمرات سابق فرانسه و بلژیک در جنوب صحرای آفریقا است. این اصطلاح از عبارت France ـ Afrique گرفته شده است که توسط اولین رئیس جمهور ساحل عاج، Félix Houphouët ـ Boigny، در سال ۱۹۵۵ برای توصیف روابط نزدیک کشورش با فرانسه استفاده شد. (ویکی پدیا)

منبع: سایت «مقاومت مردمی»، ۱۰ اوت ۲۰۲۳

https://popularresistance.org/niger ـ coup ـ will ـ have ـ global ـ ramifications ـ for ـ us ـ france ـ and ـ canada/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *