ضرورت تحدید مواضع سپاه و رهبری، بهمثابه اولین دژ ارتجاع
ماهیت دولت حسن روحانی را نه در مذاکرات هستهای، بلکه باید در پاسخگویی به مسائل سهگانه انقلاب جستجو نمود. وی که تلویحاً خود را با آویزان شدن از شانههای رهبران در حصار بالا کشید با رسیدن به مقصود، از آنها خواست که از خر شیطان پایین بیایند و با اقرار به زیادهخواهیها و تندرفتنها طلب آمرزش کنند. وی با به اصطلاح آسیاب به نوبت، ملت را امیدوار نگه داشته است تا آنها را از خود ناامید نگرداند.
حسن روحانی مایل نیست تا رهبران در بند از حصار خانگی بهدر آیند زیرا نیک میداند که با وجود آنها وجود وی محلی از اعراب نخواهد داشت و بنیادهای اقتصادی تفکرش زیر ذرهبین مهندس موسوی قرار خواهد گرفت. من در پی بردن بر بنیادهای تفکر اقتصادی حسن روحانی نامه سرگشاده چهار تن از وزرای وی را که سه تن از آنها مستقیماً دندانههای کلید اقتصادی است (کلید اقتصاد که شاه کلید هم هست یکی از کلیدهایی است که در دست حسن روحانی قرار دارد) و یکی دیگر بدنه آن، مثال میآورم.
علی طیب نیا، محمدرضا نعمتزاده، علی ربیعی و حسین دهقان وزرای اقتصاد، صنعت، کار و دفاع حسن روحانی هستند. امضای وزیر دفاع، پاسدار، حسین دهقان گویای همه چیز است. وی که سررشتهای در اقتصاد ندارد بهعنوان برادر قاچاقچی (لقبی که احمدینژاد از دهان ملت قاپید و به آن رسمیت حقوقی و دولتی داد) و بدنه کلید اقتصاد، دغدغه اقتصاد گرفته است. (چون موقع چرخیدن کلید در قفل، همه فشارها اول بر بدنه کلید وارد میآید) وی که عنوان دکترای رشته پُرطمطراق مدیریت را یدک میکشد جزء آن دسته از پاسداران گزینش شده برای ریاست است که رشته مدیریت را باید بهشکل فرمالیته، آنهم تا درجه انشتینی تمام میکرده است. بهعلت استعداد فراوانی که داشته در یک دوره ترک تحصیل میکند و راه ادیسون را در پیش میگیرد و بیخیال مدیریت میشود. بالاخره دوباره انشتین شده و دکترایش را میگیرد.
اکثر کسانی که در جمهوری اسلامی برای ردههای بالا در نظر گرفته میشوند و بهقول آیتالله خمینی مانند رهبر کنونی توان اداره یک نانوایی هم ندارند به رشته مدیریت به زور هل داده میشوند. (و مانند آیتالله و مجتهد شدن رهبر ره صد ساله را یک شبه میپیمایند.)
من بدون اظهارنظر شخصی که نظر یک مارکسیست است همگان را به دو تحلیل بسیار، بسیار مهم آقای فرشاد مومنی که در سایت مهر، هواداران حزب توده ایران منعکس است ارجاع میدهم. یکی از این مقالات از روزنامه اعتماد نقل گردیده و آن دیگری از روزنامه بهار. نام عنوان مقالات در سایت مهر بهترتیب «تحلیلی درباره نامه چهار وزیر روحانی» و «کشور دچار فساد سیستمی» میباشد.
«او (فرشاد مومنی) که یکبار سابقه شغلی دولتی در دوران نخستوزیری میرحسین موسوی را دارد در دوران اصلاحات از همان منظر، منتقد سیاستهای اقتصادی دولت بود که در دوران احمدینژاد و تا امروز در دولت یازدهم» (نقل از سایت مهر)
روزنامه اعتماد از وی بهعنوان مشاور میرحسین موسوی یاد کرده است.
در همین دو مقاله کوتاه که من خواندن آنها را به همه عزیزان اکیداً توصیه مینمایم، ما میتوانیم به فرق اساسی و ماهوی دیدگاههای اقتصادی تیم آقایان موسوی، حسن روحانی، یار شفیق آیتالله رفسنجانی، و احمدینژاد و یا بهتر بگوییم عکس برگردان رهبری پی ببریم
از این نوع مقالات در نشریه راه توده خبری نیست. این نشریه با گل و گلاب نشان دادن چهره دولت حسن روحانی میخواهد بههر قیمتی در مورد محتوای اصلاحات سکوت کند و هر گونه ندای اصلاحطلبی را عین اصلاحات واقعی قلمداد نماید.
سیاست بیان متمرکز اقتصاد جامعه است. تنها راه شناخت نیروهای سیاسی بررسی برنامههای اقتصادی آنهاست. ما باید دریابیم که آنها اصلاحات اقتصادی را با تکیه به کدام طبقات میخواهند پیش ببرند. آنها آزادی را به چه منظور و برای کدامیک از طبقات اجتماعی میخواهند؟
اکنون در درون نیروهایی که در رأس هرم سیاسی قراردارند دو نگرش عمده وجود دارد.
هر دوی این نگرشها تنها راه تکامل اجتماعی و اقتصادی را راه رشد لجام گسیخته سرمایهداری میدانند ولی دو نگرش سیاسی، سخت آنها را از همدیگر دور کرده است. آنهایی که قدرت سیاسی را در خدمت قدرت اقتصادی میدانند و آنهایی که قدرت اقتصادی را در خدمت قدرت سیاسی میدانند. آنهایی که نهادهای قدرت سیاسی واقعی و نظامی را در دست دارند و از این طریق راحتتر میتوانند منافع اقتصادی خود را گسترش داده و حفظ نمایند راه را بر رشد خودپوی سرمایهداری بستهاند و انحصارطلبی سیاسی و اقتصادی را در پیش گرفتهاند و آنهایی که خارج از نهادهای قدرت واقعی و قدرت نظامیاند با اعتقاد به نقش معجزهگر رشد خودپوی سرمایهداری با انحصارطلبی سیاسی مخالفند و برای حصول آزادیهای اقتصادی با آن درافتادهاند.
آنهایی که به نهادهای قدرت سیاسی و نظامی چنگ انداختهاند برای جلب حمایت تودهها و برای ترساندن آنها از گروه رقیب نقاب ضدامپریالیستی و ضدآمریکایی بر چهره کشیدهاند و آنهایی که خارج از نهاد سیاسی و نظامی قرار گرفتهاند برای جلب حمایت تودهها بر دستاویز آزادی و دمکراسی و ضدانحصارطلبی آویزانند. این گروه بر تودههای مردم نیز آویزانند و آن را بهحق ول نمیکنند. گروه اخیر با برملا کردن شعارهای بیمحتوای گروه اول سعی دارند مبارزات ضدامپریالیستی را تاریخ مصرف گذشته قلمداد نمایند و شعارهای ضدآمریکایی را باد هوا بدانند.
در بخشی از نامه مصطفی تاجزاده از اعضای مؤثر سازمان انقلاب اسلامی خطاب به آیتالله خامنهای چنین میخوانیم:
مذاکره با آمریکا میتواند فواید زیر را بههمراه داشته باشد:
الف) بالا بردن میزان مبادلات اقتصادی دو طرف با جذب سرمایهگذاری، انتقال فنآوری پیشرفته، تکمیل زنجیرههای تولید داخلی، توسعه صادرات کالاهای ایرانی و دسترسی بیشتر به بازارهای بینالمللی و آمریکایی (چه خوشخیال و چه سادهلوح است ایشان) …
پ) انجام همکاریهای تعریف شده در مهار داعش و القاعده و …
(اگر این توهم برای برخی افراد سادهلوح تا قبل از حملات هوایی روسیه به مواضع داعش وجود داشت که آمریکا مشغول مبارزه با داعش است، بعد از این حملات باید بر همگان آشکار شده باشد که آمریکا لااقل تا مشخص شدن تکلیف خاورمیانه و مخصوصاً عراق و سوریه قصد از بین بردن داعش و القاعده دستپرورده را ندارد. رضا نافعی در سایت آینده ما، به نقل از نشریه یونگه ولت مینویسد … عراقیها امروز دیگر یقین کامل دارند که واشنگتن اصلاً علاقهای به از میان برداشتن داعش ندارد. چون این سازمان تروریستی بهانه مناسبی است برای آمریکا که ادامه حضور خود را در عراق توجیه کند.) …
ث) ارتقا دادن توان چانهزنی ایران در تعامل با دیگر کشورها از همسایگان تا چین و روسیه و هند و از اروپا تا ژاپن و کره. زیرا تمام دولتها از ترس جایگزین شدن شرکتهای آمریکایی بهجای کمپانیهای خود حاضر به دادن امتیازات بیشتر به جمهوری اسلامی خواهند شد.
(و اگر نترسیدند و امتیاز ندادند، شرکتهای آمریکایی بحمدالله حی و حاضر، هستند. کاملیا انتخابی فرد در روزنامه الاهرام مینویسد … ایرانیها شاید به آمریکاییها بیشتر از روسها اعتماد داشته باشند، اما با وجود گزینههایی اندک، شاید ترجیح بدهند که در یک حرکت استراتژیک طرف روسها بایستند تا به این وسیله کانال گفتگوهای دیپلماتیک با سایر مذاکرهکنندگان را باز کنند . به نقل از سایت پیک نت) متن داخل پارانتزها توسط اینجانب اضافه شده است و خارج از متن نامه هستند.
قصد من البته مقایسه آقای تاجزاده با گروه اخیر نیست ولی این ضربالمثل شاید مناسب احوال باشد که میگوید: درخت گردکان با این بزرگی درخت خربزه (روحانی، رفسنجانی و اعوان و انصارش) الله و اکبر.
امیال سیاسی هر دو گروه زمانی نمایان خواهد شد که آنها مجبور شوند در مورد عدالت اجتماعی که سخت با عدالت اقتصادی و حقوقی زحمتکشان درهم تنیده است اظهارنظر نمایند. هر دوی این گروهها سخت نگران ازهم پاشیدن شیرازه جمهوری اسلامیاند. گروهی دم زدن از اصلاحات را سبب گسترش دامنه اصلاحات در بین تودهها میدانند و آنرا بلای جان جمهوری اسلامی میدانند و گروه دیگر بیتفاوت ماندن در مقابل اصلاحات را سبب گسترش دامنه اصلاحات در بین تودهها میدانند و آنرا خطر واقعی برای جمهوری اسلامی برمیشمرند. هر دوی این گروهها نگران گسترش دامنه اصلاحات هستند.
هر کدام از این دو جناح یکی با دست چپ و آن دیگری با دست راست گلوی ملت را سخت چسبیده و فشار میدهند و با دست چپ و راست آزاد دیگرشان بر سر و کله هم میکوبند و بر چهره همدیگر پنجول میکشند.
خارج از هرم قدرت گروههایی قرار دارند که راه رشد اجتماعی و اقتصادی را در جلوگیری از لجام گسیختگی رشد سرمایهداری میدانند.
در بین این گروه نیز دو نگرش اساسی وجود دارد. گروهی از اساس مخالف سرمایهداری نیستند و گسترش و شکوفایی سالم آنرا تحت نظارت دولت و در پناه اجرای صحیح قوانین برای رشد اقتصاد جامعه لازم و ضروری میدانند. این گروه در حال حاضر با حمایت از سرمایههای کوچک و متوسط ضد سرمایههای خارجی هستند و به دمکراسی بورژوایی قائل و پایبندند.
گروه دوم با اعتقاد به عدم امکان شکوفایی سالم سرمایهداری قائل به تحدید آن با گسترش صنایع دولتی و تعاونیها هستند. وجه بارز آنها اعتقادات عمیق ضدامپریالیستی و عدالت اجتماعی است. آنها چون همواره دمکراسی را به نفع تودههای زحمتکش تفسیر میکنند گسترش دامنه دمکراسی تودهای را لازمه بهروزی خلقها میدانند.
بر ما که سیاست را نه بر اساس امیال خود بلکه بر اساس مراحل رشد آگاهی تاریخی ـ اجتماعی متحدان طبیعی خود قرار دادهایم واجب است برای تحدید مواضع سپاه و رهبری بهمثابه اولین دژ ارتجاع، به همه آنهایی که در این راستا گام برمیدارند خوشآمد بگوییم و مطمئن باشیم که این بار تودهها شعار آزادی را جدی گرفتهاند.
بر ماست که با حمایت کامل از محتوای خلقی شعار اصلاحات که به ضرورت برگشتناپذیر اجتماعی بدل گردیده است، با استفاده از همه ظرفیتهای قانونی موجود جامعه، حتی با استفاده از ظرفیتهای مقطعی، موقتی و لحظهای نیروهایی که شعار اصلاحات را به ناچار و از روی مصلحت انتخاب نمودهاند، رهبری و سپاه را منفرد نماییم. در مرحله کنونی تنها استفاده از ظرفیتهای خلقی شعار اصلاحات است که به آزادی، عدالت اجتماعی و مبارزه ضدامپریالیستی تودهها عمق و معنی خواهد بخشید و آنها را متحد نگه خواهد داشت.
راهی جز این به تشتت و پراکندگی تودهها خواهد انجامید و نیروی آنها را هرز خواهد داد.
تلاش من در این نوشته بر این امر استوار بود که روند گسترش مبارزات طبقاتی را نه اموری مقطعی و بریده، بریده، بلکه با وجود همه اعوجاجات و فراز و فرودهایش، باید به مثابه روندی تاریخی در نظر گرفت.
مادامی که جامعه در ساختمان سوسیالیسم پای ننهاده و از ضرورت به آزادی ارتقاء نیافته است ضرورتهای عینی اجتماعی نه طبق برنامه و خواست و پلاتفرم سیاسی و اجتماعی ما بلکه از کوران حوادثی خواهد گذشت که با ترسیم خط مستقیمی ما قادر به نشان دادن مسیر آنها نخواهیم بود. در چنین جوامعی ما همواره از ورای ماهیتها، شاهد پدیدههایی خواهیم بود که گاه اغواگرند. من به یک نمونه از آن در حوزه اجتماعی اشاره میکنم.
حضور زنان در عرصه انقلاب یک ضرورت بود. عدهای بر این باورند که حجاب همواره مانع حضور زنان در عرصه فعالیتهای اجتماعی بوده است. ولی در دوران انقلاب زنان زحمتکش، محجبه و مذهبی، مادران و خواهران ما، تنها با رعایت حجاب میتوانستند حصارهای تنگ خانهها را درهم شکنند و همپای مردان، برادران و پسران خود بهصورت میلیونی در کف خیابانها حضور یابند. با این حضور میلیونی زنان زحمتکش نقش خود را در انقلاب حک نمودند و آن را از انحصار مردانه درآوردند. زنان در کنار و همدوش مردان ایستادند. حضور زنان در اجتماع موقعیت آنان را در خانواده تحکیم بخشید. اگر روزی حضور زنان در متن جامعه با رعایت حجاب میسر بود، و اگر روزی بخش عظیمی از زنان به رعایت حجاب اسلامی که ضامن حضور مستمر خود و دخترانشان در عرصههای اجتماعی بود، اصرار میورزیدند، اکنون دیگر بهخاطر گذر جامعه زنان از محدودیتهای تاریخی و اجتماعی، این حجاب اجباری است که به مانعی جهت حضور گسترده آنان در عرصه مبارزات اجتماعی بدل گردیده است. حوادث سال ۱۳۸۸ این دگرگونی زنان را به رخ جامعه کشید و بر ارج و قرب آنها باز هم افزود. این بار مردان در کنار زنان خود ایستادند. مبارزات دوشادوش زنان با مردان نقش آنان را در سطوح بالاتری تضمین نمود. این گرایش عمومی اجتماعی نه با خواست احزاب بلکه در گذر زمان و در اثر ضرورتهای اجتماعی پیش کشیده شد.
دمکراسی نیز چنین است.
بیتردید در این بین نقش مبارزات احزاب مترقی و شخصیتهای اجتماعی غیرقابل انکار است ولی تأکید بر این نکته ضروری است که هر نفی و اثبات دیالکتیکی در گذر زمان میسر خواهد شد. حزب توده ایران با درک این امر که برای رهبران وی بدیهی مینمود با ایمان به گذار تاریخی دمکراتهای انقلابی از تنگنای عقب ماندگیهای اجتماعی و سیاسی، اسیر اغواگریهای پدیدهها نگردیدند و با درک ماهیت تاریخی نقش دمکراتهای انقلابی از مواضع خلقی آنها در مقابل طبقات ارتجاعی حمایت نمودند.
لنین میگفت افراد بدون درک محتوای طبقاتی شعارها و اقدامات اجتماعی، پیوسته در سیاست نادان و سطحی خواهند بود.
بر ما و همه مبارزان راه آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی واجب است تا به قول رفیق دکتر مرتضی محیط به ریشهها برویم و با درک محتوای طبقاتی شعارها و اقدامات اجتماعی طبقات، آنها را در پروسه تاریخی مورد ارزیابی قرار دهیم.
امید است در واکاوی ریشهها تیشه به ریشهها نزنیم.
در پایان با یاد دوباره از رفیق احسان طبری مطلب را با سخنان ایشان به پایان میبرم: «نباید نیروهای انقلابی بهطرز تفکر و عمل ذهنی (که به واقعیات عینی بیاعتناست)، اندیویدآلیستی(که از گذشت در مقابل مصالح اجتماع تن میزند و خواستها وحسابهای خود را محور قضاوت عمل میسازد)، ولونتاریستی (که میخواهد به هدف نه براساس استفاده خونسردانه از امکانات عینی بلکه براساس احساسات، شعارها، خواستهای شتابکارانه، قهرمانمنشی، لافوگزاف دست یابد) میدان عمل دهند.»