یک «پرسش اساسی» از ایرج مصداقی
ــ میترا تهامی ــ
ایرج مصداقی در برنامه هفتگی خود در «میهن تی وی» به بیان مطالب غیرواقعی درباره محمدعلی عمویی، یکی از معدود رهبران حزب توده ایران پرداخت که از زندان جمهوری اسلامی جان سالم به در برده است.
او قدیمیترین زندانی سیاسی ایران که بهمدت قریب به ۳۷ سال در زندانهای رژیم شاه و جمهوری اسلامی در اسارت بوده است. از سال ۱۳۳۳ تا ۱۳۵۷ در زندان رژیم شاه و از بهمن ماه ۱۳۶۱ تا مهر ماه ۱۳۷۳ در زندان جمهوری اسلامی.
چرا ایرج مصداقی چنین رویکردی را در پیش گرفته است؟
چندی پیش، ایرج مصداقی در یکی از نوشتههای خود به نقل خاطرهای از دوران زندان خود پرداخت. (۱)
از یکی از دوستان ایرج مصداقی خواسته شد تا حامل پیامی برای وی باشد و به اطلاع ایشان برساند که بخشی از روایت ایشان منطبق با واقعیت نمیباشد.
ایرج مصداقی اما تصمیم گرفت که این پیام را بهعنوان «سوژه»، در یک برنامه تلویزیونی بگنجاند.
او دقایق نخستِ (قریب به بیست دقیقه) گفتوگوی هفتگی خود با «میهن تی وی» را به این پیام اختصاص داد. (۲)
ایرج مصداقی در برنامه هفتگی خود در «میهن تی وی» به بیان مطالب غیرواقعی درباره محمدعلی عمویی، یکی از معدود رهبران حزب توده ایران پرداخت که از زندان جمهوری اسلامی جان سالم به در برده است.
او قدیمیترین زندانی سیاسی ایران که بهمدت قریب به ۳۷ سال در زندانهای رژیم شاه و جمهوری اسلامی در اسارت بوده است. از سال ۱۳۳۳ تا ۱۳۵۷ در زندان رژیم شاه و از بهمن ماه ۱۳۶۱ تا مهر ماه ۱۳۷۳ در زندان جمهوری اسلامی.
چرا ایرج مصداقی چنین رویکردی را در پیش گرفته است؟
در مقدمه کتاب «نه زیستن، نه مرگ» (خاطرات زندان ایرج مصداقی)، با طرح یک «پرسش اساسی» از سوی نویسنده مواجه می شویم:
«در این کتاب آنچه که به ديده داشتهام، ازجمله اين پرسش اساسی بوده است که ما ایرانیان با “واقعيت” چگونه و تا چه اندازه واقعی، يعنی همانگونه که بوده و هست، روبهرو میشويم و چگونه آن را بيان میکنيم».
بیائیم و این بار ما ایرج مصداقی را در برابر این «پرسش اساسی» قرار دهیم:
ایرج مصداقی با «واقعیت» چگونه و تا چه اندازه واقعی، یعنی همانگونه که بوده و هست، روبهرو میشود و چگونه آن را بیان میکند؟
برای یافتن پاسخ، مروری داشته باشیم بر مواردی که او در گفتوگو با «میهن تی وی» بهعنوان «واقعیت» مورد تأکید قرار داد.
ادعای شرکت در میزگردهای سال ۶۶
ایرج مصداقی در گفتوگو با «میهن تی وی»، مدعی شد که محمدعلی عمویی در جلساتی که در سال ۶۶ در زندان اوین برگزار شد، شرکت کرده است. او جهت اثبات مدعای خود از بینندگان «میهن تی وی» دعوت کرد که به تماشای «مجموعه مستند سیمرغ» بنشینند.
ایرج مصداقی در ادامه به تشریح فضای زندان در سال ۶۶ پرداخت. وی گفت که در سال ۶۶، فشاری بر زندانیان اعمال نمیشد. همه بهطور آشکار سرموضع بودند و از مواضعشان دفاع میکردند. از زمان دستگیری عمویی هم ۵ سال گذشته بود و شکنجهای هم در کار نبود.
گفتنی است که ایرج مصداقی در بخشی از گفتوگوی خود این فرضیه را نیز مطرح ساخت که احتمالاً محمدعلی عمویی به فراموشی ناشی از کبر سن مبتلا شده است.
اما با مروری بر نوشتههای ایرج مصداقی به این نتیجه خواهیم رسید که از قضا این ایرج مصداقی است که به فراموشی مبتلا شده است. آنهم نه در سن بالای نود سال، بلکه در سنین میانسالی.
چرا؟
به این دلیل که ما نیز مانند او به چشمان خود باور داریم و در نوشتاری که تحت عنوان «فراز و نشیب حزب توده در دهه ۶۰» در بهمن ماه ۱۳۹۰ به قلم ایرج مصداقی منتشر شده است (۳)، در ارتباط با میزگردهای سال ۶۶ چنین میخوانیم:
«برخلاف میزگردی که در سال ۶۲ تشکیل شده بود این بار افرادی چون عمویی، حجری، محمدزاده، پورهرمزان و … حاضر به شرکت در میزگرد نشدند.»
ایرج مصداقی این تناقضگویی را چگونه توضیح میدهد؟
در بهمن ماه ۱۳۹۰، یعنی نزدیک به هفت سال پیش، بهروشنی مینویسد که محمدعلی عمویی حاضر به شرکت در میزگردهای سال ۶۶ نشده است.
اما قریب به هفت سال بعد، یعنی در مرداد ماه سال جاری، در گفتوگوی هفتگی با «میهن تی وی» ادعا میکند که محمدعلی عمویی در سال ۶۶ نیز در میزگردها شرکت کرده است و براساس این ادعا، مطالب خلاف واقع به وی نسبت میدهد.
در این فاصله هفت ساله چه پیش آمده است که ایرج مصداقی که همواره بر ضرورت بیان واقعیت تأکید دارد و به تصحیح دیگران نیز میپردازد، اینگونه بهطور آشکار، حقیقت را نادیده میگیرد و به تناقضگویی گرفتار میآید؟
در ضمن لازم به یادآوری است که ایرج مصداقی در همان نوشتاری که در سال ۹۰ منتشر شده است، اشارهای دارد به سمینار یک روزهای که توسط سازمان تبلیغات اسلامی و وزارت اطلاعات در اسفند ماه ۶۷ در تالار رودکی برگزار شده است.
همچنین در کتاب «تا طلوع انگور»، (ص ۱۸)، به تشریح مراسم آزادسازی زندانیان در تالار وحدت و ذکر اسامی شرکتکنندگان میپردازد.
در هیچیک از این ۲ مورد، با نام محمدعلی عمویی مواجه نمیشویم.
اگر ادعاهای ایرج مصداقی در برنامه «میهن تی وی» منطبق با واقعیت بود، چرا به گواهی نوشتههای قبلی ایرج مصداقی، محمدعلی عمویی در این مراسم حضور ندارد؟
ایرج مصداقی چنین پرسشی را در برابر خود قرار نمیدهد؟
آیا مگر واقعیت بهغیر از این است که پس از خاتمه یافتن دادگاههای رهبران حزب توده ایران (اواسط سال ۶۴)، و انتقال آنان از سلولهای انفرادی به اتاقهای جمعی، محمدعلی عمویی در هیچ صحنهسازی نظیر میزگردهای سال ۶۶ و همکاری با زندان در قالب «تحقیق» شرکت نکرد؟
ایرج مصداقی در گفتوگو با «میهن تی وی» نیازی نمیبیند که به یادآوری این موارد بپردازد چرا که با سایر ادعاهای وی همخوانی ندارد.
شرح و بسط و تحلیل یک ادعای خلاف واقع
ایرج مصداقی در گفتوگو با «میهن تی وی» میگوید که محمدعلی عمویی در نقش گرداننده شوهای تلویزیونی، تودهایها را بهزیر مهمیز میکشید و از آنها اعتراف میگرفت. ایشان همچنین اضافه میکند که این رفتار دیگر به اعتراف زیر شکنجه مربوط نمیشود و نوعی «خوش خدمتی» است.
واضح است که ایرج مصداقی برای آنکه بهکارگیری تعبیر «خوش خدمتی» مصداق و معنا داشته باشد، این تعبیر را در توصیف میزگردهای سال ۶۶ بهکار می گیرد، که «دیگر فشار و شکنجهای در کار نبوده است»، وگرنه خود بهدرستی میداند که در جریان تدارک میزگردهای سال ۶۲، بازجوهای گرداننده از اعمال هیچگونه فشاری خودداری نکردهاند.
ایرج مصداقی بینندگان «میهن تی وی» را فرامی خواند که به تماشای «مستند سیمرغ»، مجموعه ساخته شده توسط جمهوری اسلامی بنشینند تا به چشم خود ببینند که انچه که او میگوید منطبق با «واقعیت» است.
ایرج مصداقی اما برای مخاطبان «میهن تی وی» توضیح نمیدهد که سازندگان «مستند سیمرغ»، این مجموعه را عامداً بهصورت مجموعهای درهم و برهم درست کردهاند، آگاهانه میزگردهای سال ۶۲ را با میزگردهای سال ۶۶ (که محمدعلی عمویی در آنها مطلقاً شرکت نداشته است) بُر زدهاند تا بیننده را گمراه کنند و تصویری نادرست در ذهن او بنشانند.
متأسفانه ایرج مصداقی نیز ظاهراً این صحنهسازی و برنامهسازی را سکه نقد گرفته و همسو با سازندگان برنامه در چشم واقعیت و مردم خاک میپاشد.
اما مروری کوتاه داشته باشیم بر چرایی و چگونگی تهیه «مستند سیمرغ».
رهبر جمهوری اسلامی در بیستم تیر ماه سال ۹۴ در دیدار خود با دانشجویان (۴) ازجمله چنین گفت:
«همانهایی که عضو حزب توده بودند و بیست سال زندان هم کشیده بودند، بعد آمدند در تلویزیون جمهوری اسلامی، بدون اینکه فشار و زوری وجود داشته باشد، «غلطکردمنامه» را نوشتند و خواندند؛ این را شماها شاید یادتان نیست؛ مال سالهای اوائل [دهه] ۶۰ است. ده دوازده نفر از عناصر حزب توده آمدند تلویزیون جمهوری اسلامی- بنده آنوقت رئیسجمهور بودم؛ من تعجّب کردم، ما دوستان فعّال و مسئولین درجه یک کشور تعجّب کردیم که اینها چطور [آمدهاند]».
تا بدین جا متوجه شدهایم که رهبر جمهوری اسلامی در حیرت است که افرادی که بیش از بیست سال هم زندان کشیده بودند، بدون هیچ زور و فشاری، یعنی بهطور داوطلبانه در تلویزیون جمهوری اسلامی اعتراف کردهاند.
رهبر جمهوری اسلامی چنین ادامه میدهد:
«اینها آمدند صف کشیدند، نشستند روی صندلی، یک نفر از خودشان بهعنوان مجری شروع کرد از اینها سؤال کردن [درباره] مواردی که خیانتهای حزب توده را به کشور اثبات میکرد. بعد آنها هرکدام که یک خرده کوتاه میآمدند و حرف نمیزدند، این مجری چون از خودشان بود، میگفت آقا، فلان وقت، فلان کار را شما کردید، فلان چیز را گفتید، مجبور میشد بگوید بله، گفتم؛ یعنی ما نبودیم که از آنها میخواستیم اقرار بگیریم، خودشان از خودشان اقرار میگرفتند.»
رهبر جمهوری اسلامی میگوید مجری از خودشان بود و از دیگران اقرار میگرفت و دیگران نیز مجبور به اقرار میشدند.
یعنی یکی از زندانیان بهطور داوطلبانه از دیگران اعتراف میگرفت.
رهبر جمهوری اسلامی اعترافات تلویزیونی را « اسناد باارزشی» میداند که باید حفظ شود. او میگوید:
«این جزو اسناد بسیار باارزش صداوسیما است؛ نگذارند از بین برود؛ اینها خیلی چیزهای باارزشی است.»
بدین ترتیب با اشاره رهبر جمهوری اسلامی، پروژه «مستند سیمرغ» کلید میخورد.
به گزارش خبرگزاری مهر، امیر تاجیک، مدیر شبکه مستند سیما در این زمینه چنین گفته است: «پس از اعلام خاطره رهبر معظم انقلاب از اعترافات سران حزب توده، جمعی از دانشجویان کشور سریعاً با اداره کل آرشیو سازمان تماس گرفتند و جستجو برای یافتن تصاویر مورد اشاره آغاز شد.» (۵)
رهبر جمهوری اسلامی جوانان را فرامیخواند که به تماشای این شوهای تلویزیونی بنشینند و روی معضل اصلی دست میگذارد و میگوید:
«خب، بعد از این حرفها، حالا همانها برمیدارند کتاب مینویسند و جزوه مینویسند بهعنوان دفاع از مارکسیسم؛ خب این مسخره است.»
«خوش خدمتی» یا تقسیم کار توسط شکنجهگران؟
پیش ازین اشاره کردیم که ایرج مصداقی در گفتوگو با «میهن تی وی» در مرداد ماه سال جاری، مدعی میشود که محمدعلی عمویی، در زمان برگزاری میزگردها، تودهایها را به زیر مهمیز میکشید و از آنها اعتراف میگرفت. وی به این نتیجه میرسد که این رویکرد به اعترافات زیر شکنجه مربوط نمیشود و «خوش خدمتی» است.
اما بیائیم و باز هم به نوشتههای قبلی ایرج مصداقی نگاهی داشته باشیم.
ایرج مصداقی در اسفند ماه سال ۸۸، هنگامی که زندانیان بازداشت شده بهمنظور شرکت در جلسات اعترافگیری تحت فشار بودند، در نوشتاری تحت عنوان «شرفیابی و درخواست عفو و انابه در حضور رهبری» (۶)، به تاریخچه اعترافگیریهای تلویزیونی میپردازد و ازجمله در ارتباط با میزگرد سال ۶۲ چنین مینویسد:
«تنها تنی چند از شرکتکنندگان در چنین میزگردها و مصاحبههایی توانستند بعدها درباره ماهیت اینگونه میزگردها توضیح دهند. متأسفانه غالب کسانی که در چنین میزگردها و مصاحبههایی شرکت کردند فرصت نیافتند تا در مورد رنج و مصیبتی که برای شرکت در اینگونه نمایشها متحمل شدند توضیح دهند.
علی عمویی که در دوران شاه ۲۵ سال از عمر خود را در زندان گذرانده بود پس از آزادی از زندان خمینی و یافتن دوباره خود، درباره این دست از مصاحبهها در گفتوگویی با نشریه شهروند کانادا، مورخ ۲۸ فروردین ۱۳۸۳ میگوید:
«اما بخشی از ما كه ۱۷ بهمن [۶۱] دستگير شده بوديم در اين دوره شاهد فشارهای بیحد و مرزی بوديم. هدف اين فشارها آن بود كه ما را به پذيرش اتهامات بیپایه و اساس بازجویان وادارند.
نتيجه سه ماه اعمال فشارهای جسمی و روانی شوهای تلويزيونی بودند كه شايد شاهدان آنها به اين امر واقف نباشند كه اين شوها تحت چه شرايطی توليد شده بودند. اينها حتی شامل قسمتهايی بودند كه خود آقايان نيز از نمايش آنها خودداری كردند. شايد روزی نظير آنچه امروز توسط سازمان اسناد ملی چاپ و منتشر شده و مربوط به زندانهای رژيم گذشته است، منتشر شود كه وضعيت دوران زندان ما بعد از انقلاب را نشان دهد. اين اسناد نشان خواهند داد كه چه فشارهايی بر ما وارد شد تا به جرمهايی كه مرتكب نشده بوديم اعتراف كنيم. آنچه به رخدادهای درون زندان بازمیگردد شامل سه ماه ضرب و جرح و انواع و اقسام فشار فيزيكی و روانی میشود كه به ما وارد شد.»
در بخش دیگری از نوشتار مورد اشاره ایرج مصداقی چنین آمده است:
«کیانوری که هنگام برگزاری میزگرد مزبور ۶۸ ساله بود نیز در نامه مورخ ۱۰ خرداد ۱۳۷۸ خود که به خارج از کشور ارسال داشت مینویسد:
آخرین مطلبی را که در این یادواره شرح میدهم جریان تدارک «میزگرد کذایی» است که شکنجهگران آن را ترتیب دادند ….
نه تنها رفقا و دوستان، بلکه همه بینندگان تلویزیونی این صحنهسازی را دیدهاند. تنها به سه نکته که توجه نکردهاند می پردازم.
۱ـ به رفیق عمویی دستور داده بودند، بهعنوان فرد اول برای اظهارنظر «قائم پناه» را برگزیند و آن خائن هر تهمت رذیلانهای که از او خواسته بودند به سراسر تاریخ حزب وارد ساخت.
۲ـ سه بار پس از گفتارهای من فیلمبرداری را قطع کردند و از من خواستند (البته با تهدید «رحیم جلاد» به بردن من زیر شکنجه) که هنگام پاسخگویی به پرسشها که بیشتر شبیه بازجوییها بود با قیافه عبوس و گرفته پاسخ ندهم.
۳- من همانگونه که در نامه به آقای خامنهای نوشتهام، پس از هیجده شب شکنجه دست چپم بهصورت نیمه فلج درآمده بود که هنوز هم به همان صورت باقی مانده است. هنگامی که پس از یکی از گفتارها خواستم بلند گوی ضبط گفتهها را که در برابر ما روی میز بود و پس از هر گفتار به فرد بعدی که مورد پرسش قرار میگرفت رد میشد، با دست چپم رد کنم نتوانستم آن را بلند کنم و سرنگون شد و شکست و مجبور شدند آن را عوض کنند.»
ایرج مصداقی باید بهیاد بیاورد که این بازجویان و شکنجهگران هستند که کارگردانی شوهای تلویزیونی را بر عهده دارند. آنها هستند که تعیین میکنند که کدام فرد در چه زمانی چه بگوید و چگونه بگوید. بارها و بارها فیلمبرداری قطع شده است، چرا که میمیکها، باب طبع کارگردان نبوده است. هر بار که نشانههایی از فشار و تحمیل و عدم رضایت بر چهره زندانیان دیده میشود، فیلمبرداری متوقف میشود. چرا که نمایشنامه میباید بدون نقض و قابل پخش از تلویزیون باشد.
در نوشتار مورد اشاره به قلم ایرج مصداقی و نیز بهنقل از محمدعلی عمویی آمده است که شوهای تلویزیونی نتیجه ۳ ماه اعمال فشارهای روانی و جسمی بوده است.
گفتنی است که ایرج مصداقی در نوشتاری که در سال ۸۸ منتشر کرده است، از محمدعلی عمویی بهعنوان چهره مردمی و کاریسماتیک حزب نام میبرد. (۶)
وی مینویسد:
«برای بهدست آوردن دل مقامات شوروی، کیانوری دبیراول حزب، طبری نماد ایدئولوژیک، عمویی چهره مردمی و کاریسماتیک حزب را اعدام نکردند».
احتمالاً انتخاب محمدعلی عمویی بهعنوان مجری میزگردها از سوی بازجویان هم بیارتباط با این ویژگی نبوده است.
البته برنامهسازی علیه تودهایها، نظیر تهیه «مستند سیمرغ» و نعل وارونه زدن جمهوری اسلامی درباره آنها امری طبیعی و قابل فهم است.
اما رفتار ایرج مصداقی را چگونه باید فهمید؟
ارائه برداشتی نادرست از گزارش گالیندوپل
ایرج مصداقی در گفتوگو با «میهن تی وی» به دیدار گالیندوپل، گزارشگر سازمان ملل از زندان اوین در سال ۶۸ اشاره میکند و ادعا میکند که محمدعلی عمویی در دیدار با گالیندوپل سکوت کرده است و همانند نورالدین کیانوری دست به افشاگری نزده است.
وی همچنین درکتاب «تا طلوع انگور» (ص ۱۰۵) به ماجرای دیدار گالیندوپل از اوین در سال ۶۸ می پردازد و از آنجایی که از سویی بهشخصه در محل دیدار گالیندوپل با نورالدین کیانوری، محمدعلی عمویی و مهدی پرتوی حضور نداشته است و از سوی دیگر، شاهدی را نیز در اختیار نداشته است، تنها منبع باقی مانده برای او، متن گزارش گالیندوپل به زبان انگلیسی خواهد بود.
ایرج مصداقی پیش از این در نوشتاری به پیشینه فعالیتهای خود اشاره کرده است (۷) و چنین نوشته است:
«از سال ۱۳۷۴ در ارتباط با نهادهای حقوق بشری ملل متحد در ژنو و نیویورک فعالیت میکردم و پروندههای نقض حقوق بشر نظام اسلامی را در کمیسیون و سوءکمیسیون حقوق بشر در ژنو و کمیته سوم و اجلاس عمومی ملل متحد در نیویورک دنبال میکردم. سالهای در اجلاسهای ملل متحد شرکت داشتم، چندین بار در کمیسیون و سوءکمیسیون ملل متحد سخنرانی داشتم و همچنین با نمایندگان ویژه ملل متحد برای بررسی نقض حقوق بشر در ایران و گزارشگران موضوعی بارها ملاقات داشتم ….
«در ارتباط با امر دادخواهی با مرکز اسناد حقوق بشر، بنیاد برومند، قاضی جفری رابرتسون همکاری کردم.»
همچنین ایشان به «انتظار» خود اشاره میکند و میگوید:
«انتظاری که دارم این است که تا حد امکان تاریخ دهه ۶۰ را شسته و رفتهتر ارائه دهیم».
از محتوای سخنان ایشان به این جمعبندی میرسیم که قاعدتاً ایشان از گزارشهای نمایندگان ویژه سازمان ملل و همچنین از چگونگی محتوای اسناد «مرکز اسناد حقوق بشر» اطلاع کامل دارند.
همچنین اطلاع داریم که ایشان با زبان انگلیسی به اندازه کافی آشنایی دارند.
اما آنچه موجب شگفتی است، برداشت نادرست ایرج مصداقی از بخشی از گزارش گالیندوپل است.
این گزارش در سایت «مرکز اسناد حقوق بشر» منتشر شده است. (۸)
با مرور بندهای ۱۴۳ و ۱۴۴ این گزارش متوجه خواهیم شد که روایت ایرج مصداقی از این دیدار، نیاز به بازنگری اساسی دارد. (۹)
ایرج مصداقی در کتاب «تا طلوع انگور» (صفحه ۱۰۵) مینویسد که هنگام دیدار گالیندوپل، مابین نورالدین کیانوری و مهدی پرتوی مشاجره شدیدی پیش میآید.
اما اگر به متن گزارش گالیندوپل (در سایت «مرکز اسناد حقوق بشر» به زبان انگلیسی) مراجعه کنیم، روایت دیگری را خواهیم دید. گالیندوپل در بند ۱۴۳ و ۱۴۴ گزارش خود مینویسد:
«سه عضو سابق حزب توده، آقای کیانوری، دبیرکل سابق، و دوعضو دیگر حزب، یکی یک عضو عالیرتبه و دیگری یک عضو ساده ، در یک سلول بهسر میبردند. آقای کیانوری اجازه داد که نامش در گزارش برده شود، اما دو زندانی دیگر اجازه ندادند. آقای کیانوری با حرارت جاسوسی برای یک قدرت خارجی و توطئه برای سرنگونی حکومت انقلابی را انکار کرد. او در حضور مقامات و کارکنان اوین گفت که شکنجه شده است، دستان نیمه فلج و انگشتان درهم شکسته خود را نشان داد و کتکها و تحقیرهای دیگری را که متحمل شده بود، تشریح کرد. او واقعاً متألم بود و برخوردش آمیزهای از اعتراض و یأس بود. جوانترین فرد این سه تن، که عضو ساده حزب بود، گفت که حزبش برای یک قدرت خارجی جاسوسی و برای سرنگونی حکومت توطئه کرده است، ادعایی که بهشدت توسط زندانی دیگر رد شد و به مشاجره تندی میان آنها منجر شد. عضو عالیرتبه به آرامی به تشریح ۲۵ سالی که تحت رژیم شاه و ۷ سالی که در اوین بوده است، پرداخت.»
این گزارش بهروشنی نشان می دهد که این مشاجره بین عضو جوان و «زندانی دیگر» پیش میآید.
گالیندوپل از نورالدین کیانوری بهطور مشخص بهعنوان دبیر اول پیشین حزب نام میبرد و در بند ۱۴۳ گزارش تأکید میکند که او اجازه داده است که نامش در گزارش ذکر شود.
بنابراین نورالدین کیانوری نمیتواند «زندانی دیگر» باشد که نامش برده نمیشود و با مهدی پرتوی مشاجره می کند.
در بند ۱۴۴ این گزارش، میخوانیم که گالیندوپل اشاره به ۳ زندانی می کند. فرد جوانتر(مهدی پرتوی)، از جاسوسی برای یک قدرت خارجی و توطئه برای سرنگونی حرف می زند. ادعایی که بهشدت توسط زندانی دیگر رد میشود و منجر به مشاجره تندی میان آنان میشود.
عضو عالیرتبه به آرامی به شرح ۲۵ سال زندان شاه و ۷ سال زندان اوین و … میپردازد.
بنابراین هر فرد که انگلیسی بداند و با ضوابط حقوقی نگارش اینگونه گزارشها آشنا باشد، بهروشنی درمییابد که «زندانی دیگر» و «عضو عالیرتبه»، محمدعلی عمویی است که به شرح ۲۵ سال زندان خود در زمان رژیم شاه میپردازد و با مهدی پرتوی نیز مشاجره میکند.
ایرج مصداقی در گفتوگو با «میهن تی وی» ادعا میکند که موضع امروز محمدعلی عمویی با مواضع دوره زندان ایشان متفاوت است.
اما چنانچه ایشان به تعدادی از زندانیان تودهای مراجعه میکرد، بهخوبی مطلع میشد که موضع محمدعلی عمویی از مقطعی که از سلول انفرادی به در آمد (یعنی بعد از ۳ سال) و در جمع دیگر اعضای رهبری قرار گرفت (یعنی از اواسط سال ۶۴) تا هنگامی که از زندان بیرون آمد (مهرماه ۷۳) همین بوده است.
کوتاه سخن:
«پرسش اساسی» این است:
ایرج مصداقی با «واقعیت» چگونه روبهرو میشود و چگونه آن را بیان میکند؟
زیرنویسها
۱ـ http://pezhvakeiran.com/maghaleh-92829.html
۲ـ https://www.youtube.com/watch?v=dPfZk6nh280&t=7s
۳ـ http://www.irajmesdaghi.com/maghaleh-435.html
و
http://www.bbc.com/persian/iran/2012/02/120222_l10_mesdaghi_toudeh_party
۴ـ http://www.leader.ir/fa/speech/13413
۵ـ https://www.mehrnews.com/news/2859884/%D8%BA%D9%84%D8%B7-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AA%D9%88%D8%AF%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%A8%DA%A9%D9%87-%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF
۶ـ http://pezhvakeiran.com/maghaleh-20721.html
۷ـ http://pezhvakeiran.com/maghaleh-89243.html
۸ـ http://www.iranhrdc.org/english/english/human-rights-documents/aadel-collection/11381-report-on-the-human-rights-situation-in-the-islamic-republic-of-iran-by-the-special-representative-of-the-commission-reynaldo-galindo-pohl.html
۹ـ
143. Three former members of the Tudeh Party, Mr. Kianouri, its former Secretary—General, and two other members of the party, one a high—ranking member and the other a grass—roots member, were in one of the cells. Mr. Kianouri allowed his -name to be used in the report, but the two other prisoners did not. Mr. Kianoüri hotly denied that he had spied for a foreign power and conspired to overthrow the Revolutionary Government In the presence of Evin officials and employees, he said that he had ‘been tortured, showed his partly paralysed hands and crushed fingers and described thè beatings and otherhumiliations he hadsuffered. He was genuinely distressed and his attitude was a mixture of protest and despair l44 The youngest of the three, who was a grass—roots member of the party,’ said that his party had spied for a foreign power and conspired to overthrow the Government, an assertion which was firmly denied by the other pri Oner and led to sharp words between them. The high—ranking member calmly described -. in prison for 25 years under the Shah and i Evin f-or 7 years The three prisoners iiii e the amé