ضرورتِ همگرایی «جنبشِ چپ» در شرایط امروز ایران
باغها را گرچه دیوار و در است / از هواشان راه با یکدیگر است
شاخهها را از جدایی گر غم است / «ریشه»هاشان دست در دست هم است!
هوشنگ ابتهاج (سایه)
«جنبش چپ» در شرایط کنونی ایران (بهشکل اعمّ آن)، برای احیایِ مجدّد و ایفای نقشِ هژمونیکِ اجتماعی و سیاسی خود بیش و پیش از همه نیازمند پالایش خود از انواع تنگ نظریهای سکتاریستی یا واگرایانه است که متأسفانه بهنوعی اپیدمیِ مزمن و مخرّب در جنبشِ چپ تبدیل گشته و مانع از هر گونه همگرایی و اتّحادِ عمل و اقدامِ مشترک در جهت صیانت از استقلالِ میهنِ عزیز و برقراریِ صلح، آزادی و عدالتِ اجتماعی برای عمومِ اقشار و طبقاتِ خلقی حتی در چارچوب یک جبهه واحد دموکراتیک گردیده است.
احزاب و سازمانهای چپ، ارثیۀ هیچ فرد و جماعتِ بهخصوصی نیستند. اینها داراییِ سیاسی و تشکیلاتی و دستاوردِ خونبارِ تاریخِ بیش از یک قرن مبارزاتِ دلیرانۀ طبقه کارگر و کمونیستهای ایران اعم از کارگر، روشنفکر، هنرمند، نویسنده و … هستند و آنچه میتواند به هر حزب و سازمان و تشکیلاتِ سیاسی در جامعه امروزِ ایران اعتبار دهد، بیش از گذشتۀ آن (که البته بهنوبۀ خود بسیار هم مهمّ است)، نقشی است که امروز در سازماندهی و هدایت و متشکل کردنِ مبارزات ملی، دموکراتیک و عدالتخواهانه عموم مردم ایران و بهویژه کارگران و زحمتکشان یدی و فکری در شهرها و روستاها ایفا میکند.
درکِ ضرورتِ تحول تاریخی امروز و بسیج همه امکانات برای پاسخگویی به این ضرورتِ تاریخیِ قانونمندانه، مسئله اساسی در شرایط امروز ایران است که البته شامل مجموعهای از بایدها و نبایدها و بهقول معروف اقدامات سلبی و ایجابی است که هنوز وحدت نظری و عملی پیرامون آنها شکل نگرفته است. برای این منظور نیاز به آن است تا همه موانعِ موجود در تفکّر، کاراکتر و عادات و منشهای عقیدتی، سیاسی و تشکیلاتی را شناسایی نموده و بدون تعارف به کنار بگذارد.
«چپ ایران» نیاز به بازآفرینی خود و باززایی دارد. این «باززایی» برخلافِ آنچه توسط گرایشاتِ سوسیال دموکراسی و سوسیال لیبرالیسم و چپ نو و … سعی در ترویج آن دارند، در فاصله گرفتن از آموزههای انقلابی جهانبینی مارکسیسم ـ لنینیسم و به تعبیر «سایه» جدایی شاخههای پراکنده از «ریشه» نیست، بلکه دقیقاً در روی آوردن مجّدد همه آنها به «ریشه» و بهکارگیری آنها بههمراه درسآموزی از تجربیات گذشته در سلوک اجتماعی و سیاسی و مبارزاتی سازمانها و احزاب چپ و کارگری و کمونیستی است تا بتواند همه این احزاب را از حالت «بیخطر» برای بورژوازی خارج کند و تنها در این صورت است که میتواند امیدِ دوبارۀ تودههای مردم را به جنبش چپ میهن جلب کند. این امر بهویژه با کارنامۀ مخرّبِ نئولیبرالیسم و خانه خرابی و به فلاکت نشاندن تودههای عظیم مردم، نه تنها شدنی است بلکه تنها راه رهایی از این سیستم ضدّ بشری است.
«چپ ایران» باید خود را باور کند، از انفعال و برخوردهای واکنشی بیرون بیاید و رویکردی کنشگرانه و آگاهانه و ارادی را بر اساس «تحلیلِ مشخّص از وضعیتِ مشخّص» در جامعه دنبال کند، چپ باید منافع طبقه کارگر و تودههای مردم را بر منافعِ فردگرایانه و خودخواهانه شخصیتی، فرقهای و تنگنظرانه خود ارجح بداند و حاضر باشد هر چیزی را فدایِ اهدافِ مترقّی اجتماعی و انسانیِ خود کند. چپِ ایران این کار را هم باید بسیار اجرایی و عملگرایانه دنبال کند زیرا اگر بهموقع اقدام به این کار نکند، چه خوشمان بیاید یا نیاید، باید منتظر دنبالهروی مردم و زحمتکشان ستمدیده ایران از همین جماعت وابسته به نیروهای ارتجاعی و امپریالیستی باشد که برای نابودی ایران و ایرانی کمر همت بستهاند.
از مرحوم مدرّس در جایی نقل کردهاند که هرگاه جریانِ مبارزاتِ ملّی مردم با بنبست یا مانعی جدی مواجه میشد، تکیه کلامِ معروفش این عبارت کوتاه بود که: «یکی باید بجنبد!» در شرایطِ خطیرِ کنونی میهن نیز «چپ ایران» اگر بخواهد از قافله تاریخ و اثربخشی بر روند تحولات جاری و آتی میهن جا نماند، «باید زودتر بجنبد» که امروز دیر است و فردا، نامش آیندۀ نامعلوم!
دهم مهر، برابر با جشنِ بزرگِ مهرگان؛ سالروزِ خیزش کاوۀ آهنگر علیه ضحّاک و برافراشته شدن «درفش کاویانی» ـ نخستین درفشِ دادخواهی در جهان ـ بر همه باورمندان به سوسیالیسم علمی، نیروهای چپ اصیل و مبارزان صدیق مذهبی و عدالتخواهانِ میهن عزیزمان ایران، خجسته باد!