نگاهی به «بیانیهٔ سیاسی سومین پلنوم کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران …» ـــ بخش دوم

Print Friendly, PDF & Email

نگاهی به «بیانیهٔ سیاسی سومین پلنوم کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران …»

عقب‌نشینی از مواضع گذشته یا فرار به جلو؟

بخش دوم

اخیراً سندی با عنوان «بیانیهٔ سیاسی سومین پلنوم کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران …» در «نامهٔ مردم» شمارهٔ ۱۱۸۴ (۳۰ خرداد ۱۴۰۲) منتشر شد که حاوی نکاتی تازه در ارزیابی‌های رهبری کنونی حزب بود. در نگاه اول، چنین به ذهن ‌خواننده القا می‌شود که این سند نشان از تعدیل مواضع گذشتهٔ رهبری حزب ــ به‌ویژه در مورد جریان «زن، زندگی، آزادی»، و جنگ میان ناتو و روسیه در اوکراین ــ دارد. اما تعمقی بیشتر در مواضع اعلام شده در سند «بیانیهٔ سیاسی …» نشان می‌دهد این شکل تازه از سیاست «به‌نعل و به‌میخ» زدن ــ که تا پیش از ورود نیروهای روسیه به اوکراین و به‌راست چرخیدن آشکار رفقا، سیاست حاکم بر اسناد رسمی رهبری حزب و سرمقاله‌‌نویسان «نامهٔ مردم» بوده است ــ نه یک عقب‌نشینی صادقانه در برابر فشار توده‌ای‌های راستین در درون و بیرون تشکیلات حزب برای تصحیح مواضع نادرست گذشته، بلکه یک فرار به جلو با هدف سرپو‌ش گذاشتن بر سیاست‌های نادرست خود از طریق نسبت دادن آن‌ها به دیگران و خالی کردن شانهٔ خود از زیر بار مسؤولیت، بوده است.

ما در این سند می‌کوشیم جوانب مختلف این تلاش ناصادقانه را، که تنها به گسترش هرچه بیشتر سردرگمی‌ها در جنبش مبارزاتی توده‌های زحمتکش میهن ما، و به‌ویژه در جنبش چپ، دامن می‌زند، برای خوانندگان «۱۰ مهر» بشکافیم.

در بخش یکم این سند به مواضع مطرح شده از سوی نویسندگان «بیانیهٔ سیاسی …» در مورد جریان «زن، زندگی، آزادی» پرداختیم و در این بخش به مواضع اعلام‌شدهٔ آنها در مورد جنگ اوکراین می‌پردازیم:

 

۲. در مورد جنگ ناتو و روسیه در اوکراین

 

وقتى از مبارزه با اپورتونیسم صحبت می‌کنیم، هرگز نبايد یک مشخصهٔ اپورتونیسم معاصر، يعنى مبهم‌گویی، عدم‌صراحت، و گریزپایی آن را در همهٔ عرصه‎ها فراموش كنیم. یک اپورتونیست، بنا به‏ ماهيت خود، هميشه از طرح صريح و قطعى مواضع خود می‌گریزد و همواره در پی یافتن راه میانی است. او همچون مار میان نظرياتى كه ناسخ یکديگرند لول می‌خورد و مى‎كوشد تا هم ‎با‎ اين و هم ‎با ‎آن «موافق» باشد، و نظرات متفاوت خود را تا حد … پیشنهادات بی‌زیان و خیرخواهانه، و غیره و غیره، کاهش دهد.

ـــ وی ای لنین: «یک گام به پیش، دو گام به پس»

ابتدا ببینیم رفقا در «بیانیه سیاسی …» خود در مورد جنگ در اوکراین چه گفته‌اند:

موضوع ادامۀ جنگ اوکراین و گسترش دخالت‌های خطرناک ناتو و امپریالیسم در این جنگ و تلاش برای فرسایشی کردن آن در پی حملۀ روسیه به این کشور از مسایل مهم بین‌المللی بوده است….

کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران در بیانیه‌ای که در تاریخ ۶ اسفندماه ۱۳۹۲ [پس از کودتای آمریکا در اوکراین]  … از جمله نوشت: «… مردم اوکراین … اکنون در چرخهٔ ویرانگر رودررویی میان قدرت‌های “ناتو” ـــ که می‌کوشند فدراسیون روسیه را محاصره کنند ـــ و دولت روسیه ـــ که در برابر زوالِ اقتدار و نفوذش بر منطقه‌ای که به‌طورِ سنتی در کنترلش بوده است [!؟] مقاومت می‌کند به‌دام افتاده‌اند. حزب تودهٔ‌ ایران مداخلهٔ تبهکارانهٔ قدرت‌های امپریالیستی در امور داخلی اوکراین را قاطعانه محکوم می‌کند

حزب تودۀ ایران یگانه نیروی سیاسی کشور بود که کشتار در اوکراین از سوی فاشیست‌ها را محکوم کرد…. اعتراض نکردن آمریکا و اتحادیهٔ اروپا به این اقدام‌های وحشیانه و جنایتکارانه … بی‌تردید … حاکی از جانبداری این قدرت‌ها از نیروهای فاشیستیاست.» [به‌نقل از: «نامهٔ مردم»، شمارهٔ ۹۴۷، ۲۹ اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۳].

«… واقعیت این است که در عرصهٔ مسائل جهانی، امپریالیسم آمریکا فقط به دنبال افزایش سلطهٔ نظامی و اقتصادی خود و گسترش دامنهٔ آن از راه بی‌ثبات کردن اقتصاد کشورها و مبارزات ملی و دموکراتیک ملت‌های جهان است، و جنگ به این هدف امپریالیسم آمریکا کمک می‌کند.» [به‌نقل از: «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۱۴۹، ۲۵ بهمن‌ماه ۱۴۰۰].

کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران پس از آغاز حملۀ روسیه به اوکراین در بیانیه‌ای که در ۶ اسفندماه ۱۴۰۰ … منتشر کرد از جمله نوشت: «… ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، با صدور فرمان حمله نظامی به اوکراین درگیری نظامی خطرناک جدیدی را آغاز کرد که به‌واقع می‌تواند صلح جهانی را به‌طورجدّی تهدید کند…. خودداری دولت اوکراین از اجرای توافق‌نامهٔ مینسک ۲ (۲۰۱۵/ ۱۳۹۴) و … بی‌اعتنایی دولت اوکراین به اذیت و آزار روس‌تباران به دست نیروهای افراطی و نئونازی … در کنار آتش‌بیاری دولت‌های آمریکا و بریتانیا [فقط آتش‌بیاری!؟] … شرایط را متشنج و برای شروع جنگی همه‌جانبه فراهم کرد….  حزب تودهٔ ایران بر این اساس سیاست نظامی‌گرایانۀ تهدیدآمیز گسترش ناتو به‌سوی شرق اروپا و دامن زدن به تنش‌های خطرناک و ایجاد زمینه‌های درگیری‌های مرگ‌بار و ویرانگر را محکوم می‌کند…. حزب تودهٔ ایران تنها راه حل پایان دادن به بحران خطرناک کنونی را مذاکرۀ مستقیم و شفاف می‌داند….»

اکنون بیش از یک سال از فاجعهٔ جنگ اوکراین می‌گذرد و همان‌طور که حزب ما اشاره کرده بود بزرگ‌ترین برندگان جنگ کنونی امپریالیسم جهانی ـــ به‌سرکردگی امپریالیسم آمریکا ـــ و ناتو بوده‌اند. در یک سال گذشته، ده‌ها میلیارد دلار به جیب شرکت‌های تسلیحاتی و نفت ـ گاز فراملی و پیمانکاران نظامی خصوصی سرازیر شده است. تلفات انسانی جنگ در اوکراین به ده‌ها هزار کشته و زخمی که عمدتاً از میان طبقات زحمتکش جامعه هستند سرمی‌زند….

و بالاخره، موضع تازهٔ رفقا در پاراگراف پایانی متن:

با مقصر دانستن یک‌جانبهٔ روسیه به‌علت تهاجمی که کرده است، بی‌توجهی به نگرانی‌های برحق این کشور نسبت به گسترش بی‌وقفهٔ ناتو، و ادامهٔ بی‌طرف نماندن اوکراین، دستیابی به راه‌حل صلح‌آمیز ناممکن خواهد بود…. (همهٔ تأکیدها از ما است)

جدا از این‌که مجموعهٔ «به نعل و به‌ میخ» زدن‌های رفقا در این «بیانیهٔ سیاسی …»،‌ گفتهٔ لنین در مورد برخورد اپورتونیستیِ «هم با این و هم با آن» را به‌نمایش می‌گذارد، آنچه آگاهانه در تشریح مواضع گذشتهٔ رفقا از این «بیانیهٔ سیاسی …» حذف شده است، برخوردهای آشکارا روسیه‌ستیزانه و تاریخ‌گریزانهٔ آنها طی بیش از یک سال گذشته است. و این حذف نیز، همانند نمونهٔ برخورد به جریان «زن، زندگی، آزادی»، هدفی جز فرار به‌جلو به‌منظور سرپوش گذاشتن بر سیاست‌های به‌شدت نادرست آنها را دنبال نمی‌کند.

اجازه دهید پیش از پرداختن به آنچه در مورد سیاست‌های گذشته گفته نشده است، ابتدا به آنچه این رفقا در «بیانیهٔ سیاسی …» اخیر خود گفته‌اند نظری بیفکنیم.

الف. رفقا در «بیانیهٔ سیاسی …» خود چه گفته‌اند؟

به هر یک از گفته‌های رفقا در سند «بیانیهٔ سیاسی …» به‌طور جداگانه می‌پردازیم:

ـــ «ادامۀ جنگ اوکراین و گسترش دخالت‌های خطرناک ناتو و امپریالیسم در این جنگ و تلاش برای فرسایشی کردن آن در پی حملۀ روسیه به این کشور از مسایل مهم بین‌المللی بوده است….»

همین جملهٔ آغازین «بیانیهٔ سیاسی …»، نمونهٔ آشکار برخورد اپورتونیستی رفقا و نشانه‌ای از تلاش آنها در پرهیز از هرگونه موضع‌گیری قاطع است. ظاهراً برای رفقای نویسندهٔ «بیانیهٔ سیاسی …»، «گسترش دخالت‌های خطرناک ناتو و امپریالیسم در این جنگ و تلاش برای فرسایشی کردن آن» صرفاً یک مسألهٔ «مهم» بین‌المللی است و نه یک جنایت علیه بشریت که باید از همان ابتدا قاطعانه محکوم شود! رفقا با این فرمولبندی، از همان گام اول چارچوب سیاست بی‌طرفانهٔ خود را معین کرده‌اند تا بتوانند در بقیهٔ متن به راه میانی «هم با این و هم با آن» خود ادامه دهند ـــ راهی که در این گفتهٔ بعدی آنها تبلور آشکار یافته است:

ـــ «… مردم اوکراین اکنون در چرخهٔ ویرانگر رودررویی میان قدرت‌های “ناتو” ـــ که می‌کوشند فدراسیون روسیه را محاصره کنند ـــ و دولت روسیه ـــ که در برابر زوالِ اقتدار و نفوذش بر منطقه‌ای که به‌طورِ سنتی در کنترلش بوده است [!؟] مقاومت می‌کند به‌دام افتاده‌اند. حزب تودهٔ‌ ایران مداخلهٔ تبهکارانهٔ قدرت‌های امپریالیستی در امور داخلی اوکراین را قاطعانه محکوم می‌کند.»

این گفتهٔ رفقا را باید از چند زاویه شکافت: نخست، این گفته تبلور کامل برخورد اپورتونیستی «هم با این و هم با آن» مورد نظر لنین است: مردم اوکراین در «چرخهٔ ویرانگر رودررویی» دو قدرت، که هریک در راستای منافع خود اوکراین را به‌خاک و خون کشیده‌اند، «به‌دام افتاده‌اند». به‌عبارت دیگر، طرفین در این جنگ جرم یکسانی دارند و در این میان حق و ناحقی وجود ندارد. پس می‌توان در این مورد موضع بی‌طرفی داشت.

دوم، رفقا این موضع اپورتونیستی بی‌طرفانه را به‌رغم این گفتهٔ خودشان که یک طرف به‌دنبال «محاصرهٔ» طرف دیگر است، و طرف دوم نمی‌خواهد «کنترلش» را از دست بدهد، اتخاذ کرده‌اند. بدین ترتیب، به‌زعم رفقای نویسندهٔ «بیانیهٔ سیاسی …»، ماهیت جنگ دفاعی با جنگ تعرضی یکی است، و منشور سازمان ملل متحد هم که اولی را تأیید و دومی را ممنوع کرده است، برای آنها معنایی ندارد. بر این اساس، باید گفت که در جنگ ایران و عراق هم طرفین به‌طور یکسان مجرم بودند، و اتحاد شوروی هم نمی‌بایست علیه تعرض آلمان نازی بجنگد، چون در تحلیل پاسیفیستی این رفقا، جنگ به‌هر دلیل ـــ حتی در دفاع از خاک خود ـــ بد است!

سوم، رفقا ضمن اتخاذ یک‌چنین موضع اپورتونیستی، واقعیات تاریخی را نیز آشکارا مخدوش کرده‌اند. به این بخش از همین گفتهٔ رفقا دقت کنید: «دولت روسیه ــ که در برابر زوالِ اقتدار و نفوذش بر منطقه‌ای که به‌طورِسنتی در کنترلش بوده است [!؟] مقاومت می‌کند….» خب رفقا، مگر پس از تجزیهٔ اتحاد شوروی، اوکراین و دیگر جمهوری‌های سابق اتحاد شوروی در اروپا چهارنعله به سمت نزدیکی با غرب نرفتند و اقتصاد خود را در هماهنگی با سرمایه‌داری جهانی بازسازی نکردند؟ دولت روسیه از سال ۱۹۹۱ تاکنون روی کدام‌یک از این «مناطق سنتی» «کنترل» داشته است که اکنون برای حفظ آن، به‌زعم شما، اوکراین را به‌خاک و خون کشیده است؟ مگر روسیه از ابتدا تاکنون، قاطعانه خواستار «بی‌طرفی» اوکراین، و «قدرت‌های ناتو» پیگیرانه در پی عضویت آن در این نهاد نظامی امپریالیستی نبوده‌‌اند؟ چگونه به‌خود اجازه می‌دهید برای توجیه موضع اپورتونیستی خودتان، روی واقعیات تاریخی انکارناپذیر هم خاک بریزید؟ آیا می‌توان باور کرد که شما مذاکرات مینسک و اقرارهای «انگلا مرکل» را هم فراموش کرده‌اید؟

بالاخره، توجه رفقا را به جملهٔ پایانی این بند جلب می‌کنیم: «حزب تودهٔ‌ ایران مداخلهٔ تبهکارانهٔ قدرت‌های امپریالیستی در امور داخلی اوکراین را قاطعانه محکوم می‌کند.» برای این‌که به ماهیت شعبده‌بازی سیاسی نهفته در این جمله پی ببریم، باید به عبارات پیش از آن توجه کنیم: در حالی که رفقا در ابتدای این بند از «قدرت‌های ناتو» سخن گفته‌اند، در اینجا ناگهان از «مداخلهٔ تبهکارانهٔ قدرت‌های امپریالیستی»، و نه «قدرت‌های ناتو»، سخن می‌گویند. و اگر توجه داشته باشیم که آنها روسیه را نیز در کنار «قدرت‌های ناتو» مقصر اعلام کرده‌اند، آنگاه متوجه می‌شویم که این جمله چیزی بیش از محکوم کردن یک جنگ است: آنها با این شیوه، به‌شکلی زیرمیزی و بدون آن‌که ناچار به دفاع از موضع خود بشوند، حکم امپریالیست بودن روسیه را هم صادر کرده‌اند! و این اثبات دیگری است بر این گفتهٔ لنین که «یک اپورتونیست، بنا به‏ ماهيت خود، هميشه از طرح صريح و قطعى مواضع خود می‌گریزد.»

ـــ «حزب تودۀ ایران یگانه نیروی سیاسی کشور بود که کشتار در اوکراین از سوی فاشیست‌ها را محکوم کرد…. اعتراض نکردن آمریکا و اتحادیهٔ اروپا به این اقدام‌های وحشیانه و جنایتکارانه … بی‌تردید … حاکی از جانبداری این قدرت‌ها از نیروهای فاشیستی است

این تنها بخشی از سند رفقا است که ما با محتوای آن موافقت تام داریم: سکوت در برابر فاشیسم «حاکی از جانبداری … از نیروهای فاشیستی … است». اما کاش رفقا خود به آنچه گفته‌اند اعتقاد داشتند. اگر برای این رفقا سکوت در برابر فاشیسم به‌معنای جانب‌داری از آن است، آنگاه آنها سکوت بی‌سابقهٔ رهبران کنونی حزب را در روز جهانی پیروزی بر فاشیسم چگونه توضیح می‌دهند؟

ما بخش‌هایی از سندی را که در اعتراض به سکوت این رفقا در مورد روز پیروزی بر فاشیسم تهیه کرده‌ بودیم، اما انتشار آن به‌دلیل رویدادهای غیرقابل انتظار به‌تعویق افتاد، در اینجا می‌آوریم و لینک متن کامل آن را در اختیار دوستان و رفقا قرار می‌دهیم:

چگونه می‌توان باور کرد حزبی که در ۱۰ مهرماه ۱۳۲۰، در گرماگرم جنگ جهانی دوم زاده شد و از همان بدو تولد پرچم مبارزه با تمامی مظاهر فاشیسم و نازیسم را در میهن ما برافراشت، و ارگانی که به نام این حزب پرافتخار نشر می‌یابد، در هفتاد و هشتمین سالروز پیروزی متفقین علیه آلمان فاشیستی، که به‌بهای جان میلیون‌ها انسان، به‌ویژه مردم قهرمان اتحاد جماهیر شوروی، به‌دست آمد، این‌چنین سکوت کند و به‌رغم سنّت دیرینهٔ حزب تودهٔ ایران، که هرساله در این روز، با یادآوری خطر فاشیسم و جنایات هولناک آن علیه بشریت، روز پیروزی بر فاشیسم را گرامی می‌داشت، آن را از حافظه مردم و تمامی نسل‌ها بزداید، و عمداً به فراموش بسپارد؟

چطور می‌توان فداکاری‌های بی‌دریغ خلق قهرمان اتحاد جماهیر شوروی را، که با دادن قریب ۲۷ میلیون کشته، انسانیت را از شرّ اژدهای هفت‌سری چون رژیم خونخوار هیتلر و هم پیمانانش در ایتالیا و ژاپن رهانیدند، نادیده گرفت و علناً و عامداً در کنار آنانی ایستاد که با تخریب یادبودها و تندیس‌ها، و پاک کردن تمامی آثار و نشانه‌های پیروزی ارتش سرخ بر فاشیسم، در حال بازنویسی رویزیونیستی تاریخ و هموار ساختن راه برای نئوفاشیست‌هایی با ماسک‌های ظاهرفریب و عناوین دهن پُرکن دیگر هستند؟ …

چگونه ممکن است توده‌ای‌هایی که در دامان این حزب مردمی، با فرهنگِ به‌غایت انسانی، ضدامپریالیستی و ضدفاشیستی آن پرورش یافته‌اند، اجازه دهند این روز پرافتخار، یعنی روز شکست خون‌آشام‌ترین رژیم فاشیستی در تاریخ بشریت، توسط عده‌ای که اکنون زمام امور ارگان پرافتخار حزب تودهٔ ایران را در دست گرفته‌اند و به‌نام این حزب علیه ریشه‌های تاریخی موجودیت آن قلم می‌زنند، به‌دست فراموشی سپرده شود؟

آیا نباید علت اصلی کم بها دادن به یک چنین روز بزرگ و به‌فراموشی سپردن عامدانهٔ آن را از گردانندگان امروزین «نامهٔ مردم» سؤال کرد؟ آیا جز این است که یادآوری این روز تاریخی پیروزی بر فاشیسم، با روسیه‌ستیزی سیاست‌گذاران کنونی حزب، و مواضع اتخاذ شده از سوی آنان در مورد جنگ اوکراین ـــ که آنان را عملاً در کنار ناتو و غرب جمعی قرار داده است ـــ در تناقض قرار می‌گرفت و آنان ناچار بوده‌اند میان این دو یکی را انتخاب کنند؟

وقتی مواضع ضدامپریالیستی حزب تودهٔ ایران مخدوش می‌شود، طبیعی است که مبارزه علیه فاشیسم و  یادآوری جنایات آن هم به‌محاق می‌رود. هم ‌این مخدوش شدن مواضع ضد‌امپریالیستی بوده است که در عرصهٔ داخلی نیز گردانندگان «نامهٔ مردم» را امروز در کنار انواع رنگارنگ به‌اصطلاح اپوزیسیون برانداز و تجزیه‌طلب خارج‌نشین مورد حمایت امپریالیسم قرار داده است.

«بیانیهٔ سیاسی …»:

ـــ «…. واقعیت این است که در عرصهٔ مسائل جهانی، امپریالیسم آمریکا فقط به دنبال افزایش سلطهٔ نظامی و اقتصادی خود و گسترش دامنهٔ آن از راه بی‌ثبات کردن اقتصاد کشورها و مبارزات ملی و دموکراتیک ملت‌های جهان است، و جنگ به این هدف امپریالیسم آمریکا کمک می‌کند….»

«اکنون بیش از یک سال از فاجعهٔ جنگ اوکراین می‌گذرد و همان‌طور که حزب ما اشاره کرده بود بزرگ‌ترین برندگان جنگ کنونی امپریالیسم جهانی ـــ به‌سرکردگی امپریالیسم آمریکا ـــ و ناتو بوده‌اند. در یک سال گذشته، ده‌ها میلیارد دلار به جیب شرکت‌های تسلیحاتی و نفت ـ گاز فراملی و پیمانکاران نظامی خصوصی سرازیر شده است….»

این بخش از گفته‌های رفقا نعل به‌نعل تکرار همان مواضعی است که رفیق «سخنگوی» حزب، در تحلیل خود از جنگ اوکراین، در نشست با «شماری از رفقای حزبی»، ارائه کرده و فایل صوتی آن در روز ۲۱ مه ۲۰۲۲ در «کانال تلگرام حزب تودهٔ ایران» منتشر شده است، و ما در سندی که در تاریخ ۳۱ مه ۲۰۲۲ تحت عنوان: «نگاهی به گفته‌های «سخنگوی» حزب تودهٔ ایران در توضیح علل جنگ در اوکراین» منتشر کردیم، پاسخ مبسوطی به مواضع مطرح شده از سوی این رفیق «سخنگوی» حزب ارائه داده‌ایم. به‌همین دلیل در اینجا نیز به نقل بخش‌هایی از سند مزبور در پاسخ به این گفته‌ها بسنده می‌کنیم و لینک متن کامل آن را در اختیار دوستان و رفقا قرار می‌دهیم:

ببینیم این گفته‌ها در عمل به چه معناست: مقاومت روسیه در مقابل گسترش ناتو به سمت مرزهای آن کشور و جنگ در اوکراین باعث شده که وضع بدتر هم بشود. این جنگ، هم به انحصارهای اسلحه‌سازی کمک کرده و هم کشورهایی را که تا به‌حال حاضر به پیوستن به ناتو نبودند، وادار به این کار کرده، و در نتیجه چنین مقاومتی درست نبوده است.

نخست، همه می‌دانیم که انحصارهای صنعتی ـ نظامی آمریکا، ابتدا از زمان جنگ دوم جهانی علیه نازیسم و فاشیسم و سپس در دورهٔ جنگ رهایی‌بخش مردم ویتنام علیه امپریالیسم آمریکا شکل گرفتند و تقویت شدند. حال اگر استدلال‌های رفیق «سخنگو» را بپذیریم، باید اذعان کنیم که هم جنگ جهانی دوم علیه فاشیسم و هم مبارزات مردم ویتنام علیه امپریالیسم آمریکا کار درستی نبوده است، چون هردوی آن‌ها به تقویت انحصارهای اسلحه‌سازی کمک کرده‌اند! و دوم، تا آنجا که مسأله به آمادگی برخی کشورها به عضویت در ناتو مربوط می‌شود، باید گفت که این رفیق باز تاریخ را فراموش کرده است. امپریالیسم آمریکا از زمان برچیده شدن اردوگاه سوسیالیستی تاکنون ۱۳ کشور را به‌عضویت ناتو درآورده و در این کار به هیچ بهانه‌ای ـــ از جمله عکس‌العمل روسیه ـــ نیازی نداشته است. فشار امپریالیسم برای استقرار ناتو در مرزهای روسیه از برنامه‌های استراتژیک آن برای جهان قرن بیست و یکم نشأت می‌گیرد، و نه هیچ چیز دیگر.

سؤال اساسی که در اینجا پیش می‌‌آید این است که آیا باید با این گسترش ناتو مبارزه کرد یا برای «بهانه ندادن به‌دست امپریالیسم» از مقاومت دست کشید؟ این‌طور که از سخنان رفیق «سخنگوی» حزب بر می‌آید، او حامی راه دوم است. به‌عبارت دیگر، معنای گفته‌های او این است: مقاومت بی مقاومت، چون این کار تنها امپریالیسم و انحصارهای اسلحه‌سازی را تقویت می‌کند و کشورهای دیگری را به‌عضویت ناتو در می‌آورد. می‌پرسیم: آیا این چیزی جز دعوت‌ آشکار به انفعال در برابر سلطه‌جویی‌های‌‌ امپریالیسم است؟ و آیا این واقعاً همان حزب تودهٔ ایرانِ هشتادسالهٔ ضدامپریالیست و ضدفاشیست ما است که چنین سخن می‌گوید؟

«بیانیهٔ سیاسی …»:

ـــ «… ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، با صدور فرمان حمله نظامی به اوکراین درگیری نظامی خطرناک جدیدی را آغاز کرد که به‌واقع می‌تواند صلح جهانی را به‌طورجدّی تهدید کند…. خودداری دولت اوکراین از اجرای توافق‌نامهٔ مینسک ۲ (۲۰۱۵/ ۱۳۹۴) و … در کنار آتش‌بیاری دولت‌های آمریکا و بریتانیا [فقط آتش‌بیاری کناری!؟] … شرایط را متشنج و برای شروع جنگی همه‌جانبه فراهم کرد….  حزب تودهٔ ایران بر این اساس سیاست نظامی‌گرایانۀ تهدیدآمیز گسترش ناتو به‌سوی شرق اروپا و دامن زدن به تنش‌های خطرناک و ایجاد زمینه‌های [فقط ایجاد زمینه!؟] درگیری‌های مرگ‌بار و ویرانگر را محکوم می‌کند…. حزب تودهٔ ایران تنها راه حل پایان دادن به بحران خطرناک کنونی را مذاکرۀ مستقیم و شفاف می‌داند….»

به‌رغم همهٔ کوشش‌های رفقای نویسندهٔ «بیانیهٔ سیاسی …» برای حفظ سیاست اپورتونیستی «هم با این و هم با آن»، در این بند ناخواسته «دم خروس» تحلیل واقعی آنها در مورد جنگ اوکراین بیرون افتاده است. به همان جملهٔ اول این بند توجه کنیم: «ولادیمیر پوتین … با صدور فرمان حمله نظامی به اوکراین درگیری نظامی خطرناک جدیدی را آغاز کرد که به‌واقع می‌تواند صلح جهانی را به‌طورجدّی تهدید کند….» به‌عبارت دیگر، آغازگر این درگیری نظامی پوتین بوده است، و تا پیش از آن، نه کودتای امپریالیستی در اوکراین به‌وقوع پیوسته بود، نه دولت کودتا با کمک فاشیست‌های دست‌نشاندهٔ غرب طی یک جنگ هشت‌ساله ۱۴ هزار نفر از اتباع روس و روس‌زبان اوکراین را به‌شکلی فجیع به قتل رسانده بود، و از آن تعیین‌کننده‌تر، نه گسترش ناتو به سمت مرزهای روسیه «صلح جهانی» را «به‌طور جدی» به‌خطر انداخته بود! در نتیجه، همهٔ این فتنه‌ها را پوتین دلخواهانه «با صدور» یک «فرمان» به‌راه انداخته است! در اینجا دیگر صحبت از خاک ریختن روی واقعیات تاریخی نیست، کار به دفن کل تاریخ رسیده است.

اما این تنها یک وجه قضیه است. این رفقا تنها به دفن تاریخ و شکستن همهٔ کاسه کوزه‌ها به‌سر شخص پوتین بسنده نکرده‌اند و کار را به تطهیر نقش آمریکا و ناتو نیز کشانده‌اند. آنها، برای حفظ تظاهر خود به بی‌طرفی، هم‌زمان «سیاست نظامی‌گرایانهٔ تهدیدآمیز گسترش ناتو به شرق اروپا» را هم «محکوم» کرده‌اند، اما ببینیم نقش آمریکا و ناتو را در این میان چه تعریف می‌کنند: «خودداری دولت اوکراین از اجرای توافق‌نامهٔ مینسک ۲… در کنار آتش‌بیاری [!؟] دولت‌های آمریکا و بریتانیا … شرایط را متشنج و برای شروع جنگی همه‌جانبه فراهم کرد….» به‌عبارت دیگر، این دم روباه است که او را تکان می‌دهد و نه بالعکس: این زلنسکی بود که تصمیم نهایی را گرفت و از «اجرای توافق‌نامهٔ مینسک» ـــ که لابد آمریکا و ناتو برای اجرای آن جانفشانی می‌کردند ـــ خودداری کرد، و این «آتش‌بیاران» کنار معرکه ـــ که لابد قدرت کنترل نوکر سرسپرده‌شان را نداشتند ـــ ناچار به تسلیم در برابر تصمیم زلنسکی شدند! آیا از این بهتر می‌شود جانماز آمریکا و ناتو را آب کشید؟

و بالاخره، فرار به جلوی دیگری که همان تاریخ دفن شده اکنون به این رفقا تحمیل کرده است:

ـــ «… با مقصر دانستن یک‌جانبهٔ روسیه به‌علت تهاجمی که کرده است، بی‌توجهی به نگرانی‌های برحق این کشور نسبت به گسترش بی‌وقفهٔ ناتو، و ادامهٔ بی‌طرف نماندن اوکراین، دستیابی به راه‌حل صلح‌آمیز ناممکن خواهد بود….»

آیا پس از همهٔ نقیض‌گویی‌های اپورتونیستی که در «بیانیهٔ سیاسی …» رفقا آمده است، می‌توان این اشک تمساح آنان را برای «نگرانی‌های برحق» روسیه باور کرد و آن را صادقانه دانست؟ یا این نیز فراری فرصت‌طلبانه به‌جلو است که برای رساندن خود به قافلهٔ تاریخ صورت می‌گیرد؟

ما در بخش بعدی این سند به آنچه که در این «بیانیهٔ سیاسی …» در مورد مواضع روس‌ستیزانهٔ همیشگی این رفقا به‌شکلی آگاهانه از چشم‌ها پنهان نگه‌داشته شده است خواهیم پرداخت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *