یک زن علیه جنگ برمی‌خیزد

در میان هجوم نفرت‌های میهن‌پرستانه افراطی، در حالی که رهبران سوسیالیست به یاری دولت‌های مربوط خودشان می‌‌شتافتند، چند بلشویک منزوی در سوئیس، نمایندگی انترناسیونالیسم پرولتری را بر عهده می‌گیرند. طی این مدت زمان غم‌انگیز، اینسا به یکی از نزدیک‌ترین همکاران لنین تبدیل می‌گردد. او به گره زدن ریسمان‌های پاره شده بین سوسیالیست‌هایی که به مبارزه طبقاتی و مارکسیسم انقلابی وفادار مانده‌اند، کمک می‌کند.‬ ‬
لنین از روز ۶ سپتامبر، یعنی فردای روزی که به برن می‌رسد، در جنگلی در همان حوالی شهر، ده نفری از بلشویک‌ها را، یعنی همه افرادی که او توانست به آنها ملحق شود، جمع می‌کند. در قطعنامه‌ای که پس از این گردهم‌آیی صادر می‌شود، از جنگ به‌عنوان  «راهزنی امپریالیستی» نام برده می‌شود، انترناسیونال دوم را ورشکسته، زایش یک انترناسیونال نوین را اعلام می‌دارند، سوسیالیست‌ها را دعوت می‌کنند تا تبلیغاتشان را علیه ناسیونالیسم و به‌نفع انقلاب شدت بخشند. طرز برخورد لنین، به احساسات پیشگام پرولتاریا پاسخ می‌دهد: در سنت پترزبورگ کمیته مرکزی حزب دعوت به اعتصاب عمومی‌ می‌کند، گروه حزبی در دوما از رأی دادن به بودجه نظامی ‌خودداری می‌نماید. عمل نمایندگان بلشویک بر ضد جنگ باعث می‌شود که آنها را در فوریه ۱۹۱۵ به تبعید در سیبری محکوم کنند.‬ ‬
حدود نیمه سپتامبر، اینسا به برن می‌رسد. لنین در حاشیه شهر در یک کوچه باریک به‌نام دیستلوگ سکونت داشت. اینسا تقریبا رو‌به‌روی خانه او منزل می‌گیرد. با وجودی که کاملا بهبود نیافته است، با شور و هیجان دوباره کار خود را از سر می‌گیرد: به‌مدت سی ماه، او دستیار نزدیک لنین است، به مراسلات او کمک می‌کند، نوشته‌هایش را به فرانسه، آلمانی و انگلیسی برمی‌گرداند، مدارک و کتب لازم را برایش تهیه می‌کند، در کنفرانس‌های بین‌المللی به‌عنوان منشی او عمل می‌نماید، به‌نام او مذاکرات را به پیش می‌برد. … ‬‬
در سوئیس که هر طرفش توسط جنگ امپریالیستی کوبیده می‌شود، اینسا، حتی زمانی که در همان شهر زندگی نمی‌کند، یا در شهر استورنبرگ یا در کلارنس اقامت دارد، در وحدت کامل فکری و عملی با لنین زندگی می‌کند.‬ ‬
چه باید کرد؟ مانند سال ۱۹۰۲، لنین پاسخی دقیق به پرسشی که در مغز میلیون‌ها انسان می‌چرخد، می‌دهد. از میان ظلمات و دود‌های این نخستین پائیز جنگ، اینسا با چشمانش به آنچه را که زمان می‌پوشاند نظر می‌افکند؛ به نخستین اعتراضات علیه قتل‌عام خلق‌ها، هر اندازه هم که آرام باشند، با دقت گوش فرا می‌دهد، پیش‌بینی می‌کند که اوج بگیرند، در پی ابزاری است که به کمک آنها بتواند این اعتراضات را هم‌آهنگ سازد، تشویقشان کند … «ما دوست داشتیم ساعت‌ها از میان راه‌های جنگلی پوشیده از برگ‌های زرد شده پرسه بزنیم. اغلب اوقات ما سه نفری گردش می‌کردیم: من و ولادیمیر ایلیچ و اینسا. طی گردش، ولادیمیر ایلیچ طرح‌های مبارزه‌اش را برایمان شرح می‌داد.» (۳۱)‬ ‬
لنین چون خبردار شده بود که پلخانف در روز ۱۱ اکتبر کنفرانسی درباره جنگ در شهر لوزان برگزار می‌کند، با اینسا، زینوویف و اشکولوسکی به لوزان می‌رود. منشویک‌ها به خانه خلق می‌روند و برای پلخانف که طرفدار دفاع ملی بود، ابراز احساسات می‌کنند. لنین اجازه صحبت می‌خواهد. به او برای ده دقیقه اجازه می‌دهند. او یادآوری می‌کند که در قطعنامه‌های کنگره اشتوتگارت، کپنهاک و بال، سوسیال دموکرات‌ها ترغیب شده‌اند که با میهن‌پرستی افراطی مبارزه کنند و جنگ امپریالیستی را به جنگ پرولتاریا با طبقات استثمارگر تبدیل کنند. منشویک‌ها از این سخنان با هو کردن‌ها و ناسزا گفتن استقبال می‌کنند.‬ ‬
سه روز بعد، در همان سالن، لنین نظراتش را بیشتر گسترش می‌دهد. او در ژنو، کلارنس و سپس در زوریخ نیز سخنرانی می‌کند که در زوریخ تروتسکی از کائوتسکی دفاع می‌کند.‬ ‬
آیا خلق فرانسه که دارای سنتی غنی در مبارزه است مدت‌های مدیدی دنباله‌رو شبان‌های بد می‌شود؟ آیا اجازه خواهد داد که توسط سوسیالیست‌های طرفدار جنگ باز هم فریب بخورد؟ در پایان ماه نوامبر لنین مسئولیت شرح دادن راه‌حل‌های مارکسیسم انقلابی را به اینسا واگذار می‌کند که او این کنفرانس را در ژنو به زبان فرانسه ایراد می‌نماید.‬ ‬
اینسا برای برپا ساختن نخستین هسته مقاومت، روی زن‌ها حساب می‌کند. آنها در میادین جنگ حضور نداشتند، زن (مادر و همسر) قربانی بزرگ جنگ است. «مادر‌ها از جنگ متنفرند». که زنان این نقش تأمین‌کننده انبار اجساد را نپذیرند! که پسرانشان را از دست تجار مرگ نجات دهند! زن عشق و زندگی را مجسم می‌کند … آیا زن نیست که به‌عنوان نخستین فرد، از پیدایش سوسیالیسم که بلای جنگ را که برای همیشه متوقف می‌کند، بهره‌مند می‌شود؟‬ ‬
اینسا در نظر دارد بروشوری برای زنان کارگر بنویسد: سر‌فصل‌های آن را در اختیار لنین قرار می‌دهد. در میان شرایطی که به آنها امکان آزادشدن را می‌دهد، اینسا عشق آزاد را ذکر کرده بود. در دو نامه‌ای که لنین به تاریخ ۱۵ اکتبر برای اینسا نوشته بود، گوشزد می‌کند که خواسته او، اگر برای خانم‌های بورژوازی می‌تواند مناسب باشد، زنان کارگر بی‌اعتنا از کنار آن رد خواهند شد. ازدواج بورژوازی بدون عشق، آن‌گونه‌ای که اینسا تحت تأثیر باقی‌مانده‌ای از رمانتیسم نوشته بود، در تناقض با شور و هیجان عشق گذرا قرار نمی‌گیرد، بلکه در تناقض با ازدواج پرولتری همراه با عشق خواهد بود. (۳۲) پس از یک تلاش توجیهی، سرانجام اینسا تسلیم نظرات لنین می‌گردد و طرح خود را پس می‌گیرد.‬ ‬
وظایف دیگری در انتظار اینساست. آیا او تلاش نمی‌کند مراسلاتی دامنه‌دار با زنان سوسیالیست که در اروپا پخش شده‌اند، برقرار سازد؛ اروپایی که در آن جبهه‌های ارتش‌ها مرزهای جدید و خونینی برقرار نموده‌اند؟ او به کلارا تستکین یکی از رهبران انترناسیونال در آلمان می‌نویسد که با کارل لیبکنشت، فرانتس مهرینگ، رزا لوگزامبورگ، اوتو روله موضع‌گیری رهبران سوسیال دموکراسی را شدیدا محکوم نموده بودند. او به ماریون فیلیپ، پرزیدنت سازمان سوسیالیست زنان در انگلستان می‌نویسد، به لودمیلا استال در فرانسه، به س. گوپنر، فعال گروه بلشویک در پاریس، به آنجلیکا بالابانووا در ایتالیا، به‌هانریت رولاند ـ هولست در هلند، به آلکساندر کولونتای در نروژ که در سال ۱۹۱۵ منشویک‌ها را ترک گفت و در کنار لنین قرار گرفت. روابط ناپایداری بین آنها ایجاد می‌شود که اغلب در اثر توفان قطع می‌شود. در این صورت، می‌باید راه‌های دیگری یافت. در تمام نامه‌های اینسا، فراخوان لنین طنین می‌اندازد: «مرده باد جنگ امپریالیستی! انترناسیونال دوم که به آفت اپورتونیسم دچار شده، مرده است. زنده باد انترناسیونال سوم که از شر سازشکاران و خائنین خلاص شده است!”» ‬
در پایان ماه فوریه ۱۹۱۵، گروه‌های بلشویک که در خارج از کشور تشکیل شده است، نمایندگان خود را به برن می‌فرستند. در باره مسائل روز بحث می‌شود. کمی ‌در همه جا، صلح‌خواهان خرده بورژوا شعار زیر را در پیشِ رو می‌گذارند: ایالات متحده اروپا. لنین آن را تجزیه و تجلیل می‌کند و آن را تحت رژیم سرمایه‌داری، خیال‌پردازانه یا ارتجاعی می‌خواند، زیرا آن فقط به‌معنای تقسیم کردن مستعمرات است. اینسا از نظرات لنین پشتیبانی می‌کند. یک کمیته جدید، بلشویک‌های خارج را رهبری می‌کند: اینسا جزو رهبران است.‬ ‬
کنفرانس بین‌المللی زنان که برای ماه اوت ۱۹۱۴ در وین برنامه‌ریزی شده بود، نتوانست برگزار شود. ولی به‌رغم تمام موانع موجود، این کنفرانس می‌باید برگزار شود تا این که آتش امید را در قلب قاره‌ای که توسط توفان نابود شده، شعله‌ور نگهدارد. (۳۳)‬ ‬
با پافشاری اینسا، کلارا تستکین او را به برن احضار می‌کند. به‌مدت سه روز، یعنی از ۲۵ تا ۲۸ مارس ۱۹۱۵، ۲۸ زن، هفت آلمانی و یک فرانسوی به نام لوئیز سومونو تلاش کردند از بن‌بستی که در آن  پیمان‌شکنی روسای سوسیالیست، خلق‌ها را زندانی کرده بودند، بیرون بیایند. آنها با حضور خود تأکید کردند که آخرین جمله مانیفست ۱۸۴۸ یعنی «زحمتکشان همه کشور‌ها، متحد شوید» هیچ از فعلیت و پرتوافکنی خود را از دست نداده است.‬ ‬
کلارا تستکین، رئیس کنفرانس در درون خود درست بودن اندیشه‌های لنین را می‌پذیرد. با وجود این، چنین برآورد می‌کند در زمانی که میهن‌پرستی افراطی غلیان می‌کند، یکپارچگی بیش از اصول انترناسیونالیسم پرولتری اهمیت دارد.  بلشویک‌های حاضر در کنفرانس ـ کروپسکایا، اینسا، لیلینا و رزمیروویچ ـ که از سوی رفیق لهستانیشان پشتیبانی می‌شدند، متنی پیشنهاد می‌کنند که جنگ امپریالیستی را به جنگ داخلی تبدیل کنند. آیا آموزه‌های کمون پاریس، قطعنامه‌های کنگره‌های انترناسیونال این موضع‌گیری را تحمیل نمی‌کند؟ سرانجام با وجود انتقاد‌های رفقای روسی، کنفرانس طرح پیشنهاد شده از طرف کلارا تستکین را که به‌صورت کلی نوشته شده بود می‌پذیرد، که به همبستگی زحمتکشان استناد می‌کند ولی هیچ  رهنمود عینی‌ای را در پیشِ رو نمی‌گذارد. با وجود این، نمایندگان بلشویک توانستند متن خود را در صورت جلسه کنفرانس بگنجانند. لنین تکرار می‌کرد: «چه اهمیتی دارد که چند نفر باشیم. به زودی میلیون‌ها انسان در کنار ما راه خواهند پیمود.»‬ ‬
چند روز بعد، ۵ و ۶ آوریل، کنفرانس بین‌الملل جوانان سوسیالیست چهارده نماینده از  ده کشور اروپایی در برن گردهم می‌آورد. حزب بلشویک اینسا و سافاروف را به نمایندگی رهسپار برن ساخت. اینسا لنین را که در کافه خانه خلق سر میزی نشسته بود، در جریان بحث‌ها می‌گذارد.(۳۴) اینسا چند مرتبه مداخله می‌کند و از جوان‌ها می‌خواهد که با‬ جریان‌های میهن‌پرستی افراطی و امپریالیسم مبارزه کنند.‬ ‬
مادر کروپسکایا در ماه مارس در‌می‌گذرد. در اثر غم ایجاد شده، سلامت نادیا کروپسکایا رو به وخامت می‌گذارد. پزشکان آب وهوای منطقه کوهستانی را برایش تجویز می‌کنند. این درگذشت اینسا را هم که بسیار به این پیرزن که دخترش و لنین را در راه‌های مبارزه، تبعید و مهاجرت دنبال کرده وابسته شده بود، تحت تأثیر قرار می‌دهد.‬ ‬
لنین و کروپسکایا در تابستان در استورنبرگ، که دهکده‌ای در اوبرلند برن بود مستقر می‌شوند و اینسا در هتل ماریانتال به آنها ملحق می‌شود.‬ ‬
از همان نخستین ساعات صبح اقامتشان، لنین زیر درخت کهنسالی در انتهای باغ، برای نوشتن مستقر می‌شود. در سالن، اینسا پیانو می‌نوازد و عالم جادویی بزرگ‌ترین موسیقی‌دانان را دوباره به‌وجود می‌آورد.‬ ‬
آکورد‌های غم‌انگیز، آداجیو‌های شگفت‌انگیز به آسمان فرداهای آرامش‌یافته سر می‌کشند و اندیشه لنین را همراهی می‌کنند در حالی که او سرگرم تدوین «ورشکستگی انترناسیونال دوم و سوسیالیسم و جنگ» است.‬ ‬
در این واپسین بروشور که توسط اینسا به  فرانسه برگردانده شده بود، سوسیال شووینیسم افشاء می‌شود، به‌وجود آوردن انتر ناسیونال سوم طلب شده است، دلایل خصومت سازش‌ناپذیر بین بلشویک‌ها و منشویک‌ها یادآوری می‌شود.‬ ‬
خستگی، ناامیدی، میل به صلح در میان خلق‌های اروپا افزایش می‌یابد. فعالان سوسیالیست، سیاست حزبشان را محکوم می‌کنند. یک سوئیسی به نام «گریم» مایل است که بین این نخستین معترضان ملاقاتی رخ دهد. رهبری حزب سوسیالیست ایتالیا ابتکار یک کنفرانس را در دست می‌گیرد که آن هم در روزهای ۵ تا ۸ سپتامبر در زیمروالد، دهکده کوچکی واقع در منطقه‌ای کوهستانی در ده کیلومتری برن برگزار می‌شود.‬ ‬
شب پیش از آغاز کنفرانس، لنین به همراه همسرش و اینسا به زیمروالد می‌رسند. لنین به رهبران چپ که ایده‌هایشان به ایده‌هایش نزدیک است متن یک قطعنامه را واگذار می‌کند.‬ ‬
بیش از سی نماینده، یازده کشور را نمایندگی می‌کنند. در میان آنان دو فرانسوی هستند: «مرهایم» از سندیکای فلز کاران و «بوردرون» از حزب سوسیالیست و از سندیکای بشکه‌سازان. از همان آغاز کنفرانس، لنین از آنها می‌خواهد  که نه تنها سوسیالیست ـ میهن‌پرستان را محکوم کنند، بلکه همچنین میانه‌روهای دنباله‌رو کائوتسکی را، توده‌ها را برای مبارزه انقلابی ترغیب کنند و راه را برای انترناسیونال نوین بگشایند.‬ ‬
نمایندگان حزب  سوسیالیست ایتالیا، بانی کنفرانس، می‌ترسند. آنها در این اندیشه‌اند که روابط بین‌المللی را بین سوسیالیست‌ها  دوباره برقرار سازند و آن را مستحکم نمایند. بنابراین آنها نمی‌پذیرند که روابط را با میانه‌روهای آلمانی قطع کنند. با ۱۹ رأی مخالف در برابر ۱۲ رأی موافق، کنفرانس متن بلشویک‌ها را رد می‌کند. با وجود این، کنفرانس «همدردی آتشین و برادرانه خود را به اعضای دوما که به سیبری تبعید شده‌اند ولی سنت انقلابی افتخارآفرین‬ روس‌ها را ادامه می‌دهند»؛ به رفقا لیبکنشت و مونات در آلمان و در فرانسه که مبارزه با آتش‌بس موقت ملی را ادامه می‌دهند؛ به کلارا تستکین و رزا لوگزامبورگ، که به‌دلیل تبلیغات سوسیالیستی به زندان افکنده شده‌اند، می‌فرستد.‬ ‬
ببلشویک‌ها به مانیفست نهایی کنفرانس رأی می‌دهند که به این ترتیب آن با کلیه آرا تصویب می‌شود. در مقاله‌ای، لنین ضعف‌های آن را برمی‌شمارد: نسنجیده، نادقیق، کم شهامت ولی با وجود این «یک گام به پیش» است. زیمروالد باعث شناساندن شعار‌های بلشویک‌ها شد، فرآیند مخالفت با جنگ را شتاب بخشید، دروغ اتحاد مقدس (۵۱) را از بین برد و جنبش کارگری را از سستی خود بیرون کشید. اگر چپ ناشی اززیمروالد که تنها پیشگام‌ها را گردهم آورده بود، نشانی از شهامت، بی‌باکی و ابتکار دارد، این چپ که از منافع حیاتی توده‌های زحمتکش دفاع می‌کند به‌دنبال خود خواهد کشید. لنین در حالی که به استورنبرگ باز می‌گردد به اینسا می‌گوید: «ما به انتقادکردن اشتباهات انترناسیونالیست‌های بی‌اطلاع ادامه خواهیم داد برای آن که به آنان کمک کنیم تا موضع‌گیری درستی اتخاذ کنند.» ‬
پس از چند روز استراحت، که صرف گردش‌های طولانی و صعود از کوه روتورن می‌شود، لنین و همسرش به برن باز می‌گردند. چگونه می‌توان چپ سوئیس را برانگیزاند؟ اینسا به ملاقات «نن» و «گرابر» در بخش رماند سوئیس می‌رود ولی از آنها فقط قول‌های گنگی دریافت می‌دارد.‬ ‬
بنابراین، لنین و اینسا به عملی گسترده‌تر و مهم‌تر می‌اندیشند. آنها نگاهشان را به‌سوی فرانسه می‌دوزند.‬ ‬
در آغاز مخاصمات، چند بلشویک از جمله ساپوژنیکوف و آنتونوف از گروه پاریسی، که از موضع‌گیری لنین بی‌خبر بودند و مجذوب تهدید امپریالیسم المان و اتریش شده بودند، به ارتش فرانسه پیوستند. پلخانف برای بدرقه آنها به جبهه، آمده بود. گریشا بیلنکی، نماینده گروه پاریسی در کنفرانس برن در فوریه ۱۹۱۵ لنین را در جریان ماجرا گذاشت.‬ ‬
اما بیشتر از این که چند داوطلب سوسیال دموکرات روس راهی جبهه شده بودند ـ پدیده‌ای وانگهی محدود و گذشته، این ضعف‌های جنبش کارگری فرانسه است که در پائیز ۱۹۱۵ لنین را به خود مشغول می‌دارد. او بیشتر می‌خواست پیوندهای تنگاتنگی با عناصر انقلابی‌تر پرولتاریا ی فرانسه برقرار سازد تا بتواند آنها را برانگیزاند، به آنها یاری رساند.‬ ‬
در بازگشتشان از سوئیس، مرهایم و بودورون(۵۲) بروشوری به نام «چرا ما به زیمروالد رفتیم؟» را تهیه می‌کنند. آنها در این بروشور روگردانی و نقص‌های رهبران حزب و ث.ژ.ت. (۵۳) را افشاء می‌کنند. بروشور دیگری که توسط «روزمر» نوشته شده بود به شکل نامه به مشترکان «وی اوری یر (یا زندگی کارگری) بود که  درباره امپریالیسم، اتحاد مقدس، فروپاشی سوسیالیسم و سندیکالیسم و کنفرانس زیمروالد سخن گفته شده بود. یک کمیته عمل بین‌المللی برپا شد. مرهایم و بوردورون در آن نقش برتری ایفاء می‌کنند. لنین از اینسا می‌خواهد که به پاریس برود تااز مواضع چپ زیمروالدی در بطن کمیته مذکور دفاع نماید. ‬
در اوائل ژانویه ۱۹۱۶ اینسا مجهز به مدارک تقلبی، وارد پاریس می‌شود. او بلافاصله به دیدار گریشا بیلنکی، لودمیلا استال و س. کوپنر می‌شتابد، از یک قرار ملاقات به قرار دیگر می‌شتابد و در پی چاپ سریع بوشور لنین: «سوسیالیسم و جنگ» است؛ در جلسات کمیته عمل بین‌المللی شرکت می‌کند، به ملاقات جوانان سوسیالیست و اعضای سندیکا می‌رود، کارت عضویت کتابخانه ملی را می‌گیرد و فعالیت شدیدی را آغاز می‌کند.‬ ‬
در نامه‌هایی که باجزئیات برای لنین می‌فرستد، اینسا اقداماتش، برداشت‌هایش، اشکالاتی که با آنها روبه‌رو می‌شود و نتایجی که به‌دست آمده است را توضیح می‌دهد.‬ ‬
در کنگره فدرال سن، که در واپسین روزهای دسامبر ۱۹۱۵ برگزار شد، راستگراهای حزب سوسیالیست اکثریت بی‌چون و چرایی به‌دست آوردند: ۲۷۳۲ رأی برای قطعنامه رنودل ـ لونگه و ۷۶ رأی برای قطعنانه بوردورون که سخنگوی زیمروالدی‌های فرانسه بود. به‌رغم این، وجود چنین هسته اپوزیسیونی اکثریتی‌ها را می‌ترساند که در آن بیان «شبح خطرناک توده‌ها را می‌بینند». آنها همه چیز را به‌کار می‌گیرند تا بوردورون قطعنامه خود را پس بگیرد.
به بوردورون و طرفدارانش فشار‌های قابل‌ملاحظه‌ای وارد آوردند تا آنها به قطعنامه اکثریت بپیوندند. او را تا آن حد به ستوه آوردند که یک لحظه دوستانش فکر کردند که او دیگر مقاومت نخواهد کرد و تسلیم خواهد شد. (۳۵)‬ ‬
اگر بوردورون و دوستانش در نظر رنودل ترسناک می‌آیند، به هنگام مذاکرات در بطن کمیته، به‌نظر اینسا به‌ویژه ضعیف و دودل می‌رسند.‬ ‬
کمیته یک مانیفست تهیه می‌کند. بوردورون اعلام می‌دارد که «برای این که روحیه سربازان خراب نشود، به سربازان‬ خطاب نخواهد کرد.» اینسا با شور و حرارت اعتراض می‌کند. به او قول می‌دهند که آن جمله را حذف کنند. کمیته عمل بین‌المللی تصمیم می‌گیرد که از آن لحظه به بعد به‌نام «کمیته برای از‌سر‌گیری روابط بین‌المللی» نامیده شود. کمیته تا زمانی که حزب سوسیالیست با دیگر احزاب سوسیالیست روابط خود را بر قرار نکند، بر جا خواهد ماند. لوریو متذکر می‌شود که سوسیالیست ـ میهن‌پرستان می‌توانند این روابط را در هرزمان با شرایطی که برای زیمروالدی‌ها نپذیرفتنی است، برقرار سازند. در این صورت کمیته می‌باید عملش را ادامه دهد. لوئیز سومونو له بوردورون مداخله می‌کند: باید دانست که «کمیته عمل قصد ندارد یگانگی حزب را از بین ببرد». مرهایم به‌نفع لوریو موضع‌گیری می‌کند: «کمیته باید تا زمانی که کمیسیون زیمروالد آن را صلاح دانست، وجود خود را حفظ نماید.» ‬
ممکن است برخی از موضع‌گیری‌های مرهایم به‌نظر با شهامت آید. مثلا او از گرفتن موضع زیر ابایی ندارد: «از انشعاب یک هیولا درست کرده‌اند. ولی در واقع باید وظیفه خود را بدون ترس از انشعاب انجام داد.» اما این نوع شجاعت‌ها بدون نتیجه می‌ماند. کمیته که آغشته به ایدئولوژی میانه‌روها شده بود، به اعلام صلح بسنده می‌کند، فروپاشی انترناسیونال را ملاحظه می‌نماید بدون این که پیشنهادی برای برپا ساختن انترناسیونال دیگری بر روی خرابه‌های آن در پیشِ رو گذارد. افزون بر آن، به‌هیچ‌گونه اغتشاشات انقلابی یا کار غیرقانونی روی نمی‌آورد: یک محفل کوچک تبلیغات را تشکیل می‌دهد در حالی که می‌بایست به‌سوی توده‌ها چرخید.‬ ‬
«من از نخستین برداشت‌هایم چنین نتیجه می‌گیرم که در مدت زمانی کوتاه اگر از بالا یعنی از طریق کمیته مرهایم اقدام کنیم، به چیزی نمی‌رسیم. ما مرتبا در نشست‌های او شرکت می‌کنیم و هرچه از دستمان بر می‌آید انجام می‌دهیم؛ ولی باید راه‌های دیگری را در پیش گرفت و تلاش کرد که اقدام‌ها از پایین صورت گیرد.(۳۶)‬ ‬
او به جوانان سوسیالیست روی می‌آورد و از دبیر آنها، استارگو، می‌خواهد که به او برای چاپ بروشور لنین کمک کند. وگرنه، آن را با هزینه گروه بلشویک‌ها به چاپ خواهد رساند: بیالنکی ششصد فرانک در اختیار دارد!‬ ‬
بسیاری از کارگران روسی در کارخانه‌ها علیه جنگ فعالیت می‌نمایند. اینسا می‌خواهد یک کمیسیون ویژه برای کار در بین فرانسویان برپا سازد. او به لنین چنین می‌نویسد: «این کمیسیون زیر نظر کمیته مرکزی یا چپ زیمروالدین کار خواهد کرد. هر طور که شما ترجیح دهید. من از شما می‌خواهم که با انرژی ما را هدایت کنید.» ‬
اما سربازان در جبهه چه فکر می‌کنند؟ اینسا می‌خواهد بداند. او رفیق ساپوژنیکف را طی یکی از نادر مرخصی‌های کوتاهش ملاقات کرد. حالت روحیش از ماه اوت سال ۱۹۱۴ بسیار تغییر یافته بود. در آن زمان او داوطلبانه به جبهه رفته بود. اکنون او حق را به لنین می‌دهد.‬ ‬
«من ن.و. (۳۷) را ملاقات کردم. او در جبهه زخمی ‌شده بود و می‌لنگید. بسیار لاغر شده بود؛ رنگ پریده و خسته به‌نظر می‌رسید. او با شهامت واکنش نشان داد. او بسیاری چیزهای جالب برایم تعریف کرد. تمام سال را در حبهه گذرانده و در عملیات شامپانی شرکت کرده بود. در آن جا زخمی ‌شده بود. به مدت سه روز از سه طرف گلوله‌باران می‌شدند. یک جهنم واقعی بود. چگونه می‌توان چنین مصیبتی را تحمل کرد؟! ن.و. کاملا با شما موافق است. به همراه یک یادداشت او را دریافت خواهید کرد. می‌توان در بطن ارتش تبلیغات گسترده‌ای را سازمان داد؛ اعلا میه پخش کرد، و غیره. ولی اگر فقط برای سربازان باشد، اعلامیه باید امضاء داشته باشد. اگر شما آن را مفید می‌دانید، چپ می‌تواند نام خود را بدهد. البته این بازی دارای خطرات بسیاری است و باید هم زمان به همین شکل در ارتش آلمان عمل کرد. نظرتان را بدهید.»‬ ‬
کمی‌ پایین‌تر، تأثیری را که یک صحنه در خیابان روی او گذاشته است، توضیح می‌دهد: «این روزهای اخیر، آن قدر احساس و قرار ملاقات داشته‌ام که سرم گیج می‌رود. پاریس و پاریسی‌ها دیگر مثل سابق نیستند: در هیچ کجا اثری از آن خوشحالی سابق نیست، حالت چهره‌ها گرفته است. جمعیتی از زنان در ماتم هستند. خطوط چهره اکثریتی از آنان درهم ریخته است. نخستین روز، این چهره‌های غمگین مرا تا آن اندازه متأثر ساخت که نتوانستم جلوی ریزش اشک‌هایم را بگیرم. هرگز تا این لحظه، من غم گروهی این‌چنینی ندیده بودم؛ وحشتناک است …». ‬
در حاشیه نامه‌اش اینسا پیشنهاد می‌کند اظهاریه رزا لوگزامبورگ و کارل لیبکنشت را در باره لزوم انتر ناسیونال نوین‬ چاپ کند.‬

زیرنویس‌های نویسنده
۳۱ـ ن.کروپسکایا: زندگی من با لنین، ص ۲۲۶‬
۳۲ـ «زن و کمونیسم» ص ۲۳۷ ـ ۲۳۸ نشر سوسیال‬
۳۳ـ لنین در سال ۱۹۱۵ مقاله‌ای را به این مساله اختصاص داد. «در باره شعار ایالات متحده اروپا»، مجموعه آثار،‬ جلد ۲۱ ص ۳۰۸۔۳۱۱‬
۳۴ـ پیانزولا: لنین در سوئیس ص ۱۱۲‬
۳۵ـ نامه اینسا اَرمان به لنین، ژانویه ۱۹۱۶‬
۳۶ـ همان جا ‬
۳۷ـ نیکلاس واسیلیویچ ساپوژنیکف که در جبهه جنگ فرانسه کشته شد. ‬

توضیحات مترجم
۵۱ـ نامی‌است که به جنبش نزدیک کردن سیاسی فرانسویان با انواع گرایش‌های سیاسی در اوائل جنگ جهانی اول داده شده است.‬
۵۲ـ Merrheim & Bourderon‬
‫۵۳ـ کنفدراسیون عمومی ‌کار، سندیکای بسیار نزدیک به حزب کمونیست فرانسه‬ ‬

کتاب «اینسا اَرمان ـ Inessa Armand» ـ بخش اول
کتاب «اینسا اَرمان ـ Inessa Armand» ـ بخش دوم
کتاب «اینسا اَرمان ـ Inessa Armand» ـ بخش سوم
کتاب «اینسا اَرمان ـ Inessa Armand» ـ بخش چهارم
کتاب «اینسا اَرمان ـ Inessa Armand» ـ بخش پنجم
کتاب «اینسا اَرمان ـ Inessa Armand» ـ بخش ششم

کتاب «اینسا اَرمان ـ Inessa Armand» ـ بخش هفتم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *