زندگی و مرگ در دونباس
«زندگی و مرگ در دونباس»، روایتی است از آنچه ساکنان کریمه و جنوب شرقی اوکراین پس از کودتای فوریه سال ۲۰۱۴، با پوست و گوشت خود تجربه کردهاند: ضرب و جرح، به آتش کشیدن، گلولهباران و بمباران.
ادامهٔ مطلب«زندگی و مرگ در دونباس»، روایتی است از آنچه ساکنان کریمه و جنوب شرقی اوکراین پس از کودتای فوریه سال ۲۰۱۴، با پوست و گوشت خود تجربه کردهاند: ضرب و جرح، به آتش کشیدن، گلولهباران و بمباران.
ادامهٔ مطلبمسعود امیدی ـــ از نظر تئوری مارکسیستی، درگیری نظامی در اوکراین را نمیتوان آن گونه که رفقای ما استدلال میکنند، به عنوان یک جنگ امپریالیستی توصیف کرد. این در اصل یک جنگ آزادیبخش ملی مردم دونباس است. از دیدگاه روسیه، این مبارزهای علیه یک تهدید خارجی برای امنیت ملی و علیه فاشیسم است. بر کسی پوشیده نیست که شبهنظامیان دونباس […]
ادامهٔ مطلبــ میترا تهامی ــ رسانهها خبر از کشتار غیرنظامیان توسط نیروهای ارتش روسیه و کشف گورهای دستهجمعی میدهند. برخی سیاستمداران در غرب، بیدرنگ واکنش نشان میدهند و خواستار افزایش صدور تسلیحات به اوکراین میشوند. ازجمله، یکی از دو رئیس حزب سبزها در آلمان، امید نوریپور از کندی روند صدور تسلیحات به اوکراین انتقاد میکند و خواستار سرعت عمل میشود. نوریپور […]
ادامهٔ مطلبیک ماه و نیم پس از مرحله جدید این جنگ در اوکراین، بسیاری از حقایق بیش از پیش روشن شده است . شجاعت سیاسی و اخلاقی میطلبد که آنها که ماهیت این جنگ ضدِفاشیستی را از ابتدا درست درک نکردند و بهگونهای غیرمسئولانه و محافظهکارانه تلاش کردند تا موضعی بین فاشیسم و ضدِفاشیسم بگیرند، با صراحت از خود انتقاد کنند و به نبرد ضدِفاشیستی بپیوندند و ادا و اطوارهای سنتیمنتالیستی صلحطلبانه را رها کرده و از صلح واقعی که مستلزم سرکوب فاشیسم است ، در این نبرد ضدِفاشیستی حمایت کنند.
فاشیسم متعلق به گذشته و تاریخ نیست و بایگانی نشده است. لیبرال دموکراسی در حال فروپاشی است و فاشیسم در قالب نئوفاشیسم بازگشته است. این را لازم نیست کسی کمونیست باشد تا بفهمد. مدتهاست طیف وسیعی از نیروهای لیبرال و پژوهشگران آکادمیک در دانشگاههای غرب نیز در ارتباط با برآمد نئوفاشیسم با شواهد گسترده و پژوهشهای آکادمیک هشدار میدهند. اینکه برخی بهنام چپ هنوز با رویکردی غیرعلمی، غیرپویا و کلیشهای با فضای ذهنی جنگ جهانی اول به موضوع نگاه میکنند، آیا نشان از عقب ماندن از قافله و تاریخ نیست؟
تنها عملاً با متهم کردنِ قربانی به جای مجرم مواجه هستیم، حتی فراتر از آن اجرای موفق سیاستهای نئولیبرالی در دهههای بعد در ایران نیز به قصور و تقصیر مارکسیست ــ لنینیستها نسبت داده میشود و بدین نحو عملاً آن نیروهای اجتماعی که این پروژه را طراحی و اجرا کردند، تطهیر میشوند. به هر حال، اگر قسمت ذکر شده از نوشتۀ صداقت را تنها ناشی از غرضورزی ارزیابی نکنیم، آنگاه قاعدتاً صداقت باید بتواند به این پرسشها پاسخ دهد: در سالهای ابتدایی پس از انقلاب، توازن قوا میان حاکمیت جدید و نیروهای چپ و اپوزیسیون چگونه بود؟ آیا تغییر این توازن قوا وابسته به عملکرد این یا آن سازمان یا تشکّل سیاسی بود؟ نسبت منافع طبقاتی بخش غالب در بلوک طبقاتی حاکمیت با گسترش حقوق دموکراتیک نظیر گسترش سندیکاها و تشکیلات مستقل گروههای اجتماعی گوناگون (زنان، جوانان، قومیتها و …) چه بود؟ عملکرد کدام سازمان یا تشکّل و یا نیروی سیاسی در قبال حاکمیت صحیح بوده و دستاورد آن عملکرد چه بوده است؟ باید پرسید آن خوانشِ دیگرِ از چپ چه کرد؟ جز دنبالهروی از بازرگان و بنیصدر، نمایندگان ناب بورژوازی لیبرال؟ دستاورد آنان چه بوده است، جز تیز کردن آتش قشریترین لایههای قدرت؟ جز فراهم کردن خوراک تبلیغاتی و ابزار سرکوب خونین؟ همچنین ایکاش صداقت مشخص میکرد که اجرای موفقیتآمیز سیاستهای نئولیبرالی در شیلی، انگلستان، آمریکا، فرانسه، آرژانتین، روسیه و … ناشی از عملکرد کدام نیروی اجتماعی و سازمانهای سیاسیاش بوده است؟
ادامهٔ مطلبــ اسدالله کشتمند ــ توضیح سایت «۱۰ مهر»: این مقاله نخستین بار در ۳ بخش در ژانویه، فوریه و ژوئن ۲۰۱۸ منتشر شده است. نگاه و تحلیل رفیق کشتمند درباره نقش دولت پاکستان در امور افغانستان با نظرات غالب متفاوت است. حوادث اخیر در سطح منطقه و مواضع دولت پاکستان، ضرورت تأمل در نظرات رفیق کشتمند را پیش کشیده است […]
ادامهٔ مطلببهنظر من دو دلیل عمده برای این مسئله وجود دارد که چرا جریان اصلی تاریخنگاری در رابطه با ملیشدن نفت در ایران نقش کارگران و سازمانهای مربوط به آنها را عموما نادیده میگیرد. اولین دلیل این است که مورخان جریان اصلی به این سو گرایش دارند که فرادستان و بالاییها را در تغییرات کلان ببینند: نمایندگان پارلمان، دولتمردان و نخبگان سیاسی. در اینجاست که «تاریخنگاری از پایین» معنا پیدا میکند. زیرا فقط کسانی که این نگاه را در تاریخنگاری خود میپرورانند، میتوانند نقش کارگران را در تاریخ تشخیص دهند. دلیل دوم این است که مورخان جریان اصلی از اعتباربخشی به حزب توده ایران در جریان ملیشدن نفت پرهیز دارند. البته باید متذکر شد که سیاست حزب توده [ایران] در آن دوره زمانی همیشه یکدست نبوده اما در این شکی نیست که اعتصاب کارگران نفتی که از حمایت کامل حزب توده [ایران] برخوردار بود (از اسفند ۱۳۲۹ تا اردیبهشت ۱۳۳۰)، نقش بسیار مهمی در بهقدرترسیدن دکتر مصدق و آغاز ملیشدن نفت داشته است.
ادامهٔ مطلبرحیم کاکایی ــــ «اما “سردار” تا چه اندازه متوجه جدی بودن مشکلات و تهدیدها است، تا چه اندازه او تابع افکار اجتماعی خارجی است و تا چه اندازه بهنظر و فشار پدرش و گروههای نخبگان مختلف وابسته خواهد بود، فکر میکنم او خودش هم این را هنوز نمیداند.» «آیتاکوف» میگوید: او در لحظهای به قدرت میرسد که تمام منابع «سفت […]
ادامهٔ مطلبتشابهات فراوان میان عملیات کنونی آمریکا و نوچههایش علیه روسیه، با اعمال همینان در طول جنگ سرد علیه شوروی، یادآور همان گرایشهایی است که غرب به اصطلاح «دموکرات» نسبت به فاشیسم و موافقتش با دخالت آن در نابودی دولت شوروی داشت. این بار البته دولت شوروی مفقود است، اما روسیه کنونی ــ که البته جانشین سیاسی و اجتماعی و اقتصادی شوروی نیست، و با دوری مشهود از رذالتها و تباهیهای دوران یلتسین ــ وارث همه آن تواناییهای جنگی شوروی شده است که آمریکا و ناتو همواره از آن وحشت داشتند. از ترکیب این قدرت سهمگین با اقتدار فزاینده اقتصادی اجتماعی پیشتاز و عادلانۀ جمهوری خلق چین، و همراهیهای برخی دولتهای مستقل از امپریالیسم نظیر ویتنام و کوبا و کره شمالی و ایران و نیکاراگوا و ونزوئلا و … نیرویی شکل گرفته که قادر به مقابله موثر با یکجانبهگرایی امپریالیسم و تحکیم روند چندجانبهگرایی ــ این نیاز عاجل دنیای کنونی ــ است.
ادامهٔ مطلبدر نتیجه این موضعگیری عدهای از احزاب کمونیستی و چپ بسیار اپورتونیستی و تلاشی در جهت حفظ قیافهای حق به جانب است که گویا گردنکشی روسیه از قواعد بینالمللی را محکوم میکند، ولی در برابر، قربانی شدن این کشورِ عظیم را در صورتِ انفعالِ آن نادیده میگیرد … اینکه این احزاب کمونیستی چاشنیای هم از ضدیت با آمریکا و تحریکات آن را در موضعگیری خود علاوه میکنند، در اصل موضوع تغییری وارد نمی کند. باید مسئولیت آمریکا در مقیاسی واقعی در بروز و شکلگیری این حوادث، مشخصاً مطرح شود، زیرا منشاء و اساس حوادث اوکراین در سیاست تجاوزگرانه آمریکا و ناتو نهفته است و این اصلِ بزنگاه است. درنهایت این احزاب برای توجیه شرمسارانه این موضعگیری، به چاشنی انتقادیای هم از امپریالیزم آمریکا متوسل شدهاند.
ادامهٔ مطلبــ رحیم کاکایی ــ امروزه آشکار است که هیچ «آموزه و دکترین» حقوق بشر دیگری در قدرت پیشبینی با مارکسیسم قابل مقایسه نیست. راهحل این معما ساده است: مارکسیسم نظریهای است که دانش حقوق بشر را از درک عینی پیدایش واقعی آنها بهدست میآورد، نه از طرحها و نگرشهای سیاسی پیشینی. بر اساس مارکسیسم، کار، و نه فقط حقوق ذهنی […]
ادامهٔ مطلبــ عباس طاهری ــ سیاوش کسرایی تنها شاعر حماسهسرای معاصر ما بود، شاید از آن رو که حماسهسرایی در میهن ما دلی از کوه میخواهد که آن را در هر سینه ستبری نمیتوان سراغ کرد. شاعری که آرش را از ژرفنای اساطیر برمیکشد، تن و تیر و ترکش او را به سیماب آرمان صیقل میدهد، و پیکره بُرزویش را چون […]
ادامهٔ مطلببهنظر من، در کل، احساسات ملی آنقدر قوی هستند که از مداخلات خارجی جلوگیری کنند و از تکرار دههٔ ۱۳۳۰ جلوگیری نمایند. اما مشکل این است که اگر افرادی که در حاکمیت هستند تمایلی به سهیم کردن دیگران در قدرت نداشته باشند و از کثرتگرایی بهراسند، در این صورت افراد بیشتری را از سیستم گریزان کرده و در نتیجه امپریالیسم دست بازتری خواهد داشت و خواهد توانست با یافتن افراد بیشترِ هم جهت با خود، بهتر جذب نیرو نماید. حتی با آگاهی از این که نمیتواند رژیم را از درون تغییر دهد، از نیروهای تبعیدی استفاده خواهد کرد و کمر به نابودی کشور خواهد بست. درنتیجه من فکر میکنم مسأله خطر از دست دادن استقلال نیست، بلکه بقای حکومت و اینکه چگونه حکومت در شرایط موجود دوام بیاورد، مطرح است، فکرمیکنم گشایش سیاسی یک سیستم، عملاً حکومت را قویتر میکند نه ضعیفتر.
ادامهٔ مطلبانتشار دنیا مثل آن بود که در میان هوای محبوس شبمانده و بوگرفته، یک نسیم آزاد و خنک و مهیج، وزیدن گرفته، گلوی خشک انسان را تازه کند … دکتر ارانی ثابت کرد که نهفقط از جهت شخصیت عقلی خود، بلکه از جهت سجایای انسانی خویش، انسان بزرگی است و از آنجا که اجتماع این دو مبدأ در تاریخ نادر است، بدون تردید ارانی از بزرگان تاریخ ما و تاریخ معاصر است.
ادامهٔ مطلباوضاع بهشدت انفجاری است ــ بیش از همه از منظر بشردوستانه و برای غرب بهویژه از منظر سیاسی. اگر تحریمها علیه طالبان پابرجا و پرداختهای غربیها مسدود بماند، تهدید فاجعهای انسانی مطرح است. اخیراً سازمان ملل متحد امکان این را رد نکرد که ۹۷ درصد جمعیت افغانستان تا اواسط سال ۲۰۲۲ به زیر خط فقر بروند، که باعث رنج و عذابی عظیم خواهد گشت.
ادامهٔ مطلب